📣 پاسخ استاد #مهدوی_ارفع به شبهه کم شدن درصد مشارکت مردم در انتخابات :
⚡️بسم الله الرحمن الرحیم⚡️
🤲الحمدلله انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی هم در کمال امنیت و سلامت و نشاط مردم برگزار شد.
👈اما این یکی دو روز شبهه ای را از دوستان انقلابی و مردم میشنوم اینکه درصد مشارکت مردم کم شده است نکند این سوء استفاده دشمن را به دنبال داشته باشد؟! من چند نکته در رابطه با این مسأله عرض میکنم:
🔴نکته اول:
✅ بالاخره داستان این کرونا و ترساندن مردم از حضور در صحنه ها و مجامع عمومی بی اثر نبود که این بدسلیقگی دولت ما ومسئولین بود.
🔴نکته دوم:
✅من همین امروز سایت وزارت کشور را بررسی کردم که ببینم درصد مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوران ۴۰ساله انقلاب چگونه بوده است؟
🔘اولاً: میدانید که بیشترین انگیزه ها در کشور ما در برگزاری انتخابات در ریاست جمهوری بوده .معمولاً مجلس کمتر از ریاست جمهوری ،شورای شهر کمتر از مجلس و خبرگان هم کمتر از شورای شهر مردم همیشه حضور دارند .
🔘ثانیاً: وقتی نگاه کردم به #درصد مشارکتها از ۵۸ تا ۹۴ یک اختلاف معناداری را دیدم
⏪و آن اینکه هر وقت دولتهای اصلاح طلب و غربگرا حاکم شدند آنقدر در دولت بد عمل کردند که بخشی از مردم به اصلاح قشر خاکستری احساس کردند که دیگر فایده ای ندارد که در انتخابات شرکت بکنند یا نکنند اوضاع اصلاح نمی شود.
‼️شما کافی است خودتان به سایت وزارت کشور مراجعه کنید.
⬅️مثلاً وقتی که اولین انتخابات مجلس در دوران اصلاحات ؛ برگزار می شود:
❌#انتخابات قبل از دولت اصلاحات، هفتاد وچند درصد مشارکت بوده یکدفعه افت می کند به شصت وچند درصد و#دور بعدی در زمان اصلاحات ،انتخابات به پنجاه وخورده ای مشارکت می رسد، باز دوباره# در زمان آقای احمدی نژاد رشد می کند تا شصت وهفت درصد هم بالا می رود .
⛔️مجدداً در #دوره دولت آقای روحانی اولین انتخابات مجلس که دولت آقای روحانی درسال۹۴ برگزار کرد افت انگیزه مردم داشتیم .
⚠️لذا مشارکت حدود پنجاه ویک درصد بوده در این سالها هم که با اوضاع سوء مدیریت ایشان و تیمشان به بدتر از این رسیدیم که #امروز آمارها حدود ۴۲ درصد حکایت می کند.
⏪پس باید ضعف را بالاخره در دولتی که تفکر غربگرا دارد وخیلی به جوانان خود اعتماد ندارد به ذخائر خودش اعتنا ندارد و جلوی دزدی واختلاس ورانت خواری را مانند اینها را نمیگیرد، پیگیری کرد.
🔴نکته سوم:
✅اینکه کسی مقصر اصلی ضعف مشارکت مردم است که از یکی دوماه قبل شروع کرد به تخریب انگیزه مردم و رسما گفت انتخابات #انتخابات نمایشی و فرمایشی است.
💯یعنی چه شرکت بکنید چه شرکت نکنید انگار در جای دیگری در حاکمیت بسته شده وشما فقط ظاهرسازی می کنید.
⏪شخص رئیس جمهور در تریبون رسمی گفت: جای دیگری انتخاب میفرمایند ومردم فقط تشریفات انتخابات رابرگزار میکنند.
📣به صراحت گفت که کشور را با یک جناح نمی شود مدیریت کرد خودِاو القا کرد .
