negahe-erfani-ensanshenasane-be-maad.mp3
5.32M
🔉🔉 #بشنوید
♨️ نگاه عرفانی (انسان شناسانه) به مسئله معاد
🔰 استاد علی فرحانی
🌐🌐🌐🌐🌐
⚡️استاد در این صوت به صورت خلاصه، اجمالی از تصویر مسئله معاد را از نگاه انسان شناسی عرفانی تبیین می کنند.
📌گزیده ای از جلسات تدریس شواهدالربوبیه
#پای_درس_استاد
#فلسفه #عرفان
@fater290
المرسلات
💠برای فهم معارف دین #اجتهاد لازم است @fater290 📌 #بخوانید 👇 👇 👇
💠برای فهم معارف دین #اجتهاد لازم است
🔰رهبر معظم انقلاب ۹۸/۲/۱۸
🌟یک نکته راجع به «درس خواندن» عرض میکنم: درس را جدّی بگیرید؛ درس فقه را جدّی بگیرید. ببینید! عالِم دین میخواهد معارف اسلامی را به دست بیاورد؛ از کجا؟ از کتاب و سنّت و عقل؛ این است دیگر؛ بخشیاش مربوط به عقل است، بخشیاش هم مربوط به کتاب و سنّت و نقل است؛ خب باید بداند که چه جوری باید به دست بیاورد؛ این همان اجتهاد است. اجتهاد یعنی چگونگی استفادهی این معارف از منابعش؛ یعنی متُدِ استفادهی حقایق و معارف از منابعش؛ این اجتهاد است.
☀️خب این اجتهاد را اگر بخواهد انسان دارا بشود، باید تمرین کند، باید کار کند. این درس فقهی که شما میخوانید ولو طهارت باشد -حالا بعضی از طلبهها میگویند: «آقا، چرا همیشه طهارت و صلات و مانند اینها؟»- فرقی نمیکند؛ آن چیزی که به شما این شیوهی استنباط را یاد بدهد، مورد نیاز شما است. [این] گاهی در یک مسئلهی مربوط به طهارت است، گاهی در مسئلهی مربوط به صلات است، گاهی مسئلهی مربوط به بحث معاملات و اجاره و مانند اینها است؛ شما باید بدانید چه جوری استنباط کنید.
🌟اگر این طریقهی استنباط را یاد گرفتید، آن وقت ارزشهای اخلاقی را هم درست از کتاب و سنّت استنباط میکنید؛ [نه] مثل بعضی از #نیمهسوادها -حالا احترامشان کنیم، نگوییم بیسواد؛ نیمهسواد- که یک چیزی یا چهار کلمهای یاد گرفتهاند، راجع به مسائل دینی اظهار نظر میکنند، به یک آیه هم گاهی استناد میکنند؛ خب معنای این آیه این نیست؛ این به خاطر ضعف در فهم آیه و استنباط از آیه است، و به خاطر همین است که اجتهاد وجود ندارد.
🌟پس درس خواندن برای مجتهد شدن لازم است؛ البتّه من نمیگویم همه باید مجتهد بشوند -در واقع یک واجب کفائی است- یک عدّه هم ممکن است نیاز به مجتهد شدن نداشته باشند، امّا برای فراگیری معارف اسلامی اجتهاد لازم است. این یک نکته که درس را باید خوب خواند.
🌟طلبهی روشنفکر امروزی حق ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرفها را، [این] درسها را»؛ نه، باید درس خواند؛ بیمایه [فطیر است]. زمان مبارزات که ما مثلاً مکاسب میگفتیم، کفایه میگفتیم، بعضی از طلبههای پُرشور داغ دُور و بَر ما بودند در مشهد که واقعاً هم مبارزه میکردند، [امّا] گاهی میشنفتم میگویند «آقا، این چیست؟»؛ من به آنها میگفتم اگر [این بحثها را] نکنید، بعد نمیتوانید به درد نظام اسلامی بخورید، نمیتوانید استفاده کنید، نمیتوانید به مردم چیزی یاد بدهید. این است که درس خواندن، یک مسئله است.
#کلام_ولی #جام_جم_اجتهاد
#حوزه_علمیه #علوم_انسانی_اسلامی
@fater290
المرسلات
💠تفاوت عبادت عارفین و غیرعارفین 🔰علامه طباطبایی (ره) @fater290👇👇👇
💠تفاوت عبادت عارفین و غیرعارفین
🔰علامه طباطبایی (ره)
🔺طريق معرفة النفس ... هو أن يوجّه الإنسان وجهه للحقّ سبحانه و ينقطع عن كلّ صارف شاغل عن نفسه إلى نفسه حتّى يشاهد نفسه كما هي و هي محتاجة بذاتها إلى الحقّ سبحانه.
🔺و ما هذا شأنه لا ينفكّ مشاهدته عن مشاهدة مقوّمه. فإذا شاهد الحقّ سبحانه عرفه معرفة ضروريّة، ثمّ عرف نفسه به حقيقة؛ لكونها قائمة الذات به سبحانه، ثمّ يعرف كلّ شيء به تعالى.
