eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
495 ویدیو
38 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
💢حکمت چگونه متعالی شد؟ 👈(همراهی با ملاصدرا از مشاء تا متعالیه) 🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin 🌐🌐🌐🌐🌐🌐 🔸حتما تا به حال زیاد شنیده اید که برای تأسیس حکمت متعالیه و نظام فلسفی نوین از دست آوردهای قرآنی و میراث عرفانی بهره برد و توانست را به کمک برهان فلسفی در راقی ترین معنای ممکن تبیین کند. ولی این پرسش به ذهن می رسد که چگونه می توان معنایی را از قرآن تعقل کرد یا شهودی را از عارف تحویل گرفت و ره آورد برهان را در مسیرِ او قرار داد؟ 🔸این پرسش ما را در درک مسائل اساسی و لمس وجدانیات مرحوم ملاصدرای شیرازی کمک می کند. 🔸مسلم است که زیربنایی ترین کبرای فکری در حکمت متعالیه «نظریه اصالت وجود» است. از کجا به ذهنِ صاحب نظریه رسیده است؟ او چه تأملی در کدامین سرفصل های فلسفه می کند تا هستی شناسی خود را از زنجیرهای ماهیت رها کرده و متنِ وجود را موضوعِ قرار می دهد؟ 🔸بگذارید مروری کنیم بر آنچه از حکمت در اختیار او بوده است. حکما پیش از ملاصدرا با قانون علیت به تفسیر هستی مشغول بودند و در صفحه به صفحه کتب خود، علیت را مبدأ قرار دادند. مثلاً قیام عرض به جوهر را با علیت تفسیر کردند، مراتب عالم را با علیت توضیح دادند، از علیت برای تبیین رابطه ممکن با واجب بهره بردند و نمونه های زیادی از این قبیل که بیان آن به تفصیل این نوشتار می انجامد. 🔸مرحوم ملاصدرا با دقت در معنای نسبت به هر یک از این فصول به این نتیجه می رسد که رابطه علت با معلول در انتساب افعال به واجب با رابطه علت و معلول در انتساب معالیل متعارف به علت هایشان متفاوت است. این تفاوت در اندیشه متکلمین یعنی معتزله و اشاعره وجود نداشت از این رو آن ها نتوانستند رابطه صفات با ذات را حل کنند. آن ها یا به انکار صفات تن دادند یا صفات را معلول و مخلوق ذات دانستند و به ناچار قائل به نظریه قدمای ثمانیه شدند. 🔸در ارتکاز حکمای اسلامی همیشه واجب الوجود لایتناهی بود و هیچ محدودیت نمی توانست او را به تناهی بکشاند. این واقعیت با الهام حکما از توحید قرآنی بدست آمده است. از این رو در تبیین برهانی، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود می خوانند چون هر حدی در ذات یا صفات و افعال، نوعی از ترکب را در او ایجاد می کند. چه این که ترکب ناشی از ماهیت باشد چه ناشی از حیثیات عقلانی و حقیقی، در هر صورت پذیرش لایتناهی بودن، ملازم بساطت محض در واجب است. بنابراین برای تبیین رابطه صفات واجب با ذات به نظریه «عینیت صفات با ذات» معتقد شدند. عینیت صفات با ذات در واجب چگونه منجر به ترکب نمی شود؟ 🔸حکما همچون معتقدند واجب تنها موجودی است که برای توضیحِ صفاتش ناچاریم به رابطه ای غیر از رابطه طبیعی و فرد استناد کنیم. در رابطه طبیعی و فرد علت و معلول هر دو ماهیت هستند. مثل نفس ناطقه و علم که یکی جوهر و دیگری عرض است. اعراض معلول جواهر هستند و علیت در هر دو سو به یک ماهیت ختم می شود ولی در واجب، علیت به ماهیات ختم نمی شود ولی رابطه ضروری همچنان پابرجاست. علیت در واجب به عنوان و معنون در معقول ثانی فلسفی می انجامد و این امر خطر ترکب و کثرت در ذات را دفع می کند. 🔸حکما می دانستند که ترکب و کثرت در ذات به معنای تناهی است و لایتناهی بودن نتیجه دقت در معنای واجب الوجود بالذات است. پس آن ها دست به دامان رابطه ای غیر از طبیعی و فرد نسبت به واجب می شوند. به دیگر سخن، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود دانسته آنگاه علیت را بر او جاری می کنند و بارگاه او را از کثرات تطهیر می کنند. 🔸ملاصدرا از سویی ندای وحدت در را می شنود و از سوی دیگر مشاهدات عرفا مبنی بر وحدت در وجود را به چشم می بیند و با ظرفیتی که در حکمت نسبت به واجب و صفاتش دیده است، آن را به کل هستی سرایت می دهد. یعنی ایده نفی حدود از واقعیت را در ذهن خود پرورش می دهد. از نظر او اگر واجب عاری از حدود است باید افعال و صفاتش نیز عاری از حدود باشد و چه موجودی در عالم از دایره افعال و صفات واجب خارج است که در او حد جاری شود؟ 🔸ماهیت بنابر سنخیتی که میان علت و معلول هست نمی تواند نسبتی با واجب داشته باشد بنابراین حضور بی واسطه او در عالم واقعیت ناخواسته حکم به تناهی ذات واجب و فعل اوست. از این رهگذر تأمل بر ماهیت را آغاز می کند و اساس یک نظریه زیربنایی در حکمت را طراحی می کند. ماهیت به اعتراف حکما یعنی آنچه وجود و عدم بر او مساوی است پس هر گونه خروج از تساوی ماهیت را لاماهیت می کند. بنابراین آنچه پا به عرصه هستی می گذارد ماهیت نیست بلکه متن وجود است. او در ادامه تلاش می کند که موضوع سخن خود را متن وجود قرار داده و با تحقیق در هر یک از محمولات فلسفی مویدی بر آن بیاورد تا نشان دهد حُکمی که بر واجب و فعلش در ارتکاز حکما وجود داشته، حُکمِ سراسر هستی است و نباید این دو را از یکدیگر تفکیک کرد. 🔸پس ملاصدرا از سویی دغدغه توحید را با نور قرآن در خود مشاهده می کرد و از سوی دیگر این ظرفیت را در حکمت تعقل کرد تا توانست ضوابط رابطه واجب با صفاتش را به کل هستی سریان دهد. از این پس هر آنچه واقعیت دارد فاقد حد است و تنها اوصافی که از رابطه عنوان و معنون (معقول ثانی فلسفی) تبعیت می کنند، حکایت از متن واقعیت دارند. 🔸 در امتداد همین مسیر، جایگاه ماهیات را در نظام شناختی روشن می کند و ذیل بحث از مخصصات وجود آن ها را لغو یا خطا نمی خواند بلکه کیفیت حکایت آن ها را تبیین می کند. حدود ماهوی حاکی از اختلاف آثار واقعی است ولی مستقیم خبر از متن واقع نمی دهد. 🔸با این تفسیر یک تحول معنایی در علم فلسفه ایجاد می شود و همه محمولات فلسفی را دچار مشترک لفظی می کند. قوه و فعل، علت و معلول، واحد و کثیر، رابط و مستقل و ... همگی در صورتی فیلسوف را به متن هستی می رساند که عاری از حدود تبیین شود. 🔸نظر به مواجه اندیشه ملاصدرا با توحید قرآنی و ظرفیت های حِکمی موجود، بهترین تعبیر برای مکتب او را می توان همان «حکمت متعالیه» دانست. حکمتی که با نظر به توحید تعالی پیدا می کند و پرسش های متعدد بشر را در همان مسیر برهانی حل می کند. @almorsalat
