eitaa logo
آمال|amal
345 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .
حالا شاید یک سوال براتون پیش بیاد! برادر شهید انتخاب کردیم بعدش چی؟ اصلا چجوری انتخاب کنیم؟!😳🤔
زمانی‌که‌شیخ‌رجبعلی‌‌خیاط‌بیمار‌بودند رفتند‌که‌قرص‌بخورند‌که‌حالشان‌بهتر‌بشه ایشون‌شنیدند‌که‌قرص‌ها‌زمزمه‌میکنند‌که "امام‌زمان‌اجازه‌میدهید‌‌ما‌روی‌شیخ تاثیر‌بگذاریم"؟! در‌اینجا‌بودکه‌متوجه‌شدم‌قرص‌ها‌هم‌‌ اثره‌خود‌را‌بااجازه‌مولا‌‌میگیرند!!(:
آمال|amal
😎🌿امروز روز ولادت حضرت علی اصغر هم هست😉😍 عرض تبریک🖐🏻
عرض تبریک ارباب جان کوچک ترین سردار چشم به جهان گشوده. دوباره پدر شدنتان مبارک❤️
🌹/ خون عماد ♦️قطعا خون اسرائیل را ساقط خواهد کرد. 🌹23 بهمن سالروز عماد مغنیه 🕊شادی روح بلندش صلوات
آقا جان به حق این روز عزیز میشه ظهور امام زمانمون رو از خدا بخواهید نزدیکتر بشه؟ میشه کربلای این جمع رو امضا کنید؟
روز نهم چله خودسازی السلام علیکم یا اهل بیت نبوه نماز اول وقت خواندن مقداری قرآن احترام به پدر و مادر کنترل خشم فحش 🚫 خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا حرف زدن با مولا صد صلوات برای ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرشھید: بعد‌از‌شھادت‌عبدالصالح‌خانہ؎ مامھمان‌مۍ‌آمد.. یڪ‌روز‌قرارشدچندنفر؎مھمان‌ماشوند.. من‌همہ‌چیزرابہ‌اندازه‌همان‌چندنفرآماده‌ڪرده بودم.. دست‌تنھابودم‌وڪسالت‌هم‌داشتم.. غذاروحاج‌آقاگفتن‌ازبیرون‌سفارش‌میدن‌.. غروب‌موقع‌اذان‌همڪارا؎ عبدالصالح‌زنگ‌زدن‌ڪہ‌اوناهم‌ برا؎دیدارمیان.. دیگہ‌تعداد‌زیاد‌شد‌.. حاج‌آقاگفتن‌ازبیرون‌شام‌میگیرم..گفتم من‌نمۍخوام‌دوستا؎عبدالصالحم‌رو‌از بیرون‌شام‌بدم‌خودم‌درست‌میڪنم دیگہ‌باهرخستگۍ‌ڪہ‌داشتم‌غذارودرست ڪردم‌‌.. مھمان‌ها‌خوردندوچون‌‌عجلہ‌ داشتندسریع‌رفتند.. حاج‌آقا‌برا؎بدرقہ‌مھمان‌هاتاسرمیدان‌رفت.. من‌مونده‌بودم‌وظرف‌ها؎ نشستہ‌وواقعا‌حالم‌‌خوب‌نبود.. حاج‌آقا‌گفتہ‌بودن‌ڪار؎نڪن‌خودم‌میام‌ نشستم‌باعبدالصالح‌ڪمۍ‌صحبت‌ڪردم‌ گفتم:مامان‌جان‌دوستات‌اومده‌بودنا‌.. مامان‌میبینۍ‌دست‌تنھام‌وچقدࢪرریختہ‌ پاشہ‌،چقدرظرف‌ڪثیف...زیادحرف‌زدم بعدرفتم‌داخل‌اتاقدیدم‌صدا؎دراومد فڪرڪردم‌حاج‌آقا‌هستن‌.. فڪرڪنم‌⁵دقیقہ‌هم‌نگذشت‌ ڪہ‌پاشدم‌رفتم‌طرف‌آشپزخانہ‌دیدم‌ ڪہ‌تمام‌ظرف‌هاهمہ‌تمیز‌همہ‌شستہ‌شده.. هیچ‌ظرف‌ڪثیفۍ‌داخل‌آشپزخونہ‌نیست.. بعدشڪ‌ڪردم‌شایدحاج‌آقا‌شستہ‌باشن اتاق‌هاروگشتم‌نبودن بعددیدم‌ڪہ‌ازبیرون‌تازه‌رسیدن‌خونہ.. اول‌رفتن‌سرآشپزخونہ‌اونجا‌روڪہ‌دیدن برگشت‌گفت:حاج‌خانم‌شماڪہ‌ڪسالت‌ داشتۍ‌چطوࢪ‌این‌همہ‌ظرف‌وشستۍ؟ گفتم‌ڪہ:حاج‌آقا‌.. عبدالصالح‌ظرفاروشستہ..
| هم تکیه گاهی هم پشت و پناهی... زندگیمو میگردونی با گوشه نگاهی...:)♥️☘
«🕊🤍». هر‌وقت‌‌مۍخواست‌برای‌جوانان‌ یادگاری‌بنویسد؛ مۍنوشت: من‌‌ڪان‌‌اللّٰه‌ڪان‌‌الله‌له! هرڪہ‌‌با‌خدا‌باشد‌خدا‌بااوسـت!(': رسم‌‌عـاشق‌‌نیست‌‌یڪ‌‌دل‌و‌دو‌دلبر‌داشتن..! 🌱•