eitaa logo
یاران امام زمان عجل‌الله
3.6هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
20.8هزار ویدیو
17 فایل
راه ظهورت را بستم ..... قبول اماخدا را چه دیدی شاید فردا حر تو باشم مدیر @Naim62 ( مدیر سوالات مذهبی سیاسی و انگیزشی👈 @Sirusohadi ))
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران امام زمان عجل‌الله
🔶 گفتیم که انسان مومن باید سعی کنه برخی از جاها علاقه خودش رو به بعضی چیزا نشون بده ❇️ مثلا پدر و
🔶 همونطور که میدونید هر رابطه ای که بین انسان ها برقرار میشه یه سری حق و حقوقی دو طرف بر همدیگه پیدا میکنند. 🔹🔸 در این کانال هم بنده یه سری حق و حقوقی رو باید نسبت به شما ارائه کنم. مثلا اینکه الکی وقت شما رو نگیرم. بهترین مطالب رو در کوتاه ترین و مختصر ترین نکات ارائه کنم. با شما عزیزان مودبانه و مهربانانه صحبت کنم و برنامه های کانال رو هدفمند و منسجم پیش ببریم 🔸 در کنارش طبیعتا و بدون تعارف یه سری حق و حقوقی بنده بر گردن شما عزیزان پیدا میکنم. برای همین از شما میخوام که اولا بنده حقیر رو "دعا" بفرمایید که مثل شما آدم بشم. ✅ دوم اینکه برای انتشار این مباحث تمام تلاش خودتون رو داشته باشید. هر کسی هرچقدر که میتونه و با هر زبانی که میتونه برای خانواده و فامیل و دوستان خودش منتشر کنه. امیدوارم که خداوند از کار هممون راضی باشه و این فعالیت های ما موجب نشوندن لبخند بر لبان مبارک حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بشه....
پایان جلسه امشب عیدتونم مبارک 🌹 خسته نباشید 🍪☕️
🌿🌹🌿 🌹 🌹پاسدار، اصیل‌ترین درخت انقلاب است که ریشه در فلسفه قیام امام حسین علیه‌السلام دارد 🌹 🌿🌹🌿 https://eitaa.com/amamzaman3138
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاران امام زمان عجل‌الله
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂 🍂مـــا زنده بہ آنیــمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ... 🍂موجیــــمـ ڪہ آسودگــے ما عدم ماســٺ... 🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃 🍃 🍃 🍃 من ارشیا هستم... پسر دوم خانواده "مفتخری". نازنین 22 ساله و سوگل 15 ساله خواهرهای من هستند. نمیخوام از خودم تعریف کنم.. ولی بهترین شاگرد مدرسه بودم و همیشه تو آزمون های کشوری حرف اول رو میزدم. الان 20 ساله هستم ولی سال اولی هست که وارد دانشگاه شدم... شاید بپرسید که چرا منی که همیشه شاگرد اول بودم یک سال هم پشت کنکور گیر کردم. خب باید اینطوری شروع کنم که همه چیزم در 18 سالگی تغییر کرد... تا قبل از 18 سالگی... هم قیافه خیلی خوبی داشتم هم درسم خیلی خوب بود (از گفته دوستام میگم... هم پسرها و هم دختر ها) ... پدرم هم رئیس یک شرکت بزرگ ساختمان سازیه برای همین هم از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتیم . زندگیمون نسبتا آروم بود... اصلا آدم سیاسی نبودم اصلا هم از رجال سیاسی کشور خوشم نمیومد همه چی بر وفق مراد بود تا یکی از روز های زمستان..... صبح یکی از روزهای نزدیک به عید بود که توی خیابون نزدیک خونمون نازنین و یکی از دوستاش رو با سه تا پسر غریبه دیدم. قیافشون خیلی عجیب بود سر تاس، و انگشترهای اسکلتیشون من رو یاد فیلم های افسانه ای می انداخت. این اتفاق ها زیاد توی خانواده ما می افتاد... نه اینکه بگم بی غیرت بودیم، نه، ولی توی این مسائل خیلی دید بازی داشتیم، اما... چیزی که اونروز من رو آزار داد نزدیکی بیشتر از همیشه خواهرم به این پسرها بود. از این وضع و نوع حرف زدنشون بدنم مور مور شد. جلو تر رفتم.... و کنار یکی از درخت های اطراف خیابون به حرف هاشون گوش دادم. ... یکی از پسرها سیگار نصفه کشیده اش رو از دهنش در آورد.... سیگار رو نزدیک صورت خواهرم گرفت و با یک صدای خشن و زمخت گفت: "بکش برای نابودی این رژیم آخوندی." بعد هم همه با هم خندیدند و خواهرم سیگار رو کشید... 🍂 اثــرے از؛✍ ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ https://eitaa.com/amamzaman3138 ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