eitaa logo
مجتمع فرهنگی الزهراء(س)
49 دنبال‌کننده
328 عکس
43 ویدیو
2 فایل
مجتمع فرهنگی معارفی الزهراء (س) مبارکه
مشاهده در ایتا
دانلود
🤣 . رفیقم مےگفت لب مرز یہ داعشےرو دستیگیر کردیم👀 . داعشے گفت تــا ساعت¹¹ من رو بکشید تـا نهار رو با رسول خدا و اصحابش بخورم!🥘😌 . اینام لــج ڪردن ساعـت‌² کشتنش👊🏻گفتـن حالا برو ظرفاشون‌رو بشــور😂😆 @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
✳ آدمِ كسی نباش! 🔻 می‌گفت روزی طلبه‌ی فلسفه‌خوانی نزد من آمد تا برخی سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهنِ نقاد و سوالات بديع داشت كه بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌ها را كه می‌شنيد، مثل تشنه‌ای بود كه آب خنكی يافته باشد. خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزشِ اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش اُبُهّت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. می‌دانستم اين شيفتگی، به اِستقلالِ فكرش صدمه می‌زند. تصميم گرفتم فرصتِ تعليم را قربانی اِستقلالِ ضميرش كنم. 🔸 روزی كه قرار بود برای درس بيايد، درِ خانه را نيم‌باز گذاشتم. دوچرخه‌ی فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركاتِ كودكانه كردم. ديدمش كه سَرِ ساعت، آمد. از كنارِ در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يك كلمه، رفت كه رفت. 🔹 اين‌جا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدماتِ فكری و فرهنگی به اسلام ، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخه‌بازی آن روز است! ✅ درسِ استاد آن شب آن بود كه دنبالِ آدم‌های بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. امّا مُريد و واله كسی نشويد. شما اِنسانيد و اَرزشتان به اِدراك و اِستقلالِ عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدمِ كسی نشويد؛ هر چقدر هم طرف بزرگ باشد. 🗓 ۲۵ آبان؛ سالروز رحلت علامه جعفری @alzahraa_s ایتا @alzahra_
💠اهمیت ندادن رانندگان به نماز مسافران ✨ ✨✨@alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
: 🌼به مردم بگوييد براى فرج و تعجيل ظهور امام زمان (عج) دعا كنند. اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه بر همه واجب است كه انجام دهند. 📕مكيال المكارم/ج۱/ص۷۳۸ @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
✍آیت‌الله بهجت (ره) خوب است انسان در هر کار خیری که پیش می‌آید و می‌تواند آن را انجام دهد، فرصت را مغتنم بشمارد و خود را از آن محروم ننماید ... زیرا فردای قیامت به هر یک از آنها شدیداً محتاج خواهیم شد 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۶۳ @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
🌹 امیرالمومنین امام علی علیه السلام میفرمایند: مَن وضَعَ نَفسَهُ مَواضِعُ التُهَمه فَلا يَلومَنَّ مَن أساءَ بِه الظَّن ✖️ کسی که خود را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسی را ملامت کند که به او سوء ظن پیدا می کند. 📖نهج البلاغه حکمت ۱۵۹ @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
✳ صدای ناله و گریه‌هایشان آسمان را پر کرده بود 🔻 آن چیزی که حتی نمی‌خواستم فکرش را بکنم گریبانمان را گرفته بود. گم شده بودیم. آقامهدی هم وقتی ایستاد تا نفسی چاق کند، همین را گفت. ماندن در دل دشمن توی آن تاریکی شب هیچ خوشایند نبود اما چاره نداشتیم. خسته و هلاک، یک گوشه خزیدیم. دم‌دمای صبح، آقامهدی روی یک تخته‌سنگ تیمم کرد. زانو از زمین کند و برای قامت بست. ندیری هم آن طرف‌تر تکبیر گفت و مشغول شد. صدای ناله و گریه‌هایشان آسمان را پر کرده بود. سرما را از رو برده بودند و انگار داشتند خستگی‌های چندروزه را می‌دادند و نیروی تازه برای فردا می‌گرفتند. آن شب من هم نماز شب خواندم اما نماز من کجا و نماز این دو کجا؟ نه قیامم شباهتی به قیام ندیری داشت که از ترس خدا پاهایش به لرزه افتاده بود، نه قنوتم شبیه قنوت آقامهدی بود که از اول تا آخرش اشک بود و آه و ناله. 👤 راوی: مهدی صباغی، مسئول آموزش لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام 📚 از کتاب (روایت زندگی ) 📖 صص ۲۰۴ تا ۲۰۶ ❤ @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