🔺 ... و بالجملة، فإذا شاهد ربّه عرفه و عرف نفسه و كلّ شيء به و حينئذ يقع التوجّه العبادي موقعه و يحلّ محلّه؛ إذ بدونه كلّ ما توجّهنا إليه فقد تصوّرنا شيئا كائنا ما كان. و هذا المفهوم المتصوّر، و الصورة الذهنيّة، و كذا مطابقة المحدود المتوهّم غيره سبحانه، فالمعبود غير المقصود. و هذا حال عبادة غير العارفين من العلماء باللّه، و قبول هذا النحو من العبادة مع ما عرفت من شأنها من فضل اللّه تعالى محضا. قال سبحانه: وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً.
🔺و هذا بخلاف عبادة العارفين باللّه المخلصين له فإنّهم لا يتوجّهون في عبادتهم لا إلى مفهوم و لا إلى مطابق مفهوم بل إلى ربّهم جلّت عظمته و بهر سلطانه.
🔺قال سبحانه: "سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ". و من هنا يظهر أنّ المراد بالمخلصين هم الذين أخلصوا (بالبناء للمجهول) للّه سبحانه، فلا حجاب بينهم و بينه و إلّا لم يقع وصفهم موقعه. و حيث إنّ الخلق هم الحجاب كما قال سيّدنا موسى بن جعفر عليه السّلام: «ليس بينه و بين خلقه حجاب إلّا خلقه» - الحديث، فهم لا يرون الخلق و إنّما يقصدون الحقّ سبحانه.
🔺و في تفسير العسكري عليه السّلام: و قال محمّد بن عليّ الباقر عليه السّلام: «لا يكون العبد عابدا للّه حقّ عبادته حتّى ينقطع عن الخلق كلّهم إليه، فحينئذ يقول: هذا خالص لي فيقبله بكرمه».
🔺و قال جعفر بن محمّد عليه السّلام: «ما أنعم اللّه على عبد أجلّ من أن لا يكون في قلبه مع اللّه غيره» و قال محمّد بن عليّ يعني الجواد عليه السّلام: «أفضل العبادة الإخلاص».
🔺و ممّا مرّ من البيان أيضا يظهر معنى قوله سبحانه حكاية عن إبليس: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ، و قوله سبحانه: فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ الآيات. إذ هؤلاء مستغرقون فيه سبحانه، و لا يرون إبليس، و لا وسوسته و لا إحضارا، و لا حسابا، و إليه الإشارة في الحديث القدسي: «أوليائي تحت قبائي، أو ردائي»
#اخلاق_و_عرفان
#در_محضر_علامه
@fater290
1_93801809.mp3
1.41M
🔊🔊 #بشنوید
‼️#نکته ای #مهم در باب
♨️ظرفیت شناسی علوم اسلامی در تولید علوم انسانی
🔰استاد علی فرحانی
✅در مباحث ظرفیت شناسی علوم اسلامی در تولید علوم انسانی، باید مراقب باشیم که مباحث ظرفیت شناسی را ناظر به حل مسائل علوم انسانی بیان کنیم و به بهانه ظرفیت شناسی، وارد در تحقیق و تبیین خود مسائل آن علم اسلامی (مانند عرفان، فلسفه و ...) نشویم.
📌گزیده ای از جلسات تبیین نظام استنباطی امام خمینی (ره)، 97-98، موسسه مفتاح
#پای_درس_استاد
#علوم_انسانی_اسلامی
@fater290
المرسلات
🌐ما خدا را چگونه تصور مىكنيم؟ @fater290 👇👇
🌐ما خدا را چگونه تصور مىكنيم؟
🔰علامه طباطبایی (ره)
🔺ما پيوسته در زندگانى مادى خود به يك سلسله معلولات جسمانى كه آغشته به يك رشته قيود جسمانى و زمانى و مكانى مىباشند، گرفتاريم و هيچ گاه حواس و تخيل ما يك موجودى بىقيد و شرط را نمىتواند درك نمايد. ماده و جسم كجا؟ و اطلاق كجا؟!
🔺و از اين روى ما هرگز نمىتوانيم باتوجه عادى خود «موجود مطلق» را تصور نماييم. ولى در عين حال نبايد تصور كرد كه ما مقيد را بىمطلق تصور مىكنيم، زيرا هر مقيد، مجموع چندين مطلق است كه بهواسطه مقارنت و برخورد، همديگر را مقيد ساخته و از اطلاق انداختهاند. «انسان كوتاه سفيد» مقيدى است كه از سه تا مطلق به وجود آمده است. پس ما مطلق را تصور مىكردهايم، ولى در ميان قيود.
🔺و از همينجاست كه اگر مطلقى را بشنويم بهواسطه انس ذهنى خود براى آن از قيود مأنوسه خود تصورى مىسازيم، چنان كه يك دهاتى بىخبر از جهان بيرون، اگر بشنود كه در نيم كره غربى شهر بزرگى است به نام نيويورك، در ذهن وى شكل يك آبادى بزرگى مجسم مىشود، حداكثر صدبرابر آبادى خودش (از لحاظ كمى و كيفى). ولى ما براى اصلاح تصور وى مىگوييم: «نيويورك آبادى است، ليكن نه از اين آبادىها.» چنان كه به يك خواربارفروشى سادهلوح مىگوييم: «اكنون تا نُه رقم اعشارى توزين مىكنند، ولى با ترازويى نه از اين ترازوها».
🔺چون هستى خدا از هر قيد و شرطى مطلق است- و هيچگونه حدى در آنجا نيست- پس خود اين تحديد هيچ گونه حدى در آنجا نيست- نيز از آنجا منفى است- و از اين روى وجود ايزدى از هر تحديد مفهومى نيز بالاتر- و هيچ مفهومى حتى اين مفهوم نمىتواند- بوى احاطه نموده و تمام حاكى بوده باشد.
