فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای اعزام شهید سلطان علی معصومی به گردان تخریب
به روایت برادر شهید و رزمنده گردان تخریب ، حاج اصغر معصومی
#اصغر_معصومی #شهید_سلطانعلی_معصومی #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی #شهید_حاج_عبدالله_نوریان #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا
@khaledin_com
@alvaresinchannel
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
#شهید_اسماعیل_خوش_سیر
در کنار مزار
سردار شهید تخریب
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
چیذر--- امازاده علی اکبر
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز اول وقت با شهید حاج عبدالله نوریان
✅به روایت حاج احمد خسروبابایی
#حاج_احمد_خسروبابایی #شهید_حاج_عبدالله_نوریان #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا(ع)
🔴سردار شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10سیدالشهدا(ع) در تاریخ 4 اسفند سال 1364 در عملیات والفجر8 از شهر فاو آسمانی شد.
@khaledin_com
@alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺
#حنابندون_قبل_از_عملیات
#عملیات_عاشورای_3
#گردان_تخریب_لشگر_10
✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
چند روز قبل از #عملیات_عاشورای 3 در اواخر مرداد 1364 #شهید_پیام_پوررازقی در #مقر_الصابرین_گردان_تخریب در کنارکرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند.
آنقدر #مهربان و#با_اخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمیگفت. خیلی از بچه ها دست وسرو پاشون رو حنا گذاشتند و قرارشد شب رو با سر وروی حنا گرفته بخوابیم وفردا صبح قبل از نماز بریم #ایستگاه_صلواتی #کرخه حموم.
شب موقع خواب توی چادر من کنار#پیام و#شهید_حسن_مهوش_محمدی میخوابیدم...
پیام و حسن خوابیدند و میدونستم تاصبح طاقباز میخوابند وتکون نمیخورند.شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهارتا قل قلی درست کردم وبه لپ پیام وحسن چسبوندم وگرفتم خوابیدم و فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام وشهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود.
البته این دوتا شهید به من لطف داشتند وهیچ گله ای نکردند.
شانس آوردم #شهید_حاج_عبدالله_نوریان(فرمانده گردان تخریب ل10) درگردان نبود ورفته بود حج. اگرایشون بود گوشم رو میگرفت ومیگفت باز شیطونی کردی.
شهید #حسن_مهوش_محمدی چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت.
و #شهید_پیام_پوررازقی سال بعد در تیرماه 65 در #عملیات_کربلای_یک از شهر مهران آسمانی شد
🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزی_که_اولین_شهید_لشگر_10_مجروح شد
#تخریبچی_شهید_سید_مرتضی_مساوات
🔴 تیپ سیدالشهداء(ع) در مهرماه سال 61و قبل از عملیات #مسلم_ابن_عقیل (ع) در تهران با کمک گرفتن از گردان های پادگان ولیعصر(ع) تشکیل شد و در اولین ماموریت در خط پدافندی سومار مستقر شد.
واحد #تخریب_تیپ_سیدالشهداء(ع) از اولین واحدهای رزمی بود که شکل گرفت و سردار #شهید_حاج_عبدالله_نوریان بعد از مدت کوتاهی به عنوان فرمانده تخریب معرفی شد و #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی که از تجربه بالایی در تخریب برخوردار بود در کنار شهید نوریان مشغول به کار گردید.
اولین ماموریت واحد تخریب تیپ تازه تاسیس سیدالشهداء(ع) پاکسازی میادین مین منطقه #سومار_و_گیلانغرب بود.
در این ماموریت اولین شهید تیپ سیدالشهداء(ع) تخریبچی #شهید_سید_مرتضی_مساوات بود که در تاریخ 27 آبانماه 1361 در منطقه سومار در حال خنثی سازی و با انفجار #مین_کوشکوبی به شدت مجروح گردید و به پشت جبهه منتقل گردید و بعد از 10 روز به علت جراحت های سخت در 6 آذر ماه سال 61 به شهادت رسید.
🔴 شهید سید مرتضی مساوات از نیروهای با تجربه ی تخریب قرارگاه کربلا بود که بعد از تاسیس تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) به این واحد پیوست و هنگام شهادت 19 ساله بود. پیکر مطهر این شهید بعد از تشییع در تهران در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزی_که_اولین_شهید_لشگر_10_مجروح شد
#تخریبچی_شهید_سید_مرتضی_مساوات
🔴 تیپ سیدالشهداء(ع) در مهرماه سال 61و قبل از عملیات #مسلم_ابن_عقیل (ع) در تهران با کمک گرفتن از گردان های پادگان ولیعصر(ع) تشکیل شد و در اولین ماموریت در خط پدافندی سومار مستقر شد.