🇺🇸حرفی را که چند روز بعد# سردمداران رژیم صهیونستی و شیطان بزرگ عین همین حرف را زدند که انتخابات دوره جدید مجلس ایران نمایشی و فرمایشی است.
⁉️و همین باعث شد که عده ای از مردم که به آنها به اصطلاح قشر خاکستری می گویند، این دروغ را باور کنند و انگیزشان را از حضور از دست بدهند.
💯بنابراین باید افکار عمومی لااقل این شخص و این تفکر و این طیف را محاکمه کند.
⭕️اما متأسفانه از تنبلی ما و رسانه ما آنها سوء استفاده کردند و صبح اولِ شنبه یارانشان و مزدورانشان# توئیت زدند که بالاخره دوم اسفند در تاریخ ثبت خواهد شد.
🔊که آی شورای نگهبان تنگ نظری کرد ومردم شرکت نکردند.
↩️ اتفاقاً رهبری مردم، خودیها، خوبان همه مردم را به مشارکت دعوت کردند.
‼️اما این شماها بودید که به مردم به دروغ القا کردید که حضور پیدا بکنید یا نکنید نمایندگان شما از قبل تعیین شدند وانتخابات فقط فرمایشی است .
🔘امیدوارم که خدا به همه ما انصاف و وجدان وخداترسی بدهد .
"والسلام علیکم "
🖊حجتالاسلام مهدوی ارفع
#سالروز زمینی شدنت مبارک #شهیدجان
🍃🎂⚘🎂🍃
#سرلشکر #خلبان #شهید عباس دوران از #خلبانان نیروی هوایی ایران بود که در ماههای آغازین #جنگ ایران و عراق #نقش مهمی در #بمباران اهداف دشمن عراقی ایفا کرد. #خلبان عباس دوران در #دو سال اول #جنگ بیش از #۱۲۰ #عملیات و #پرواز #برونمرزی موفق داشت.
🍃⚘🍃
-عباس دوران پس از #پایان دورهٔ وظیفه، به دلیل #علاقه به یادگیری فن #خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکدهٔ خلبانی نیروی هوایی ایران شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای #ادامهٔ تحصیل و فراگیری #دورهٔ تکمیلی #خلبانی به #آمریکا اعزام شد. ایشان با #اخذ نشان و #گواهینامه #خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه #نیروی هوایی کلمبوس به #ایران بازگشت و با #درجهٔ #ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به#خدمت شد.
🍃⚘🍃
در ادامه چند خاطره از همسر و همرزمان #شهید عباس دوران را از نظر میگذرانید.
🍃⚘🍃
#عباس یک شبه ره صدساله پیمود.
🍃⚘🍃
#سالروز زمینی شدنت مبارک #شهیدجان
🍃🎂⚘🎂🍃
#سرلشکر #خلبان #شهید عباس دوران از #خلبانان نیروی هوایی ایران بود که در ماههای آغازین #جنگ ایران و عراق #نقش مهمی در #بمباران اهداف دشمن عراقی ایفا کرد. #خلبان عباس دوران در #دو سال اول #جنگ بیش از #۱۲۰ #عملیات و #پرواز #برونمرزی موفق داشت.
🍃⚘🍃
-عباس دوران پس از #پایان دورهٔ وظیفه، به دلیل #علاقه به یادگیری فن #خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکدهٔ خلبانی نیروی هوایی ایران شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای #ادامهٔ تحصیل و فراگیری #دورهٔ تکمیلی #خلبانی به #آمریکا اعزام شد. ایشان با #اخذ نشان و #گواهینامه #خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه #نیروی هوایی کلمبوس به #ایران بازگشت و با #درجهٔ #ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به#خدمت شد.
🍃⚘🍃
در ادامه چند خاطره از همسر و همرزمان #شهید عباس دوران را از نظر میگذرانید.
🍃⚘🍃
#عباس یک شبه ره صدساله پیمود.
