🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🌹
مجلس ختم این مادر در روز سه شنبه 21 خرداد 98 از ساعت 18 الی 19.30 در مسجد النبی(ص)وا قع در بلوار ابوذر، پل پنجم، خیابان حبیب، خیابان فاضل بجستانی برگزار میگردد.
🔸 #هیات_الوارثین
رزمندگان تخریب لشگر10
🍂🌹 @alvaresinchannel
پیکر مطهر حاجیه خانم حلیمه خاتون خانیان همسر گرامی
#شهید_سید_حمزه_سجادیان و مادر بزرگوار #شهیدان_داوود_ابوالقاسم_کاظم_و_کریم_سجادیان
امروز در تهران تشییع و در قطعه 25 گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها میهمان خاک شد
امشب این مادر را به نماز لیله الدفن میهمان کنید(حلیمه خاتون فرزند ابوالقاسم)
باشد که در فردای محشر شفاعت مان کند.
تصاویر تدفین مادر و همسر شهید در بهشت زهراء(س)👇👇👇
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔹
#فرمانده
🔶 تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
🔶 وجود نازکت آزرده گزند مباد
دیروز مشهد بودم
در آخرین لحظات برگشت با خبر شدم حاج علی به علت صدمات جبهه در بیمارستان بستری شده
تا حرم #امام_رضا_علیه_السلام با عجله رفتم
نمیدونستم چیکار کنم
مقابل ضریح یه خادم مسن ایستاده بود و شال سبزی هم به گردن داشت.
جلو رفتم وسلام کردم.
گفتم آقا سید میشه برگردی سمت ضریح امام هشتم و برای سلامتی فرمانده ما دعا کنی.
اون آقا سید هم با روی خوش پذیرفت و فرمود خودت هم امام رضا(ع) را به مادر جوانش فاطمه(س) و فرزند جوانش حضرت جواد(ع) قسم بده که از خدا شفای فرمانده رو طلب کنند.
رفتم سمت بالای سر حضرت و به هر زحمتی بود جایی رو پیدا کردم و دو رکعت نماز برای سلامتی فرمانده خواندم .
رکعت آخر نماز بود که سر و صدای خادم ها میومد. انگار داشتن دور ضریح رو خلوت میکردند.
نمازم رو که سلام دادم دیدم هیچکس دور ضریح نیست.
خودم رو به ضریح چسبوندم و دستهام رو داخل کنگرهاش قفل کردم و از صمیم قلب و به نیابت از همه ی همسنگران برای شفای فرمانده دعا کردم.
وقتی به ضریح چسبیده بودم یک لحظه ذهنم پرواز کرد به روزهای #عملیات_بیت_المقدس_4.
روی بلندی های شاخ شمیران.
حاج علی اونجا بد شیمیایی خورد
اما خدا نگهدارش بود.
بارها شد که شوخی و جدی به حاج علی عرض شد..
حاج آقا یه خورده به خودت برس و استراحت هم بکن.
ایشون میفرمود: وقت برای استراحت زیاد است اما توفیق خدمت به دین خدا و سربازی نایب امام زمان علیه السلام معلوم نیست پیش باشه.
برای شفای کامل #فرمانده_مطیع_ولایت
علمدار #لشگر_10_سید_الشهداء_علیه_السلام
حاج علی فضلی
صلوات و حمد شفا هدیه کنید
#جعفر_طهماسبی
🍂🌹🌹 @alvaresinchannel
مراسم سی وسومین سالروز عملیات غرور آفرین کربلای یک(ویژه شهدا وسرداران شهید لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)و لشکر۱۰حضرت سید الشهداء(ع)
🔸زمان:پنج شنبه۱۳تیر از ساعت ۱۸تا نماز مغرب
🔸مکان: بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۹، میدان پرچم.
🌷سخنران: سردارحاج محمد کوثری
🌷مداح: حاج محمد طاهری.
#سپاه_حضرت_محمد_رسول_الله
#سپاه_حضرت_سید_الشهداء
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روایت_شب_دهم
یک روایت واقعی
#عبور_از_میدان_مین
عملیات کربلای یک تیرماه 65
#شهر_مهران
✍️✍️✍️ راوی: #سید_محسن_حسینی
شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با #شهید_امیر_تابش و دونفر از #بچه_های_تخریب برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم،
قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن #سیم_خارداهای_فرشی دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی #میدان_مین بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم
بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم.
پشت #میدان_مین که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند
ما برای پاکسازی #میدان_مین آغاز بکار کردیم.
با کشیدن #طناب_معبر مسیری رو برای عبور نیروها با #قرص_های_شب_نما مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم .
عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید.
زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل #میدان_مین عقب میومدیم
در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر #شهید_غلامحسين_رضايي است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند.
مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم.
ابتدای #میدان_مین راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه .
خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از #میدان_مین عبور دادیم.
میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله #بچه_های_تخریب ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم .
هوا روشن شده بود که #شهید_سید_محمد اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم.
از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم
خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند.
#امروز_اون_معبر_هنوز_هم_باز_است.
اونایی که برای #اربعین از مرز #مهران به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند.
خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍁 #کمپوت_روحیه
#بمب_خنده
#شهید_غلامحسین_رضایی
خبر رسید که #غلامرضا برادر بزرگتر صاحب فرزند شده و #غلامحسین با این بهانه شروع کرد به تئاتر بازی کردن.
یه دبه آب برداشت و یه در براش درست کرد و طاقباز کف چادر خوابید و شروع کرد ادای بچه شیر خوار درآوردن. این حرکت غلامحسین همه رو از خنده روده بر کرد
هروقت با دوستان سر قبر این دوبرادر جمع میشویم رفقا به ذکر خاطرات طنز و شیرین از این دو برادر می پردازند.
یاد این دو برادر بخیر
راوی: #علیرضا_شکاری
🌷 @alvaresinchannel
☀️🌟✨☀️🌟✨☀️🌟✨
🌟
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 تعریف می کرد
می گفت: به #غلامحسین_رضایی گفتم باید به خودت مواد منفجره ببندی بری زیر اون پل و منفجر کنی که بتونیم بعد از #ام_الرصاص، مقاومت دشمن رو توی جزیره های پشتی هم بشکنیم
سید می گفت می خواستم امتحانش کنم ببینم واکنشش چیه.
تا اینو گفتم #غلامحسین رضایی شروع کرد بالا پایین پریدن و درجا دور خودش چرخیدن و بعدش اومد سر تا پامو هی بوسیدن، و تشکر می کرد که این ماموریت رو به اون دادم
البته نیاز به این ماموریت نبود و ما هیچوقت این روش عملیات انتحاری رو نداشتیم
✍️✍️✍️ راوی: #مسعود_میسوری
@alvaresinchannel
🍁🌷🍁🌷🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁
🍁🌷
🍁
#مادری_نستوه_بر_مزار_دو_فرزند_شهیدش
#شهادت_10_تیر_ماه_65
#عملیات_کربلای_مهران
#شهیدان_غلامرضا_و_غلامحسین_رضایی
این دو برادر که یکی در #گردان_تخریب و دیگری در #اطلاعات_عملیات لشگر10سیدالشهداء علیه السلام بودند در عملیات #کربلای_یک در یک مکان و در یک روز به شهادت رسیدند.
این دوشهید عزیز. غلامحسین در گردان تخریب و غلامرضا در اطلاعات عملیات به #کمپوت_روحیه معروف بودند. با بودن این دو برادر در هر جمع رزمندگان فضای شادی برقرار بود.
@alvaresinchannel