💠 سیر دروس اصول فقه استاد علی فرحانی و ویژگی های آن 🔰 محمدمهدی مقدسی @m_mahdi1384 ✅✅✅✅ 💢در سالهای ابتدایی ورود به حوزه علمیه قم، طلبه ای پر دغدغه بودم و در نظرم حوزه تنها مکانی بود که زمینۀ رشد فردی و اجتماعی من در آن فراهم بود؛ لذا با تلاش فراوان سعی میکردم در مسائل درسی، معنوی و اجتماعی به درستی گام بردارم. 💢برای یافتن شیوۀ صحیح درس خواندن در درسهای مختلف با اساتید با سابقۀ آن درس مشورت میکردم. در مسائل اخلاقی تلاش خود را برای عمل به رهنمودهای اساتید اخلاق به کار میبستم. همچنین تلاش میکردم برای موفقیّت در وظایف اجتماعی مهارت های لازم را به دست آورم. 💢با وجود همۀ این تلاشها نتیجۀ مطلوب حاصل نمیگشت. بزرگترین مشکلی که با آن مواجه بودم ناهماهنگیها و تناقضاتی بود که مشورت با افراد مختلف در ذهنم ایجاد میکرد. راهکارهایی که برای تحصیل عمیق دروس حوزوی ارائه میدادند با انجام تکالیف اجتماعی منافات داشت. فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی که برای دفاع از انقلاب و اسلام ضرورت داشت سبب کم رنگ شدن امور علمی میگشت. راهکارهای رشد در امور معنوی و اخلاقی به گونه ای بود که فعالیتهای اجتماعی را کمرنگ میساخت. حتّی در تحصیل علم و یافتن روش صحیح درس خواندن و میزان تحصیل و تعمّق در هر علم و اولویّتبندی بین علوم نیز با ابهامات زیادی مواجه بودم. 💢 این افکار آشفته، انگیزه ام را تحت تاثیر قرار داده و دغدغه های فکری و اضطراب شدیدی را در روحم ایجاد کرده بود. 💢 از پایۀ دوم در کلاس «المنطق» با استاد فرحانی آشنا شدم. روش تدریس ایشان برایم نو و جذاب بود. در تمام مدّت کلاس ذهنم به دنبال کلامِ ایشان میدوید. پس از تمام شدن هر جلسۀ درس، واقعا حس میکردم به دارایی هایم افزوده شده است. مشورت با استاد آبی بر آتش اضطراب درونم بود؛ ولی هنوز مسیر پیش رو برایم مبهم بود. 💢 در طول دوران تحصیل در هر یک از مباحث که در درس استاد شرکت میکردم افقهای تازه ای به رویم گشوده میشد. درس اصول فقه و حضور در کلاس استاد بسیار شیرین و نشاط آور بود. ایشان در این جلسات با کنترل ذهن شاگردان، روش صحیح حرکت علمی را بر اساس قوانین منطقی به ما آموختند. 💢 یکی از مهمترین و ارزشمندترین ثمرات این جلسات آشنا شدن با جنبه های مختلف شخصیّت حضرت امام خمینی و علامه طباطبائی بود. تا آن زمان حضرت امام را به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی و علامه طباطبائی را به عنوان فیلسوف و عارفی وارسته دوست داشتم؛ ولی از آن پس این دو شخصیّت نزدم چنان با عظمت بودند که در جنبه های گوناگون علمی و عملی ایشان را تنها الگوی خود میدانستم. 💢 در پایان درس «بدایة الحکمة» وقتی نگاهی به مسیر طیّ شده انداختم مشاهده کردم که به برکت رهنمودهای استاد و آشنایی با مبانیِ حضرت امام و علامۀ طباطبائی، بنای فکریِ منسجمی در ذهنم نقش بسته است که در آن، عالِم و فقیه شدن و رشد در معنویات با انجام تکالیف اجتماعی و دفاع از اسلام و انقلاب هیچگونه تعارضی ندارند؛ بلکه جنبه های مختلف حرکتی واحد هستند که غفلت از هر یک، مانع ادامۀ حرکت میگردد. 💢بنده و جمعی از شاگردان استاد، پس از سالها همراهی با ایشان مشاهده کردیم که استاد از قدمِ اول حرکت علمی در علم «منطق» با شناخت کامل مقصد و مسیر، در دروس منطق، اصول، فلسفه و فقه و در سخنرانیها و بیانات مختلف، مسیری را طراحی کرده اند که اگر با «اعتدال در بینش و عمل» و رعایت قواعد و ضوابط آن، در این مسیر گام برداریم در کوتاهترین زمان و با بهترین کیفیت میتوانیم به اهداف خود نائل شده و به نظام اجتهادی حضرت امام خمینی و علامه طباطبائی دست یابیم؛ 💢 مجموعه جلسات «الموجز»، اولین مجموعه از تدریس های اصول فقه استاد علی فرحانی است که در مدرسه علمیّه حقانی تدریس شده اند. اگرچه موضوع این جلسات، تدریس کتاب «الموجز» است؛ ولی مطالب آن اختصاص به کتاب «الموجز» ندارد. از آنجایی که استاد در این جلسات مفاهیم تصوری و «مطلبُ ما»ی مسائل علم اصول را بیان کرده اند، از نظر منطقی محتوای آن گام نخست و زیربنای حرکت علمی در علم اصول فقه است. 💢 ایشان در ادامه، در تدریس کتاب «اصول الفقه» علامه مظفر، علاوه بر تکمیل مفاهیم تصوری علم اصول، شیوۀ به دست آوردن سازمان و مدرسه فکری مؤلف کتاب را نیز به شاگردان آموختند. ملکه ای که از این دو کلاس برای طلبه حاصل می گردد سبب می شود وی را برای شرکت در درس «مناهج الوصول» مستعدّ سازد. 💢 اگر طلبه ای سازمان استنباطی و اصولی حضرت امام را بیاموزد، به یکی از راقیترین نظامهای اجتهادی دست یافته است و علاوه بر اینکه در فقه مصطلح و ابواب طهارت تا دیات سرآمد خواهد شد، کلید گشایش قفل «تولید علوم انسانی اسلامی» را نیز در دست خواهد داشت. @almorsalaat
💢روش کتاب مناهج الوصول امام خمینی در تهذیب علم اصول 🔰حجت الاسلام سجاد انتظار ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄┄ 🔹یکی از معضلاتی که در ارتباط با ابعاد آموزشی حوزه علمیه وجود دارد و بزرگان حوزه نیز دغدغه های خود را در این رابطه اظهار داشته اند، مساله تورم علم اصول است. مرحوم آخوند خراسانی به علم اصول، نظم و اتقان بی سابقه ای بخشید و شاگردان ایشان در نجف تحقیقات عریض و طویلی در ارتباط با مسائل این علم انجام دادند که در نتیجه آن، اقوال بسیار متعدد و مباحث بسیار متشتتی به وجود آمده است؛ تا بدانجا که اصولیون در مقام تعریف و تمییز مسائل این علم، از ارائه ضابطی متقن و جامع و مانع بازمانده اند و به سهولت امر اقرار کرده اند! 🔹تکثر در اقوال و مبانی به طور طبیعی آموزش این علم را کند و زمانبر می کند و چه بسا در موارد قابل توجهی به فرسایش ذهنی متعلمین این علم منجر می شود و همین مساله بهانه ای شده است برای عده ای تا با ادعای زائد بودن مسائل علم اصول به جرح این علم و قلب محتوای آن دست بزنند؛ اما گذشته از این افراط ها اصل دغدغه تهذیب علم اصول، دغدغه ارزشمندی است که توسط بزرگان این فن مطرح شده است و باید پیگیری شود. 🔹اکنون پرسش این است که منطقی ترین مسیر برای نیل به این هدف چیست؟ چه روشی باید در پیش گرفت که این علم را از تطویل بی مورد رها سازد و آن را به مسائل واقعی خود محدود کند و از طرفی تصرف بی مناط در آن انجام نگیرد و مسائل اساسی آن به این بهانه از متن این علم به حاشیه نرود؟ 🔹زمانی قادر هستیم به این پرسش جواب دهیم که ریشه یابی دقیقی از علل تورم این علم انجام دهیم و متناسب با منشا این معضل، راه حل صحیح را ارائه دهیم. 🔹از معدود اصولیونی که به این دغدغه التفات داشته و ریشه یابی صحیحی در این زمینه انجام داده و در عین حال راه حل مناسب آن را ارئه کرده و به صورت عملی، آن را پیاده کرده است، امام خمینی(ره) است. اگر به کتب اصولی ایشان نگاهی بیندازیم آثار این مساله را به صورت ملموس مشاهده خواهیم کرد به گونه ای که اگر این رویکرد ایشان را در نظر نگیریم در برخی موارد عبارات ایشان را در سطحی بسیار نازل تلقی خواهیم کرد که به برخی موارد در این نوشتار اشاره خواهیم کرد گرچه توضیح تفصیلی آن را باید در ضمن دروس مناهج جست. 