📚#حکایت_پند
رضایت مادر موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد
جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند،
شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند.
شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد ...
ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید:
میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟
شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد.
روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ...
با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند ...
از شیخ محمد علی پرسیدند:
چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟
شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود.
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام
✍یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
عدالت دقیق و عجیب خداوند!
روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مىكرد، چشمهاى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد.
در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت.
پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.
سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت.
در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسهاش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست.
پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم.
بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد!
موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت میديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟
خداوند به موسى(ع) وحى كرد:
آن پيرمرد هيزمشكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد.
پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد.
به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم.
📜بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
Part04soleymany.mp3
10.48M
📗کتاب صوتی
#سلیمانی_عزیز
"خاطراتی متفاوت از شهید حاج قاسم سلیمانی"
قسمت 4⃣
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸زبان گرسنگي قيامت
🔹روزی لقمان حكيم پسر را گفت:
امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنويس.
شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛
آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور.
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند.
ديروقت شد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد.
روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند،
آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد.
روز چهارم، هيچ نگفت.
شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد ونوشتهها بخواند.
پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت،
آنان كه كم گفته اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
ماجرای شگفتانگیز دیدار اجنه با آیت الله بهجت
حجت الاسلام روحی تعریف میکند:
خیلی از داستانهایی که آیت الله بهجت نقل میکردند که یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند میگفتند. دوستان میگفتند: این خودش است. میگفتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت و از یک قضیهای که اغلب آن را نقل میکردند به صحت این مطلب پی بردیم.
ایشان بارها میفرمودند: آن آقا در مورد جن چنین گفته. تا یک بار بچههای کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند. ایشان به بچهها فرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رفتم طرف دیگری و میخواستم مراقبت کنم که چه کار میخواهند بکنند آقا. دیدم به آنها فرمودند: جن ترس ندارد، آنها کاری به مومن ندارند. حالا کسی که سی سال میگفت یک آقایی، به این بچههای کوچک میگفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آنجا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامهام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب که گذشت، صدای پای آنها را بیرون در اتاق میشنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم. عمامهام کنارم است. رفت به آنها گفت: این لشکر خداست."
عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص حرف جن را چه طوری متوجه شد؟ فرمود: آخر آن جملهاش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه میگفتند: یک آقایی بود.
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✳ رمضان؛ فرصتی برای هماهنگشدن با امام زمان
🔻 جایگاه #روزه عبارت است از غلبه بر طبع حیوانی جهت رسیدن به حقایق قدسی. دائماً باید به خودمان گوشزد کنیم «تو که از سرای طبیعت بیرون نمیروی، به کوی حقیقت راهت نمیدهند». در #شب_قدر کسی به کوی حقیقت نظر میکند که حداقل با بیست و چند روز روزهداری بر طبع خود غلبه کرده باشد و با رعایت حرام و حلال الهی یک نحوه هماهنگی با حضرت #صاحب_الزمان(عج) که صاحب شب قدر است، بهدست آورده باشد.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 برگرفته از کتاب «رمضان دریچهی رؤیت»
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
حلول ماه رمضان، ماه مهمانی خدا مبـــارک باد.
در سحرها و افطارهای #ماه_مبارک_رمضان التماس دعا
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
Part05soleymany.mp3
9.62M
📗کتاب صوتی
#سلیمانی_عزیز
"خاطراتی متفاوت از شهید حاج قاسم سلیمانی"
قسمت 5⃣
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✨﷽✨
🌹چرا بعد از دعا دستهای خود را به صورت میکشیم؟
✍امام صادق عليه السلام فرمود: همان طور كه ابر، قرارگاه باران است، دعا نيز قرارگاه اجابت است. یعنی اجابت در درون دعاست، همان طور كه باران در نهاد ابر تعبيه شده است.
وقتي انسان دست به دعا برداشت، طبق روايات و سنت معصومين عليهم السلام مستحب است آن را بر سر و صورت خود بكشد؛ براي اينكه لطف خدا به اين دست پاسخ داده است. دستي كه به سوي خدا دراز شود، يقيناً خالي بر نمي گردد و دستي كه عطاي الهي را دريافت كرد، گرامي است. لذا خوب است آن را به صورت يا به سر بكشد.
💥گاهي امام سجاد سلام الله عليه چيزي كه به سائل مرحمت مي فرمودند، دست مبارك خود را مي بوييد و مي گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛ چون خداوند در آیه 104 سوره توبه فرمود: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد...
📚آیت الله العظمی جوادی آملی،
کتاب "حکمت عبادات"
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
26.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍✨داستان شگفت انگیز و پرعبرت عنایت امیرالمومنین (ع) به راهزن جنایت پیشه ...