واحد #تخریب_تیپ_سیدالشهداء(ع) از اولین واحدهای رزمی بود که شکل گرفت و سردار #شهید_حاج_عبدالله_نوریان بعد از مدت کوتاهی به عنوان فرمانده تخریب معرفی شد و #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی که از تجربه بالایی در تخریب برخوردار بود در کنار شهید نوریان مشغول به کار گردید.
اولین ماموریت واحد تخریب تیپ تازه تاسیس سیدالشهداء(ع) پاکسازی میادین مین منطقه #سومار_و_گیلانغرب بود.
در این ماموریت اولین شهید تیپ سیدالشهداء(ع) تخریبچی #شهید_سید_مرتضی_مساوات بود که در تاریخ 27 آبانماه 1361 در منطقه سومار در حال خنثی سازی و با انفجار #مین_کوشکوبی به شدت مجروح گردید و به پشت جبهه منتقل گردید و بعد از 10 روز به علت جراحت های سخت در 6 آذر ماه سال 61 به شهادت رسید.
🔴 شهید سید مرتضی مساوات از نیروهای با تجربه ی تخریب قرارگاه کربلا بود که بعد از تاسیس تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) به این واحد پیوست و هنگام شهادت 19 ساله بود. پیکر مطهر این شهید بعد از تشییع در تهران در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_شهید_سید_مرتضی_مساوات
🔴40 روز بعد از شروع جنگ #سید_مرتضی پایش به جبهه باز شد
از قدیمی های تخریب بود
زیر دست #شهید_خیاط_ویس از بنیانگذاران تخریب در جنگ کار کرده بود
مرتضی از تخریبچی های #قرارگاه_تخریب در جنوب بود و هنگام عملیات ها به تیپ و لشگرها برای باز کردن معبر مامور میشدند.
در پاکسازی #میادین_مین در اطراف بستان و هویزه و سوسنگرد خیلی فعال بود.
با تشکیل #تیپ_سیدالشهداء(ع) وقبول فرماندهی #تخریب از سوی #شهید_حاج_عبدالله_نوریان به واسطه ی رفاقتی که با هم از تخریب قرارگاه کربلا داشتند وارد تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) شد.
در اولین ماموریت تخریب تیپ سیدالشهداء علیه السلام برای پاکسازی میادین مین سومار و گیلانغرب به علت تجربه بالا در پاکسازی میادین مین کمک کار شهید نوریان بود.
در این ماموریت بود که در اثر انفجار #مین_کوشکوبی و اصابت ترکشهای فراوان و قطع شدن هر دوپا از بالای زانو در تاریخ 27آبان 61 به شدت مجروح شد و برای درمان به تهران فرستاده شد . اما درتاریخ 6 آذرماه 1361 به جهت شدت جراحات وارده به شهادت رسید.
@alvaresinchannel
🔶🔶🔶🇮🇷🇮🇷🔶🔶🔶🇮🇷🇮🇷
🔶
#یک_روح_در_دو_جسم
🔶حاج عبدالله براتی
🔶و مرحوم دیانت
این دو تا یار و همکار هم بودند
این دو تا برای رزمنده های قدیمی تیپ و بعد لشگر 10 سیدالشهداء(ع) آشنا هستند.
از وقتی تیپ تاسیس شد و شهید علی موحد فرمانده شد تا شهید رستگار و بعد هم حاج فضلی کنار فرمانده ها بودن
اسم حاج عبدالله براتی و مرحوم دیانت شناسنامه تدارکات و پشتیبانی لشگر10 سیدالشهداء(ع) است.
فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله_نوریان علمدار تخریب و مهندسی لشگر10 عاشق این دو یار دلسوز و متدین بود و این دو هم عاشقانه فرمانده ما را دوست داشتند.
مرحوم دیانت تعریف میکرد: که هر وقت حاجت مهمی دارم میرم چیذر سر مزار حاج عبدالله و از او میخوام..
مرحوم حاج دیانت چند سال پیش غریبانه پر کشید و حاج براتی که حکم پدری برای بچه های لشگر 10 رو داره روزگار میگذرونه...
نمیدونم کسی قبر حاج دیانت رو بلده؟؟؟؟ فقط میدونم قم دفن شده...
این چند جمله رو نوشتم تا ذکر خیری از این دو مجاهد بشه.
یاد اون روزهای خوب بخیر ، که حاج براتی و دیانت با اینکه همه ی امکانات تدارکات دستشون بود میگفتن اول رزمنده ها نوش جان کنند بعدش اگر چیزی تهش موند ما به چشم میکشیم...