🍃⚘🍃
به روایت از مادر #شهید:
تا آن روز به یاد ندارم که روزههایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دههی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای #حسین را کرد.
😭😭
🍃🌷🍃
یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: میخواهم به دیدن #حسین بروم و اگر مرا به #پاوه نبری، خودم میروم.
🍃🌷🍃
این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و با هم به #پاوه رفتیم تا #حسینم را ببینم.
به محل ملاقات که رسیدیم، #حسین بالای کوهها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید.
🍃🌷🍃
ظهر بود که #بچهام را #بغل کردم، #بوسیدم، #بوییدم و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭
🍃🌷🍃
#حسین میگفت:#فرماندهمان میگوید: تو که عینک میزنی و چشمهایت ضعیف است، معاف از #رزمی، پس برای چه اینجا آمدهای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمدهام که بروم #خط مقدم تا با #دشمنان #بجنگم. چرا مرا اینجا نگه داشتهاید؟😭
🍃🌷🍃
خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی #حسینم را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از #گذراندن #دوره آموزشی، #هفده روز #مرخصی بدهند که میام خانه.
🍃🌷🍃
این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 #بعدازظهر #روز هفدهم #ماه رمضان بود که #حسین رفت بالای کوهها و ما هم برگشتیم قزوین.
🍃🌷🍃
ده روزی بود قزوین بودیم که #حسین را به #همراه #گروهی از #رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر #عوارض ناشی از #مصدومیت #شیمیایی دشمن، در آنجا به #شهادت رسیده بود.😭
🍃🌷🍃
#حسین روز #عید فطر آن سال به #شهادت رسید ولی او را در #سردخانه نگهداری کرده و پس از 3#روز، مراسم #تشییعاش انجام شد.😭
🍃🌷🍃
#پسرم، #قبل از #اعزامش به #سربازی گفته بود: دوست دارم پس از #گذراندن #دوره آموزشی، به نقطهای #دوردست اعزام شوم و توسط #بمب شیمیایی دشمن #شهید شوم.😭😭
🍃🌷🍃
#پسرم ،از میان #سه هزار #شهید استان قزوین،#تنها #شهیدی است که #بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷#، #همزمان با روز #عید سعید فطر به #شهادت رسید. 😭😭😭
🍃🌷🍃
این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 #بعدازظهر #روز هفدهم #ماه رمضان بود که #حسین رفت بالای کوهها و ما هم برگشتیم قزوین.
🍃🌷🍃
ده روزی بود قزوین بودیم که #حسین را به #همراه #گروهی از #رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر #عوارض ناشی از #مصدومیت #شیمیایی دشمن، در آنجا به #شهادت رسیده بود.😭
🍃🌷🍃
#حسین روز #عید فطر آن سال به #شهادت رسید ولی او را در #سردخانه نگهداری کرده و پس از 3#روز، مراسم #تشییعاش انجام شد.😭
🍃🌷🍃
#پسرم، #قبل از #اعزامش به #سربازی گفته بود: دوست دارم پس از #گذراندن #دوره آموزشی، به نقطهای #دوردست اعزام شوم و توسط #بمب شیمیایی دشمن #شهید شوم.😭😭
🍃🌷🍃
#پسرم ،از میان #سه هزار #شهید استان قزوین،#تنها #شهیدی است که #بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷#، #همزمان با روز #عید سعید فطر به #شهادت رسید. 😭😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
تا آن روز به یاد ندارم که روزههایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دههی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای #حسین را کرد.
😭😭
🍃🌷🍃
یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: میخواهم به دیدن #حسین بروم و اگر مرا به #پاوه نبری، خودم میروم.
🍃🌷🍃
این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و با هم به #پاوه رفتیم تا #حسینم را ببینم.
به محل ملاقات که رسیدیم، #حسین بالای کوهها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید.
