شما هم میخواستید
طبق نقشه آمریکا #کودتا کنید
اما سرشکسته شدید
#خاتمی، رئیس دولت اصلاحات ادعا کرد: اکثریت مردم، از غربستیزی هزینهزای حکومت، ناراضی، و خواستار تنشزدایی در روابط با #آمریکا هستند.
اظهارات خاتمی در حالی است که اولا بنابر نظرسنجی چند ماه قبل مؤسسه آمریکایی گالوپ (با برخی همکاران ایرانی از طیف مدعیان اصلاحطلبی)، بیاعتمادی ملت ایران در میان کشورهای مسلمان، بسیار بالاست و ۸۱درصد مردم ایران به آمریکا اعتماد ندارند.
پس از ایران، کشورهای تونس، ترکیه، فلسطین و عراق با ۷۸ تا ۷۵درصد در ردههای بعدی بیاعتمادترین کشورهای مسلمان به آمریکا قرار دارند.
اگر خاتمی اصرار دارد بیزاری و بیاعتمادی نسبت به آمریکا و غرب را صرفا به سیاست حاکمیت نسبت دهد، چرا نفرت در دیگر کشورهای منطقه همچنان بالاست؟ و اگر واقعیت، نفرت و انزجار و بیاعتمادی نسبت به آمریکاست، چرا خاتمی سعی میکند #تصویری_جعلی و خوشبینانه از ملت ایران، نسبت به آمریکا بتراشد؟
ثانیا چرا باید رژیم مستکبری که نهتنها با انقلاب و جمهوری اسلامی برآمده از #اراده_ملت_ایران، بلکه حتی با دولت سکولار و ملیگرای مصدق کنار نیامد و به کودتا و جنایت و توطئه پیاپی دست زد، #غربگرایان مدعی اصلاحطلبی را همواره مورد حمایت سیاسی و تبلیغاتی و مالی قرار داده است؟!
ثالثا چرا غربگرایان مدعی اصلاحطلبی در دو دهه اخیر، پای ثابت بسیاری از توطئههای آمریکا و غرب علیه ملت ایران بودهاند؟!
خاتمی که در پستو بارها اعتراف کرده #ادعای_تقلب در انتخابات 1388 واقعیت نداشت، چگونه به ننگ 8 ماه نقشآفرینی در نقشه آمریکا و اسرائیل و انگلیس برای آشوبافکنی به بهانه تقلب در انتخابات تن داد و پذیرفت که به جای امثال سرلشکر زاهدیها و شعبان بیمخها، اینبار او و برخی همراهانش، #مُهره_کودتای_آمریکا در ایران باشند و البته از ملت هوشیار ایران تودهنی بخورند؟!
خاتمی آن روز در کنار یکی دیگر از سران خودفروخته فتنه (موسوی) در حالی که آشوب اشرافیت علیه رای اکثریت 24/5 میلیون نفری را مدیریت میدانی میکرد، در خدمت جمهوریت بود یا ناجمهوریت؟!
انقلاب و جمهوری اسلامی منحرف شد که تن به زیادهخواهی اشرافیت غربگرا نداد، یا #منافقینی که ننگ سواری دادن به همه گروهکهای ورشکسته را به جان خریدند و مانند بردهها دنبال آنها رفتند؟!
خاتمی آنقدر #بیاراده و شخصیت است که درست در دوره فوران انزجار ملتها نسبت به سیاست آمریکا در منطقه غرب آسیا، مردم ایران را ناراضی از «سياستهاى خارجى موجود و غربستيزى هزینهزا» وانمود میکند و حال آن که، اگر صداقت داشت، باید به جای مصادره نام ملت ایران، میگفت:
این غرب و طیف متبوع آن هستند که از سیاست خارجی مستقل و مقتدر و حکیمانه جمهوری اسلامی ناراضی هستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
شب یلدا ، نزدیک است. شبی که در طول سال ، رکورد بیشترین دقایق را داراست و شبی است که به طولانی ترین شب سال مشهور است .
ایرانیان از دیرباز برای این شب رسم و رسومات خاصی داشته اند.
دین مبین اسلام وقتی با رسم و آیینی سنتی مواجه می شود ، بالابتداء نه آن آیین را رد می کند و نه تأیید. بلکه اسلام ابعاد آن آیین را واکاوی می کند ، هر مقدار که منجر به رضای حضرت حق شود ، همان مقدار آن را تأیید می کند و هر مقدار که در تعارض با رضا و حکمت الهی باشد ، آن را رد می کند ولو اینکه آیینی باشد با قدمت چند هزار ساله !
دین مبین اسلام می گوید شب یلدا ، یک شب است مثل بقیه شب های سال. اصالتاً نه امتیازی نسبت به سایر شب ها دارد و نه ضعف و نقصی ! اصولاً شب ها و روزها و به طور کل روزگار و زمانه متصف به صفت خوب یا بد بودن نمی شوند ، بلکه این نوعِ رفتارِ ما انسان هاست که باعث می شود شب یا روزی را خوب یا بد بنامیم!