✅یه نگاه هم به اطلاعیه روزهای مراجعه ی گردان ها و واحدها به تدارکات بیاندازید
(جعفرطهماسبی)
@alvaresinchannel
#سرداران_شهیدی_که_از_فاو_پرکشیدند
از سمت چپ
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان فرمانده تخریب و مهندسی رزمی
#شهید_احسانی_نژاد مسوول ستاد
#شهید_حاج_جعفر_جنگروی جانشین #لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
@alvaresinchannel
آخرین #نماز_صبح قبل از #شهادت
سوم اسفند ماه 1364 شهر فاو
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#عملیات_والفجر_8
✍🏿✍🏿 راوی : برادر #سید_علی_هاشمی
رزمنده گردان قمربنی هاشم علیه السلام
شب قبل از شهادت با #نیرو های_تخریب امد محور گردان قمر بنی هاشم علیه السلام کنار #کارخانه_نمک در شهر #فاو .. حال و هوای خاصی داشت .
گفت: باید جاده های جلوی خط لشگر را با انفجار خرج گود برش بدهیم تا تانک های دشمن اگر جلو آمد ند زمین گیر شوند ونتوانند در پا تک ها بسمت نیروها پیشروی کند.
اون شب #حاج_عبدالله و #بچه های_تخریب از خط خودی عبور کردند و مشغول کار شدند و تا اذان صبح طول کشید. قبل از روشن شدن هوا حاجی بچه های تخریب را عقب آورد و پشت #خاکریز_دو_جداره نماز صبح رو خواندند. این #آخرین_نماز_صبح_حاج_عبدالله بود ...
اخرین نماز صبحش را با آن خشوع مثال زدنی خواند . سپیده صبح بود. من واقای سعیدی فرمانده گردان قمر بنی هاشم علیه السلام حضور داشتیم و در حال صحبت و خدا حافظی با حاج عبدالله بودیم که خمپاره کنار ما منفجر شد از بین جمع دیدم حاجی روی زمین افتاد. ترکش به پشت سرش خورد . انگار در کمال ارامش به خواب رفته بود فورا به اورژانس پشت خط انتقال داده شد و اقدامات به نتیجه نرسید و پس از عمری مجاهدت به فیض شهادت نائل گردید روحش شاد ..
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#سی_و_هفت_سال_گذشت
37 سال قبل در چنین روزی 4 اسفند ماه 1364
بعد از یک روز اغما
فرمانده عارف #تخریب_و_مهندسی_لشگر10
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان اسمانی شد
حاج عبدالله صبح روز 3 اسفند در خط مقدم لشگر10 در شهر فاو با انفجار خمپاره دشمن و اصابت ترکش به سر به حالت اغما رفت و روز 4 اسفند ماه در بیمارستان #شهید_بقایی شهر اهواز بال گشود و آسمانی شد.
روحش شاد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
✅ #قرار_رزمندگان_لشگر_10
با حضور سردار فضلی فرمانده لشگر10
🔸گلزار شهدای چیذر امام زاده علی اکبر(ع)
سی و هفتمین سالگرد شهادت #شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10 و شهدای #عملیات_خیبر_و_والفجر_8
🔸پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت 16
به اطلاع دوستان و همسنگران و عاشقان شهدا برسانید
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
✅ #قرار_رزمندگان_لشگر_10
با حضور سردار فضلی فرمانده لشگر10
🔸گلزار شهدای چیذر امام زاده علی اکبر(ع)
سی و هفتمین سالگرد شهادت #شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10 و شهدای #عملیات_خیبر_و_والفجر_8
🔸پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت 16
به اطلاع دوستان و همسنگران و عاشقان شهدا برسانید
@alvaresinchannel
گزیده ای از وصیت نامه
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10
شهادت عملیات والفجر 8
4 اسفند 1364 شهر فاو
🔸 وای و صد وای بر آنان كه قدر خودشان را در این چند روزه دنیای فانی نمیدانند؛ یعنی دستشان را پر نمینمایند و به اخلاق حسنه و اعمال نیك آراسته نمیشوند. افسوس كه دل میبندند و دوست میدارند چند روزه دنیای فانی را، همچنان دل میبندند كه انگار چند صد سال عمر مینمایند، غرور میورزند، غفلت زدهاند و سركشی میكنند و در نهایت از درگه خداوند رانده میشوند.
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
✅ #شهید_غلامرضا_زعفری
35 سال پیش در آخرین روزهای اسفند سال 66 از جبهه جنوب روح شهید غلامرضا زعفری به معراج رفت.
یادش بخیر
تخریبچی جیگردار و مخلص..بچه شهسوار بود اما از تهران اعزام شده بود برای جبهه. عملیات محرم برای بچه های لشگر17 در جبهه ی شرهانی معبرزده بود
فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله_نوریان عاشق غلام بود...میگفت خیلی صاف و زلال است
روحش شاد
شهیدی بود که رفتنش همه رو غافلگیر کرد
با رفتنش همه رو سوزاند.