🍃🌷🍃
ظهر بود که #بچهام را #بغل کردم، #بوسیدم، #بوییدم و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭
🍃🌷🍃
#حسین میگفت:#فرماندهمان میگوید: تو که عینک میزنی و چشمهایت ضعیف است، معاف از #رزمی، پس برای چه اینجا آمدهای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمدهام که بروم #خط مقدم تا با #دشمنان #بجنگم. چرا مرا اینجا نگه داشتهاید؟😭
🍃🌷🍃
خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی #حسینم را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از #گذراندن #دوره آموزشی، #هفده روز #مرخصی بدهند که میام خانه.
🍃🌷🍃
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان#شهید عباسپور ثبت نام کرد.
🍃🌷🍃
ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند،#هرروز صبح برایش نان می گرفت، #خرید خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت.
🍃🌷🍃
با #برخورد خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان #افتخار هنرستان یاد می کند.
🍃🌷🍃
آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر #جثه نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند.
🍃🌷🍃
بعداز #اصرار و #پافشاری برای شرکت در #دوره، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها #چالاکی، #جسارت و #هوش بالایش مورد #حیرت و#تعجب #فرماندهان قرار گرفت.دی ماه همان سال با#مخفی شدن در #قطار به #جبهه رفت.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۵۹# پس از دیپلم، آمادۀ #اعزام به سربازی بود که متوجه شد#گروه #دکتر چمران به #نیرو نیازمنده.
🍃🌷🍃
#نخستین #اعزام ایشان با #نخستین #مجروحیتش همراه بود. در ۱۶#فرودین ۱۳۶۰# در اثر #اصابت ترکش به #پشتش در منطقه #کرخه #مجروح شد و در بیمارستان اهواز بستری شد.
🍃🌷🍃
#آموزش نظامی را به همراه #نیروهای بسیجی در #پادگان شیرگاه گذراند و پس از #ثبتنام در قالب «ستاد جنگهای نامنظم دکتر چمران» در تاریخ ۱۶#دی ۱۳۵۹# به #مناطق جنگی جنوب رفت.
🍃🌷🍃
ایشان در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۱# به #عضویت رسمی #سپاه پاسداران درآمد. بلافاصله به #پادگان #آموزشی المهدی(عج)♡چالوس اعزام شد و تا اول #دیماه، #دوره آموزشی #سهماهۀ سپاه را گذراند.
🍃🌷🍃
در ۱۳۶۰/۱۰/۲# به #جبهه مریوان اعزام و تا تاریخ ۱۱#اسفند ۱۳۶۰#در محور سروآباد استان کردستان به #خدمت مشغول بود و #فرماندهی #واحدهای مستقر در قلهها را بر #عهده داشت.
🍃🌷🍃
ایشان پس از بازگشت، در واحد #عملیات سپاه قائمشهر مشغول شد. با آغاز #فعالیت گروهکهای ضدانقلاب در جنگل به #فرماندهی گردان ویژۀ جنگل #سپاه قائمشهر منصوب شد.
🍃🌷🍃
هنگام تولد #نخستین فرزندش، برای مدت کوتاهی در یکی از بیمارستانهای شهرستان بابل حاضر شد و او را به یاد #دوست و #همرزم #شهید، حمیدرضا نامید و به #جبهه برگشت.
🍃🌷🍃
بعد از #بهبودی نسبی از مجروحیت برای گذراندن دورۀ #آموزش فرماندهی #گردان به پادگان
#امام حسین(ع)🌷 تهران اعزام شد.
🍃🌷🍃
ایشان از ۱۸#اردیبهشت ۱۳۶۳# تا ۱۸#مرداد ۱۳۶۳#دوره یادشده را گذراند و پس از آن برای مدت کوتاهی به #قائمشهر برگشت. در ۲۱# مرداد ۱۳۶۳# به عنوان #جانشین واحد #عملیات #منصوب شد.