🔺از اين بيان دستگير مىشود كه: ما اطلاق مفهومى را پيوسته با نفى نگهدارى مىنماييم و نياز ما به اين نفى، در مورد علت جهان هستى (خدا) از هر مورد ديگر بيشتر است، زيرا هرچه در مورد خدا اثبات كنيم- از ذات گرفته تا صفات-{مطلق} خواهد بود، زيرا تقيد و اشتراط چنان كه روشن شد{معلوليت} را در بردارد، و اطلاق را با نفى بايد نگهدارى كرد. مىگوييم: خدا موجود است ولى نه مانند اين موجودات. مىگوييم: خدا وجود دارد، علم دارد، قدرت دارد، حيات دارد، ولى نه از اين وجودها، نه از اين علمها، نه از اين قدرتها، نه از اين حياتها، روى هم رفته صفات خدا اطلاق دارند و با نفى نگهدارى مىشوند، چنان كه ذات نيز چنين بود.
#در_محضر_علامه
#فلسفه #عرفان #اخلاق_و_عرفان
@fater290
المرسلات
🌐زندگینامه آیت الله العظمی بهجت (ره) از زبان شاگرد برجسته ایشان آیت الله مصباح یزدی (مدظله) 📌بخش او
🌐زندگینامه آیت الله العظمی بهجت (ره) از زبان شاگرد برجسته ایشان آیت الله مصباح یزدی (مدظله)
📌بخش اول: آشنایی آیت الله مصباح با ایشان و تلمذ ۱۵ساله محضر ایشان
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🔸بنده از سال 1331 كه به قم آمدم، با ايشان آشنا شدم. سال 1332 ما در مدرسه حجتيه بوديم و منزل ايشان، جنب مدرسه بود و تقريباً هر روز ايشان را هم در راه و هم در حرم زيارت مى كرديم. چهره روحانى و نورانى ايشان براى هر بيننده اى جاذبه داشت، كيفيت نشست و برخاست و حركات و سكنات ايشان جلب توجه مى كرد و نشان مى داد كه در فضاى معنوى خاصى زندگى مى كنند و توجه ايشان به مطالب، فوق توجه ديگران است.
🔸تقيد معظم له به عبادات، سحرخيزى، زيارت حضرت معصومه(عليها السلام) و برنامه هاى عبادى متعددى كه هر روز اجرا مى كردند، اولين چيزهايى بود كه انسان را متوجه ايشان مى كرد؛ مخصوصاً كسانى كه دوست داشتند براى خودسازى، يك الگوى رفتارى داشته باشند و از او پيروى كنند. آنچه بر اين عوامل مى افزود، توجهات خاص و نگاه هاى نافذ ايشان بود كه گاهى نسبت به بعضى از افراد مثل چيزى كه طرف را به خود جذب مى كند، اثر مى گذاشت. اين خصوصيات باعث شد كه كنجكاوى ما تحريك شود و ببينيم ايشان كيست و چه ويژگى هايى دارد.
🔸از دوستان و آشنايان و كسانى كه احتمال مى داديم با ايشان مأنوس باشند تحقيق كرديم تا معلوم شد كه از نظر علمى و معنوى ممتاز هستند. كم كم اجازه گرفتيم كه گه گاه به منزل ايشان برويم و از نصايح ايشان استفاده كنيم. خانه اى را كه اجاره كرده بودند، ظاهراً دو اتاق بيشتر نداشت و در اتاقى كه ما خدمت ايشان مى رسيديم پرده اى كشيده بودند كه پشت آن خانواده ايشان زندگى مى كردند و ما اين طرف پرده از عظمت روحى ايشان بهره مند مى شديم. زندگى ايشان بسيار ساده و دور از هر گونه تكلف و توأم با يك دنيا نورانيت و معنويت بود. كم كم علاقه مند شديم كه خدمت ايشان درسى داشته باشيم و تقاضاى خود را عرض كرديم.
🔸ايشان از شاگردان برجسته و فاضل آيت الله بروجردى و از مستشكلان معروف و مبرّز درس ايشان بودند. اولين چيزى كه ما را جذب كرد، جاذبه معنوى و روحانى ايشان بود؛ ولى به تدريج متوجه شديم كه ايشان از لحاظ علمى و فقاهت نيز در درجه اى بسيار عالى قرار دارند. اين بود كه سعى كرديم خدمت ايشان درسى داشته باشيم تا هم از معلومات ايشان بهره ببريم و هم بهانه اى باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات معنوى و روحانى ايشان بهره مند شويم.
🔸كتاب طهارت را در يكى از حجره هاى مدرسه فيضيه با چند نفر از دوستان خدمت ايشان شروع كرديم. بعد از يك سال در مدرسه فيضيه، يكى دو سال هم در مدرسه خان كه مدرسه مرحوم آيت الله بروجردى ناميده مى شد، خدمت ايشان درس داشتيم. بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد، در منزل خدمتشان مى رسيديم و يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم و بعد هم يك دوره مكاسب و خيارات را كه تقريباً پانزده سال ادامه پيدا كرد. در اين مدت از درس ايشان استفاده هايى مى برديم كه در بسيارى از درس ها كمتر يافت مى شد.