کنار سیدالشهداء(ع) خوش باشد
@alvaresinchannel
🔴#تخریبچی_شهید_مصطفی_مبینی
شهادت: #عملیات_بدر
#شرق_دجله 26/12/1363
مصطفی نزدیک به بیست ماه توی گردان ما توقف داشت و عملیات بدر به سکوی پرواز پا گذاشت و..... پرید.
مصطفی را همه به بندگی ، سادگی ، کم حرفی ، اخلاص ، مهربانی ، سخت کوشی ، نترسی و..... دهها هنر دیگه میشناختن و همه اینها رو اضافه کنید که او هم قاری فرآن بود و هم مداح اهل بیت(ع).
🔸وصف مصطفی را باید از #شهیدحاج_سید_محمد_زینال_حسینی شنید که تعریف کرد : که در عملیات خیبر باور نمیکردم این جوان ساده و کم حرف که همیشه سرش پائینه ، اینقدر جیگر داشته باشه. سید میگفت: اون هایی که مدعی معنویت بودن زیر آتیشی که از زمین و آسمون توی #جزیره_مجنون میبارید معنویتشون آب میشد اما مصطفی هر چی کار سختر میشد انگار موتورش داغتر میشد.
🔸#شهید_حاج_عبدالله_نوریان یک روز برای ما گفت که برادرها : بعضی از بچه های گردان که بین شما زندگی میکنند از اولیاء خدا هستند . کسی بین شماست که اهل محاسبه و مراقبه است و تاکید کرد که اگر در پایان روز بخواهد بشمرد چند کلمه حرف زده میتواند.... و همه میدونستن که او فقط مصطفی است .
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🌹🥀
#اولین_باری_که_بعثی_ها_رو_از_نزدیک_دیدم
#تخریبچی_آزاده_مجید_مهرورز
#عملیات_بدر
#شرق_دجله
✍️✍️✍️ راوی: #مجید_مهرورز
اسفند ماه سال 63وقتی بدستور فرمانده بزرگوار #شهید_حاج_عبدالله_نوریان برای #عملیات_بدر به قصد زدن #پل_ارتباطی جاده #الاماره_بصره به همراه عده ای دیگه از همرزمان به منطقه مربوطه اعزام شدیم حالا بنا به دلایلی عملیات لو رفته بود و ماهم تو ماموریت خودمون موفق نبودیم یه عده از بچه ها شهید و یه عده هم مجروح شده بودن منم از ناحیه دست و پا جراحت سطحی برداشته بودم و باتوجه به اینکه توی خاک دشمن بودیم باید یه جورایی خودمو به عقب میرسوندم:تنها بودم بحمدالله خودمو تقریبا از تیررس دشمن دور کرده بودم رسیدم به یه روستایی فکر کنم اسمش #الصخره_یا_القرنه بود کنار یه دیوار کاه گلی حرکت میکردم یه اطاقکی بود یه سوراخ مثل سوراخ سنگر روش بود نگاه کردم دیدم دونفر هیکلی و درشت اندام اون تو کنار هم نشسته بودن هنوز متوجه من نشده بودن منم اول فکر کردم. بچه های ارتشی خودمونن برای همین بی مقدمه گفتم : حاجی درب این اطاق کجاس.. منم بیام داخل..
یکی از اونا با حالت تعجب و ترس زول زد بهم و گفت #ها_قف من که تا اون روز این کلمه رو نشنیده بودم پیش خودم فکر کردم حتما میگه از اون طرف بیاتو . برای همین دو قدم جلو نرفته بودم که یهویی دیدم صدای تیراندازی میاد اونم از توی همون سوراخ سنگر مانند!!
منم تا این صحنه رو دیدم دو تا نارنجک همراه داشتم ، خم شدم رفتم زیر همون سوراخ اطاقک ... بعد شم یکی از اون نارنجکارو هدیه کردم به اون بعثیای نامرد. چون شوخی رو خودشون شروع کردن.
با منفجر شدن نارنجک بلافاصله صدای تیراندازی قطع شد منم بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم با همون وضعیت (جراحت) سریع اونجارو ترک کردم .
🍁🍁🍁🍁🍁هاقف کلمه عربی (عراقی) و به فارسی یعنی بایست
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹
🔹
#آزاده_تخریبچی
#حاج_مجید_مهرورز
اسارت #عملیات_بدر
شرق دجله
اسفند ماه سال 63 وقتی بدستور فرمانده بزرگوار #شهید_حاج_عبدالله_نوریان برای #عملیات_بدر به قصد زدن پل ارتباطی جاده الاماره ; بصره به همراه عده ای دیگر از #بچه_های_تخریب_لشگر10 اعزام میشوند در حالیکه از ناحیه دست و پا جراحت برداشته بودند به اسارت دشمن در می آیند و مرداد ماه سال 69 با سربلندی به آغوش میهن عزیزمان بازمیگردند.
