eitaa logo
یاران امام زمان عجل‌الله
3.5هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
20.3هزار ویدیو
16 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 بعدازچندساعت به خونه برگشتیم بین مسیرهردوسکوت کرده بودیم منکه حرفی نداشتم بااین بزنم بابی حالی از پله هابالارفتم بدون اینکه پالتومو دربیارم درازکشیدم آیدین پشت سرم بود آیدا.... جوابی ندادم آیدااااا.... جوابی ندادم ...دوست نداشتم صداشوبشنوم سنگینیشوروتخت کنارم احساس کردم ازش متنفرم کاش خفه شه کاش بمیره.. باعصبانیت گفت: مگه صدات نمیکنم؟پاشو یه چیزی بخور ظهرم چیزی نخوردی بااخم برگشتم طرفش ولم کن نمیخورم اصلن...اصلن میخوام بمیرم دوباره صورتم خیس شدمیخوام بمیرم برم پیش باباومامانم سرموفروکردم تومتکاوزارزدم صدای پاشوشنیدم که از اتاق رفت بیرون بعدازکلی زارزدن پالتوموکندم وخوابیدم نصف شب ازشدت تشنگی بیدارشدم گلوم خشک بودبه سختی ازتخت پایین اومدم رفتم بیرون برق راهروروشن کردم باترس اطرافونگاه کردم از پله هاپایین رفتم برق آشپزخونه رو روشن کردم به طرف یخچال رفتم داشتم شیشه ی آب وبیرون میاوردم که صدایی شنیدم چیزی می خوای؟ ازترس چنان جیغی زدم که نگو شیشه ازدستم افتادوشکست آیدین بود.. به سرعت به طرفم اومدنترس منم..آیدا...آیدااا ولی من جیغ می زدم..صدای آرام آیدین پیچیدنترس عزیزم منم آروم باش. لبام میلرزیدباصدای لرزان گفتم ت..ت..ترسیدم ...امروز ازهمون اول صبح منوکشتی تا آخرشب مگه چکارت کردم؟ وای خدا چقدرتب داری خدایا چکار کنم؟ کمکم کردروی صندلی نشستم بطری دیگه ای ازیخچال بیرون آوردخالی کردتولیوان گذاشت جلوی لبم بیایکم آب بخور... ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
🥀 خیلی تشنم بودآبو یه نفس خوردم. آیدین چرخی توآشپزخانه زدبعدباجاروخاک اندازبرگشت شیشه هارو جمع کردکمک کردبه تختم برگشتم موندم توکاراین بشرنه به اینکه منواینقدر زدنه به حالاکه مراقبمه هروقت چشماموبازمی کردم آیدین بالاسرم بودنمی دونم خواب بودم یابیدارآیدین تاصبح ازم پرستاری کردساعت هشت صبح از اتاقم رفت بیرون کمی بعد لباس پوشیده برگشت همینطورکه دکمه ی آستینشومی بست گفت:مدرسه نمیخوادبری به مدرسه زنگ زدم باید برم شرکت یه جلسه ی مهم دارم به معصومه خانوم گفتم برات سوپ درست کنه چشماش ازبیخوابی قرمزوخمار شده بود چشمموبستم سرموبرگردوندم که نبینمش پتوورموم کشیدچندثانیه بعدصدای پاشواز روی پله هاشنیدم بری که الهی برنگردی چون خیلی خسته بودم زودخواب رفتم. [[ **آیدین**]] خستم ازدست خودم ازدست خودم کلافم چطورتونستم دست روش بلند کنم برای یه لحظه فراموش کردم که اون یه بچست وبایدشیطنت کنه مجبوربودم ازیه جلسه ی مهم بگذرم وقتی پشت دراتاق مدیردیدمش بی خیال داشت باپاش روزمین خط می کشیدوقتی منودیدترسوتوصورتش دیدم وقتی فهمیدم چکار کرده به زورجلوی خندموگرفتم کاراش برام جالب بود از کارش خیلی ناراحت نشدم ولی وقتی نمره هاشو دیدم دیونه شدم این بچه اصلن درس نمیخوندحاضرجوابیش توماشین عقل ازسرم پروندتنها کسی که تاحالا جلوم ایستاد آیدابود.. نمی دونم چی شدکه زدمش ولی خیلی زودپشیمون شدم نمی دونستم که اینقدر بدزدمش منتظرشام شدم تاازاتاقش بیادبیرون وقتی گفت شام نمی خورم نگرانش شدم نهارم نخورده بودباعجله ازپله هابالا رفتم روتخت پشت به من درازکشیده بودوقتی متوجه حضورم شداز ترس نشست سرجاش وسلام دادفهمیدم خیلی ترسیده حقم داشت بدزده بودمش.... ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
🥀 ازعموش درموردترس شبانش پرسیدم ک گفت:آیدابچه بودکه توی یه تصادف پدرومادرشوازدست میده آیداهم توماشین بوده توتاریکی شب ی بچه ی تنهامرگ پدرومادرش ...از اون به بعدازتاریکی وحشت داره. ازوقتی فهمیدم ازتاریکی وتنهایی می ترسه دراتاقمونبستم تاشاید کمی احساس امنیت کنه درسته هیچ احساسی بهش نداشتم ولی اون یه دختر ضعیف وبی دفاع بودحالاکه قبول کردکنارمن باشه بایدهمه چیزوبراش فراهم کنم هزینه ای که براش کردم که تومدرسش بمونه دربرابرمالو ثروت من چیزی نبود. [[**آیدا**]] درددلم تازه شد دهانموبازکردم ازداخل دندونم رفته بودروی گوشتم که خیلی دردداشت دوباره بغض وحشی به گلوم چنگ زدبه حال بی کسیوبدبختی خودم دوباره زارزدم کارآیدین برام قابل هضم نبودمگه یه شوخی چنین تاوانی داره؟خدا بکشتت بیات عوضی که باعث شدی من اینجوری بشم ایشالابا آیدین بریدزیر ماشین وله بشیددیگه نمی خوام تواین خونه باشم نمی خوام تواین قفس طلایی باشم دیگه تحمل ندارم لباساموپوشیدم آرام ازپله هارفتم پایین معصومه خانوم از آشپزخونه بیرون آمد سلام خانوم جان حالتون خوبه؟ نگاه نگرانشوبه من دوخت ادامه دادالهی بمیرم براتون دیروزدعواتون شد؟آقاشماروزد؟آخه صدای جیغتون می اومدبیرون ببخشیدخانوم ماهمه پشت دربودیم ولی جرات نداشتیم مداخله کنیم آخه آقااخراجمون میکنه. لبخندی زورکی به چهری نگرانش زدم می دونم خودتونو ناراحت نکنیدمهم نیست..... ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408🌱