🔸ايشان در بيان مطالب ابتدا مسأله را از روى كتاب مرحوم شيخ انصارى مطرح و بعد هر كجا ديگران، مخصوصاً صاحب جواهر(قدس سره) و در طهارت، مرحوم آقا رضا همدانى و ديگران مطالب برجسته و قابل توجهى داشتند، نقل مى كردند و بعد نظر خاص خود را بيان مى كردند. اين شيوه باعث مى شد كه آراى اساتيد بزرگ در مورد يك موضوع مطرح و در وقت صرفه جويى شود. اساتيد ديگر هم شيوه هاى جالبى براى تدريس داشتند كه هر مطلبى از هر استادى را جداگانه طرح مى كردند كه البته وقت بيشترى گرفته و احياناً مطالبى تكرار مى شد. نكاتى را كه در ضمن تدريس از خود ايشان استفاده مى كرديم چيزهايى بود كه ايشان شفاهاً از اساتيد دريافت كرده بودند كه مطالب بسيار ارزنده، عميق و داراى دقت هاى كم نظيرى بود.
📚مصاحبه صدا و سیما با آیت الله مصباح/ متن کامل:
http://mesbahyazdi.ir/node/174
#اخلاق_و_عرفان #تراجم
#سلسلهی_شاگردان_آخوند_ملاحسینقلی
@fater290
المرسلات
💠خلاصه ای از تحولات زندگی ابوحامد محمد غزالی @fater290 👇 👇
💠خلاصه ای از تحولات زندگی ابوحامد محمد غزالی
🔰شهید مطهری (ره)
🔺غزالي از مردان عجيب دنياست، نه تنها دنياي اسلام. سرگذشت زندگي اين مرد عجيب است. نبوغي داشته است. در نظاميه نيشابور تحصيل مي کرد و در آنجا مراتب علمي را خيلي بالا رفت، بعد آمد در نظاميه بغداد. اتفاقاً رئيس دانشگاه نظاميه بغداد از دنيا رفته بود، دنبال مردي مي گشتند که صلاحيت داشته باشد که رئيس دانشگاه نظاميه بغداد باشد. در آن وقت رئيس دانشگاه يعني اعلم علماي عصر خودش.
🔺غزالي مي آيد در بغداد، آن چنان صيت شهرتش مي پيچد و در مجالس و محافل به مقامات علمي او پي مي برند که مي گويند بدون شک يگانه شخصي که لياقت دارد او را در راس اين نظاميه قرار بدهيم همين مرد است. او به عنوان اعلم علماي عصر خودش در زمان سلجوقي ها- ظاهراً در دوره ملکشاه- شناخته شد. گاهي رابط بود ميان پادشاه سلجوقي و خليفه بغداد، يعني اختلافات ميان آنها را احياناً او حل مي کرد. تا اين مقدار شخصيت داشت. بنابر اين بزرگترين مقام اجتماعي و روحاني عصر خودش را داشت.
🔺اين مرد که اين مراحل علمي را طي کرده بود، در سرگذشت خودش در کتابي به نام المنقذ من الضلال- يعني نجات دهنده از گمراهي- نوشته است که من يک بار کم کم در خودم فرو رفتم ببينم آيا اين معلوماتي که به دست آورده ام واقعاً براي من #يقين به وجود آورده است يا يک سلسله مسائل تقليدي است، از اين استاد و آن استاد گرفته ام، چون استاد گفته درست است گفته ام درست است؛ او هم چون استادش گفته درست است گفته درست است؛ آيا خودم و وجدان خودم اين ها را کافي مي بيند يا نه؟ يک مرتبه ديدم نه، کافي نيست، تدريجاً اين حس در من قوت گرفت به طوري که ديگر فکر من را به خودش مشغول داشته بود. هر جا که بودم – اگر سر درس بودم، سر نماز بودم، در خانه بودم، در کوچه و خيابان بودم- در خودم يک دردي را احساس مي کردم، يک سوزشي را در روح خودم احساس مي کردم که مرا آرام نمي گذاشت. کم کم اين امر در بدنم هم اثر گذاشت، از خوراک ماندم، لاغر و ضعيف و نحيف شدم.
🔺از يک طرف مي ديدم اگر من بخواهم آزادانه دنبال حقيقت بروم مقام را چه کنم، رياست عظيم دانشگاه را چه کنم؟ و از طرف ديگر مي ديدم با اين مقام و رياست و زعامت و با اين گرفتاري نمي شود. دائماً فکر مي کردم چطور اين عالي ترين مقام اجتماعي و روحاني عصر خودم را کنار بگذارم! اين بود که در ميان دو نيروي متضاد قرار گرفته بودم. اين ها جان مرا آتش مي زد.
🔺آخر کار خداوند مدد کرد و من توانستم از سر مقامات دنيوي بگذرم، و گذشت. ولي ديد اگر اعلام کند که من مي خواهم [از اين مقام] بگذرم مردم آزادش نمي گذارند، شاه آزادش نمي گذارد و مي گويد: حتما تو بايد سر مقامت باشي.
🔺نقشه اي به نظرش رسيد، اعلام کرد که من مي خواهم مسافرت مکه بروم. از بغداد به طرف مکه راه افتاد. از او مشايعت کردند. رفت و رفت، همين که مقداري دور شد، ناگهان خودش را از قافله دزديد، به جاي اينکه به طرف جنوب غربي برود راهش را به طرف مغرب برگرداند، به شام و بيت المقدس رفت. لباسش را هم عوض کرد، لباس درويشي پوشيد و در اين لباس هيچ کس او را نمي شناخت و خودش را هم به احدي معرفي نکرد.