🔹در این جا به توضیح دو منشا اساسی در این رابطه می پردازیم: 🔸1-منشا نخست، رویکرد شاگردان آخوند در ارتباط با تلقی علم فلسفه است. علم اصول پیوند اساسی با علم فلسفه دارد و مبادی تصدیقیه بسیاری دارد که از جانب علم فلسفه تامین می شود و به همین دلیل، تمام شاگردان آخوند از جمله کسانی هستند که در این زمینه دستی بر آتش دارند و در میان سخنان آنان مسائل فلسفی کم و بیش به چشم می خورد اما اشکال راهبردی که در رویه آن ها وجود دارد این است که علم فلسفه را نیز همانند سایر علوم ادبی، بلاغی، تاریخی و... می شمارند که یک اصولی به اندازه نیاز لازم است از این علوم بداند. مطابق این اعتقاد همه این علوم در یک وزان و برای به دست آوردن دستگاه اصولی مورد مطالعه قرار می گیرند بنابراین نیازی به تلقی آن ها بیش از این مقدار نیست و همانطور که یک اصولی می تواند در سایر علوم اجتهاد کند در این علم نیز چنین حقی را دارد گرچه نتیجه این اجتهاد با سخن اقطاب حکمت در تعارض باشد. 🔸این رویکرد که در بیانات بزرگانی همچون خود آخوند خراسانی، محقق نائینی، آقاضیاء الدین عراقی و... (رضوان الله علیهم اجمعین) به وضوح دیده می شود به شدت غلط است و از عواملی است که مدار مباحث اصولی را از آن چه باید، خارج کرده است. 🔸این رویکرد اگر در ارتباط با علوم غیر برهانی نظیر رجال، علوم ادبی، تاریخ و... قابل قبول باشد، در ارتباط با علوم برهانی از جمله فلسفه هیچ جایگاهی ندارد. زیرا مسائل فلسفه اولا دارای ضابط برهانی اند که تنها با اسلوب برهان می توان در آن سیر کرد و طرف تعامل آن، متن واقع است و رویکرد اصولی که نسبتی با برهان ندارد در تحصیل مسائل فلسفی کاملا ناکارآمد است. ثانیا به دلیل به هم پیوستگی عمیق مسائل فلسفی، تلقی بخشی از آن مسائل به تنهایی کفایت نمی کند بلکه لازم است منظومه کامل علم فلسفه دریافت شود تا تصویر تمام مسائل به درستی انجام بگیرد؛ به تعبیر دیگر تفکر فلسفی زمانی شکل می گیرد که تمام زوایای مسائل فلسفی کنار هم قرار گیرند. 🔸عدم توجه به این نکته باعث شده است تا اصولیون، اطلاعات فلسفی خود را-که طبیعتا ناقص هستند- در خلال مباحث اصولی دخالت دهند و نتایج ناصحیحی را بر آن ها مترتب کنند. به عنوان نمونه دخالت دادن علم حصولی و وساطت مفاهیم ذهنی بین فاعل شناسا –که مصداق آن واضع باشد- و پدیده های خارجی باعث شده است که تمام مباحث مربوط به اوضاع الفاظ و توابع آن تحت تاثیر قرار گیرد که ذهنی بودن موضوع له الفاظ، امتناع وضع برای پدیده های خارجی، ذهنی بودن نسب هیئات و جمل، تفسیر انتقال و دلالت به صورتی که طرفین آن ذهنی اند، نفسانی بودن امور اعتباری و ذهنی بودن فرآیند جعل و قرارداد، همگی از همین نکته نشات می گیرند. هم چنین تبعیت دلالت از اراده، امتناع استعمال لفظ در بیش از یک معنا، مقصود بالاصاله نبودن نسب مدلول هیئات به همان ریشه باز میگردد. 🔸همانطور که گفتیم نقصان اطلاعات فلسفی تاثیر مضاعفی در این زمینه دارد؛ این اصولیون اصل التفات به علم حصولی را دخالت می دهند اما به لوازم آن به طور صحیح و کامل واقف نیستند. به طور مثال مساله وجود ذهنی و وساطت ماهیت بین ذهن و خارج از دید آن ها پنهان می ماند و استحاله قسم رابع وضع و جواز قسم ثالث آن را بر ملاکی استوار می سازند که از نقطه نظر برهانی کاملا غلط است. در این میان آقا ضیاء الدین عراقی، بر اساس اطلاعات ناقص خود در نحوه تصویر رابطه طبیعی و فرد اجتهاد کرده و ارتباطی ابداعی را بیان کرده است که هیچ مشرب فلسفی آن را نمی پذیرد. 🔸با لحاظ این دورنما که محدود به چند مبحث مقدماتی علم اصول است می توان تشخیص داد که چگونه رعایت نکردن نقطه نظر عقلائی و زاویه دید مناسب با سنخ مسائل اصولی، موجب تشتت آراء شده است؛ طبیعی است که نقد این آراء و سپس طرح دوباره مسائل بر اساس زاویه دید صحیح، خود فرصت چند باره نیاز دارد و بر تطویل بی مورد خواهد افزود. همین وضعیت بر مباحث بعدی علم اصول از قبیل احکام عقل در مستقلات و غیر مستقلات، تعریف و جایگاه فاعل بالقصد در خطابات و مراتب حکم، تصحیح و رفع شبهات پیرامون تقسیمات واجب، مباحث مربوط به حقیقت امر و نهی و متعلق اوامر و نواهی، مباحث مربوط به الفاظ مطلق و اعتبارات ماهیت، مباحث مربوط به ضد و اجتماع امر و نهی، ارکان استصحاب و تحقیق امور عدمی، رابطه احکام وضعی و تکلیفی و ده ها مساله دیگر حاکم است. 🔸یکی از نقاط اهتمام امام خمینی(ره) در کتاب این است که زاویه بحث فلسفی را از اصولی جدا کند و در هر کدام از این دو بخش حق مطلب را بر اساس منطق آن علم ادا کند. ایشان در جنبه ثبوتی و فلسفی، با اشراف کامل بر علم فلسفه، عالی ترین دقایق را طرح و مطابق آن سخنان فلسفی اصولیون نجف را عیار سنجی می کند و پس از آن در جنبه اصولی، مباحث را مطابق ضوابط ادراکات اعتباری تحقیق می کند که یکی از فواید این روش، علاوه بر برطرف ساختن نقایص مذکور این است که بستر صحیحی برای تحقیق امور عقلائی و اعتباری به وجود می آید به گونه ای که سیر در این بستر مشخص می سازد که بسیاری از مدعیان تفکیک حقیقت از اعتبار، خود از مرتکبین این خلط به شمار می آیند؛ در این بستر است که زمینه برای تحقیق و احیانا مقایسه بین روش تحقیق امام(ره) در اعتباریات و روش تحقیق علامه طباطبایی(ره) به عنوان مدعی اصلی این مبحث به وجود می آید و به گونه ای اساسی علم اصول را در ریل اصلی خود قرار می دهد و از باز تولید مسائل غیر روشمند جلوگیری می کند. 🔸2-منشا دیگری که می توان آن را در زمره علل تورم علم اصول بر شمرد و چه بسا خود از نکته نخست نشات می گیرد عدم التزام به سیر منطقی و اسلوب صحیح در طرح مسائل است که نمونه روشن این رویه را در دروس خارج متداول می توان مشاهده کرد. 🔸خاصیت بسیار مهم علم اصول، منظومه وار بودن مسائل آن است که از آلی بودن این علم نشات می گیرد. یعنی علم اصول از آن دست علومی است که مجموع مسائل آن باید به گونه ای نظم و نسق بیابند که در قامت یک کل، قابلیت عملیاتی پیدا کنند و ثمره عملی بر آن کل مترتب شود. با لحاظ این نکته می توان به سهولت این نتیجه را گرفت که تلقی صحیح علم اصول اقتضاء می کند هر کدام از نظم های اصولی که توسط صاحبان آن ارائه شده است به صورت مجموعی و از ابتدا تا انتها-ولو در خصوص امهات مسائل- فرا گرفته شود. بنابراین بررسی اقوال مختلف موجود در یک مساله که از مبانی و مشارب مختلف ناشی می شود در این زمینه کارساز نیست بلکه در موارد مختلف، مورث حالت روانی شک در مسائل می شود زیرا کاملا طبیعی است که با طرح و بررسی و نقد چند باره اقوال متعدد موجود در طول تاریخ یک علم، این احتمال در ذهن فراگیر به وجود می آید که حتی نظرنهایی و مختار نیز ممکن است دچار اشکالاتی باشد و نمی توان بر آن نیز تکیه کرد. 