#عملیات_کربلای_2
چند شب دیگه قراره رزمندگان لشگر10 سیدالشهدا(ع)
در #ارتفاعات_پیرانشهر_حاج_عمران به دشمن بعثی حمله کنند
بچه ها برای شناسایی مواضع دشمن میروند
منطقه خطرناک شده
ارتفاعات صعب العبور است
مسافت زیاد است
باید روزها زیر پای دشمن خود رو پنهان کنند
یاد همه ی اون روزهای خوب بخیر
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#پنج_سال_گذشت
شهریور 1398 بود که حاج سعید ادیبی آسمانی شد
#برادر_صبور
#و_مهربانم
#سعید
#آقا_سعید روحیات خاص خودش رو داشت وزیاد نمیشد بهش نزدیک شد
سعیدخیلی با جذبه بود وعلی الظاهرخیلی خشک به نظر میرسید.
هیاتی بود اما زیاد با بچه ها نمیجوشید واهل رفاقت و توی گعده اومدن نبود.
خودش یک تنه خیلی از کارها رو بی سرو صدا انجام میداد وهیچوقت نه توی کارنمی آورد
بودند اونهایی که ادعا ومدعای زیادی داشتن وموقع کار فرار میکردند
برای رفیق شدن با سعید باید چند وقت باهاش روزگار میگذروندی و یواش یواش مهربونی هاش رو میدیدی
وبعد ازاون دوست داشتی باهاش کار کنی
آقا سعید فرمانده ای با جذبه،منظم ،منضبط ،وقت شناس و دقیق و درعین حال صبور بود
صبوری آقا سعید بهانه ای بود برای چشیدن مهربانی اش.
دوستان وهمسنگرانش ازاین دست خاطرات زیادی از سعید دارن.
و همه اون ها میگویند ما از همین دریچه ی صبوری آقا سعید باهاش رفیق شدیم
#فرمانده_دوست_داشتنی
تا بودی قدرت رو ندونستیم
سعید عزیز
الان که درمحضرشهیدان هستی یادی هم ازما کن و برای عاقبت بخیری ما دعا کن.
#برادرت_جعفر_طهماسبی
💐🌹 @alvaresinchannel
انالله و انا الیه راجعون
سید اکبر
جانباز و یادگار روزهای سربلندی
و زائر همه هفته گلزار شهدای تهران
در روزهای اربعین آسمانی شد...
@alvaresinchannel
#تصادف_قبل_از_عملیات
به خیر گذشت
شاید هم امداد غیبی بود
✔️🔹 یک هفته به #محرم مونده بود
#مقر_تخریب_لشگر10_در_قلاجه بودیم .
آماده میشدیم برای #محرم_سال_65 .
آمادگی از این جهت که ساک ها رو بسته بودیم برای رفتن مرخصی .
اکثر بچه ها میخواستن دهه ی اول محرم رو تهران باشند.
از منطقه هم قول و قرار برای #حسینیه_لباس_فروشها و #مسجد_جامع_بازار_تهران گذشته بودند و ما هم که هیات داشتیم خوشحال بودیم که امسال محرم لااقل به هیئت های عزادارمون میرسیم.
اما دستوری همه ی این امید و آرزوها رو به فنا داد و فرمان دادند که گردانها و واحدهای #لشگر10 به منطقه پیرانشهر حرکت کنند.
🔻 غروب روز جمعه 7 شهریور 65 از #قلاجِه با دو تا اتوبوس راه افتادیم
شب رو در #مسجد_ترکهای_باختران به صبح رسونیدیم
مسجد خیلی شلوغ بود رزمنده های زیادی توی شبستون مسجد خوابیده بودند
من تا صبح از صدای خرسناه بعضی ها خوابم نبرد.
بلافاصله بعد از نماز صبح سفره ها رو انداختند و صبحانه خوردیم و راه افتادیم به سمت سنندج.
دو تا اتوبوس بودیم
دو تا اتوبوسمون هم خیلی تمیز و شیک بود.