از عنایات ویژهٔ امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسّلام برگرفته از مستند تلویزیونی حدیث سرو پیرامون زندگینامه عارف بزرگ شیعه "آیت الله انصاری همدانی"
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✍رسول اكرم صلیاللهعليهوآله :
هركس رحم نكند به او رحم نشود
هرڪس نبخــشد بخشـيده نشــود
و هركس پوزشرا نپذيرد، خداوند
پوزشو توبهاورا نخواهدپذيرفت.
📚غررالحڪم ج2 ص 438
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
Part06soleymany.mp3
15.51M
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✍#رگهای_بدن
در بنی اسرائیل عابدی بود که پس از سالیان دراز عبادت و بندگی از خداوند درخواست کرد مقامش را به او نشان دهد و گفت: خدایا! اگر کارهایم را میپسندی در کار نیک تلاش بیشتری کنم و اگر مورد رضایت تو نیست قبل از مرگ جبران کنم و به عبادت بپردازم. در خواب به او خبر دادند که تو نزد خدا هیچ عمل خوبی نداری. گفت: خداوندا! پس اعمال من کجا رفت؟ گفتند: تو عملی نداشتی؛ زیرا هر گاه کار خوبی میکردی به مردم خبر میدادی و جزای عملت همان خوشحالی تو از اطلاع مردم بر کار خوبت است؛ این وضع بر عابد دشوار آمد و محزون شد. برای مرتبه ی دوم در خواب دید که به او خبر دادند: اکنون جان خود را از ما بخر، در روزهای آینده هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده! عابد گفت: خدایا! چگونه با دست تهی انفاق کنم؟ جواب شنید: ما هر کسی را به قدر طاقتش تکلیف میکنیم، هر روز سیصد و شصت مرتبه بگو: «سبحان الله و الحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر ولا حول و لا قوة إلا بالله» هر کلمه ای از آن صدقه ای از رگ بدن است. عابد چون این سخن را شنید شادمان شد و گفت: خدایا! بیش از این بفرما، به او در خواب گفتند: اگر زیادتر بگویی، جزای بیشتری خواهی برد.
📙یکصد موضوع، پانصد داستان 291/1 ؛ به نقل از: پند تاریخ 35/1.
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✨﷽✨
✅ سه كار مشكوك و مقبول !
✍ عبداللّه بن عبّاس حكايت كند:
در يكى از روزها مقدار سيصد دينار به عنوان هديه ، خدمت حضرت رسول(ص) داده شد و حضرت تمامى آن ها را به علىّ بن ابى طالب (ع)عطا نمود.
◇ سپس ابن عبّاس افزود: امام علىّ (ع) اظهار داشت : من آن سيصد دينار را گرفته و خوشحال شدم و با خود گفتم : امشب مقدارى از آن ها را در راه خدا صدقه مى دهم تا خداوند قبول فرمايد؛ و چون نماز عشاء را پشت سر پيغمبر خدا به جماعت خواندم ، يك صد دينار آن ها را به زنى درمانده دادم .
◇ چون صبح شد، مردم گفتند: ديشب علىّ بن ابى طالب صد دينار به فلان زن فاجره ؛ داده است .
با شنيدن اين سخن بسيار غمگين و ناراحت شدم و با خود عهد كردم كه جبران نمايم ، لذا هنگام شب بعد از نماز عشاء يك صد دينار ديگر از آن پول ها را به مرد رهگذرى دادم .
◇ چون صبح شد، مردم گفتند: ديشب علىّ بن ابى طالب صد دينار به مردى دزد كمك كرده است ؛ و من خيلى ناراحت و افسرده خاطر گشتم و با خود گفتم : به خدا قسم ! امشب صد دينار باقى مانده را به كسى صدقه مى دهم كه مقبول خداوند قرار گيرد.
اين بار نيز هنگام شب ، پس از نماز عشاء به جماعت حضرت رسول (ص) از مسجد خارج گشتم و صد دينار باقى مانده را به مردى رهگذر دادم .
◇ وقتى كه صبح شد مردم گفتند: ديشب علىّ بن ابى طالب ، صد دينار به مرد ثروتمندى كمك كرده است .
〽️ بسيار غمگين شدم و نزد پيامبر خدا رفتم ؛ و جريان را براى حضرتش بازگو كردم .
حضرت رسول فرمود: اين جبرئيل عليه السلام است ؛ كه مى گويد: خداوند صدقات تو را پذيرفته است .
و مى گويد: آن صد دينارى را كه به آن زن فاجره دادى ؛ چون به منزل خود آمد، توبه كرد و آن صد دينار را سرمايه زندگى قرار داد و هم اكنون دنبال مردى است كه با او ازدواج نمايد.
❗️ و آن صد دينارى را كه به آن مرد دزد دادى ، او نيز وقتى به منزل آمد، از كارهاى زشت خود توبه كرد و آن پول ها را سرمايه اى براى كسب و تجارت خويش قرار داد.