@alvaresinchannel
#تحویل_سال_1364
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
#زاغه_تخریب_کنار_کرخه
پایان سال 1363 بود و تازه از ماموریت #عملیات_بدر برگشته بودیم
تیپ سیدالشهداء(ع) ماموریت نداشت اما بچه های تخریب به فرماندهی شهید نوریان در این عملیات کمک کار بچه های تخریب قرارگاه ثارالله بودند.
یه تعداد بچه ها شهید و مجروح شدند و دو تا اسیر دادیم و برگشتیم مقر بچه های تخریب کنار پل کرخه.
بین نماز مغرب و عشاء سال تحویل شد.
نماز مغرب رو خوندیم و بعد من شروع کردم دعای تحویل سال رو خوندن و بعد از اون بیاد شهدای عملیات بدر توسلی به سیدالشهداء(ع) کردم. و تا دقایقی بعد از پایان مراسم تحویل سال صدای گریه بچه هایی که به سجده رفته بودند میومد
خبر مفقود شدن فرمانده شهیدمان #شهید_حاج_کاظم_رستگار هم بین بچه ها پخش شد
بعد از تحویل سال یه تعداد بچه ها مشخص شدند برای اعزام به مقر بچه های تخریب در منطقه هور...
یاد اون شب بخیر
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان کنار ما بود و این آخرین سال نویی بود که جسم ظاهریش در این دنیای خاکی بود.
(جعفرطهماسبی)
@alvaresinchannel
☘️🌿☘️🌿☘️☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️
🌿☘️🌿☘️
☘️🌿
#سال_تحویل_های_جبهه
#شب_عید_سال_65
#حسینیه_الوارثین
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
تحویل سال 65 مصادف بود با #روز_ولادت_جواد_الائمه_علیه_السلام
و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد.
همه ی #بچه_های_تخریب حضور داشتند.
هنوز توی آماده باش بودیم و مرخصی به کسی نمیدادند.
و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده بودند
شب جمعه هم بود.. بعد از برگزاری #دعای_کمیل برنامه شروع شد.
برای اینکه لامپ های زیادی توی #حسینیه_الوارثین روشن بود و سفره هفت سین مفصلی چیده بودند قرار شد کسی توی چادرها نباشه و همه ی لامپ ها خاموش باشه که برای موتور برق مشکلی پیش نیاد.
برنامه شب سال تحویل و شب عید
شیرین کاری های برادر ممقانی بود
و بعد از اون مداحی من و #شهید_تابش.
اون شب با توجه به اینکه چند تا روحانی توی گردان بود سخنرانی نداشتیم
شلوغ کن های اون شب #شهید_غلامرضا_زند ، #شهید_محمد_مرادی ، #شهید_مجید_رضایی و #شهید_نباتی بودند.
دوسه هفته از شهادت #شهید_حاج_عبدالله_نوریان فرمانده مون میگذشت... بعضی ها تذکر دادند که برادرها به احترام حاج عبدالله کف نزنند.
#شهید_پیام_پوررازقی مدام به من تاکید میکرد که برادر طهماسبی بدون کف زدن بخونید.
من هم با عصبانیت گفتم: برادر یه دفعه گفتی شنیدم
#شهید_محمد_مرادی از دور با سر اشاره میکرد که ما میخواهیم کف بزنیم.
قرار شد دو انگشتی دست بزنند.
تا من میخوندم سعی کردم از دو انگشت بیشتر نشه
اما وقتی #شهید_تابش شروع کرد به سرود خوندن #شهید_محمد_مرادی جلسه رو به دست گرفت و یه عده هم از خداخواسته #حسینیه_الوارثین رو رو سرشون گذاشتن.
#شهید_سید_محمد که با شهادت شهید حاج عبدالله فرمانده گردان شده بود هیچ دخالتی نکرد.
هرچی پیام از دور به آقا سید اشاره کرد سید توجههی نکرد.
اون شب برادر ممقانی هم با شیرین کاری هاش غوغا کرد
مخصوصا اون موقع که ادای فخرالدین حجازی رو در آورد.
به حالت ایستاده وایساد و آستین هاش رو بالا زد و گفت:
نیروی هوایی از هوا.... دوتا دستهاش رو بالا آورد
نیروی زمینی از زمین...دوتا دستهاش رو به سمت زمین آورد و
نیروی دریایی از دریا....
فاو رو به محاصره خود درآوردن... و محاصره درآوردن رو با چرخوندن کمرش نشون داد.
بچه ها از خنده روده بر شده بودن.
