eitaa logo
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
1.9هزار دنبال‌کننده
90 عکس
31 ویدیو
88 فایل
ادمین @Alhamd_leallah کانال شرح الجامی @sharholjami کانال شرح ریاض السالکین @RiazAlsalekin کانال مختصرالمعانی @MOKHTASAR_ALMANI
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح ملاجامی_۱۱۳.aac
19.93M
#واذاعطف_أی_أوقع_العطف ۹۸/۴/۱۷،ص۲۶۹ @alnokat
شرح ملاجامی_۱۱۴.aac
19.48M
#باختلاف_الضمیر ۹۸/۴/۱۸،ص۲۷۵ @alnokat
💠أیحبّ أحدکم أن یأکل لحم اخیه میتا فکرهتموه ✅از عبارات و جملات استفاده شده در این آیه نکاتی استفاده می شود،مثل: ۱.از استفهام انکاری استفاده شده(یعنی از ابتدا فهمانده قطعا این فعل را نمی پسندیت) ۲.آنچه را که در غایت کراهت است موصول به محبت کرده(محبت خوردن گوشته مرده برادر) ۳.اسناد فعل به (أحد)یعنی أحدی این را دوست ندارد ۳.اقتصار بر خوردن گوشت انسان نکرد بلکه گفت گوشت برادر ۴.و ایضا اقتصار بر گوشت برادر هم نکرد بلکه آن را در حال میته بودن قرار داد. 📗نقل فی حاشیة الدمامینی علی مغنی اللبیب،مع تصرف.ج۱،ص۶۷/۶۸ @alnokat
💠گاهی در کلمات متعددی دیده شده که در حکمی از احکام مثل هم هستند،به عبارت دیگر گاهی دوکلمه که هرکدام دارای معنای خاص به خود است،جزئی از معنای خود را به یک لفظی عاریه می دهد و در مقابل جزئی از معنای لفظ مقابل را عاریت می گیرد،برای واضح شدن به مثال های زیر توجه شود: ۱.اعطاء مصدریت و اهمال در عمل ما مصدریه به أن ناصبه،و اعطاء عاملیت أن به ما مصدریه. ۲.إعطاء (غیر)حکم استثناء به الّا و اعطاء الّا حکم غیر در توصیف به آن. ۳.اعطاء حکم لو شرطیه به إن شرطیه در اهمال،و اعطاء عاملیت جزم إن به لو. ۴.اعطاء حکم جزم متی به اذا در عمل،و اعطاء اهمال اذا به متی. ۵.إعطاء حکم جزم لم به لن و اعطاء حکم نصب لن به لم‌. 🔰و...که در آخر مغنی اللبیب ذکر شده. تدریج الادانی،ص۴۰۶ @alnokat
شرح ملاجامی_۱۱۶.aac
19.96M
#المبنی ۹۸/۴/۲۰،ص۲۸۵ @alnokat
💠فعَل جاء لمعانٍ کثیرة لا تنضبط کثرةً و سعةً.... 💠و فعِل تکثر فیه العلل والاحزان و اضدادها نحو سقِم و مرِض و فرح و تجیء الالوان و العیوب و الحِلیٰ کلها علیه .... 💠و فعُل لافعال الطبائع و نحوها مما حبل علیها الانسان أو صارت ملکةً له بالتکرار نحو حسُن و قبُح و صغُر و کبُر 🔰مواد و مصادری که در هیأت وژن فعَل (مفتوح العین) ریخته می شود از لحاظ گوناگونی به حدی زیاد است که نمی شود آنهارا تحت ضابطه و قاعده خاضی بر. 🔰اما وزن فعِل (مکسور العین)غالب موادی که در این هیأت ریخته شده موادی است که دال بر بیماری و حزن و اندوه است و همچنین دلالت بر رنگ و زینت دارد،می باشد مانند امثله مذکوره. 🔰همچنین فعُل (مضموم العین) دال بر افعال طبع یا امور فطری انسان و اموری که برای انسان ملکه است می باشد. 📗شرح النظام،ص ۱۳۲ @alnokat