◇ و همچنين آن صد دينارى را كه به مرد ثروتمند دادى ؛ چندين سال بود كه زكات و خمس اموال خود را نمى داد، پس وقتى به منزلش آمد، با خود گفت : واى بر تو! اين علىّ بن ابى طالب است ، با اين كه مال و اموالى ندارد؛ اين چنين صدقه مى دهد و انفاق مى كند! ولى من بايد با اين همه ثروتى كه دارم از مستمندان دريغ مى دارم ، من بايد همانند علىّ بن ابى طالب به ديگران كمك نمايم و زكات و خمس اموال خود را بپردازم .
❗️ سپس فرمود: بنابراين ، كارهاى تو مقبول خداوند متعال قرار گرفته است و اين آيه شريفه :
(رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ عَنْ تَراضٍ؛
سوره نور: آيه 37)
در شاءن و منزلت تو نازل گرديد.
📚 مستدرك الوسائل ، ج 7، ص 267،
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✳ قمربنیهاشم حلال مشکلات مردم بود
🔻 ما باید امروز بزرگترین وصف حضرت #قمربنیهاشم را بگیریم و به ایشان تأسی بکنیم. «یقال له #باب_الحوائج » نه اینکه #اهل_بیت علیهم السلام به او باب الحوائج گفتهاند؛ مردم میگفتند. چرا باب الحوائج بود؟ چون یک گرفتار نمیآمد «الّا قام فی حاجته» بلند میشد راه میافتاد و هر طوری بود مشکلش را حل میکرد. #حلال_مشکلات بود. با شعار، با صرف گریه، با صرف روضهخوانی درست نمیشود. ما عملاً باید به آنها تأسی کنیم.
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
📝 #سمت_خدا | ۹۹/۱۲/۲۸
💬 حرف حساب: گاهی خدا میخواد با دست ما دست بندههای دیگهاش رو بگیره. تو این ماه که سفرهی میهمانی خدا پهن شده، به فکر ظرفهای خالی هستیم؟!
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
Part07soleymany.mp3
6.42M
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✳️ مثل اسیران کربلا
🔻 جلوی من حرکت میکرد که پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناخواسته کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیبوغریبی بود؛ توی گشت پشت عراقیا و پونزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: «علی آقا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
🔸 راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: «چرا تشکر؟» گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا!» و ادامه داد: «شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضهی یتیمان #اباعبدالله!» اشک چشمام رو پر کرد.
📚 برگرفته از کتاب #دلیل | روایت حماسهی نابغهی اطلاعات عملیات سردار #شهید_علی_چیتسازیان
📖 ص۷۴
👤 #حمید_حسام
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✳ خاطرهی رهبر انقلاب از تهجد شهید مطهری
🔻 مرحوم #مطهری مردی اهل عبادت و اهل تصفیه و تزکیه اخلاق و روح بود. وقتی ایشان به مشهد میآمد، خیلی از اوقات به منزل ما وارد میشد. گاهی هم وارد منزل خویشاوندان همسرشان میشد. فراموش نمیکنم هر شبی که ما با مرحوم مطهری بودیم، میدیدم این مرد نیمه شب #نماز_شب میخواند و گریه میکرد؛ بهطوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار میکرد. یک شب ایشان در منزل ما بود. نصف شب از صدای گریهی ایشان خانوادهی ما از خواب پریده بودند. البته اول ملتفت نشده بودند صدای کیست اما بعد فهمیدند که صدای آقای مطهری است. آن طوری که بعد از شهادتش از آیت الله منتظری که با ایشان همحجره و همدرس و هممباحثه بودند شنیدید، مرحوم مطهری از دوران طلبگی و جوانی اهل #تهجد و نماز شب بود. هر شب قبل از اینکه بخوابد، گاهی در رختخواب و گاهی هم قبل از ورود به رختخواب #قرآن میخواند.
👤 راوی: #مقام_معظم_رهبری
📚 از کتاب #پارهای_از_خورشید
📖 ص ۱۸۰
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
﷽؛
🌳 رابطه يا قهر؟ 🌳
🌟 شخصى مى گفت: برادرى دارم كه نماز نمى خواند، خواهر زنى دارم كه تارک ُ الصلوة است، آيا با آنان رفت و آمد داشته باشم؟ رابطه فاميلى را چه كنم؟
⭐️ گفتم: اين مربوط به اثر است، گاهى ممكن است با رفت و آمد و محبّت انسانى را عوض كرد و گاهى بر عكس. اگر نجات مى دهى برو و اگر غرق مى شوى نرو.
