دختر_شینا #قسمت_9 می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.» خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم ڪوچڪ تر بودیم ازدواج ڪردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.» از اینڪه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای ڪه به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا ڪند؛ اما مگر فامیل ها ڪوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می ڪردند تا رضایت پدرم را جلب ڪنند. یڪ سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یڪ شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. ڪمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یڪی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریڪ بود و ڪسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را ڪه مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. ڪمی بعد، عموی پدرم ڪاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت ڪردند.» ادامه دارد...✒️ دختر_شینا #قسمت_10 آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی دانم چطور شد قضیه تا اینجا ڪشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه اش ڪاری ڪرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟! حالا فڪر ڪن صمد پسر من است.» پسرِ پسرعموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می ڪرد و تأثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده ڪرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود. در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه را مشخص می ڪنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می ڪنند و روی ڪاغذی می نویسند. این ڪاغذ را یڪ نفر به خانواده داماد می دهد. اگر خانواده داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر ڪاغذ را امضا می ڪنند و همراه یڪ هدیه آن را برای خانواده عروس پس می فرستند. آن شب تا صبح دعا ڪردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده داماد آن را قبول نڪنند. ادامه دارد...✒️

🇮🇷 🎥 نشست تبیینی جایگاه انقلاب اسلامی در عصر حاضر(۳) 🍃🌹🍃 ✅ موضوع: علت پیروزی ها و شکست ها در انقلاب اسلامی | یک دهه عقب ماندگی 🎙 کارشناس: دکتر سیدجلال حسینی #ثامن #خراسان_شمالی

🇮🇷 📝 هشدار رئیس شورای اطلاع رسانی دولت به کدام هولدینگ‌ها و شرکت‌ها بوده است؟!/ آیا دلار دوباره ریزش می‌کند؟ 🍃🌹🍃 🔻سپهر خلجی رئیس شورای اطلاع رسانی دولت که پیش از این مسئول روابط عمومی دفتر رهبر معظم انقلاب بود اخیرا و پس از سخنرانی حجت الاسلام رییسی توییتی منتشر کرد و به برخی از مدیران هولدینگ‌ها، پتروشیمی‌ها و شرکت‌های دولتی هشدار داد که در صورت اختلال در تزریق ارز حاصل از صادرات آنها به اقتصاد کشور، عزل خواهند شد. 🔹شنیده های موثق از منابع دولتی حکایت از آن دارد که مدیران ارشد اقتصادی دولت جمع بندی خود را بر روی مدیر چند مجموعه برای عزل گرفته اند‌‌. 🔸این شنیده ها تاکید دارند که احتمالا عبدالعلی علی عسگری، مدیرعامل پتروشیمی خلیج فارس (که قبلا در موضوعات دلاری خود و پسر و زیرمجموعه ‌ش حاشیه ساز شده بودند) و همچنین مدیرعامل شرکت ملی مس، به دلیل آنچه اخلال از تزریق ارز حاصل از صادرات به بانک مرکزی عنوان شده، در آستانه عزل توسط رئیس جمهور قرار گرفته اند. 🔺باید دید قاطعیت در اجرای این تصمیمات اثر مناسبی در بازار می‌گذارد. #ثامن #خراسان_شمالی

یا مهدی عج: 🇮🇷 🎥 آیا فردوسی‌پور در هفت ماه گذشته عزادار بود و برنامه نساخت؟ 🍃🌹🍃 🔹مروری ساده بر فعالیت کاری این بازجو-مجری در هفت ماه گذشته نشان می‌دهد ژست عزاداری او دروغی بیش نبوده و وی در تمام این مدت مشغول پول گرفتن از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بوده است! #ثامن #خراسان_شمالی

🇮🇷 🎥 اتمام حجت فرمانده فراجا با اراذل و اوباش 🍃🌹🍃 🔻فرمانده فراجا: 🔹اگر اراذل و اوباش برنامه دارند و می‌خواهند خودشان را به رخ بکشند مطمئن باشند با شدت با آن‌ها برخورد خواهد شد. #ثامن #خراسان_شمالی

👌رهبر انقلاب: اگر منکری دیدید تذکر زبانی بدهید اما نه با زبان گزنده لازم هم نیست سخنرانی کنید؛ یک کلمه بگویید : این کار گناه است. پایگاه مطهره دشت حوزه شهید باهنر 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat