از آن سوی تاریکی
📪 پیام جدید میخوام از روز اول مدرسه بگی چه اتفاقاتی افتاد و... راستی اسمت رو فراموش کردم #دایگو
خب اول از همه معلم مورد علاقم از مدرسمون رفته و من و دوستم رو از هم جدا کردن
ولی درکل بچه های خوبی تو کلاسمون هستند غیر از اون پیک می های محترم
دیگه بهمون کتاب و برنامه درسی دادن .
و برای جشن شروع مدرسه خانواده شهید آوردن مدرسمون که خیلی خوب بود حسش
و درکل همین
از آن سوی تاریکی
دلم تنگ شده است نه برای او، نه برای خاطرات او، نه برای یاد او. بلکه برای منی که بودم، و گویی این دل
متنایی که مینویسم اینجوریه که انگار
یه افسردم که شونصد بار شکست عشقی خورده و هر لحظه ممکنه خودکشی کنه
از آن سوی تاریکی
متنایی که مینویسم اینجوریه که انگار یه افسردم که شونصد بار شکست عشقی خورده و هر لحظه ممکنه خودکشی ک
در حالی که یک در صد هم اینجوری نیستم
و کلا در حال حاضر یک عدد روانی قاتل هستم