🍃🌷🍃
ایشان اما دو ماه بیشتر طاقت نیاورد و بار دیگه ،اول #آبان ۱۳۶۳#به #جبهه اعزام و بهعنوان #جانشین #گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 مشغول به #فعالیت شد. در ۱۵#مهرماه ۱۳۶۳# بار دیگر بر اثر #اصابت ترکش از #ناحیه #پهلو #مجروح شد.
🍃🌷🍃
و این بار هم، بهرغم #مخالفت کادر پزشکی، قبل از اتمام #دوره درمان، به صحنه #بازگشت، از اول #آبان ۱۳۶۳# به عنوان #جانشین #گردان #امام محمد باقر(ع)🌷 #انتخاب و تا زمان #شهادت در این #گردان #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
تا آن روز به یاد ندارم که روزههایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دههی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای #حسین را کرد.
😭😭
🍃🌷🍃
یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: میخواهم به دیدن #حسین بروم و اگر مرا به #پاوه نبری، خودم میروم.
🍃🌷🍃
این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و با هم به #پاوه رفتیم تا #حسینم را ببینم.
به محل ملاقات که رسیدیم، #حسین بالای کوهها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید.
🍃🌷🍃
ظهر بود که #بچهام را #بغل کردم، #بوسیدم، #بوییدم و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭
🍃🌷🍃
#حسین میگفت:#فرماندهمان میگوید: تو که عینک میزنی و چشمهایت ضعیف است، معاف از #رزمی، پس برای چه اینجا آمدهای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمدهام که بروم #خط مقدم تا با #دشمنان #بجنگم. چرا مرا اینجا نگه داشتهاید؟😭
🍃🌷🍃
خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی #حسینم را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از #گذراندن #دوره آموزشی، #هفده روز #مرخصی بدهند که میام خانه.
🍃🌷🍃
این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 #بعدازظهر #روز هفدهم #ماه رمضان بود که #حسین رفت بالای کوهها و ما هم برگشتیم قزوین.
🍃🌷🍃
ده روزی بود قزوین بودیم که #حسین را به #همراه #گروهی از #رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر #عوارض ناشی از #مصدومیت #شیمیایی دشمن، در آنجا به #شهادت رسیده بود.😭
🍃🌷🍃
#حسین روز #عید فطر آن سال به #شهادت رسید ولی او را در #سردخانه نگهداری کرده و پس از 3#روز، مراسم #تشییعاش انجام شد.😭
🍃🌷🍃
#پسرم، #قبل از #اعزامش به #سربازی گفته بود: دوست دارم پس از #گذراندن #دوره آموزشی، به نقطهای #دوردست اعزام شوم و توسط #بمب شیمیایی دشمن #شهید شوم.😭😭
🍃🌷🍃
#پسرم ،از میان #سه هزار #شهید استان قزوین،#تنها #شهیدی است که #بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷#، #همزمان با روز #عید سعید فطر به #شهادت رسید. 😭😭😭
🍃🌷🍃
ایشان سال ۱۳۶۵ به گناباد رفت ودردبیرستان#شهید عباسپور ثبت نام کرد.
🍃🌷🍃
ایشان بادوستش در گناباد در خانه پیرزنی اتاقی اجاره کردند،#هرروز صبح برایش نان می گرفت، #خرید خانه اش را انجام می داد وبعد به مدرسه می رفت.
🍃🌷🍃
با #برخورد خوبش نه تنها دانش آموزان بلکه مسئولان هنرستان هم جذب ایشان شده بودند مدیر همیشه از ایشان به عنوان #افتخار هنرستان یاد می کند.
🍃🌷🍃
آذرماه سال ۶۶ دوره آموزشی ۴۵ روزه ی بسیج رادرسرمای بجنورد گذراند،مسئولین پادگان به خاطر #جثه نحیف و ضعیفش از پذیرش ایشان امتناع کردند.
🍃🌷🍃
بعداز #اصرار و #پافشاری برای شرکت در #دوره، به ناچار ایشان را پذیرفتند ، از همان روزها #چالاکی، #جسارت و #هوش بالایش مورد #حیرت و#تعجب #فرماندهان قرار گرفت.دی ماه همان سال با#مخفی شدن در #قطار به #جبهه رفت.
