💢پارت شصت و هشت
💢تاوان یک گناه
💢ارسالی از اعضا(مهدا)
صبح با صدای نجمه بیدار شدم
_بیا تو
_چشم خانم صبحانه تون رو آوردم
_ممنون بزار
_کاری ندارین؟؟
_نه می تونی بری
_چشم خانم کاری داشتین بیرونم
_برو راحت باش خودم سینی رو میارم
_نه خانزاده ناراحت میشه
_باشه
رفتم آبی به صورتم بزنم نرگس پشت پنجره ایستاده بود بهم پوز خندی زد منم بهش اهمیتی ندادم رفتم اتاقم و مشغول خوردن صبحانه شدم وقتی تموم شد نجمه رو صدا کردم جمع کنه از پشت پنجره سعید رو دیدم که داشت با خان می رفت اون روز نیومد توی اتاقم من هم بی اهمیت خودم رو با جابه جای وسایل سرگرم کردم شب هم نیومد گفتم حتما چون این مدت با هم بودیم حالا نوبت نرگس هست بعداز پنجمین شب بلاخره پیداش شد دم در آمد اتاقم
_سلام مهمون نمی خواهی ؟؟
_سلام شما صاحب خونه این
آمدتو در رو هم بست که کسی مزاحم مون نشه و نشست روی تخت دستم رو کشید که منم بشینم
_طاهره نیومد تا پاک بشی اون وقت بیام که هر دوتامون اذیت نشین ولی دلم طاقت دوری تو نیاورد برای همین الان اینجام
_پاک شم من پاک بودم اصلا نشدم ازکجا میدونی؟
_شوخی میکنی؟ من شوهرتم ها
_ما هنوز یک ماه نیست ازدواج کردیم
_هشت روز دیگه یک ماه میشه نکنه مادر شدی
_یعنی میشه
بغلم کرد از خوشحالی
_عه بابا این مدت الکی ازت دور بودم امشب همه باید بدونن بابا شدم
_صبر کن معلوم بشه بعد
_باشه یه هفته صبر می کنم ولی حق نداری دست به سیاه و سفید بزنی اتاق تو هم معلوم به سلیقه خودت چیدی؟
_اره تو این مدت که نیومدی خودم رو با اتاقم سرگرم کردم
_ قرار خانوادت بیان یه خونه هست یه مدت برو اونجا تا هم خودت هم اونا راحت باشند
بغلش کردم
_معلومه خیلی خوشحالی نکنه منو فراموش کنی
_نمی تونم فراموشت کنم می خواهی نرم بمونم اینجا
_نترس خودمم میام که تنهایی نباشی
_ممنون که تنهام نمی زاری
_البته شب ها میام پیشت
_ممنون کی قرار بیان ؟؟
_پس فردا ظهر
خیلی خوشحال بودم اون شب سعید پیشم موند
💢پارت شصت و نهم
💢تاوان یک گناه
💢ارسالی از اعضا(مهدا)
سعید گفت که آرایشگر میاد که صورتم رو بند بندازه چند دست لباس خیاط برام میاره که ببینه اندازه س نجمه و زهرا هم میان که تنها نباشم البته تو اون خونه آشپز و کارگر هست خان خونه زیاد داشت اینم یکی از اون ها بود شب سعید کار داشت و نیومد پیشم البته این قدر ذوق فردا رو داشتم که قرار خانوادم مخصوص مامانم که با دعای اون الان خانم خونه شده بودم رو ببینم که نفهمیدم کی صبح شد کارهامون کردم که برم با نجمه و زهرا و راننده خونه جدیدنرگس توی راه رو بود تا منو دید
_کجا به سلامتی گور تون رو گم می کنید برای همیشه میرین؟؟
_نه خاله این پاپتی اگه از اینجا بره که از گشنگی میمیره ببین تو این چند وقته چقدر چاق شده
_سلام خانم با اجازه تون میرم
_بری که بر نگردی غربتی
_خداحافظ
_شرت کم
نرگس حق داشت من دختر روستایی شده بودم هووش
💢پارت هفتاد
💢تاوان یک گناه
💢ارسالی از اعضا(مهدا)
چون قرار بود برم پیش خانواده ام اصلا به حرفاشون اهمیت ندادم
_خانم آماده این بریم ؟ماشین حاضره
_اره نجمه بریم
_وسایل تون رو زهرا و کارگر ها بردن
_ممنون نجمه
_وظیفه س خانم
سوار ماشین شدیم و رفتیم
_چرا خواهر با سعید صحبت نمی کنی ببین چه لباسهای براش خریده همش پیش اون غربتیه