2_5278449527576071150.mp3
6.8M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ در ماه رجب، پیشنهاد میکنم حتما این صوت کوتاه از استاد میرباقری را گوش کنید و برای عزیزانتان ارسال کنید. مختصر و حاوی نکات بسیار مفید. =صَــــدَقِہ جاریه
این متن آرامش خوبی به آدم میده🌹 🌼ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ 🌼ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ کسی رﻮ ﻧﻤﯽﮐﺸﻪ 🌺ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ 🌺ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ پس ﮔﺮﻓﺖ 🌼ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ 🌼ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺸﺪ 🌼ﭘﺲ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ 🌺ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﮐﻨﯽ 🌺ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﺗﻮﻧﯽ ﺁﺭﻭﻣﺶ ﮐﻨﯽ 🌺ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺭ، ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺶ ﻣﯿﺰﻧﻪ 🌺پاﺩﺯﻫﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﮔﯿﺮﻥ 🌼ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎن‌ها ﺭﺍ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﺪ: 🌼ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﯾﺎﺭﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ 🌼ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ 🌼ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭﺳﺨﺘﯿﻬﺎﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ 🌺ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻘﻠﺶ ﺑﻨﮕﺮ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺗﺶ 🌺ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻓﺎﯾﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻟﺶ 🌺ﺩﻭﺳﺖ ﺭﺍﺑﻪ ﻣﺤﺒﺘﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻼﻣﺶ 🌺ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺒﺮﺵ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ 🌺ﻣﺎﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﺑﺮﮐﺘﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ 🌺ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ 🌺ﺩﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﭘﺎﮐﯿﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📳 کاسه داغتر از آش!! 🔻دکتری که به جانباز مدافع حرم میگه : حیف شما که پاهاتو دادی برای بشار اسد! ✅ ببنید این جانباز عزیز ، چی جوابشو داده مدافع_حرم
25.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گل سرخ و سپیدم کی میایی الهم_عجل_لولیک_الفرج
51.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🙏🌹 ❣تقدیم به دوستان بهتر از گل🌹❤️ ❣دوستى، فصل قشنگيست پر از لاله سرخ ❣دوستى، جمع شعور من و توست ❣دوستى، رنگ قشنگيست چون رنگ خدا ❣دوستى، حس عجيبيست ميان من و تو ❣دوستى، درس بهم تافتن عاطفه هاست ❣دوستى، رج به رج حذف همه فاصله هاست ❣دوستى، لمس سر انگشت وفاست ❣دوستى، يافتن راه ، تا عرش خداست ❣دوستى، داشتن جمع وجود من و دوست ❣دوستى، خواستن وداشتن قلب نكوست ❣دوستى، رحمت يارست چو باران جاريست ❣دوستى، نذر و دعا بهر كسيست ❣دوستى، جرعه اى از جام تجلی است ❣دوستى، سر در  ميخانه صاحب كرمست💐 🌺 الحمدلله رب العالمین🌺 🌻 الحمد لله کما هو اهله🌻 💐 اللهم عجل لولیک فرج💐 🌿💚🌿💚🌿💚🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 کودک پس از گذاشتن گل بر روی مزار شهید مدافع حرم جمله ای نا مفهوم میگوید و آن جمله این است: میگه دستت درد نکنه... 🔸مادر میگوید ابتدا نفهمیدم چه گفت، خانه که آمدیم، فیلم را که دیدم از او پرسیدم و گفت: مهربان بود، از آنجا به من گفت دستت درد نکنه برایم گل گذاشتی... 🔸پیشنهاد میکنم آنچه تجربه گران درباره زندگیِ دیگر را گفته اند و گفتگو هایی که عباس موزون با افرادی که از کما برگشته اند را مرور کنید. آنها میگویند: وقتی در کما بودیم و با اطراف ارتباط می گرفتیم کسی ما را درک نمیکرد، اما کودکان به خوبی متوجه میشدند. کودکان بهتر از هرکسی"حقیقت" را درک میکنند. و شهدا زنده ترین حقیقت موجود هستند. ♦️این ویدئو را با دقت ببینید و اگر دلتان گرفت، برای شهدا این امام زاده های عشق صلواتی هدیه کنید.🌺🌷🌷🇮🇷🇮🇷👌 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🍃🇮🇷🍃
🍁🍂 🏴 🪔همسر امام هادی علیه السلام «عمه امام زمان» یکی از کسانی بوده که نقش بسزایی در نجات تشیع در زمان غیبت امام زمان داشته است؛ بانو سوسن که از نجیب زادگان بودند و پس از جنگهای بنی عباس با غرب اسیر و به همسری امام هادی مفتخر شدند 🪔 🍁🪔🍂 https://eitaa.com/amamzaman3138