یادم هست اتوبوسی که ما توش بودیم ایران پیما بود و راننده اش ماشین رو از تمیزی برق انداخته بود.
وقتی وارد اتوبوس شدم گفتم : خدا رو شکر ، یه بار ما رو آدم حساب کردند و یه ماشین خوب برای ما فرستادند.
یه راست رفتم صندلی آخر اتوبوس یه جای دنج پیدا کردم.
قبل از نماز ظهر و عصر رسیدیم به #سپاه_بوکان
اونجا نماز ظهر و عصر رو خوندیم و نهار هم خوردیم و حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که به سمت نقده حرکت کردیم.
من کف اتوبوس چفیه ام رو پهن کردم و خوابیدم.. البته راننده و کمکش یه خورده غر غر کردند اما مهم نبود.
مست خواب بودم که یه صدای عجیبی اومد. مثل اینکه چیزی به عقب ماشین ما خورد و من که کف ماشین خوابیده بودم سر خوردم تا دم درب اتوبوس.
همه ی بچه ها از خواب پریده بودند و هرکسی یه ذکری میگفت:
یکی میگفت یا زهرا(س)
یکی یا حسین و یا ابالفضل
من که کف اتوبوس بودم و از چیزی خبر نداشتم
با زحمت از میون صندلی ها و بچه هایی که به سمت درب اتوبوس هجوم آورده بودند خودم رو بالا کشیدم و با تعجب پرسیدم چی شده؟؟ چرا اینقدر شلوغش میکنید!!!
که نگاهم به سمت راست جاده و پشت ماشین افتاد.
اتوبوس پشت سری ما از پل مسیر جاده غلطید و به پهلوی راست روی زمین افتاد.
اینبار خودم با همه ی وجودم یه یا ابالفضل(ع) گفتم.
اتوبوس ما چند متری جلو رفت و راننده از ماشین پایین پرید و من هم پایین رفتم
هی میگفتم خدایا به ما رحم کن...
خدایا بچه هامون چیزیشون نشده باشه.
شیشه جلوی ماشین خورد شده بود و راننده از شیشه اومد بیرون و پشت سرش یکی یکی بچه ها بیرون اومدن.
در کمال ناباوری همه ی تخریبچی ها سالم بودند فقط یکی از بچه ها یه خورده گوشه ی پایش زخم شده بود که با یه چسب زخم مشکل حل شد.
وسایل بچه ها توی صندوق اتوبوس بود که به علت ترکیدن گالن های گازوئیل آلوده شده بود.
همه ی وسایل رو از دو تا اتوبوس خالی کردیم
اتوبوس دوم که چپ کرده بود و اتوبوس اول هم که ما بودیم در اثر ضربه ای که به موتورش خورده بود از کار افتاده بود.
به خنده گفتم: بخشگی شانس... یه بار یه اتوبوس خوب برای ما اومد و این هم شد سرنوشت ما..
راننده دو تا اتوبوس توی سر خودشون میزدند . چون هم اتوبوس ها صدمه دیده بود و هم اینکه نگران بودند اگر هوا تاریک بشه با نا امنی جاده ها چه بکنند.
از طریق بی سیم یکی از پایگاه های تامین جاده که در نزدیکی ما بود خبر تصادف رو دادند و یک ساعتی طول کشید که ماشین اومد و قبل از غروب آفتاب به #شهر_نقده رسیدیم.
مقر #بچه_های_تخریب_لشگر_10 داخل یک هنرستان بود و نماز جماعت مغرب و عشاء رو به جماعت خوندیم و بعد از نماز چون روزهای قبل از ماه محرم بود مجلس عزاداری برگزار شد.
#شهید_حسن_مقدم اون شب حال خوبی داشت.
و بعد از خوندن من ، او مجلس رو به دست گرفت.
یادم میاد اون شب توسل به حضرت مسلم (ع) داشتیم.
شهید مقدم توی ناله ها و گریه هاش میگفت: ارباب جان. حالا که میری کربلا یه خورده آهسته برو ما هم برسیم.
