📚#داستان_کوتاه
مردی با همسرش به پیکنیک میروند.
پس از اینکه خودروی خود را در کنار جاده پارک میکنند، زن خطاب به مرد میگوید: بریم بشینیم زیر اون درخت.
اما مرد میگوید: نه! همین وسط جاده امنتره! زود زیرانداز رو پهن کن!
زن میگوید: آخه اینجا که ماشین میزنه بهمون!
ولی مرد با اصرار وسط جاده زیرانداز را پهن میکند و مینشینند وسط جاده!
بعد از مدتی یک تریلی با سرعت به سمت آنها میآید و هرچه بوق میزند، آنها از جایشان تکان نمیخورند؛ کامیون هم مجبور میشود فرمان را بپیچاند و مستقیم به همان درختی که در آن نزدیکی بود اصابت میکند.
مرد که این صحنه را میبیند، رو به زنش میگوید: دیدی گفتم وسط جاده امنتره! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مُرده بودیم!!!
#نتیجه_اخلاقی
👈برخی از افراد تحت هیچ شرایطی نمیخواهند اشتباه خود را بپذیرند و همیشه بهشکلی کاملاً حق به جانب صحبت میکنند؛اگر هم اتفاقی بیُفتد شروع به فرافکنی کرده و دیگران را مقصر میدانند.
#ادمین_یازهرا
@Childrenofhajqasim1399
تنها چسبی که تف ازش قوی تر بود😂✋
یعنی باید قسم میدادی که دوتا تیکه کاغذ رو به هم بچسبونه😆
#ادمین_یازهرا
@Childrenofhajqasim1399
🤣شخصی گفته : رفته بودم بيمارستان،ابميوه و كيك خريدم، يه پسره هم نشسته بود كنارم ديدم داره نگاه ميكنه دلم سوخت براي اونم خريدم، يخورده بعد
مادرش اومد داد زد كدوم احمقي برات كيك و ابميوه خريده!😳
(پسرش رو اورده بود براي ازمايش بايد ناشتا ميبود)
من نفهميدم چطوري فرار كنم😁😂
#بخند_مومن
#ادمین_یازهرا
@Childrenofhajqasim1399
‹🖇📌›
روزگارِمـٰانتَـلخاَست
بیـٰاییدرَنگـارنگهَمدیگرباشیم...シ!
♥️⃟📕¦⇢ #دلانہ ••
💣⃟😎⇜#مدیر
@Childrenofhajqasim1399
❤️شهـید زین الدین:
••|هـر ڪس شهـدا را یاد ڪند، شهـدا
او را نزد اباعبداللہ یاد مے ڪنند|••
#صلے_الله_علیڪ_یااباعبدالله
#اللهمالرزقناکربلا
#شهیدانـه 🌸
#مدیر
@Childrenofhajqasim1399