مایی که اب خونمون تومنفی۲۰قطع نشد و الان یخ زده:/
ان شاءالله که اب فاضلاب بخاطر ترکیدگی و تعمیر یه چندساعت قطع کرده باشه😂
@alrahill
با یه ذره اب هم میتونی وضو بگیری هم وطن
#ستادتبدیلتهدیدبهفرصت
#بلاگرمشاورصرفهجو
#صرفهجوییبهممبرهایخودبیاموزید
@alrahill
طبقه پایینی یک هفتست که اب براشون یخ زده تا دیروز که اب ما وصل بود کمک دستشون بودیم
یه نوزاد چندروزه دارن😍
هیچی دعاکنیدفردا یه طوری بشه یخ داخل لوله ها باز شه اب همه وصل شه خیلی اوضاع خیطه
@alrahill
سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی
#ابوحمزه_ثمالی
#قلب
چیست این قلب؟!
می تپد ،
می گیرد،
تنگ می شود،
می ایستد ،
می میرد ..
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ
خدا در درون هيچ مردى دو قلب ننهاده است.
#سوره مبارکه احزاب آیه ۴
خداجان بیا و ببین که در همین یک قلبمان
چه برو و بیایی راه انداخته ایم!
@alrahill
یه لحظه یادخاطرات کنکورم افتادم:)
خواب رو ازچشمام گرفت...
گفت دو رکعت نماز بخون هدیه بده به امام زمان
#یادگار_روزگار_غریب
@alrahill
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
#عکس | 🔰 مربی خوب کیست؟
❞ عینصاد
📚 #مسئولیت_سازندگی
#️⃣ #عکس_نوشته #تربیت
#عین_صاد | عضو شوید 👉🏻
👤: @ad_Einsad
﴾﷽﴿
.
.
حسی که این روزها دارند را باپوست خون درک میکنم سال هایی نه چندان دور حس و حالم همین بود....
اسمش نمیدانماسترس بود یانه ولی انگار ته دلم یه جوری میشد:)
میدانستم چی میخواهم ولی بازمدلهره داشتم...
روزی که قرار بود بروم سرجلسه دقیقا حس رزمنده های نوجوان را داشتم که قرار است بروند جبهه...
باهمان حس و حال رفتم سرجلسه اسلحه ام مداد وپاک کنم بود...
روز قبلش رفته بودم حرم گفته بودم "من دلم میخواد جایی باشم که برایش خلق شدم جایی که تو دوست داشته باشی"
صبحش نماز توسل خواندم سرجلسه صلوات گویان صبرکردم تا دفترچه ها پخش شود
گیر افتادم بازم صلوات فرستادم تمام هم شد صلوات فرستادم و ذکر گفتم:)
ماکه نمیدانیم فردا قرار است چه اتفاقی بیوفتند ولی خیر است...
[ وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُری
و اینکه برای انسان
جُز حاصلِ تلاش او نیست!
و نتيجه ی كوشش او
به زودى ديده خواهد شد!
-نجم³⁹✨]
همین:)
@alrahill
سپاه همون ارگانی بود که وقتی سیل و زلزله شد
اولین ارگانی بود که بی منت کمک کرد!
@alrahill
گفتن دنبال حق ماموریت هستین!
ولی نگفتن خیلی ها اگر حق ماموریت هم بهشون بدن این طرفا پیداشون نمیشه:)
@alrahill
بطواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه آیی؟
@alrahill
ز دو ديده خون فشانم، ز غمت شب جدايي
چه کنم؟ که هست اينها گل خير آشنايي
همه شب نهاده ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقيب در نيايد به بهانه گدايي
مژه ها و چشم يارم به نظر چنان نمايد
که ميان سنبلستان چرد آهوي ختايي
در گلستان چشمم ز چه رو هميشه باز است؟
به اميد آنکه شايد تو به چشم من درآيي
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنيده ام ز گلها همه بوي بي وفايي
به کدام مذهب اين اين به کدام ملت است اين؟
که کشند عاشقي را، که تو عاشقم چرايي؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردي؟ که درون خانه آيي؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز ديدم
چو به صومعه رسيدم همه زاهد ريايي
در دير مي زدم من، که يکي ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقي، که تو خاص از آن مايي
@alrahill
#معرفی_کتاب
یکنخبه از یک خانواده معمولی با عقاید معمولی تر که یک کانون درمسجد را باهمه مشغولیت هایش اداره میکند در حال حاضر در حال دفاع از دکتری است و دوست دارد یک شرکت دانش بنیان بزند که بادوستانش موفق میشود!
دوستانش یکی یکی مهاجرت میکنند خودش هم برای یک فرصت مطالعاتی برای مدت کوتاهی به وین رفته
دراخر با فرار های مکرر بلاخره ازدواج میکند🙄
@alrahill
اگر بخوام درباره اپلای بگم راستش به همه چیز سر زده بود این هم خوب بود هم بده!.
شبهه درباره خوب بودن اون طرف و اخ و کِخ بودن این طرف رو پاسخ داد نمیگمزیاد ولی خب قابل قبول بود:)
کتاب میخواست زندگی یکادم نخبه تقریبا مذهبی رو نشون بده
اخرش زیادی احساسی شد بنظرم که جاداشت احساسات تواین داستان تعادل داشته باشه😅
اما در گفتن فضای نخبگانی فراز و فرود کم بودن ها مهاجرت موفق بود!
#معرفی_کتاب
@alrahill