🔺يک دفعه دنيا غزالي را گم کرد. دهها فکر پيدا شد: آيا از قافله دور ماند؟ حيوان درنده اي او را دريد؟ آيا به چاهي افتاد؟ آيا گوشه اي سکته کرد و مرد و کسي جنازه اش را پيدا نکرد؟ يک مرتبه غزالي با آن شخصيت و عظمت گم شد.
🔺اين مرد، ده سال متوالي در حال گمنامي در بيت المقدس مشغول تحقيق و جستجو از راه هاي مختلف بود، تا – به عقيده خودش- #حقيقت را پيدا کرد و واقعاً هم عوض شد. کتاب هاي اساسي اش را در همين دوره نوشته است.
🔺خودش در شرح حال خود نوشته است من در بيت المقدس اسمم را مي شنيدم، ولي خودم را آشکار نمي کردم. گاهي مي ديدم طلبه ها با همديگر مباحثه مي کنند، مي گويند:« قال الغزالي...» عقيده غزالي در اين مسئله چنين است، من خودم مي شنيدم ولي به روي خودم نمي آوردم که آن غزالي که شما حرفش را نقل مي کنيد حالا غير از آن غزالي است، غزالي امروز غير از غزالي آن روز است.
📚پانزده گفتار ص ۲۱۳، جستجوی حقیقت
#اندیشه_مطهر
#تراجم #اخلاق_و_عرفان
@fater290
📚 #معرفی_کتاب| المنقذ من الضلال
🔰ابوحامد محمد غزالی
🔺مرحوم غزالی در این کتاب، مهمترین رویداد زندگی خود را که ترک همه مناصب و جایگاه های خود و شروع سیر و سلوک ده ساله به سوی خداست، شرح می کند. این کتاب بسیار آموزنده و قابل توجه است. متن این کتاب عربی است و البته این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است.
✅لینک دانلود متن عربی کتاب
👇👇👇
https://archive.org/download/AlmunghithMinDalal/Almunghith_min_Dalal.pdf
#اخلاق_و_عرفان
@fater290
📌منتخبی از این کتاب را بخوانید
👇👇👇👇
♨️سرگذشت امام محمد غزالی
🔰منتخب از کتاب المنقذ من الضلال
🔺ثم إني فرغت من هذه العلوم أقبلت بهمتي على طريق الصوفية و علمت أن طريقتهم إنما تتم بعلم و عمل؛ و كان حاصل عملهم قطع عقبات النفس، و التنزه عن أخلاقها المذمومة و صفاتها الخبيثة، حتى يتوصل بها إلى تخلية القلب عن غير اللّه تعالى و تحليته بذكر اللّه.
🔺و كان العلم أيسر عليّ من العمل، فابتدأت بتحصيل علمهم من مطالعة كتبهم مثل #قوت_القلوب لأبي طالب المكي رحمه اللّه، و كتب الحارث المحاسبي، و المتفرقات المأثورة عن الجنيد و الشبلي و أبي يزيد البسطامي قدس اللّه أرواحهم، و غير ذلك من كلام مشايخهم، حتى اطلعت على كنه مقاصدهم العلمية، و حصلت ما يمكن أن يحصل من طريقها بالتعلم و السماع،
🔺فظهر لي أن أخص خواصهم ما لا يمكن الوصول إليه بالتعلم بل بالذوق و الحال و تبدل الصفات. و كم من الفرق بين أن يعلم حد الصحة و حد الشبع و أسبابهما و شروطهما، و بين أن يكون صحيحا و شبعانا، و بين أن يعرف حد السكر و أنه عبارة عن حالة تحصل من استيلاء أبخرة تتصاعد من المعدة على معادن الفكر، و بين أن يكون سكرانا. بل السكران لا يعرف حد السكر، و علمه و هو سكران و ما معه من علمه شيء، و الصاحي يعرف حد السكر و أركانه و ما معه من السكر شيء. و الطبيب في حالة المرض يعرف حد الصحة و أسبابها و أدويتها و هو فاقد الصحة. فكذلك فرق بين أن تعرف حقيقة الزهد و شروطها و أسبابها، و بين أن يكون حالك الزهد و عزوف النفس عن الدنيا.فعلمت يقينا أنهم أرباب الأحوال لا أصحاب الأقوال، و أن ما يمكن تحصيله بطريق العلم فقد حصلته، و لم يبق إلا ما لا سبيل إليه بالسماع و التعلم بل بالذوق و السلوك.
🔺و كان قد حصل معي من العلوم التي مارستها و المسالك التي سلكتها في التفتيش عن صنفي العلوم الشرعية و العقلية إيمان يقيني بالله تعالى و بالنبوة و باليوم الآخر. فهذه الأصول الثلاثة من الإيمان كانت رسخت في نفسي لا بدليل معين محرر بل بأسباب و قرائن و تجاريب لا تدخل تحت الحصر تفاصيلها.