✅إعلم أنّ المقصود من تحقیر النعوت لیس تحقیر ذات المنعوت غالبا،بل تحقیر ما قام بها من الوصف الذی یدل علیه لفظ النعت،فمعنی ضویرب؛ذو ضرب حقیر و معنی قولهم: 🔰أسَیوِد،اُحَیمِر،اُصیفر:ای لیست هذه الالوان فیهم تامة 🔰وقد تجیء لتحقیر الذات کما فی قول الامام علی علیه السلام: یا عدیَّ نفسِه . 💠بدانکه قطعا مقصود از تحقیر کردن صفات،تحقیر ذات موصوف نیست غالبا،بلکه مقصود تحقیر صفتی است که قائم به آن موصوف می باشد،وصفی که لفظ (محقَّر)وصف دلالت بر آن دارد،پس: 🔰معنای ضویرب(آن نیست که ضارب کوچک است بلکه)صاحب ضربی که ان ضرب کوچک و ضعیف است. 🔰و معنای قول اهل لغت که (اسیود و احیمر و اصیفر)گوید:منظور ان است این اسن که سیاهی و قرمزی زردی در آن موصوف تام نیست. 🔰البته گاهی هم خلاف غالب تحقیر وصف برای تحقیر موصوف است نه صفت مثل کلام مولا علی علیه السلام: ✨ای دشمن کوچک خودت. 📗شرح رضی بر شافیه،ج۱،ص۲۷۹ @alnokat
شرح ملاجامی_۱۱۷.aac
19.19M
#وکان_القیاس ۹۸/۴/۲۲،ص۲۹۴ @alnokat
💠تسمی الثلاثة(واو،یاء،الف) حروف العلة،لانها تتغیر و لا تبقی علی حال.کالعلیل المنحرف المزاج المتغیر حالا بحال،و تغییر هذه الحروف لطلب الخفه لیس لغایة ثقلها بل لغایة خفتها،بحیث لا تحتمل أدنی ثقل و ایضا لکثرتها فی الکلام....و کل کثیر مستثقل و إن خفّ. 💠وجه تسمیه حروف عله،به العله بدان خاطر است که دائما تغییر می کنند و بر حال واحدی نیستند مانند شخص علیل و مریض که دارای مزاج ناسالم است و حال متغیری دارد. 💠این تغییر هم بخاطر خفیف شدن تلفظ کلمه،بدلیل غایت ثقل ان ها نیست بلکه بر عکس بخاطر نهایت خفیف بون ان هاست(بلکه برخی انهارا صوت گویند یعنی مدِّ ضمه و کسره و فتحه نه حرف)به گونه ای خفیف هستند که کوچکترن سنگینی را متحمل نمی شوند. دلیل دوم تغییر هم کثرت استعمال است زیرا هر کثیری ثقیل می شود اگرچه خودش ذاتا خفیف باشد. 📗شرح رضی بر شافیه،ج۳،ص ۶۸ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۱۹.aac
18.06M
#ولا_موضع_له ۹۸/۴/۲۴،ص۳۰۲ @alnokat
شرح_ماجامی_۱۲۰.aac
17.81M
#ولجمعها_أی_جمع_المذکر_والمؤنث ۹۸/۴/۲۵،ص۳۰۸ @alnokat
💥انتهوا خیرا لکم ترجمه ملاجامی: 🔆انتهوا عن التثلیث واقصدوا خیرا لکم و هو التوحید ✅(دست بردارید از تثلیث و قصد کنید انچه که برای شما خوب است که ان تو حید باشد) 🔆شارح ملاجامی میگوید: خیرا نمی شود مفعول به باشد زیرا نهی از خیر قبیح است،پس طبق صدر ایه که نهی از اعتقاد به تثلیث است، خیرا مفعول برای فعل محذوف است زیرا: معمولا بعد از نهی از بدی(همچنین امر به انتهاء) ،امر به خوبی می اید مثل: ♨️لا تقولوا راعنا وقولوا انظرنا الایه. همچنین ادامه ایه که می فرماید:انما الله اله واحد استیناف بیانی و جواب سوال مقدر است یعنی چرا توحید را قصد کنیم؟چون فقط الله اله واحد است. ❌برخی مترجمین ایه را چنین ترجمه کرده اند: 🔻از تثلیث دست بردارید برای شما بهتر است‌. 🔺این وجه اگر غلط نباشد بعید است زیرا: 🔺اگه مقصود از ایه این بود یا باید می گفت: ➖انتهوا فخیرٌ لکم(یعنی خیر با فا و مرفوع می امد):یعنی ان تنتهوا فهو خیر لکم. زیرا در ایه ۱۹انفال امده: ➖ان تنتهوا فهو خیرٌ لکم. ➖همچنین ۳توبه:فان تبتم فهو خیر لکم یا ➖انتهوا خیرٌ لکم:یعنی دست بردارید ان برای شما بهتر است(این وجه دوم جایز ولی مرجوح است در کلام عرب). ↩️نعم! شاید طبق ترجمه مترجمین بشود خیرا را مفعول مطلق برای فعل محذوف دانست: انتهو یخیر خیرا لکم‌ ✅اما باتوجه به اسلوب بیانی قران از این ترکیب،قصد این معنا بعید است، همچنین از ایه ۱۹انفال(ان انتهوا فهو خیر لکم)استفاده می شود اگر ترجمه مترجمین مقصود بود قطعا باید به صورت مرفوع اورده میشد. 