📚 خاطرات حجت الاسلام قرائتى ؛ ج۱ ؛ ص: ۱۱۹
#استاد_قرائتی
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
#اعلام_برنامه
📗کتاب صوتی #آخرین_عروس
" سرگذشت داستانی حضرت نرجس مادر امام زمان (عج) "
اثر استاد #مهدی_خدامیان
با صدای #هدی_سادات_موسوی
تولید کانال کتابخانه صوتی
زمستان ۱۳۹۹
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
part01_akharinaroos64k.mp3
12.52M
📗کتاب صوتی
#آخرین_عروس
قسمت 1⃣
"داستان حضرت نرجس مادر امام زمان (عج) از روم تا سامرا "
اثر استاد #مهدی_خدامیان_آرانی
گوینده #هدی_سادات_موسوی
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
✍علامه مجلسی رحمه الله
روزی عدّه ای از مردم حضور امام حسن مجتبی علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یا ابن رسول الله! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) معجزه ای - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبی علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
گفتند: بلی، اعتقاد و ایمان می آوریم؛ و دیگر هیچ شکّ و شبهه ای وجود نخواهد داشت.
حضرت فرمود: آیا پدرم را می شناسید؟ همگی گفتند: بلی.
در این هنگام، حضرت پرده ای را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) نشسته بود.
سپس امام حسن مجتبی علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: آیا او را می شناسید؟
گفتند: بلی، این مولای ما امیرالمؤمنین علیّ( علیه السلام) است؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت می دهیم که تو ولیّ و حجّت بر حقّ خداوند هستی؛ و امام و جانشین پدرت خواهی بود.
و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالی، پدرت امیرالمؤمنین علی( علیه السلام) را پس از مرگش به ما نشان دادی، همان طوری که آن حضرت، رسول الله( صلی الله علیه وآله) را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: وای بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده و نشنیده اید که خداوند متعال می فرماید:
«وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ الله أمْواتا بَلْ أحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون». [سوره بقره،آیه154].
آن هائی را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید می باشند ولی شما درک نمی کنید.
البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فی سبیل الله است، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.
سپس در پایان افزود: شماها درباره ما اهل بیت رسالت و نبوّت چه تصوّراتی دارید و چه می اندیشید؟
گفتند: یا ابن رسول الله! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول الله (صلی الله علیه وآله) هستی.
منابع 📖:
🔅بحارالانوار،جلد43،صفحه328، روایت8.
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
حضرت موسی عليه السلام فقيری را ديد كه از شدت تهيدستی ، برهنه روی ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : ای موسی ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكی به من بدهد كه از بی تابی ، جانم به لب رسيده است .
موسی برای او دعا كرد و از آنجا (برای مناجات به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز می گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتی بسيار در گردش اجتماع نموده اند .
پرسيد : چه حادثه ای رخ داده است ؟
حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازه گي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويی نموده و شخصی را كشته است .
اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند !
خداوند در قرآن مي فرمايد :
اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند.
ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض (شوری-27)
پس موسی عليه السلام به حكمت الهی اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود .
📚حکایتهای گلستان
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
#یک_داستان_یک_پند
✍️در کتاب معراج السعاده آمده است: روزی پیامبر گرامی اسلام (ص) در مسجد نشسته بودند و برای صحابی از خدا سخن میگفتند. به ناگاه دخترکی وارد مسجد شد و سمت حضرت آمد، حضرت به پای او برخاستند. دخترک در نزدیک حضرت ایستاد و از مسجد بیرون رفت. او سه بار این کار را انجام داد و در هر سه بار، آن شرف کائنات و عزیزترین بندۂ خدا از ابتدایِ خلقت تا پایان آن، از جای خود بلند شدند. بار چهارم نبی مکرم اسلام (ص) برخاستند و با اشارۂ دست او را به پشت سرشان دعوت کردند. دخترک در پشت حضرت پنهان شد و قدری از پارچهٔ عبایِ مبارک حضرت را برید و با خود برد. صحابی را این کار تعجب آمد و به دنبال او از مسجد بیرون رفتند و سؤال کردند: آنجا چه میکردی؟ دخترک گفت: ما را بیماری در خانه است که شفاء نمییابد، مرا فرستاد قدری از لباس حضرت تبرّک کنم شاید به خاطر آن شفاء یابد. سه بار آمدم و حضرت منظور مرا دانستند، از جای برخاستند ولی من حیاء کردم، بار چهارم چون حضرت شرم مرا دیدند، خود مرا هدایت کردند.
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━
part02_akharinaroos64kb.mp3
14.45M
📗کتاب صوتی
#آخرین_عروس
قسمت 2⃣
"داستان حضرت نرجس مادر امام زمان (عج) از روم تا سامرا "
اثر استاد #مهدی_خدامیان_آرانی
گوینده #هدی_سادات_موسوی
╭──╼━━━━━━╾──╮
💠 @alzahraa_s ایتا 💠
╰──╼━━━