🔸نقص دیگری که در این روش مشاهده می شود و از نقص یاد شده اساسی تر است، تغایر روش مذکور با سیر منطقی فکر می باشد. مطابق قواعد منطقی، ذهن در هر مساله ای فرآیندی قانون مند را باید طی کند تا به نتیجه ی صحیح دست یابد که در عبارات منطقی از آن به سیر از مطلب ما به مطلب هل و لم یاد می شود. اگر مفاهیم تصوری دخیل در یک مساله به صورت شفاف و صحیح طرح شود به طور طبیعی صور قابل طرح در یک مساله با حصر عقلی محدود می شود و ذهن می تواند با تصویر لوازم صحیح یا غلط آن مساله به صحت و یا بطلان آن حکم کند. این در حالی است که اگر با استفاده از بیان اقوال و رد یا قبول آن ها بخواهیم به نتیجه برسیم ممکن است در برابر خود با ده ها نظریه مواجه شویم! که در حقیقت هیچ یک از آن ها از صور محصور عقلی خارج نیستند(در این زمینه می توان مثال ذهنی بودن موضوع له الفاظ را در نظر گرفت که با دقتی ابتدایی می توان صور آن را چنین احصاء کرد که ذهنی بودن، یا قید است برای معنا و یا ظرف است؛ در صورت اول ممکن است از آن جهت که مفهوم است قید باشد و ممکن است از آن جهت که حاکی است قید باشد؛) 🔸یکی از روش هایی که امام خمینی(ره) در تالیفات خود از آن تبعیت کرده اند اهتمام به پالایش اقوال در مسائل است به این معنا که ایشان ملتزم به نقل و نقد همه اقوال ولو مهم و اساسی در هر مساله ای نیستند بلکه با در نظر گرفتن نظرنهایی، تنها به نقل اقوالی می پردازند که در مسیر صعود به نظریه صحیح دخالت دارند و به نوعی مقدمه آن به شمار می روند. نمونه های متعددی در این رابطه را می توان در متن کتاب ایشان بر شمرد. 🔸نمونه ابتدایی آن، بحث مربوط به موضوع علم اصول است؛ ایشان در ضمن درس خارج خود مبنای مشهور فلاسفه و اصولیون در زمینه پیوند گزاره ها بر اساس عرض ذاتی را به طور تفصیلی بحث کرده اند و انتقادات اساسی را در این زمینه بیان کرده اند اما در متن حاصل قلم شان، تنها به نقطه رئیسی و برهان خود بر مدعایشان تمرکز کرده اند به گونه ای که عدم دقت کافی در عمق عبارات، ممکن است سخن ایشان را تا اندازه سخن جناب مظفر تنزل دهد. 🔸همین اتفاق در عبارات بحث تبعیت دلالت از اراده نیز افتاده است. در این بحث نزاع از زمان فصول آغاز شده است و سپس در دوران بعد از آخوند توسط شاگردان ایشان توسعه بی سابقه ای یافته است و استدلال های اساسی از جانب آن ها در این زمینه مطرح گشته است به گونه ای که اگر درسی به آن نظرات نپردازد ناقص به شمار خواهد آمد اما با این وجود امام خمینی تنها به نقل نظریه فصول و کفایه اکتفا کرده است و به نظرات بعد از آن هیچ گونه اشاره ای نکرده است و همین ظاهر عجیب بحث به گونه ای است که آن را نزد خواننده بسیار سخیف جلوه می دهد. در حالی که مطابق توضیحات فوق، غلیرغم عدم نقل اقوال، همه آن ها در ضمن طرح تصوری نزاع بیان شده اند و هیچ قولی خارج از آن بحث نمانده است و با این روش مقدار قابل توجهی از حجم ظاهری بحث ویرایش شده است. 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat
💢موضوع شناسی مقدمه روش شناسی 🔰 محسن ابراهیمی 💠تولید علوم انسانی، مسئله ای است که ذهن بسیاری از اندیشمندان معاصر را به خود مشغول داشته و تلاش های وافری در این راستا صورت گرفته است. آنچه در این مقال به آن خواهیم پرداخت، تاثیر در تولید علوم انسانی است. 💠مراد از در علوم انسانی این است که آن علمی که امروزه در مجامع علمی وجود دارد و مجموعه ای از مسائل مرتبط به هم را شامل می شود، به درستی بشناسیم. دلیل این نگاه به موضوع شناسی این است که در مسئله تولید علوم انسانی بر اساس مبانی اسلامی، بنا نیست که از صفر، علمی را تاسیس کنیم بلکه مفروض این است که امروزه علمی به نام مثلا اقتصاد یا جامعه شناسی یا مدیریت یا تعلیم و تربیت وجود دارد که این علوم چون زاییده اندیشه های غیراسلامی هستند، برای جامعه ما مضر است، لذا میخواهیم اقتصاد اسلامی و یا جامعه شناسی اسلامی و یا مدیریت اسلامی و ... را بر اساس منابع اسلامی تولید کنیم. لذا باید ابتدا علوم انسانی فعلی را بشناسیم و با مسائل آن آشنا شویم، سپس نسخه اسلامی آن علم را تولید کنیم. هر چند درست است که احتمال دارد ساختار و مسائل این علوم پس از اسلامی سازی دستخوش تغییراتی شود، اما کلمه مثلا "اقتصاد" در "اقتصاد اسلامی" و "اقتصاد غیر اسلامی" مشترک معنوی باقی خواهد ماند. 💠 منظور از آن روشی است که با آن میخواهیم علوم انسانی را تولید کنیم. از ابتدای شروع نهضت تولید علوم انسانی در کشور، مدلهای مختلفی با روش های متفاوتی برای تولید علوم انسانی پیشنهاد شده است. برخی به سراغ فلسفه رفته اند و برخی به سراغ فقه، برخی به سراغ تجربه و برخی به سراغ عرف، برخی به سراغ برهان و برخی به سراغ قرآن. سوال این است که روش تولید علوم انسانی را چگونه بشناسیم؟ 💠 آنچه به نظر می رسد این است که قبل از پاسخ به این سوال باید موضوع (علم انسانی) مورد نظر را به درستی بشناسیم. 💠همینطور که بیان شد، هر علم متشکل از مجموعه ای مسائل مرتبط به هم است که در کنار هم یک مرکب اعتباری را تشکیل داده اند. این مسائل در برخی از علوم دارای یک سنخ واحد هستند، لذا روش سلوک در آن علم هم واحد است. مثلا علم فلسفه علمی است که مسائل آن همه گزاره های هستی شناسانه هستند که برهان پذیرند. 💠اما این ویژگی لزوما در مسائل علوم انسانی وجود ندارد. بلکه علوم انسانی مخلوطی از گزاره های از جنس "هست" و "باید" است. "هست"ها برخی برهان پذیرند و برخی برهان پذیر نیستند. "باید" ها برخی باید تجربی هستند و برخی باید قراردادی که برهان پذیر نیستند و روش مختص به خود را می طلبند. از جهت دیگر همینطور که سابقا تبیین کرده ایم، محدوده دین، شامل هر آن چیزی است که دخیل در سعادت و شقاوت انسان است. لذا پس از تبیین صحیح این ملاک با شناخت مسائل هر علم، باید مشخص کنیم که کدام مسائل از علوم انسانی در دایره دین قرار می گیرند و کدام قرار نمی گیرند. 💠 پس از اینکه این آنالیز و تجزیه در مورد مسائل علم مورد نظر صورت گرفت، آنگاه با توجه به ویژگی هر مسئله می توان روش سلوک در آن را بدست آورد. اگر قواعد برهان در مورد آن صدق میکند و مقدمات برهانی برای آن وجود دارد به سراغ برهان می رویم. اگر برهانی نیست، اگر در محدوده سعادت و شقاوت قرار دارد (چه اینکه "هست" باشد و چه "باید") باید به سراغ منابع دین برویم و با روش فقه جواهری آن را پاسخ دهیم و .... 💠 ما سابقا در خدمت استاد علی فرحانی، این کار را در مورد علم تعلیم و تربیت انجام دادیم و مشخص شد که بسیاری از مسائل این علم از دایره برهان و فلسفه خارج اند و باید در حل آنها به روش فقه جواهری به کتاب الله و عترت رسول الله متمسک شویم. 💠 با این توضیحات مشخص شد که موضوع شناسی و آنالیز مسائل علم، مقدم بر روش شناسی تولید علوم انسانی است و لذاست که مقام معظم رهبری فرموده اند: "در حوزه علمیه علوم انسانی را بخوانند، اینها را یاد بگیرند، صورت‌بندی مسائل و عناوین را در این علوم فرا بگیرند؛ بعد برگردند به مبانی اسلامی، ببینند مسائل متناظر آنها با تفکر اسلامی چگونه است و چگونه شکل می‌گیرد."89.08.03 📌 دیدگاهتان در مورد این نوشته به محسن ابراهیمی ( @ebrahimi845 ) ارسال کنید. 97.11.26 @almorsalaat