🔺و كان قد ظهر عندي أنه لا مطمع لي في سعادة الآخرة إلا بالتقوى و كف النفس عن الهوى، و أن رأس ذلك كله قطع علاقة القلب عن الدنيا بالتجافي عن دار الغرور، و الإنابة إلى دار الخلود، و الإقبال بكنه الهمة على اللّه تعالى؛ و أن ذلك لا يتم إلا بالإعراض عن الجاه و المال، و الهرب من الشواغل و العلائق.
🔺ثم لاحظت أحوالي، فإذا أنا منغمس في العلائق و قد أحدقت بي من الجوانب، و لاحظت أعمالي و أحسنها التدريس و التعليم، فإذا أنا فيها مقبل على علوم غير مهمة و لا نافعة في طريق الآخرة. ثم تفكرت في نيتي في التدريس، فإذا هي غير خالصة لوجه اللّه تعالى، بل باعثها و محركها طلب الجاه و انتشار الصيت، فتيقنت أني على شفا جرف هار، و أني قد أشفيت على النار إن لم أشتغل بتلافي الأحوال.
🔺فلم أزل أتفكر فيه مدة و أنا بعد على مقام الاختيار، أصمم العزم على الخروج من بغداد و مفارقة تلك الأحوال يوما، و أحل العزم يوما، و أقدم فيه رجلا و أؤخر عنه أخرى، لا تصدق لي رغبة في طلب الآخرة بكرة إلا و يحمل عليها جند الهوى حملة فتفترها عشية. فصارت شهوات الدنيا تجاذبني بسلاسلها إلى المقام، و منادي الإيمان ينادي: الرحيل! الرحيل! فلم يبق من العمر إلا قليل، و بين يديك السفر الطويل، و جميع ما أنت فيه من العلم و العمل رياء و تخييل، فإن لم تستعد الآن للآخرة فمتى تستعد؟ و إن لم تقطع الآن هذه العلائق فمتى تقطع؟ فعند ذلك تنبعث الداعية، و ينجزم العزم على الهرب و الفرار. ثم يعود الشيطان و يقول هذه حال عارضة إياك أن تطاوعها، فإنها سريعة الزوال، فإن أذعنت لها و تركت هذا الجاه العريض، و الشأن المنظوم الخالي عن التكدير و التنغيص، و الأمن المسلم الصافي عن منازعة الخصوم، ربما التفتت إليه نفسك و لا يتيسر لك المعاودة.
🔺فلم أزل أتردد بين تجاذب شهوات الدنيا و دواعي الآخرة قريبا من ستة أشهر، أولها رجب سنة ثمان و ثمانين و أربعمائة؛ و في هذا الشهر جاوز الأمر حد الاختيار إلى الاضطرار، إذ أقفل اللّه على لساني حتى اعتقل عن التدريس، فكنت أجاهد نفسي أن أدرس يوما واحدا تطييبا لقلوب المختلفين إليّ، فكان لا ينطق لساني بكلمة واحدة و لا أستطيعها البتة، حتى أورثت هذه العقلة في لساني حزنا في القلب بطلت معه قوة الهضم و مراءة الطعام و الشراب، فكان لا ينساغ لي ثريد، و لا تنهضم لي لقمة؛ و تعدى إلى ضعف القوى، حتى قطع الأطباء طمعهم من العلاج، و قالوا: هذا أمر نزل بالقلب و منه سرى إلى المزاج، فلا سبيل إليه بالعلاج، إلا بأن يتراوح السر عن الهم الملم.
🔺ثم لما أحسست بعجزي و سقط بالكلية اختياري، التجأت إلى اللّه تعالى التجاء المضطر الذي لا حيلة له، فأجابني الذي يجيب المضطر إذا دعاه، و سهل على قلبي الإعراض عن الجاه و المال و الأولاد و الأصحاب، و أظهرت عزم الخروج إلى مكة و أنا أدبر في نفسي سفر الشام حذرا أن يطلع الخليفة و جملة الأصحاب على عزمي في المقام بالشام؛ فتلطفت بلطائف الحيل في الخروج من بغداد على عزم ألا أعاودها أبدا.
🔺و استهدفت لأئمة أهل العراق كافة، إذ لم يكن فيهم من يجوز أن يكون الإعراض عما كنت فيه سببا دينيا؛ إذ ظنوا أن ذلك هو المنصب الأعلى في الدين و كان ذلك مبلغهم من العلم. ثم ارتبك الناس في الاستنباطات، و ظن من بعد عن العراق أن ذلك كان لاستشعار من جهة الولاة؛ و أما من قرب من الولاة فكان يشاهد إلحاحهم في التعلق بي و الانكباب عليّ و إعراضي عنهم و عن الالتفات إلى قولهم، فيقولون: هذا أمر سماوي، و ليس له سبب إلا عين أصابت أهل الإسلام و زمرة العلم. ففارقت بغداد، و فرقت ما كان معي من المال، و لم أدخر إلا قدر الكفاف و قوت الأطفال، ترخصا بأن مال العراق مرصد للمصالح لكونه وقفا على المسلمين؛ فلم أر في العالم ما لا يأخذه العالم لعياله أصلح منه.
🔺ثم دخلت الشام و أقمت به قريبا من سنتين لا شغل لي إلا العزلة و الخلوة و الرياضة و المجاهدة، اشتغالا بتزكية النفس و تهذيب الأخلاق و تصفية القلب لذكر اللّه تعالى، كما كنت حصلته من علم الصوفية. و كنت أعتكف مدة في مسجد دمشق أصعد منارة المسجد طول النهار و أغلق بابها على نفسي.