و #شهید_حسن_مقدم نیمه شب دهمین روز شهریورماه 1365 میهمان اربابش شد
روحش شاد
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
انالله و انا الیه راجعون
با خبر شدیم حاجیه خانم رضایی والده #تخریبچی_شهید_حمیدرضا_علیپور به فرزند شهیدش ملحق شد.
بدینوسیله ضمن عرض تسلیت به اطلاع میرساند مراسم ختم این مادر روز پنجشنبه ۸ شهریور از ساعت ۱۵/۳۰ تا ۱۷ در مسجد جامع واقع در کرج جاده ماهدشت شهرک شهیدچمران برگزار میگردد.
@alvaresinchannel
#یار_شبهای_جمعه
گلزار شهدای بهشت زهراء(س)
✅ یاد جانباز عاشق اکبر موسوی ایرائی
به علت مجروحیت در جبهه یک طرف بدنش رو به سختی میکشید و سعی میکرد تعادلش رو حفظ کنه اما پای کار انقلاب و شهدا محکم ایستاده بود.....
او دیگر بین ما نیست و به جمع یاران شهیدش رسیده
یادش رو با فاتحه ای گرامی میداریم...
@alvaresinchannel
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌹
🌹
#شاهد_عینی
#حادثه_واژگونی_اتوبوس
قبل از کربلای2
✍️✍️✍️ راوی: #مرتضی_عزتی
تو ی اردوگاه گردان بودیم. قرار بود بریم #نقده.
البته ما فقط می دونستیم که می خواهیم بریم شمال غرب.
دو تا اتوبوس اومده بودند ما رو ببرند. شب موندند تا صبح بریم. بعضی از بچه ها از راننده ها و کمکی هاشون شاکی بودند. می گفتند اینها نماز نمی خونند. صبح که راه افتادیم تو راه هم ،هی نفوس بد می زدند که برای ما یک اتفاقی می افته.
از #سنندج و #دیواندره و #بوکان گذشته بودیم.
یکی از بچه ها داشت مداحی می کرد.
یک اتوبوس از جلو می رفت و ما با نصف بچه ها تو اتوبوس عقبی بودیم.
اتوبوس جلویی توی جاده میرفت وبه فاصله صدمتری جلوتر یک تراکتور کشاورزی که یک تریلر هم پشتش بسته شده بود داشت می رفت که یک دفعه دورترکتور دور زد و اتوبوس جلویی ترمز شدید کرد.
راننده اتوبوس ما هم که خیلی حواسش نبود ، دیر ترمز کرد و اتوبوس به سمت راست جاده منحرف شد و جلوی اتوبوس از سمت راننده به پشت اتوبوس جلویی خود و اتوبوس رفت روی شونه جاده و کج شد به سمت پایین و به پهلو افتاد روی زمین.
از اول هم از اینکه به زور اورده بودندش جبهه ناراضی بود و با رفیقش نق میزدند.
الحمد لله #بچه_های_تخریب هیچکدوم آسیبی ندیدند. فقط یادم هست که پای یک یا دو نفر وقت راه رفتن بعد از چپ شدن با شیشه هایی که از اتوبوس شکسته بود و ریخته بود زیر دست و پا، بریده شد. شاید یکی دو نفر هم زخم کوچکی برداشته بودند.
منظقه نا امن بود. ولی خوشبختانه یک #پایگاه_تامین_جاده نزدیک ما بالای تپه بود. سریع با مسوول آنها هماهنگ شد. چهار طرف ما بالای تپه ها نیرو گذاشتند که ضد انقلاب به ما حمله نکند. هر دو اتوبوس از کار افتاده بود و بچه ها از دوتا وسیله تخلیه شدند. وانتی که همراه ما بود سریع خبر حادثه را به مقر پشتیبانی لشگر برد ونزدیک غروب بود وسیله نقلیه آمد و ما به نقده رفتیم .
🌹
🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🌹
@alvaresinchannel
مجلس ختم این جانباز سر افراز
امروز چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ از ساعت ۱۶ الی ۱۸ در مسجد جامع صحن حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) برگزار میگردد..