اون شب خاطراتی بود
بیش از 30 شهید اون شب توی جلسه بودند.
روز اول فروردین سال 65 ساعت یک و نیم بعد از ظهر سال تحویل شد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#شب_های_قدر_جبهه
✅ #شب_نوزدهم_ماه_رمضان_سال_1363
اوایل خرداد ماه سال 63 بود که بعد از طی مانورهای متعدد در میدان مین واقعی در اردوگاه آموزشی #شهدای_تخریب در جاده آهواز آبادان به #مقر_شهید_موحد_دانش در سه راهی جفیر آمدیم
هوا فوق العاده گرم بود و باد شدیدی هم میوزید به حدی که وزش باد اجازه استقرار چادرها رو نمیداد.
با هر مشقتی بود چادرها زده شد و چون اون منطقه بیابونی و پر از عقرب بود تدبیر این شد که با توتون و تنباکو اطراف چادرها رو خط بکشند تا حیوانات موذی از جمله عقرب و رطیل وارد نشوند.
وسط اردوگاه هم سه تا چادر به هم وصل کردیم به عنوان حسینیه که برای مراسمات جمعی از آن استفاده شود.
#ماه_رمضان_بود و فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله_نوریان به جهت معنوی خیلی مواظب نیروهای تحت فرمانش بود
و همیشه سعی داشت فعالیت های رزمی و روزمره بچه های تخریب آسیبی به مسائل معنوی نرساند
روز 18 ماه رمضان بعد از مراسم صبحگاه تذکرات لازم در خصوص شب نوزدهم ماه مبارک رمضان رو داد و از مسولین دسته و مربیان آموزشی خواست به بچه ها استراحت بدهند که برای شب زنده داری #شب_قدر شادابی لازم رو داشته باشند.
بعد از صبحانه من رو صدا کرد و فرمود امشب شما برنامه ات برای شب قدر چیه...
من هم گفتم حق تقدم با حاج مرشده.
اون سال ها پیشکسوت خوننده های گردان تخریب ل10 حاج ابراهیم قاسمی بود که مرشد صداش میکردیم و بنده تا ایشون بود خودم رو جلو نمی انداختم و سعی میکردم به این حریم احترام بگذارم.
البته این سین و جیم کردن برای چیز دیگه بود که شهید نوریان خودش لو داد
ایشون گفت اگر اجازه بدهید من هم در مراسم احیاء امشب سهیم و شریک باشم.
سووال کردم میخواهید بخونید
گفت خوندن که نه...
یک متن ادبی نشان من داد که در مورد عظمت امیرالمومنین علیه السلام بود و گفت اگر موافق باشید من بعد از روضه خوانی و قبل از اینکه قرآن به سر بگیرید بخونم.
چاره ای نبود امر فرماندهی بود و قبول افتاد.
شب نوزدهم بعداز اینکه بچه ها شام خوردند به حسینیه گردان اومدند.
ابتدا روحانی گردان تخریب #شهید_علی_سیفی سخنرانی کرد
شهید سیفی به جهت معنوی انسان وارسته ای بود سواد حوزوی زیادی نداشت اما تا دلت بخواد اهل معنویت بود
و بقدری دلنشین صحبت میکرد که در طول سخنرانیش یک لجظه گریه بچه ها بند نمی آمد
بعد از شهید سیفی من شروع به خوندن کردم
چون مجلس آماده رو تحویل گرفتم وقفه ای در جلسه نیفتاد
و بعد حاج مرشد قاسمی نوحه داد و بعد هم شهید نوریان متن ادبی که تهیه کرده بود به سبک خودش خوند.
سعی میکرد وسط خوندنش یک حزنی هم به مجلس بدهد اما نشد و کار نگرفت و صدای گریه بچه ها قطع شد و بعد هم قرآن به سرگرفتیم و شهید مصطفی مبینی جوشن کبیر رو شروع کرد و جلسه یکی دو ساعت قبل از اذان صبح تمام شد.
بعد از نماز صبح به شوخی از من پرسید برنامه من دیشب چه جوری بود؟؟؟؟؟؟
من هم با خنده گفتم برادر عبدالله مجلس یخ کرد
و اون هم با محبتی که داشت گوشم رو پبچوند و گفت: ای شیله پیله دار(تکه کلام شهید نوریان بود)
یاد اون روزهای خوب بخیر
یاد ناله های عارف شهید علی سیفی
یاد صفای باطن شهید مصطفی مبینی بخیر
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#رویای_صادقه
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
✍️✍️✍️✍️راوی: #جعفر_طهماسبی
روزهای آخر #ماه_رمضان سال 64 بود که حاجی یه تعداد رو جدا کرد و از #مقر_الصابرین رفتیم برای غرب کشور.