🅾 ادراکات اعتباری در کتاب مناهج الوصول امام خمینی (ره) 🔰حجت الاسلام سجاد انتظار @entezarsajjad ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ 📌شناخت ادراکات اعتباری و احکام آن ها از جمله مسائل نو در میان مباحث اصولی و فلسفی است. این مساله گرچه از سابق مورد توجه اندیشمندان بوده است اما پس از تحقیقات مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی و سپس علامه طباطبایی در این رابطه، ابعاد عمیق تر و وسیع تری یافته است. استاد مطهری در رابطه با نقش علامه طباطبایی در این رابطه می فرماید:«از شاهكارهاى آقاى طباطبائى همين بحث مقاله اعتباريات ايشان است كه تقريبا شالوده علم اصول را هم زيرورو مى‏ كند» ◀️تاثیر بسیار مهم این مساله در مباحث علم اصول باعث شده است که ممنوعیت خلط حقیقت و اعتبار به یکی از قوانین اساسی این علم بدل شود و در نتیجه حکومت این قانون بر این علم، بسیاری از اندیشمندان اصولی در صدد بر آمده اند تا مباحث و نظریات خود را با این قانون سنجیده و هماهنگ کنند به گونه ای که متعلمان تازه وارد این علم حاکمیت قانون فوق را دلیلی بر بی ضابطه بودن ادراکات اعتباری دانسته و آن ها را تابع ذوق و یا شبه آن بدانند. ◀️اما در این میان بسیار اند کسانی که علیرغم تلاش برای حفظ مرز ادراکات حقیقی و اعتباری و رعایت قوانین مربوط به امور اعتباری، خود دچار خلط حقیقت و اعتبار می شوند. ریشه این اشتباه در نوع مواجهه آن ها با ادراکات اعتباری در علم اصول است. طرح ادراکات اعتباری در علم اصول و بیان خواص آنها با طرح این مساله و خواص آن در علم فلسفه متفاوت است و باید متفاوت باشد چرا که اقتضای ملاک وحدت بخش هر علم(چه موضوع باشد و چه غایت و چه روش و یا هر چیز دیگر) این است که مسائل آن علم با جهت موافق و مسانخ آن ملاک طرح شوند؛ در غیر این صورت لازم می آید که یک مساله از همان جهت که در یک علم مطرح است در علمی دیگر نیز مطرح شده و سبب تداخل مسائل علوم شود. ◀️با توجه به معیار فوق می توان گفت که بررسی ادراکات اعتباری در علم فلسفه صبغه ای هستی شناسانه دارد. یک فیلسوف از این بحث می کند که حقیقت ادراکات اعتباری چیست؟ آیا این ادراکات از شئون وجود و اقسام موجود است و یا از شئون ادراک و اقسام علم است؟ نسبت این ادراکات با فعل اختیاری انسان چیست؟ نسبت این ادراکات با واقع چیست و آیا برهان در آن ها جاری می شود یا خیر؟ و مسائلی از این دست...اما علم اصول علمی است که بر پایه مفهومی عقلائی به نام «حجیت» استوار است بنابراین هر بحثی پیرامون این ادراکات انجام بگیرد باید در محدوده ای که تحت سیطره ی عقلا قرار دارد باشد در نتیجه باید پیرامون مفاهیمی همچون وجوب و حرمت، اشتغال ذمه و فراغت آن، طاعت و انقیاد و نظائر آن ها انجام بگیرد. 🔰تفکیک این دو زاویه دید به ادراکات اعتباری خود مبدئی است برای شکل گیری مرز بین اعتبارات فلسفی و اعتبارات عقلائی که هر کدام ساحتی برای تحقیق امور اعتباری هستند و شیوه و ضابطه تحقیق در هر کدام از این دو ساحت با یکدیگر را متفاوت می کند و ثمرات حاصل از هرکدام را با دیگری جدا می کند. ◀️رعایت نکردن مرز این دو ساحت ادراکات اعتباری را می توان اصلی ترین ریشه خلط حقیقت و اعتبار مدعیان تفکیک حقیقت و اعتبار دانست که مباحث اساسی علم اصول از ابتدای آن تا به انتها را تحث تاثیر خود قرار می دهد همچون کیفیت تحلیل مسمای عبادات و معاملات، متعلق اوامر و نواهی، کیفیت دلالت امر و نهی بر وجوب و حرمت، مباحث مربوط به صغری و کبری عقل، اقسام استصحاب و شرایط آن، مراتب حکم و خواص هر کدام از مراتب و... ◀️اینکه آیا تنها ضابط امور اعتباری غایت است و هیچ ضابط دیگری برای این ادراکات وجود ندارد؟ اینکه آیا اعتبار امری متواطی است و همه جا یکسان است و یا اعتبار امری مقول به تشکیک است و جابجا احکام مختلفی دارد؟ آیا اعتبار حصه ای واحد است و یا اینکه حصص مختلف اعتباری می توان در نظر گرفت؟ اینکه اعتبار در محدوده عقلا با اعتبار در محدوده شرع یکسان است یا خیر؟ اینکه آیا اعتبار تنها فعل فاعل بالقصد است یا فاعل های دیگر نیز از اعتبار استفاده می کنند؟ اینکه امور اعتباری مکان دارند یا خیر؟ و اینکه زمان دارند یا خیر؟ و اینکه پایدار اند یا متغیر اند؟ و انواع و اقسام سوالاتی که در این زمینه وجود دارد همگی در پاسخ خود نیازمند به مشخص کردن متد پاسخگویی بر اساس یکی از دو ساحت فوق هستند. ✅یکی از اندیشمندانی که در این زمینه صاحب نظریه و ابتکارات اساسی است امام خمینی(ره) است که به نوعی می توان ایشان را در تحقیق علم اصول بر پایه ادراکات اعتباری در ساحت عقلائی متفرد دانست. ایشان به زیبایی و دقت هر چه تمام مباحث علم اصول را با این زاویه دید مطرح می کنند و نتایج بسیاری را از این شیوه بحث به دست می آورند. گذشته از آن که آیا آراء ایشان در مسائل مختلف اصولی مقبول باشد یا خیر، اصل این شیوه طرح بحث و استدلال امری است که یادگیری آن در خلال مباحث ایشان لازم و ضروری است. 🔰از آن جا که هیچ اندیشمندی را سراغ نداریم که مباحث مربوط به اعتباریات را مخصوصا در ساحت عقلائی آن به صورت جداگانه بحث کرده باشد، ناچاریم که این دست مباحث را از خلال مباحث اصولی امام (ره) پیگیر باشیم که یکی زوایای تدریس کتاب توسط استاد معظم شیخ علی فرحانی همین جهت بوده است. ایشان در خلال مباحث مختلف و شرح کلمات امام به صورت تدریجی به برخی از احکام امور اعتباری می پردازند و مقایسه هایی را بین سخنان بزرگان این عرصه همچون استاد شهید مطهری، آیت الله جوادی، آیت الله مصباح، علامه طباطبایی و امام خمینی انجام می دهند. 🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد @almorsalat
✅ کتاب "تهذیب" جامع همه اخبار و ابواب نیست. 🔰محسن ابراهیمی 💠همانطور که سابقا بیان شده است، بر اساس دیدگاه استاد علی فرحانی، در تولید علوم انسانی اسلامی، لازم است که برای هر کدام از علوم، ابتدائا جامع منابع، تدوین شود. همچنین بیان شد که برای تدوین جامع روایی، هم باید حصر تبویب کتب روایی شکسته شود و هم روایات دوباره بازیابی شوند و روایات انحصار به کتب اربعه ندارند و این کتب برخی از اصول اربعمائه را با منطق خاصی تدوین کرده اند. یکی از شواهد بر این موضوع، مقدمه کتاب «تهذیب الاحکام» شیخ طوسی است. 