🍃🌷🍃
ایشان برای #ادامه تحصیل در #رشته #جغرافیای #سیاسی در #دانشگاه امام حسین🌷 ساری پذیرفته شد و #لیسانس گرفت و در حین #تحصیل برای #اولین بار در #سپاه #بهشهر مشغول به #خدمت شد، پس از آن به #توپخانه #نکا منتقل و بعد در خود #لشکر و بعد هم در #پادگان قدس #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
#سپاه #تهران خیلی سعی کرد ایشان را در #مقام #استادی به #تهران #منتقل کند و سامکانات زیادی هم به ایشان #پیشنهاد کردند ولی نپذیرفت،چندین بار هم #پیشنهاد #دوره #دافوس به ایشان شد ولی #قبول #نکرد.
🍃🌷🍃
اصلا #دوست #نداشت کسی #بفهمد #پاسدار و#هیچ #تمایلی به رفتن #کلاسهای #آموزشی برای #کسب #درجه و #مقام #نشان #نمیداد.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
تا آن روز به یاد ندارم که روزههایم را خورده باشم، اما سال 1367#، دههی اول ماه رمضان را که پشت سرگذاشته بودیم، دلم بدجوری هوای #حسین را کرد.
😭😭
🍃🌷🍃
یعنی یه جورایی توی دلم آشوب شده بود. پام رو توی یک کفش کردم و به پدرش گفتم: میخواهم به دیدن #حسین بروم و اگر مرا به #پاوه نبری، خودم میروم.
🍃🌷🍃
این شد که ایشان هم شال و کلاه کرد و با هم به #پاوه رفتیم تا #حسینم را ببینم.
به محل ملاقات که رسیدیم، #حسین بالای کوهها بود و تا صدایش کردند که بیاید، یک ساعتی طول کشید.
🍃🌷🍃
ظهر بود که #بچهام را #بغل کردم، #بوسیدم، #بوییدم و خیالم راحت شد که او در کنارم است.😭
🍃🌷🍃
#حسین میگفت:#فرماندهمان میگوید: تو که عینک میزنی و چشمهایت ضعیف است، معاف از #رزمی، پس برای چه اینجا آمدهای؟ اما من گفتم: اتفاقا من آمدهام که بروم #خط مقدم تا با #دشمنان #بجنگم. چرا مرا اینجا نگه داشتهاید؟😭
🍃🌷🍃
خلاصه آن روز خیلی خوش گذشت. من که کلی #حسینم را تماشا کردم و با هم حرف زدیم. گفتم: کی میای خانه؟ گفت: قرار است پس از #گذراندن #دوره آموزشی، #هفده روز #مرخصی بدهند که میام خانه.
🍃🌷🍃
این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 #بعدازظهر #روز هفدهم #ماه رمضان بود که #حسین رفت بالای کوهها و ما هم برگشتیم قزوین.
🍃🌷🍃
ده روزی بود قزوین بودیم که #حسین را به #همراه #گروهی از #رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر #عوارض ناشی از #مصدومیت #شیمیایی دشمن، در آنجا به #شهادت رسیده بود.😭
🍃🌷🍃
#حسین روز #عید فطر آن سال به #شهادت رسید ولی او را در #سردخانه نگهداری کرده و پس از 3#روز، مراسم #تشییعاش انجام شد.😭
🍃🌷🍃
#پسرم، #قبل از #اعزامش به #سربازی گفته بود: دوست دارم پس از #گذراندن #دوره آموزشی، به نقطهای #دوردست اعزام شوم و توسط #بمب شیمیایی دشمن #شهید شوم.😭😭
🍃🌷🍃
#پسرم ،از میان #سه هزار #شهید استان قزوین،#تنها #شهیدی است که #بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷#، #همزمان با روز #عید سعید فطر به #شهادت رسید. 😭😭😭
🍃🌷🍃