✳ نمره‌ی بیست! 🔻 مهدی در جبر هم حرف نداشت. این‌که می‌گویم حرف نداشت، نه که خواهرش هستم و خواستم تعریفش را کرده باشم، شاهدم، نمره‌ی بیستش از امتحان جبر یازدهم است. امتحانی که نهایی بود و در سرتاسر کشور هماهنگ برگزار شد. طراحِ خوش‌انصاف، هرچه مسئله‌ی سنگین و پیچیده دستش رسیده بود، آورده بود توی برگه‌ی امتحان. خیلی‌ها به‌زور نمره‌ی قبولی آوردند و خیلی‌ها مردود شدند. تک‌وتوک هم توانستند بیست بگیرند، این را آموزش‌وپرورش اعلام کرد؛ یکی‌شان مهدی بود. 📚 از کتاب (روایت زندگی ) 📖 ص ۳۹ ❤ @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در پاسخ به سؤالی پیرامون خطرات احتمالی ورود کودکان و نوجوانان به فضای مجازی _ ناسالم موجود_ به بهانه برنامه شاد : همانگونه که بر خانواده ها واجب است از فرزندان خود در قبال خطرات احتمالی مذکور محافظت نمایند بر متولیان امر آموزش کشور هم واجب است که تدابیری بیندیشند تا فرزندان این سرزمین اسلامی که توسط خانواده هایشان به ایشان امانت داده شده به مسائل دیگری غیر آموزش کشیده نشوند و لذا موظفند آنچه مربوط به مسئولیت ایشان است کمال اهتمام را به خرج دهند همانگونه که والدین در خانه باید مراقبت کامل از ایشان کنند تا به ابتلائات عامه مردم مبتلاء نگردند خدای سبحان همه ما را از شرور آخر الزمان حفظ فرماید @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
توصیه آیت الله العظمی نوری همدانی در زمینه برنامه شاد و حضور کودکان و نوجوانان در فضای مجازی: لازم است اولیا در این زمینه نظارتهای تربیتی لازم و کافی را بر روی فرزندان اعمال نمایند. @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
در واکنش در به کارگیری پیام رسانهای خارجی توسط معلمین مدارس برای آموزش، آیت الله العظمی مکارم شیرازی فرمودند : هرگاه استفاده از پیام رسان های خارجی سبب تقويت دشمنان اسلام گردد و يا مفاسد اخلاقي يا اعتقادي و يا اجتماعي داشته باشد جايز نيست و بر معلمان و مسئولین آموزشی نیز لازم است از بکار گیری و یا اجبار دانش آموزان برای استفاده از این نرم افزارها خودداری نمایند. @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
توصیه آیت الله العظمی علوی گرگانی پیرامون برنامه شاد : لازم است مسئولیت امر به گونه ای برنامه ریزی کنند که فضای درسی دانش اموزان در فضای مجازی از آسیبهای فرهنگی حتی المقدور در امان باشد و والدین نیز با راهکارهای متفاوت سعی در جلوگیری از اسیب رسیدن به فرزندان خود شوند. غصه @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
◾️◾️◾️◾️◾️ وفات حضرت فاطمه معصومه (س) تسلیت باد
هدایت شده از KHAMENEI.IR
پیام رهبر انقلاب درپی ترور دانشمند هسته‌ای و دفاعی شهید محسن فخری‌زاده حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در پی ترور دانشمند هسته‌ای و دفاعی شهید، دکتر محسن فخری‌زاده پیامی صادر کردند. متن پیام به این شرح است: بسم‌الله الرحمن الرحیم دانشمند برجسته و ممتاز هسته‌ئی و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخری‌زاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوت‌پیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کم‌نظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست. دو موضوع مهم را همه‌ی دست‌اندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همه‌ی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت. اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعه‌ی علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۸ آذرماه ۹۹