💠شیخ طوسی در مقدمه این کتاب می فرماید: یکی از اصدقاء از من درخواست کرد که برای جمع بین اخبار متضاد و متخالف و جلوگیری از طعن مخالفین با محور قرار دادن بخش احکام از کتاب «المقنعه» شیخ مفید، کتابی را بنویسم. (ابتدای کتاب المقنعه، پیرامون اصول عقائد است) 💠سپس ایشان بیان می دارد که من سعی کردم که با توجه به ابواب احکام شرعی کتاب «مقنعه» با جمع آوری همه روایات مربوط به آن ابواب در واقع شرحی بر آن کتاب بنویسم. می فرماید: «أن يكون كاملا في بابه مشتملا على أكثر الأحاديث الّتي تتعلّق بأحكام الشّريعة و منبّها على ما عداها ممّا لم يشتمل عليه هذا الكتاب» 💠 نکته قابل توجه این است که ایشان در انتهای مقدمه، بیان می دارند که چون این کتاب فقط در برگیرنده روایات احکام شرعی با توجه به ابواب کتاب المقنعه است، قصد دارم پس از اتمام این کتاب کتابی را بنویسم که در آن همه احادیث را جمع آوری کنم. می فرماید: "لأنّي إن شاء اللّه تعالى إِذا وفّق اللّه الفراغ من هذا الكتاب أبتدئ بشرح كتاب يجتمع على جميع أحاديث أصحابنا أو أكثرها ممّا يبلغ إليه جهدي" 🔅همین تصریح شیخ طوسی، حاکی از آن است که در زمان ایشان، روایات بسیار دیگری در موضوعات دیگری وجود داشته اند و ایشان نیز قصد داشته اند که آنها را جمع آوری کنند. 💠کتاب تهذیب در 10 جلد و مشتمل بر مباحث زیر است: 👈ج1: «الطهاره» 👈ج2 و 3: «الصلاه» 👈ج4: «الزکاه» و «الصیام» 👈ج5: «الحج» 👈ج6: «المزار» و «الجهاد و سیره الامام ع» و «الدیون و الکفالات و الحوالات و الضمانات و الوکالات» و «القضایا و الاحکام» و «المکاسب» و «اللقطه و الضاله» 👈ج7: «التجارات» و «النکاح» 👈ج8: «الطلاق» و «العتق و التدبیر و المکاتبه» و «الایمان و النذور و الکفارات» 👈ج9: «الصید و الذبائح» و «الوقوف و الصدقات» و «الوصایا» و آالفرائض و المواریث» 👈ج10: «الحدود» و «الدیات» 💠علامه مجلسی در کتاب «ملاذالاخیار» شرح کتاب «تهذیب» بیان می دارد که تالیف این کتاب در زمانی آغاز شده است که هنوز شیخ مفید در قید حیات بود ه اند. می فرماید: « كان المفيد عند شروع الشيخ في هذا التأليف حيا، ثم توفي في أثنائه فلذا يقول في أوائل الكتاب عند ذكره" أيده الله" و بعدها "رحمه الله""(ج1ص33) با توجه به این مطلب می توان گفت که این کتاب قبل از سال «413قمری» (سال وفات شیخ مفید) یعنی در اوایل قرن «5هجری» نوشته است. و با شروع غیبت کبری (329 هجری) نزدیک به 80 سال اختلاف زمانی دارد. @almorsalaat
📝| نگاهی به مصلحت سلوکیه از منظر شیخ انصاری (ره) ◽️شروع فصل امکان تعبد به ظن در علم اصول، به شان نزول سوال ابن قبه صورت میگیرد اما تمام این فصل منحصر در این اشکال و جواب نیست بلکه بعد از بررسی اشکال ابن قبه عده ای از مطالب مطرح می‌شود که یکی از این مطالب کبرای مصلحت سلوکیه است. ◽️مرحوم شیخ قائلند که باید بین مرتبه انشاء و مرتبه فعلیت و به تبع بین مصالح مختصه به هر یک از این مراتب، تفکیک قائل شویم. ◽️در واقع مصالح و مفاسدی که قرار است مکلف آن را واجد شود، همان مصالح و مفاسد واقعیه است که به تبع آنها احکام انشائیه جعل میشود. اما در مرحله فعلیت، مولا باید مصالح اجتماع و مخاطبین را حین خطاب ملاحظه کند که البته این مصالح هیچ ارتباطی به مصالح و مفاسد واقعیه ندارد‌. ◽️سوالی که در مرحله فعلیت پیش می آید با سوالی که نسبت به مرتبه انشاء است، متفاوت بوده و جواب هر کدام نیز متفاوت است. سوال جعل حکم ظاهری و واقعی این است که «چرا شارع» امارات را جعل کرده است؟ اما سوال ابن قبه این است که «مکلف» در اثر عمل به اماره، چه چیزی را حائز میشود؟ ◽️تمام اصولیین در مبحث جمع حکم ظاهری و واقعی، قبول دارند که باید جعلی که توسط مولا رخ میدهد مصلحتی داشته باشد. این همان مصلحت سلوکیه است. ◽️شیخ با توجه به کبرای فوق، در جواب به سوال اول می فرمایند چون شارع در مقام فعلیت احکام را با لحاظ عقلاء بیان می کند و لسانش عقلائی است، پس می بایست طریقی را حجت بداند که غالبا مطابق با واقع است تا در نتیجه آن جمیع مکلفین بتوانند حظی از احکام شرعیه داشته باشد. ◽️به این شکل، در جواب به است که نظریه مصلحت سلوکیه شکوفا میشود و این نظریه ارتباطی با سوال دوم ندارد. مرحوم شیخ تصریح می کند که طبق مصلحت سلوکیه، مدلول اماره حائز هیچ مصلحت مستقلی نمیشود بلکه این مصلحت صرفا مصحح جعل مولا است. مضاف به اینکه واضح است که مصلحت تسهیل و تدریج چیزی را به مکلف اضافه نمی کند. لذا وجهی برای ملازمه مصلحت سلوکیه و تصویب نیست. ◽️جالب اینکه مرحوم شیخ به بین دو سوال فوق، تفکیک کرده اند. ایشان بعد از جواب به ابن قبه با عبارت: « و حیث انجر الکلام الی التعبد بالامارات الغیر العلمیه فنقول فی توضیح هذا المرام ...» توضیح مصلحت سلوکیه را شروع می کنند. ◽️حقیقت این است که آنهایی که مصلحت سلوکیه شیخ را مستلزم تصویب می بینند، عبارتی را که دلیل بر این معنا می دانند، همان عبارتی است که محقق نائینی آن را شاهد بر می داند. حال آنکه واضح است که عدم الاجزاء یعنی مکلف مصلحتی را حائز نمیشود. ◽️اساسا کسانی که مصلحت سلوکیه را مستلزم تصویب می دانند اولا دو سوال فوق را تفکیک نکرده و دچار مغالطه میشوند ثانیا گاها تصویب را هم درست معنا نمی کنند و به همین خاطر در باب اجزاء، تصویب را عامل عدم الاجزاء امارات معرفی می کنند. با اینکه مبحث اجزاء ناظر به ادله اَجزاء و شرائط است که البته تصویبی در آنجا معنا ندارد. ◽️بر همین اساس شیخ به زیبایی تصریح می کند که انسان، مکلف به واقعی است که مودّای ادله است. لذا در اثر عمل به ادله چه اصابه به واقع داشته باشد چه نداشته باشد تکلیف خود را انجام داده و هیچ ضربه ای هم به استکمال او وارد نمیشود. ◽️البته ناگفته نماند ممکن است برخی عبارات شیخ متشابه بوده و موهِم تصویب باشد اما اساسا باید بعد از تجمیع جمیع قرائن نسبت به کلام متکلم قضاوت کرد، لذا مجموع عبارات شیخ همان مطلبی را افاده می کند که تقریرش گذشت. ✍احسان چینی پرداز (@Ehsan1244) ۰۰/۹/۱۶ @almorsalaat
💠 فهم نخستین گام در یادگیری گزاره های علمی 🔰محمد مهدی مقدسی 💢 یکی از مهمترین مسائلی که هر طلبه باید به آن توجه داشته باشد شیوه صحیح تحصیل علم است. 🔆 همه ما مشاهده کرده ایم که گاهی با تلاش زیاد نتیجه کم حاصل می شود و این مسئله در طولانی مدت موجب خستگی و ناامیدی از ادامه روند تحصیل می گردد. 🔷 چگونه درس بخوانیم تا در مسیر دستیابی به ملکه اجتهاد حرکت کنیم؟ 🔆 یکی از پاسخ هایی که استاد فرحانی در جواب به سوالات اینچنینی بیان می کنند حرکت بر اساس روش صحیح علم آموزی یعنی یادگیری سپس و پس از آن است. 🔻در این نوشته می خواهم با توجه به بیانات استاد مقداری دربارۀ توضیح دهم. 🔆 همانگونه که در علم منطق آموخته ایم قبل از تصدیق به یک قضیه ابتدا باید مفاهیم تصوری آن قضیه برای ما معلوم باشد و اگر مفرداتِ تصوری قضیه را به درستی درک نکرده باشیم، یا تصدیقی حاصل نمی شود یا اگر آن را تصدیق کنیم، «اصل موضوع» و تقلیدی خواهد بود. 🔆 در هر علمی اگر می خواهیم گزاره های آن علم را به خوبی بفهمیم و با شناخت کامل آن ها را تصدیق کنیم ابتدا باید تصویر صحیحی از مفاهیم تصوری آن علم داشته باشیم. 