شب احیاء در#پادگان_شهید_عبادت مریوان بودیم و فردای اون رفتیم برای #پاکسازی_میادین ارتفاعات لری در پنجوین
در یکی از شیارها در کنار مقر #جهاد_سازندگی_سمنان چادر زدیم و اسباب اساسیه رو پیاده کردیم. شب رو اونجا خوابیدیم و فرداش رفتیم برای شناسایی میدون مین هایی که بایستی پاکسازی میبشد.
تا نزدیک غروب مشغول بودیم و برای نماز مغرب و عشاء اومدیم به #مقر_تخریب.
اون شب خوابیدیم و فردا صبح سر صبحونه #حاج_عبدالله گفت : دیشب یه خواب دیدم.. بچه ها به شوخی گفتند . برادر عبدالله دیگه چی شد.
خیلی جدی گفت دیشب خواب دیدم که به من گفتن #به_میقات_میروی...
من گفتم برادر عبدالله میقات یکی از #مناسک_حج_تمتع است.
حاجی توی فکر رفت
زیاد دنبال خوابش رو نگرفت و قضیه تموم شد.
رفت جهاد سمنان برای هماهنگی غذای بچه ها برگرده.
وقتی برگشت گفت مرشد وسایلت رو بردار بریم جنوب.
گفتن #پادگان_دو_کوهه جلسه است باید حتما باشم. فکر کنم اون روزها تازه #آقای_فضلی به عنوان فرمانده #تیپ_سیدالشهداء_علیه_السلام معرفی شده بود.
اومدیم جنوب و ما رو برد گذاشت #مقر_الصابرین و خودش رفت دوکوهه برای جلسه...
غروب که برگشت حالش دگرگون شده بود. بدون اینکه ازش سوالی کنیم خودش گفت به من گفتن برو تهران کارهات رو انجام بده برای سفر #حج_تمتع.
چند روز بیشتر وقت نداری.
برادر عبدالله نوریان در روءیای صادقه بشارت زیارت خانه خدا رو گرفت و اواخر تیرماه سال 64 عازم #حج_بیت_الله_الحرام شد و احرام برای طواف خانه خدابست و در اسفند ماه سال 64 به #لقاء_الله رسید ومعراجی شد.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹🌹🌹
🌿🌹🌹
🌿🌹
#شبهای_قدر_جبهه
#احیایی_که_دشمن_ناتمام_گذاشت
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
روز 19 ماه رمضون سال 64 بود که با #شهید_نوریان(فرمانده گردان تخریب لشگرده سیدالشهداءعلیه السلام) از جنوب حرکت کردیم برای سرزدن به #بچه_های_تخریب که در #مریوان و "ارتفاعات لری" مشغول پاکسازی میدان های مین بودند.
مریوان که رسیدیم ، قبل از رفتن به خط خبر دادند بچه ها برای #شبهای_ احیاء اومدند پادگان #شهید_عبادت. رفتیم پادگان شهید عبادت مریوان .
پادگان وضع خوبی نداشت و ماشین های آمبولانس در حرکت بودند رفتیم سمت ساختمانی که بچه های تخریب مستقر بودند هنوز ماشین متوقف نشده بود که #شهید_رضا_صمدیان رو دیدیم.
ازرضا وضعیت رو پرسیدیم.
اون گفت نیم ساعت قبل هواپیماهای دشمن پادگان رو بمباران کردند.
لباس های رضا خونی بود و از ظاهرش برمی اومد که برای کمک رسانی رفته.
#شهید_نوریان داخل ساختمون شد و من کنجکاو شدم و با رضا رفتیم سمت محل بمباران.
راکت هواپیما خیلی زمین رو گود کرده بود و رضا با دست بالای درخت ها رو نشون میداد که قسمت هایی از بدنهای شهدا پرتاب شده بود.
رضا میگفت چند باری هست ظرف این چند روز هواپیماها برای بمباران اومدند...
شهید نوریان گفت اگر اینجوری خواسته باشه هواپیماها بیان و بمبارون کنند تلفات بالا میره وتصمیم گرفت بچه ها مجددا به خط مقدم برگردند. چون #شب_ بیست_و_یکم_ماه_رمضون بود از شهید نوریان خواستیم که احیاء در پادگان باشیم وفردا صبح حرکت کنیم وایشان هم قبول کرد.
حدود ساعت 11 شب بود که رفتیم طبقه چهارم یکی از ساختمونهای پادگان برای مراسم احیاء.
ابتدا قرار شد روحانی صحبت کنه و بعد من #مناجات_و_روضه بخونم و مجددا ایشون قرآن سر بگیره.