◼️ انا لله و انا الیه راجعون 🏴 آیت‌الله محمد یزدی دعوت حق را لبیک گفت آیت الله محمد یزدی عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امروز پس از عمری مجاهدت علمی و مبارزات انقلابی دعوت حق را لبیک گفت. رحلت این عالم ربانی را تسلیت می گوییم
✳ هرطور در دنیا خود را بسازیم، همان‌گونه محشور می‌شویم 🔻 انسان با حیوان این تفاوت را دارد که حیوان، جهازات روحی و جهازات جسمی‌اش با هم ساخته می‌شود... زنبور عسل همان روزی که به دنیا می‌آید، هرچه که کمالات باطنی، روحی و حیاتی دارد، با همان ساختمان فیزیولوژی‌اش آمده است... انسان فقط از نظر ، قالب مشخص دارد؛ از نظر ، قالب مشخصی ندارد، قالبش همان است که در این می‌سازد. ممکن است آن‌چنان بسازد که از دنیا و مافیها بزرگتر باشد و ممکن است چنان و ساخته بشود که از یک مورچه هم کوچکتر باشد؛ ممکن است آن‌چنان ساخته بشود که هیچ هم به زیبایی او نرسد، ممکن است آن‌چنان ساخته بشود که «یحسن عندها القردة و الخنازیر» میمون‌ها و خوک‌ها پیش او زیبا هستند! انسان‌ها هر طور که این‌جا ساخته شوند، همان‌گونه محشور می‌شوند. 👤 📚 از کتاب 📚 صفحات ۸۸ و ۸۹ @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
شب سردی بود... زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مى‌خريدند. شاگرد ميوه‌فروش، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها مى‌گذاشت و انعام مى‌گرفت. زن با خودش فكر مى‌كرد چه مى‌شد او هم مى‌توانست ميوه بخرد و ببرد خانه! رفت نزديك‌تر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود. با خودش گفت : «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه» مى‌توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد. هم اسراف نمى‌شد و هم بچه‌هايش شاد مى‌شدند. برق خوشحالى در چشمانش دويد. ديگر سردش نبود! زن رفت جلو، نشست پاى جعبه ميوه. تا دستش را برد داخل جعبه، شاگرد ميوه‌ فروش گفت: « دست نزن ننه! بلند شو و برو دنبال كارت!» زن زود بلند شد، خجالت كشيد. چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند. صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد... راهش را كشيد و رفت. چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد: «مادرجان، مادرجان ! » زن ايستاد، برگشت و به آن زن نگاه كرد. زن لبخندى زد و به او گفت : «اينارو براى شما گرفتم.» سه تا پلاستيك دستش بود، پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار. زن گفت: دستت درد نكنه، اما من مستحق نيستم! زن گفت : « اما من مستحقم مادر! مستحق انسان بودن! مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى. اگه اينارو نگيرى، دلمو شكستى. جون بچه‌هات بگير » زن منتظر جواب پیرزن نماند، ميوه‌ها را داد دست وی و سريع دور شد... پیرزن زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مى‌كرد! قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود، غلتيد روى صورتش. دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت: « پيرشى !... خير ببينى مادر...» هيچ ورزشى براى قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست! پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد خانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش میگوییم . 🍍🍌🍋🍊🍉🍈🍇🍏🍐 یلدای امسال به ویژه با توجه به شرایط سخت اقتصادی جامعه در هنگام خرید میوه سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم. خدای مهربان آرامش دلهای قشنگتون @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش
✨﷽✨ ✍استاد فاطمی نيا مي گويد :علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان. به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم. 💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی.» @alzahraa_s ایتا @alzahra_s سروش