سلام دوستای گل گلاب😍 این ماجرایی که میخام براتون تعریف کنم خیلی جالب و پند آموزه..... چند سال پیش جاتون خالی با دوستام رفتم قم و جمکران🌹🕌 ما طبق معمول ته اتوبوس مینشستیم که جمعمون بتونیم راحت حرف بزنیم و مباحثه کنیم موقع برگشت یادمه یه خانم جوونی رو صندلی آخراتوبوس نشسته بود و چون به ناخناش لاک زده بود و تو مسجد جمکرانم اومده بود برام جالب بود که پس مگه نمیاند جمکران نماز بخونند تو مسجد پس اینکه نماز خون نیس چرا اومده عایا🤔 نه که فوضول باشما ولی خوب کنارم بود عجیب بود برام😳آخه اونموقع ها هنوز کاشت ناخن و اینا باب نشده بود خلاصه با هم دوست شدیم و سر حرفو خودش باز کرد گفت من یه غصه و مشکل خیلی خیلی بزرگ برام پیش اومده برا همین اومدم جمکران...... خلاصه شروع کرد تعریف کردن داستان زندگیش جالب بود....... میگفت من روزا میرم سر کار یه بچه شش ساله هم داشت میگفت یبار که از سرکار برگشتم دیدم خونه خیلی مرتبه..... یه خورده برام عجیب بود....بعد وقتی رفتم زباله ها رو خالی کنم دیدم دوتا رانی تو سطله و یکیش رژ مالی هست خلاصه یه خورده شک کرده بود🙄 خانمه میگفت گوشی همسرم همیشه قفل بود نمیزاشت کسی سرش بره رمزشم هیچکس نمیدونست... یبار که بچش داشته با گوشی باباش بازی میکرده و شوهرش تو حیاط بود گوشی رو بچش میندازه گوشه خونه خانمه میره برداره بزاره جاش میبینه وارد برنامه ها میتونه بشه.... خلاصه میره تو پیاماش و ای دل غافل میبینه شوهرش با یه خانمی در ارتباطه.... ارتباطه خیلی زیاد..... خلاصه شماره خانمه رو میزنه تو گوشیش که بعد سر صبر بره ببینه کیه که وحشتناکترین جای قصه اینجاست که میبینه شماره هه شماره زن داداششه😔 جالب اینجاست که داداشش تازه با این خانم ازدواج کرده بوده و از همسر قبلیش به خاطر خیانت جدا شده بود😳 خلاصه دختره خیلی مضطر بود... میگفت نمیدونم چکار کنم از طرفی اگه خانوادم بفهمند دق میکنند و داداشم دوباره باید جدا بشه از طرفی نمیتونم همسرمو ببخشم و اصلا ازش محبتی نمیبینم..... خلاصه من برام خیلی عجیب بود زندگیش اما خودش بعد یه چیزی برام تعریف کرد که فهمیدم از هر دستی بدیم از همون دست بیشترشو پس میگیریم..... خلاصش کنم خانمه دختر زیبایی بود و خیلیم آرایش داشت..... میگفت اوایل که وارد خانواده شوهرم شدم اونا اصلا اهل آرایش نبودند... بعد یبار میرند خونه خواهر شوهرش که یه شهر دیگه بوده و از بس جلوی اونا بد لباس پوشیده بوده باعث تحریک شوهر خواهر شوهرش شده بود..... خلاصه میره تو حیاط کار داشته و شوهر خواهرشوهرش میاد و بغلش میکنه اونم میگه اگه ولم نکنی جیغ میزنم آبروتو میبرم آقاهه هم میگه آخه تو خیلی بد لباس پوشیدی😳 خلاصه خواهر شوهر طفل معصومشم داشته از پشت پنجره این صحنه رو میدیه و خیلی ناراحت میشه اما به خاطر آبروش چیزی نمیگه شاید شاید تو دلش گفته کاش بدتر این کاری که با من کردی سر خودت بیاد که این بیچاره به این روز افتاد و بدترشو دید خیلی داستانش برام جالب بود کاری که خودش با خواهر شوهرش کرده بود رو بدترشو زن داداشش باهاش کرد چند سال بعد سراغشو گرفتم گفتند طلاق گرفتند همشون.. من اونروز خیلی باهاش حرف زدم و اونم کاملا قبول کرد که تمام این اتفاقای وحشتناک به خاطر بیحجابی بوده و بیحیایی😔کاش تا دیر نشده و دنیا و آخرتمون خراب نشده به خودمون بیایم😔😔😔 #حجاب #امام_زمان @almohanaa

صفحه سوم #باهم_بخوانیم از کتاب حضرت حجت ایت الله بهجت @almohanaa

سلام سلام سلام خدمت شما اعضای کانال که میدونم خیلیاتون جوونید و البته جونید عیدتون و روزتون به یمن میلاد جوان امام حسین علیه السلام، مبارک😍😍😍😍🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊 روزتون بخیر و پر از عطر اباعبدلله به امروز خوش اومدید😍❤️ @almohanaa

تولد، تولد تولدت مبارک ای تولد دوباره پیمبر با صدای : سید رضا نریمانی #میلاد_حضرت_علی_اکبر @almohanaa

🌷خواهی که ببینی رخ پیغمبر را 🌷بنگر رخ زیبای علی اکبر را 🌷در منطق و خلق و خوی او می بینی 🌷با دیده ی جان محمدی دیگر را 🌸🍃 میلاد با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک باد ‌‌#ماه_شعبان #میلاد_حضرت_علی_اکبر @almohanaa

اصلا آدم فکرشو میکنه ابی‌عبدلله از امروز باباشده، چشاش قلب قلبی میشه😍😍😍😍😍😍😍😍😍 السلام علیک یا مولای... من علیک السلام میخواهم😍❤️❤️ @almohanaa

به نیت خوشبختی و رفع مشکلات و گشایش حوایج جوانهاـــ میخوانیم... #جوشن_کبیر @almohanaa

جوون هم جوونای امروز، مگه نه؟! #امام_زمان #انتخابات #میلاد_حضرت_علی_اکبر https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59 @almohanaa

تا حالا توجه کردی گاهی چقدر پیشبینی منفی انجام میدیم؟ نسبت به اتفاقها، دیدارها و هرچه که میشه توی زندگیمون. میدونستید خودپیشبینی منفی چقدر میتونه تاثیرگذار باشه توی رخ دادن اتفاقات منفی؟ 🔹هیچی دیگه پیش به سوی مثبت فکر کردن و خط زدن روی پیشبینهای منفی #روز_جوان_مبارک #میلاد_حضرت_علی_اکبر @almohanaa