@alvaresinchannel
حضور رزمندگان لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع) به همراه سردار فضلی در بیت شهید امیر منصور کاشانی و دیدار با والده شهید و جانباز سرافراز حاج مسعود کاشانی...
@alvaresinchannel
#هیئت_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگرده سیدالشهدا(ع))
✅رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص)
و شهادت امام حسن مجتبی(ع)
یادبود شهدای #عملیات_کربلای_2
شهید حسن مقدم
شهید سعید صدیق
شهید محمد خاکفیروز
زمان : جمعه ۹شهریورماه ۱۴۰۳ با اقامه نماز مغرب و عشاء
🔶 بیت سردار تخریب شهید حاج ناصر اربابیان
🔷میدان شیخ بهایی ده ونک خیابان شهید شرافتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
چهل و سه سال گذشت
۸ شهریور سال ۱۳۶۰ بود که با انفجار بمب در دفتر نخست وزیری توسط منافقین هر دو آسمانی شدند.
#رئیس_جمهور_شهید_محمدعلی_رجایی
و #نخست_وزیر_شهید_محمد_جواد_باهنر
یادشون گرامیباد
@alvaresinchannel
همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت، مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
(امام خمینی ره)
خدایی #گلزار_شهدای_بهشت_زهرا سلام الله علیها دارالشفاست
حس وحال گلزار شهدای تهران عصرهای پنجشنبه وشب های جمعه قابل وصف نیست
باید توی این سرزمین قرار بگیری تا حالش رو ببری
#سی_هزار_شهید در یک جا آرمیده و محل نزول رحمت الهی است
حال و هوای جبهه رو اونجا میتونی استشمام کنی
همه هستند
مگر نه اینکه شهیدان زنده هستند .. یعنی اینکه ما پیش زنده ها میریم.
از لحظه ای که وارد حریم شهدا میشی انگار آغوش باز میکنند و تو رو در آغوش میکشند.
اصلا طول زمان تا وقتی که میونشون هستی معنی نداره
مخلص کلام اینکه #اقیانوس_رحمت_خدای تعالی در چند دقیقه ای ماست و یه عده دارند از تشنگی تلف میشند.
اوج لذت شبهای جمعه گلزار شهدای تهران موقع نماز مغرب و عشاست.چون همه از گوشه و کنار جمع میشوند و در یک صف به نماز می ایستند.
و بعد از نماز و تا پاسی از شب ، شب های دوکوهه قابل تکرار است.
هر #شب_جمعه قطعه ی شهدا
جای #جامانده_های جنگ شده
دل دنیاگرفته ی ماهم
بهردیدار یار تنگ شده
🌹
🌹🌹
🌹🌹🌹@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلاوت_قرآن
قاری بین المللی
🔷استاد محمدرضا پورزرگری
🔶برادر شهید حمیدرضا پورزرگری
گلزار شهدای بهشت زهراء (س)
#ایستگاه_انتظار
چقدر این قاب زیباست
حق نمک را باید ادا کرد
شهدا عند ربهم یرزقونند
@alvaresinchannel
✅ طاهره نیکوییان مادر سه #شهید_خرمشهر، شهناز، حسین و ناصر #حاجی_شاه به فرزندان شهیدش پیوست
پیکراین مادر شهید روز جمعه ۹ شهریور ساعت ۱۰.۳۰ در قطعه ۱۹ بهشت زهرا تهران به خاک سپرده میشود..
@alvaresinchannel
#مجلس_ترحیم_والده_شهید
حمید رضا علی پور
دیروز جمعی از همسنگران در مجلس یادبود والده تخریبچی شهید حمید علی پور در محمد شهر کرج حضور پیدا نمودند ..
شهید حمید رضا علی پور در عملیات کربلای 1 ، فتح #شهر_مهران و در روز10 تیرماه 1365 در حال بازگشایی معبر در #میدان_مین با آتش دشمن ، پیکر مطهرش سوخت و در مظلومیت به قافله شهدا ملحق شد.
@alvaresinchannel