🔺ثم رحلت منها إلى بيت المقدس، أدخل كل يوم الصخرة و أغلق بابها على نفسي. ثم تحركت فيّ داعية فريضة الحج و الاستمداد من بركات مكة و المدينة، و زيارة رسول اللّه تعالى عليه السلام بعد الفراغ من زيارة الخليل صلوات اللّه عليه؛ فسرت إلى الحجاز.
🔺ثم جذبتني الهمم و دعوات الأطفال إلى الوطن، فعاودته بعد أن كنت أبعد الخلق عن الرجوع إليه؛ فآثرت العزلة به أيضا حرصا على الخلوة و تصفية القلب للذكر.
🔺و كانت حوادث الزمان و مهمات العيال و ضرورات المعاش تغير فيّ وجه المراد، و تشوش صفوة الخلوة. و كان لا يصفو لي الحال في أوقات متفرقة؛ لكني مع ذلك لا أقطع طمعي منها، فتدفعني عنها العوائق و أعود إليها.
🔺فدمت على ذلك مقدار عشر سنين، و انكشف لي في أثناء هذه الخلوات أمور لا يمكن إحصاؤها و استقصاؤها. و القدر الذي أذكره لينتفع به: أني علمت يقينا أن الصوفية هم السابقون لطريق اللّه تعالى خاصة، و أن سيرتهم أحسن السير، و طريقهم أصوب الطرق، و أخلاقهم أزكى الأخلاق؛ بل لو جمع عقل العقلاء، و حكمة الحكماء، و علم الواقفين على أسرار الشرع من العلماء، ليغيروا شيئا من سيرهم و أخلاقهم و يبدلوه بما هو خير منه، لم يجدوا إليه سبيلا؛ فإن جميع حركاتهم و سكناتهم، في ظاهرهم و باطنهم، مقتبسة من نور مشكاة النبوة؛ و ليس وراء نور النبوة على وجه الأرض نور يستضاء به.
🔺و بالجملة فما ذا يقول القائلون في طريق طهارتها. هي أول شروطها. تطهير القلب بالكلية عما سوى اللّه تعالى، و مفتاحها الجاري منها مجرى التحريم من الصلاة استغراق القلب بالكلية بذكر اللّه، و آخرها الفناء بالكلية في اللّه، و هذا آخرها بالإضافة إلى ما لا يكاد يدخل تحت الاختيار و الكسب من أوائلها، و هي على الحقيق أول الطريقة، و ما قبل ذلك كالدهليز للسالك إليه.
🔺و من أول الطريقة تبتدئ المشاهدات و المكاشفات، حتى إنهم في يقظتهم يشاهدون الملائكة و أرواح الأنبياء، و يسمعون منهم أصواتا و يقتبسون منهم فوائد. ثم يترقى الحال من مشاهدة الصور و الأمثال إلى درجات يضيق عنها نطاق النطق، فلا يحاول معبر أن يعبر عنها إلا اشتمل لفظه على خطأ صريح لا يمكنه الاحتراز عنه. و على الجملة ينتهي الأمر إلى قرب يكاد يتخيل منه طائفة الحلول و طائفة الاتحاد و طائفة الوصول و كل ذلك خطأ، و قد بينا وجه الخطأ في كتاب المقصد الأسنى. بل الذي لا بسته تلك الحالة لا ينبغي أن يزيد على أن يقول:
كان ما كان ممّا لست أذكره
فظنّ خيرا و لا تسأل عن الخبر!!
🔺و بالجملة فمن لم يرزق منه شيئا بالذوق، فليس يدرك من حقيقة النبوة إلا الاسم؛ و كرامات الأولياء على التحقيق هي بدايات الأنبياء؛ و كان ذلك أول حال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم حيث تبتل حين أقبل إلى جبل حراء حين كان يخلو فيه بربه و يتعبد، حتى قالت العرب" إن محمدا عشق ربه".
و هذه حالة يتحققها بالذوق من سلك سبيلها، فمن يرزق الذوق فيتقنها بالتجربة و التسامع إن أكثر معهم الصحبة، حتى يفهم ذلك بقرائن الأحوال يقينا. و من جالسهم استفاد منهم هذا الإيمان، فهم القوم لا يشقى جليسهم. و من لم يرزق صحبتهم فليعلم إمكان ذلك يقينا بشواهد البرهان على ما ذكرناه في كتاب" عجائب القلب" من كتب" إحياء علوم الدين".
🔺و التحقيق بالبرهان علم، و ملابسة عين تلك الحالة ذوق، و القبول من التسامح و التجربة بحسن الظن إيمان؛ فهذه ثلاث درجات يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ [المجادلة: 11] و وراء هؤلاء قوم جهال، هم المنكرون لأصل ذلك، المتعجبون من هذا الكلام، يستمعون و يسخرون و يقولون: العجب! إنهم كيف يهذون! و فيهم قال اللّه تعالى وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ [محمد: 16] فأصمهم و أعمى أبصارهم.
#اخلاق_و_عرفان
@fater290
3mahe-por-joosho-khoroosh@almorsalat.mp3
727.9K
🔉🔉 #بشنوید
♨️ سه ماه پرجوش و خروش
👈درباره اهمیت و ارزش ماه های رجب، شعبان، رمضان
🔰استاد علی فرحانی
#پای_درس_استاد
#اخلاق_و_عرفان
@fater290
♨️ حضرت آیت الله العظمی بهجت
💠بنده متاسفانه هیچ وقت، توفیق زیارت ایشان را پیدا نکردم و هر وقت تصویری از ایشان می بینم و یا از ایشان یادی می شود، افسوس می خورم.