_خان گفته کاری بهش نداشته باشید سعید خودش ولش می کنه
_خاله من طاقت این رفتارهای سعید رو ندارم
_بهتره همین حرف ها اینجا بمونه وگرنه ب گوش خان برسه سر قضیه حاملگیت و اتفاق آشپزخونه حتما دختر حاج سلیمان رو برای سعید عقد میکنه حاج سلیمان خیلی هوای سعید رو داره چرا حامله نمیشی ؟؟تا اون از چشم سعید بیفته
_عه خواهر چند تا دعا نویس نیوردیم گوهر بیگم هم میگه نحسی بهش افتاده تا زن دومش حامله نشه نرگس حامله نمیشه چقدر تو این مدت پول دادیم حامله که نشده از چشم سعید نرگس افتاده
_هنوز یه ماه زنشه نرگس هم دوسال نیست زن سعید شده هنوز دیر نشده الان که تا یه مدت گور شو گم کرده تو این مدت باید کاری کنیم سعید از اینجا بندازدش بیرون مثل سگ
_اره خواهر جواهر میگن دعا نویس خوبیه باید برم پیشش تا دخترم کارش درست بشه
رفتم توی خونه خیلی بزرگ نبود پنج یا شیش تا اتاق یه مدبخت یه حیاط دل باز
_خانم بفرمایید
_باشه
_سلام خانم
_سلام
کارگرها برای خوش آمد گویی آمده بودن
_این اتاق شماست
_ممنون
1_963367963(2).mp3
8.65M
اگرهمگی یکدل ویک صدابرای ظهوردعاکنیم🌸
قطعاامرشریف ظهورمحقق خواهدشدقرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور....
#به رسم وفای هرشب بخوانیم دعای سلامت وفرج حضرت💌
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#امام_زمان_عج
دعای سلامتی آقاامام زمان عج
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
#قرائت_هر_شب_دعای_فرج_به_نیت_ظهور
#دعای_فرج
🔵🔻#خبر_مهم
موشکهایی که دیشب از شیراز شلیک شده
ان شاالله امشب به اسرائیل میرسه.
ظاهراً در پیامی گفتن که: «کاکو عجلهمون نکنید. خدا بخواد امشو میرسیم»
😄
🤲دعای_فرج 🤲
⏰ قرار عاشقی ⏰
🦋ِاِلهی عَظُمَ الْبَلاء🦋
🦋ُوَبَرِحَ الْخَفآءُ🦋
🦋وَانْکَشَفَ الْغِطآء🦋
🦋ُوَانْقَطَعَ الرَّجآء🦋
🦋ُو َضاقَتِ الاَْرْض🦋
🦋ُوَمُنِعَتِ السَّمآء🦋
🦋وَاَنْتَ الْمُسْتَعان🦋
🦋ُوَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی🦋
🦋وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآء🦋
🦋ِاَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّد🦋
🦋اُولِی الاَْمْر ِالَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ🦋
🦋وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ🦋
🦋فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلا قَریباً🦋
🦋کَلَمْحِ الْبَصَرِاَو ْهُوَ اَقْرَب🦋
🦋ُیا مُحَمَّدُ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یامُحَمَّدُ🦋
🦋اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ🦋
🦋و َانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ🦋
🦋یا مَوْلانا یاصاحِبَ الزَّمان🦋
🦋ِالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🦋
🦋اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی🦋
🦋 السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ🦋
🦋الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل🦋
🦋َیااَرْحَمَ الرّاحِمینَ🦋
🦋بِحَقِّ مُحَمَّد وَالِهِ الطّاهِرین🦋
┅═✾🍃 ⃟ ⃟🥀🌹🥀 ⃟ ⃟🍃✾═┅
┅═✾#اَلْحَمْدُلِلّٰهْکَمٰاهُوَاَهْلُه✾═┅
┅═✾🍃 ⃟ ⃟🥀🌹🥀 ⃟ ⃟🍃✾═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه کجاها مونـــده که بــزنــیــم😂😁