روحانی که اهل مازندرون بود شروع به صحبت کرد و من و #شهید_رضا_صمدیان کنار هم نشسته بودیم و رضا من رو به حرف میگرفت و باز داشت شرح بمباران دیروز رو میداد که شیخ به ما دوتا تذکر داد که صحبت نکنید
.یادمه اون شب مثل اینکه شیخ موقع افطار زیاد خورده بود و وقت صحبت کردن سکسکه میکرد و من و رضا موقع سکسکه اش میخندیدیم
.صحبت های شیخ طولانی هم شد و بعد وارد روضه شد و چراغ ها رو خاموش کردند و من شروع کردم به خوندن.
با #الهی_قلبی_محجوب شروع کردم .
توی جبهه سنت بود که وقت خوندن این دعا همه به سجده میرفتند.
همه در حال سجده و مشغول گریه بودن که صدای شلیک پدافندهای پادگان بلند شد و هنوز به ذکر #یا_غفار آخر دعا نرسیده بودیم که من دیدم هیچکس داخل ساختمون نیست و صدای شیرجه هواپیما اومد و با شهید صمدیان نفهمیدیم چهار طبقه ساختمون رو چه طوری پایین اومدیم.
وقتی پایین رسیدیم همه روی زمین دراز کشیده بودند و صدای رگبار پدافندها قطع نمیشدوحدود 20 دقیقه ای گذشت و هواپیماها بدون اینکه بمباران کنند منطقه رو ترک کردند.
با شهید رضا رفتیم سراغ شیخ که ادامه احیاء رو در ساختمون برگزار کنیم که شیخ با عتاب به ما گفت: نه.حفظ جون واجبه.
برادرها به ساختمون های خودشون برند و خدا همینجوری قبول میکنه.
اون شب ما برگشتیم به ساختمون خودمون و با جمع بچه های تخریب و درکنار فرمانده مون #شهید_نوریان قرآن به سرگرفتیم .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🟢#هیات_بچه_های_مهندسی_رزمی_لشگر10
در شب شهادت #جواد_الائمه_علیه_السلام در جوار مزار شهدا در گلزار شهدای تهران برگزار شد.
پیشکسوتان مهندسی رزمی لشگر10 همه بودند.
پیرمرد که نه شیرمرد لشگر10 و سپاه تهران حاج عبدالله براتی هم بود
آقا جواد حکمی که روزگاری از فرماندهان لشگر27 و 10 بود هم با اون حالش اومده بود
جمع بچه ها جمع بود
بعد از قرائت قرآن و زیارت عاشورا ، حاج علی صادقی از فرماندهان مهندسی لشگر10 از روزهای سخت عملیات مهندسی در جاده البهار و ماموریت در شرهانی و فکه گفت که چطور حسن قنبری راننده بلدوذر را چند بار از رفتن مرخصی تهران محرومش کرده و به ماموریت فرستادش.. و در ادامه حاج حسین احمدی از روزهای سخت بچه های مهندسی رزمی لشگر گفت و در آخر هم یادی از #شهید_حاج_عبدالله_نوریان کرد...
🔷 دقایقی قبل از غروب هم چند دقیقی این حقیر از بچه های مهندسی تعریف و تمجید کردم و اینکه تربیت حاج عبدالله نوریان در آن مدت کمی که فرمانده مهندسی بود چقدر تاثیر طولانی مدت بر بچه های مهندسی رزمی گذاشت و در انتها به یاد شهدا در شب شهادت جواد الائمه(ع) به یاد روزهای جبهه سر پا سینه زدیم...
خدا را شکر که در شب شهادت علی اکبر امام هشتم(ع) کنار علی اکبرهای شهید بودیم...
جای همه ی شما خالی بود.(جعفر طهماسبی)
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی
به روایت #سردار_فضلی
فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
سید محمد کم حرف و پرکار بود
هرجا که سختی کار بیشتر میشد همونجا حاضر بود
#شهید_زینال_حسینی بهترین گزینه بود که بعداز شهادت #شهید_حاج_عبدالله_نوریان به فرماندهی #تخریب_لشگر_10 منصوب شد.
🔶 یک کار بی نظیر سال 66 انجام داد . دشمن داشت پاتک میکرد که ارتفاع #شو_شو و #گلان رو در #منطقه_ماووت پس بگیرد.
من از سید محمد یک خواهش کردم. گفتم سید حالا که با این همه سختی این ارتفاعات رو گرفتیم بروید با #بچه_های_تخریب مانع پاتک دشمن شوید و نگذارید دشمن ارتفاعات رو بالا بیاید.
این رو که گفتم سید با صلابت گفت:
تا تاریخ تاریخ است #دشمن_از_اینجا_بالا_نمی_آید.
✅سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و جانشین تیپ سو کربلا لشگر 10 بود که در 15 تیرماه 1366 در عملیات نصر 4 بر فراز قله های مشرف به شهر ماووت به شهادت رسید
@alvaresinchannel