💠در سال ۸۸ قبل از انتخابات ریاست جمهوری که در دانشگاه شهید چمران اهواز، مشغول فعالیت انتخاباتی بودیم، خبر فوت ایشان را از تلویزیون شنیدم.
💠خدا ایشان را غریق رحمت کند. #فاتحه ای را به ایشان هدیه کنیم. به امید آنکه ایشان هم برای ما دعا کنند.
@fater290
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ما با #اختیار خودمان به دنبال جبران ضعف های علمی و عملی خود #نمیرویم.
🔰توصیه هایی از آیت الله العظمی بهجت (ره)
#اخلاق_و_عرفان
@fater290
المرسلات
💢دایره وسیع روایات و استفاده کم از آنها @fater290 👇👇
1_151093990.mp3
3.5M
🔉🔉 #بشنوید
💢 دایره وسیع روایات و استفاده کم از آنها
🔰استاد علی فرحانی
✅بیان مختصری از سیر تدوین کتب روایی
✅برخی از امتیازات کتاب بحارالانوار در مقایسه با سایر کتب روایی
#پای_درس_استاد
#روایات #علوم_انسانی_اسلامی
@fater290
💢بررسی سندی روایت "انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم
🔸در جلسه ای که با جمعی از دوستان در محضر استاد علی فرحانی بودیم، بحث به روایت "انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم" رسید. ایشان در مورد سند این روایت توضیحاتی بیان داشتند و در ضمن آن نکاتی مهم از علم رجال و حدیث بیان کردند. در #این_پست متن روایت را از کتب مختلف حدیث بیان کرده ایم و در #پست_بعد صوت بیانات استاد را #بشنوید.
✅المحاسن: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجَعْفَرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ نُكَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم (ج1 ؛ ص195)
✅الكافي (ط - الإسلامية): جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم (ج1 ؛ ص23)
✅تحف العقول: وَ قَالَ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم (ص37)
✅الامالی للصدوق: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع .... وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. (ص419)
✅عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية: وَ قَالَ ص أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم (ج2 ؛ ص103)
✅بخشی از مقدمه عوالی اللئالی: [مولف بعد از بیان طرق خود در نقل حدیث می فرماید:] فبهذه الطرق و بما اشتملت عليه من الأسانيد المتصلة المعنعنة الصحيحة الإسناد المشهورة الرجال بالعدالة و العلم و صحة الفتوى و صدق اللهجة أروي جميع ما أرويه و أحكيه من أحاديث الرسول و أئمة الهدى عليه و عليهم أفضل الصلاة و السلام المتعلقة بالفقه و التفسير و الحكم و الآداب و المواعظ و سائر فنون العلوم الدنيوية و الأخروية بل و به أروي جميع مصنفات العلماء من أهل الإسلام و أهل الحكمة و أقاويلهم في جميع فنون العلم و فتاويهم و أحكامهم المتعلقة بالفقه و غيره من السير و التواريخ و الأحاديث. فجميع ما أنا ذاكره في هذا الكتاب من الأحاديث النبوية و الإمامية طريقي في روايتها و إسنادها و تصحيحها هذه الطرق المذكورة عن هؤلاء المشايخ المشهورين بالعلم و الفضل و العدالة و الله ملهم الصواب و العاصم من الخطإ و الخطل و الاضطراب
✅بخشی از مقدمه کتاب تحف العقول: لعله أن ينظر فيه مؤمن مخلص فما علمه منه كان له درسا و ما لم يعلمه استفاده فيشركني في ثواب من علمه و عمل به لما فيه من أصول الدين و فروعه و جوامع الحق و فصوله و جملة السنة و آدابها و توقيف الأئمة و حكمها و الفوائد البارعة و الأخبار الرائقة و أتيت على ترتيب مقامات الحجج ع و أتبعتها بأربع وصايا شاكلت الكتاب و وافقت معناه و أسقطت الأسانيد تخفيفا و إيجازا و إن كان أكثره لي سماعا و لأن أكثره آداب و حكم تشهد لأنفسها و لم أجمع ذلك للمنكر المخالف بل ألفته للمسلم للأئمة العارف بحقهم الراضي بقولهم الراد إليهم و هذه المعاني أكثر من أن يحيط بها حصر و أوسع من أن يقع عليها حظر و فيما ذكرناه مقنع لمن كان له قلب و كاف لمن كان له لب.
#روایت #رجال
@fater290
🔉صوت استاد را #بشنوید 👇👇
baarasi-sanadi-revayate-nokallem-ala-ghadre-oghoolehem.mp3
3.63M
💢بررسی سندی روایت "انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم"
🔰استاد علی فرحانی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔸در جلسه ای که با جمعی از دوستان در محضر استاد علی فرحانی بودیم، بحث به روایت "انا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم" رسید.
🔸ایشان در مورد سند این روایت توضیحاتی بیان داشتند و در ضمن آن نکاتی مهم از علم رجال و حدیث من جمله: تصحیح روایات کتاب #عوالی_اللئالی و کتاب #تحف_العقول بیان کردند.
#پای_درس_استاد #رجال #روایت
@fater290