🔆 در موضوعات حسی به راحتی می توانیم با استفاده از حواس تصویر آن شیء را درک کنیم، ولی در علوم که غالبا موضوعات مسائل آن غیر حسی است باید با بررسی لوازم مختلف با استفاده از تصویر دقیقی از آن موضوع در ذهن ترسیم نماییم 🔆 در بسیاری موارد اختلافات نظرهایی که در مسائل یک علم وجود دارد به دلیل عدم تصور صحیح مفردات آن علم است. 🔸 تعداد کمی از نویسندگان هستند که در کتاب هایشان به خوبی ی مفردات را توضیح دهند و غالبا به تعریف مختصری اکتفا می کنند. ولی این تعریف برای فهم صحیح کافی نیست و برای پی بردن به زوایای مختلف یک مسئله باید لوازم آن را به خوبی بررسی کنیم. 🔰 شهید مطهری و مرحوم مظفر جزء نویسندگانی هستند که با بیان یک موضوع از جنبه های مختلف سعی می کنند قبل از حکم کردن درباره آن تصویر صحیحی از موضوع در ذهن مخاطب ایجاد کنند. 🔆 برخی تصور می کنند که برای فهم هر مسئله باید به ابتدای هر فصل مراجعه کنند و تعاریف لغوی و اصطلاحی آن موضوع را یادبگیرند؛ در حالی که غالبا این تعاریف همه ابعاد مسئله را روشن نمی سازند. 🔴 برای این منظور باید شامّۀ یابی داشته باشیم. یعنی با هدف فهم صحیح موضوع ابواب مختلف را بررسی کنیم؛ مثلا در علم اصول هنگامی که می خواهیم تصویر درستی از مسئله «ظهور» به دست آوریم نباید فقط به بحث انواع دلالت و اصول لفظیه اکتفا نماییم بلکه تمام مباحثی که به این موضوع مرتبط است را باید بررسی کنیم که به تعدادی از آنها اشاره می کنم: 🔅 رابطه ظهور با دلالت تصوری و تصدیقی 🔅 ارتباط ظهور با مراد استعمالی و مراد جدی 🔅ظهور مراد استعمالی است یا تطابق مراد استعمالی و مراد جدی؟ 🔅ارتباط ظهور و حجیت (چرا در الموجز بیان شد که اگر کلام در معنایی ظهور داشته باشد حتما حجت است و نمی شود کلام ظاهر در معنایی باشد ولی آن ظهور حجیت نداشته باشد؟) 🔅آیا فهم ظهور کلام استدلال پذیر است؟ 🔅آیا منطوق غیر صریح و مفهوم در محدوده ظهور کلام است؟ 🔅اگر ظهور بدیهی است چرا برای بررسی ظهور جمله شرطیه در مفهوم، با استدلال نتیجه گرفتند که تنها زمانی جمله شرطیه ظهور در مفهوم دارد که «سه جزئیِ علّیِ انحصاری» باشد؟ 🔺اینها نمونه ای از پرسش هایی است که در فصل های مختلف باب الفاظ مانند اصول لفظیه، انواع دلالت، مفاهیم، ظهور هیئت امر در وجوب، عام و خاص، مطلق و مقید و ... مطرح می شود و برای به دست آوردن تصویر دقیقی از مسئله ظهور لازم است به آنها پاسخ دهیم. 🔆 همانگونه که مشاهده می کنید در این پرسش ها از و سوال نمی شود؛ مثلا سوال نمی کنیم که «آیا جمله شرطیه در مفهوم ظهور دارد یا خیر؟» یا «چگونه جمله شرطیه بر مفهوم دلالت می کند؟». بلکه همه سوال ها برای فهم «چیستی» ظهور است. 🔆 در غالب موارد پس از اینکه «چیستی» موضوع را به درستی شناختیم، پاسخ به «هستی» و «چگونگی» بسیار ساده می شود. 💠 شاید بتوان گفت مهمترین مشکل طلاب در طول دوران تحصیل غفلت از این روش منطقی است؛ لذا بسیاری از طلاب مخصوصا هنگامی که وارد درس خارج می شوند با حجم زیادی از اقوال و «ان قلت» و «قلت» ها مواجه می شوند و در بهترین حالت و پس از تلاش فراوان تنها اقوالی را حفظ می کنند و از جهت علمی مقلّد باقی می مانند. @almorsalaat
🔰تماشاچی و بازیکن در نظام آموزشی 🌀شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مشکلات نظام آموزشی حوزه های علمیه، بودن طلبه است. 🌀طلبه در عمده مسیر تحصیل خود، استاد را تماشا می‌کند. استاد، متن درس را پیش مطالعه می کند، محتوا را در کلاس توضیح میدهد و بر متن تطبیق می کند، در مورد محتوا فکر می کند و اشکالاتی که به ذهنش می رسد، بیان می کند و گاهی حاصل تحقیقات خود را به عنوان شرح یا حاشیه منتشر می کند و طلبه همه این مراحل را تماشا می کند. 🌀این مطلب تا درس خارج هم ادامه دارد. استاد، منابع و ادله را جمع آوری می کند و در کلاس ارائه می دهد و مختار خود را بیان می کند. 🌀در پایان این مراحل عملا استاد محترم رشد می کند اما از طلبه انتظار داریم که تمام این مراحل را خودش بتواند اجرا کند و پس از چند سال درس خارج به اجتهاد برسد اما نمی رسد. لذا این نظام، نوعا و است. ✅ این واضح است که ، ، ، ، نظرات، ، عبارات کتب، و ... همگی مسائل هستند که تا شخصی در عمل آنها را انجام ندهد، یاد نمیگیرد. ✅به نظر می رسد که نظام آموزشی باید از این جهت تغییر اساسی کند و طلبه خودش در تمام مراحل فعال باشد و استاد او را هدایت و راهبری کند. 🌀البته ناگفته نماند که در برخی مراحل آموزشی خصوصا سالهای اولیه، نقش استاد پررنگتر است ولی نباید تا پایان ادامه یابد. 🕑ترسیم چگونگی محوریت نقش طلبه در تمام مراحل تحصیل و بازسازی نظام آموزشی بر این اساس مجال دیگری را می طلبد. ✍محسن ابراهیمی ۰۱/۱۱/۰۴ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📝| اصاله الظهور در بیان شیخ اعظم و آخوند خراسانی ✍احسان چینی پرداز (@Ehsan1244) ◽️جوهره مباحث الفاظ که وحدت بخش جمیع تکثرات آن است مساله اصاله الظهور و استظهار است به نحوی که تمام اصول لفظیه مصادیق و تعینات اصاله الظهور اند و اصاله الظهور تابع استظهار وجدانی فقیه است و تعبدی نیست به خلاف اصول عملیه که تعبدی اند. ◽️این در حالی است که حرکت بر ریل خصوص موضوع له یعنی تعبد به واضع مضاف به اینکه حصر استعمالات مجازی در جائی که علاقات 12 گانه یا 24 گانه وجود داشته باشند در حالی که قائل به وضع نوعی برای این علاقات باشیم، یعنی در استعمالات مجازی هم متعبد به واضع هستیم‌. ◽️اما آخوند در همان ابتدای کفایه توضیح میدهند که تنها در استعمال حقیقی تعبد به واضع معنا دارد اما در استعمالات مجازی چنین تعبدی نداریم بلکه ملاک در استعمالات مجازی را ذوق سلیم و طبع سلیم می دانیم. ◽️ آخوند در امر رابع (استعمال لفظ در لفظ) اضافه کردند که استعمال، حصر در حقیقی و مجازی ندارد بلکه استعمالاتی داریم که نه حقیقی اند نه مجازی لذا ملاک استعمال به خودی خود (فارغ از حقیقت و مجاز و غیر حقیقت و مجاز) طبع سلیم است. ◽️بعد هم در مورد استعمال لفظ در خودش (زید لفظ) اضافه کردند که این مورد دو احتمال دارد یکی اینکه اساسا استعمال باشد اما نه حقیقی باشد و نه مجازی و احتمال دوم این است که اساسا استعمال نباشد بلکه تکلم و اطلاق لفظ باشد اما در همین حالت دوم ولو استعمال هم نباشد اما باز هم مقبول است زیرا موافق با طبع سلیم است. ◽️با همین نگاه مرحوم آخوند در مبحث حقیقت شرعیه فرمودند وضع، انحصاری به وضع تعیینی و تعینی متعارف ندارد بلکه استعمال بداعی الوضع هم با اینکه وضع است اما شق ثالثی است. ◽️ زیرا وضع تعیینی یعنی اولین باری که لفظ توسط واضع به کار رفت وضع صورت میگیرد از این جهت استعمال بداعی الوضع شبیه به وضع تعیینی است لذا آخوند از آن تعبیر به «وضع تعیینی بالکنایه» میکند. ◽️اما استعمال بداعی الوضع، وضعی است که به سبک استعمال و در ظرف استعمال صورت میگیرد