🔰روزی به ادیب هاتفی عرض کردم: چرا ترجمه ای برای قران نمی نویسید؟زیرا ترجمه های قران غالبا پر از اشکال هستند 🔰ایشان فرمودند:گاهی یه کلمه برای انکه دقیق ترجمه شود یک‌صفحه بحث دارد،چطور ذیل یک سطر ایه یک سطر ترجمه بیاوریم؟ 🔆یکی از تلامیذ آقا سید هاشم حداد علیه الرحمه می فرمودند: 💠طلاب نباید از ترجمه های رایج قران استفاده کنند بلکه باید با استفاده از کتب ادبی همچون مغنی اللبیب معنی ایات را بفهمند. ✍ احمد مومیوند @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۱.aac
13.41M
#وما_بمعنی_الذی ۹۸/۴/۲۶،ص۳۱۴ @alnokat
شرح ملاجامی_۱۲۲.aac
16.49M
#وما_الاسمیة ۹۸/۴/۲۷،ص۳۱۸ @alnikat
شرح_ملاجامی_۱۲۳.aac
17.49M
#وحال_کونه_صفة ۹۸/۴/۲۸،ص۳۲۴ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۴.aac
19.99M
#وقیل_فیه_نظر ۹۸/۴/۲۹،ص۳۳۰ @alnokat
✅اسم فاعل اعداد دو نوع استعمال و جایگاه کلامی دارد: ۱.اسم فاعل به معنای مُصَیّر و گرداننده عدد پایین تر از خود یه درجه به بالا +مرتبه خودش در کلام مثل: ♨️ثالث الاثنین:سه کننده دو(یعنی دو را تبدیل به سه کرده و خودش سومین است)مشتق شده از ثَلَثْتُهما:سه کردم ان دو را. ♨️رابع الثلاثة:چهار کننده سه ♨️وهکذا... ❗️اسم فاعل به معنای مصیر،تنها از عدد دو تا ده ساخته می شود،زیرا: ❕تحت عدد یک عددی نیست تا یک مصیر آن باشد، ❕از عدد ده به بالا هم اعداد مرکب هستند،و فعلی ندارند که عدد از آنها مشتق شود. 💠شرط در استعمال این اسم فاعل ان است که به عددی که یک درجه از خودش انقص است اضافه شود،زیرا دارد عدد پایین را یک درجه اضافه می کند. ۲.قسم دوم از اسم فاعل عددی تنها دال بر مرتبه عدد است و معنای تصییر ندارد،مثلا: ♨️ثالث ثلاثه:به معنای یکی از سه تا که مرتبه اش سوم است. ♨️ثالث الخمسه:یکی از پنج تا که مرتبه ان بین ان پنج عدد سوم است. ♨️وهکذا... 💠در این عدد،مضاف الیه یا مساوی یا بالاتر از عدد است.و اعداد مرکب هم این استعمال را دارند: 🔰حادی عشر احد عشر:یازدهمین از یازده تا. 📗تفصیل مطلب در شرح ملاجامی،ص ۳۶۰ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۵.aac
14.98M
#وکل_ما_قبله ۹۸/۴/۳۰،ص۳۳۶ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۶.aac
20.74M
#الظروف ۹۸/۴/۳۱،ص۳۴۳ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۷.aac
25.74M
#واعلم_أنهما ۹۸/۵/۲،ص۳۵۰ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۸.aac
16.3M
#أسماء_العدد ۹۸/۵/۴،ص۳۵۹ @alnokat
شرح_ملاجامی_۱۲۹.aac
19.97M
#ولمّا_فرغ ۹۸/۵/۵،ص۳۶۴ @alnokat