یعنی در استعمال بداعی الوضع همین که واضع استعمال میکند ولو نیت وضع هم نداشته باشد اما وضع رخ میدهد لذا شبیه به وضع تعینی است. ◽️با توجه به این توضیح استعمال بداعی الوضع نه وضع تعیینی است نه وضع تعینی اما در باب حقیقت شرعیه چون بحث بر سر این است که اگر وضع رخ داده از آن زمان به بعد، کلام نبی اکرم صلوات الله علیه، عند الشک حمل بر معنای حقیقی میشود آخوند هم خصوص حیث شباهت استعمال بداعی الوضع را با وضع تعیینی بیان کردند و آن را وضع تعیینی بالتلویح معرفی کردند. ◽️مضاف به اینکه ممکن است گفته شود استعمال بداعی الوضع، استعمال هم نیست زیرا استعمال مبتنی بر وضع شکل میگیرد یا گفته شود استعمال بداعی الوضع، استعمال است زیرا لفظی که به داعی وضع استعمال میشود حاکی از یک محکی میباشد اما نه استعمال حقیقی نه استعمال مجازی. به هر حال هیچ یک از این مطالب ضرری به حجیت استعمال بداعی الوضع نمی زند زیرا حجیت و مقبولیتش تابع است. ◽️لذا آخوند با همین نگاه وضع را به صورت مطاوعه ای تعریف کردند (نحو اختصاص اللفظ بالمعنی) یعنی وضع، علل شتی دارد در این صورت است که این تعریف شامل تمام موارد وضع اعم از وضع تعیینی بالتصریح بشود و وضع تعیینی بالتلویح (استعمال بداعی الوضع) و وضع تعینی میشود. ◽️با توجه به این توضیح، اشکالاتی که به این تعریف آخوند از وضع شده است از جمله اینکه اشکال میکنند این تعریف از وضع، تعریف به لازم است، مندفع میشود ◽️پس هیچ انحصاری در استعمال ( اعم از مجازی و حقیقی و غیر مجازی-غیر حقیقی) یا عدم استعمال نداریم بلکه مجرد رابطه بین لفظ و معنا، باید عقلائی و تابع طبع سلیم عقلاء باشد یعنی ملاک در ارتباط بین لفظ و معنا، فقط و فقط ذوق سلیم عقلائی است نه وضع و نه علاقه مجازیت و نه استعمال نه ..... بلکه واضع صرفا ریل گذاری اولیه الفاظ را انجام داده تا استعمالات شکل بگیرد فلذا تعبد به واضع بی معنا است. ◽️از همین جا مشخص میشود که رتبه اول در تفسیر معانی الفاظ، حقیقت شرعیه است یعنی معنای لفظ عند الشارع اما اگر چنین معنایی احراز نکردیم نوبت به معنای عرفی می رسد اما اگر عند العرف هم معنای مشخصی نداشته باشد نوبت به معنای لغوی می رسد. ◽️به هر حال زمام کار به ید استظهار است ولو اساسا موضوع له لفظ را ندانیم و اگر استظهار شکل بگیرد نوبت به بحث از موضوع له و ... نمی رسد و حتی اصاله عدم قرینه هم باید به اصاله الظهور بازگشت کند که البته شیخ هم همین را گفته است. ◽️لذا باید تبادر در این موطن معنا شود زیرا تبادر به این معنا که لفظ مجرد از هر قرینه ای باشد به راحتی رخ نمیدهد چه اینکه ما دائما الفاظ را در موطن دلالت تصدیقیه و قرائن، مواجهه میشویم پس اینکه صاحب فصول مدعی شد که عند التبادر، احتمال قرینه را با اصاله عدم قرینه نفی میکنیم با اینکه خلط بین مقام دلالت تصوریه و تصدیقیه کرده است اما دغدغه خوبی داشته و آن این است که دائما الفاط مقرون به قرائن اند و تبادر مصداق پیدا نمیکند. ◽️مضاف به اینکه اگر تنها علامت حقیقت و مجاز را تبادر بدانیم به نحوی که اطراد را علامت الحقیقه نداریم و صحت حمل و سلب هم مربوط به موطن تصدیق است و اجنبی از موطن تصور است پس مشکل، بسی عظیم تر میشود. ◽️در آخر باید گفت اگرچه مشهور قائل اند مادر اصول لفظیه را اصالت عدم قرینه دانسته است و اصاله الظهور را به خوبی ملتفت نبوده اند و قائل اند که مساله اصاله الظهور اولین بار توسط آخوند به خوبی منقح شد اما حق این است مساله اصاله الظهور به صورت کامل ودقیق در بیان شیخ منقح شده است و شیخ ملتفت به این مساله بوده است. ◽️زیرا اولا شیخ مادر اصول لفظیه را همان اصاله الظهور می داند زیرا تعبیر میکند که «مرجع» اصول لفظیه، اصاله عدم قرینه است و کلمه مرجع در بیان شیخ گاها به معنای «تحلیل و چیستی» به کار میرود کما اینکه در مکاسب هم (اصاله اللزوم) به همین معنا به کار رفت ◽️ثانیا شیخ در جای جای رسائل و مکاسب اصاله الظهور را به دقیق ترین شکل توضیح میدهند و حتی نکاتی را که مدعین اصاله الظهور هم متوجه نبوده اند بیان کرده است ◽️مثلا در جلد چهارم رسائل توضیح میدهند که حمل مطلق بر مقید و حمل عام بر خاص یک قاعده تعبدی نیست تا همیشگی باشد بلکه یک قاعده عقلائی و تابع قرائن موجود در محیط خطاب است یعنی تا زمانی که به صورت وجدانی حمل مطلق بر مقید استشمام و استظهار نشود چنین حملی شکل نمیگیرد. به همین خاطر گاهی عام مقدم بر خاص میشود و گاهی هم خاص مقدم بر عام میشود و گاهی هم اجمال پیش آمده و هر دو کنار گذاشته میشوند لذا اینکه گفته میشود «اگر خاص مقدم بر عام نشود نوبت عمل به خاص نمی رسد» یک دلیل تعبدی بر تقدم خاص نسبت به عام نیست. ◽️اساسا ظهور امر وجدانی و عقلائی است و اگرچه باید تابع صناعت و دستگاه اصولی شکل بگیرد اما خود استظهار بنفسه قابل مناقشه نیست فلذا هیچ گاه نباید در فقه با نفس استظهار فقیه درگیر شد مگر اینکه استظهار فقیه تابع صناعت و دستگاه اصولی خود آن فقیه نباشد. ‌ ◽️در آخر باید گفت بر خلاف آنچه معمولا گمان میشود، مباحث الفاظ علم اصول بسیار پرثمر است و نقش تعیین کننده در مباحث سنگین فقهی دارد چه اینکه در صعوباتی از فقه نه مشکل سندی داریم و نه مشکل جهت دلیل بلکه تنها مشکل، مشکل دلالی است که البته اگر فقیه مبنای استظهار خود را در علم اصول مشخص نکند در فقه دچار تهافت و تناقض میشود @almorsalaat
. 📝| سبک صحیح تحصیل در دروس خارج/ فقه قرآن و عترت 💢استاد در جلسه دیروز و نیز در جلسه اول خارج فقه، به دو سبک تحصیل در دروس خارج اشاره کرده و توضیح دادند سبک صحیح فقاهت و تحصیل در دروس خارج غیر از حاشیه زدن بر کتب فقه استدلالی است 💢 از این رو استاد تأکید دارند که میبایست متن محوری دروس خارج فقه، کتاب فتوا باشد نه کتاب فقه استدلالی. تا ذهن فقیه حین مواجهه با مساله فقهی، بدون ملون شدن به فهم فقیه دیگری و با رعایت ضوابط وارد منابع اصلی (کتاب و سنت) شود 💢البته باید گفت این مطلب به معنای عدم حجیت شهرت قدمائیه نیست بلکه به این معنا است که فقیه در استفاده از کلمات فقهاء نیز میبایست مبتنی بر دستگاه استنباطی و ضابطه حجیت، طی طریق کند و خارج از ضوابط دستگاه استنباطی، فهم خود از ادله شرعیه را مقید به فهم فقیه دیگری نکند. 💢عملی شدن این نگاه میتواند پاسخگو بودن فقه را نسبت به مسائل مستحدثه نشان دهد ‌و به تعبیر استاد ما را به «فقه قرآن و عترت» برساند 💢به همین خاطر است که محوریت این جلسات خارج فقه با «کتاب فتوا» (تحریر الوسیله) است تا روش صحیح فقاهت و طریق صحیح استنباط از ادله مشخص شود. 📌این مطلب مهم را استاد در سائر تدریسات خود از سالهای گذشته به مناسبتهای مختلف بیان کرده اند که میتوانید در اینجا ببینید👇 https://eitaa.com/almorsalaat/3889 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b