درودبر همه شیفتگان علم وادب 🔷 دوسوال: یکم.راه تشخیص اسم فاعل از صفت مشبهه وبالعكس چیست؟ دوم.راه تشخیص صفت مشبهه از صیغه مبالغه وبالعكس چیست؟ این دو سوال کلیدی خیلی از اذهان را درگیر کرده،متحیر می سازد وخصوصا مبتدیان را به زحمت می اندازد... در این مجال، به همه دوستان دوتا کد می دهم که فهمش بسیار آسان است و خیلی مشکل گشا. 🌱کد اول برای سوال اول: هرگاه درترجمه ى فارسی واژه ای عربی بر وزن فاعل،پسوند"نده" آمد،آن وزن فاعل، اسم فاعل است،مانند:ضارب:زننده.قاتل:کشنده. اما اگر پسوند یادشده یعنی"نده"در ترجمه وزن فاعل نیامد،چنین وزنی قطعا صفت مشبهه است(هرچند بر وزن فاعل باشد)مانند :طاهر:پاک،ظاهر:روشن.صالح:شایسته. (اشکال:مگر طاهر به معنی پاک کننده نیست؟ پاسخ:خير. پاک کننده معادل مطهر-اسم فاعل باب تفعیل-است چنان که واژه"ظاهر"نیز صفت مشبهه است به معنی روشن و آشکار؛که اسم فاعلش می شود"مظهر"-بر وزن مکرم- ازباب افعال به معنی ظاهر کننده یا آشکار کننده). 🍃پس این طور نیست که هر کلمه ای بر وزن فاعل باشد لزوما اسم فاعل باشد،بل باید دید آیا دارای آن کد"نده" هست يا نيست؛اگر دارا بود،اسم فاعل است وگرنه صفت مشبهه است بروزن فاعل. از این جاست که نتیجه می گیریم صفت مشبهه می تواند بر وزن فاعل هم بیاید والبته بر اوزان و قالب های دیگر مثل فعیل(کریم)و فعال(جبان)...نيز مى آيد. 🌴جمع بندی پاسخ سوال اول: أ)فاعل مشترک است بین اسم فاعل و صفت مشبهه.پس این گونه نیست که هر کلمه ای که بروزن فاعل باشد،اسم فاعل باشد؛چنان که خیلی ها چنین می پندارند! ب)پسوند"نده"نشانه فاعلیت و کنندگی است که به"بن" فعل امر می پیوندد و اسم فاعل می سازد(مانند:"زن"(بن فعل امر از مصدر زدن)که"وقتی"نده"را به او داديم مى شود:زننده-معادل ضارب). نكته: کد یادشده به ثلاثی مجرد اختصاص ندارد،بل در ثلاثی مزید نیز هست،مانند: مکرم(اکرام کننده)پس این واژه ی مکرم اسم فاعل است برخلاف مثلا مفلح(رستگار) که در اين جا"نده"دیده نمی شود،پس صفت مشبهه است نه اسم فاعل-بله فقط وزنش فاعل است در ثلاثی مزید. دو مثال دیگر از ثلاثی مزید:مستخرج (استخراج کننده)پس اسم فاعل است ازباب استفعال. برخلاف کلمه مستقیم(راست)که صفت مشبهه است نه اسم فاعل(که خیلی ها اشتباه می کنند و این کلمه را اسم فاعل باب استفعال می گیرند)بله فقط وزنش بر فاعل آمده؛اما اسم فاعل نیست چون"نده" ندارد؛زیرا گفتیم که مستقیم یعنی "راست" ونه راست كننده،زیرا راست کننده معادل "مقوم"است که اسم فاعل باب تفعیل می باشد. 🌱كد دوم براى سوال دوم: اگر دیدید وزن"فعیل"در کلام عرب وزن"فاعل" داشت،این وزن فعیل شما صیغه مبالغه است مانند قدير(که قادر دارد.قادر یعنی توانا یا توانمند؛اما قدیر یعنی پرتوان،بسیارتوانمند)و مانند علیم(که عالم دارد.عالم یعنی داننده،اما علیم یعنی پردان،بسیار دانا که مبالغه است. به این آیه بسیارزیبا ورسا وشیوا بنگرید:"فوق كل ذی علم علیم"يوسف/76؛یعنی بالادست هر داننده ای،پردانی هست.در این آیه،واژه ذی علم یعنی دانا که مساوی است با عالم؛ اما واژه علیم برتر است از ذی علم یا عالم!چرا؟چون صیغه مبالغه است.که شما به طور صریح و شفاف می بینید که در این آیه بین اسم فاعل یعنی کلمه "ذی علم" که همان عالم است وبین كلمه"علیم" که صیغه مبالغه است،جمع صورت گرفته است و می گوید:علیم فوق عالم است!) اما اگر وزن مزبور یعنی فعیل، وزن فاعل نداشت-یعنی در کلام عرب وزن فاعل برایش به کار نرفته است-این فعیل شما صفت مشبهه است مثل:کریم(که کارم ندارد یعنی به کار نرفته است)و مثل جمیل(که جامل ندارد). 📗از بیانات استاد گیلانی @alnokat