به فرموده امیرالمومنین علی علیه السلام هر روز که در آن گناه نشود آن روز عید است. بر این اساس چه بسا انسان هایی که در طول یک سال ، ۳۶۵ روز عید داشته باشند و چه بسا انسان هایی که سالهای سال بگذرد و حتی یک روز هم برایشان عید نباشد !
درباره یلدا نیز باید گفت ،اسلام با جنبه های منفی آن کاملاً مخالف است .
اسراف،تجمل گرایی،خودنمایی ، چشم و هم چشمی ،دیرخوابیدنی که منجر به قضاشدن نمازصبح گردد، تحمیل سنت های غلط و ایجاد زحمت برای خانواده های ضعیف،تشکیل دورهمی با محوریت غیبت و تمسخر، اختلاط محرم و نامحرم و دیگرمضرات این چنینی، آفاتی است که بعضاً گریبان گیر این آیین کهن می شود!
اما اگر این آیین به صورتی خداپسندانه اجرا گردد نه تنها مذموم نبوده بلکه فرصتی است برای تقرب به حضرت حق.
احسان به والدین،صله رحم،میزبانی از مهمان،گشایش در امر زندگی خود و خانواده، اطعام نیازمندان،ایجاد شادی و فرح در دل مومنین،عیادت از بیماران و سالخوردگان و انفاق به نیازمندان،می تواند جنبه معنوی به چنین شبی ببخشد.
اگر نگاهی به اعمال عیدهای اسلامی بیاندازیم ،درخواهیم یافت که در تمامی این اعیاد توجه به عبودیت درکنار رسیدگی به محرومین ،مورد توجه بوده است .
عید قربان می شود ،حجاج به طور خاص و سایر مردم به طور عام ، سفارش می شوند به قربانی کردن و توزیع گوشت بین نیازمندان جامعه .
عید فطر می شود ، مسلمین پس از سی روز روزه داری و درک حال ضعیفان ،موظفند ابتدا به فقرا زکات فطره بپردازند سپس نماز عید را اقامه کنند.
عید غدیرخم می شود ،ثواب اطعام هر مومنی برابر می شود با ثواب اطعام همه انبیاء ! و ثواب عیدی دادن هزار برابر می گردد.
آری عید از دیدگاه اسلام زمانی معنا می یابد که ،خدا عبادت شود و در کنارش دل مسلمانی نیز شاد گردد، بواقع اسلام معتقد است عید و جشن حقیقی زمانی محقق می شود که ما تنها به فکر خوشی خودمان نباشیم بلکه دل چند مستضعف را نیز شاد نماییم!
آنگاه که خداوند، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) را به ولادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)مفتخر می کند،می فرماید اکنون به شکرانه این خیر کثیر،نماز بخوان و شترقربانی کن!
و به طورکل هنگام تولد هر نوزادی عقیقه کردن مورد سفارش اسلام است.
پس ای برادر و خواهر گرامی که احتمالاً برای شب یلدای پیش رو برنامه ای تنظیم کرده ای که امیدوارم به همه آرزهایت دست یابی و شب یلدا و همه شب ها و روزها برای خود و عزیزانت سرشار ازخوشی و شادمانی باشد، مواظب باش در چنین شبی،خانواده های نیازمند را فراموش نکنی!
پر واضح است ،خانواده های نیازمند به واسطه رسانه های جمعی مثل تلویزیون، فضای مجازی و ...در جریان تشکیل جشن ها و دورهمی ها قرار خواهند گرفت!
مطمئن باش آن کودک فقیر هم با دیدن سفره های رنگارنگ که پر از میوه و آجیل است ، به پدر یا مادرش درخواست تهیه لااقل برخی از این اقلام را مطرح خواهد کرد، و وای اگر پدری شرمنده زن و فرزندانش شود!
و آه اگر سفره مسلمانی خالی بماند!
و افسوس اگر بچه یتیمی ، یا زن بیوه ای ، پای تلویزیون آه حسرت بکشند درحالی که صدای خنده همسایه هایشان گوش فلک را کر کرده باشد !
برادران و خواهران دینی،ایتام را فراموش نکنید،فقرا را دریابید،مگر نه این است که ما قائل به مکتبی هستیم که سردمدارانش نان افطاری خود را به مسکین، یتیم و اسیر می بخشیدند و خود با آب خالی افطار می کردند؟
آیا نباید بین ما و این ذوات مقدسه قرابت و شباهتی وجود داشته باشد؟ اگر ما شیعه و رهرو ایشان نباشیم چگونه توقع داریم روز قیامت ایشان از ما شفاعت کنند؟
چقدر زیباست اگر تک تک ما مردم ایران ،هرکدام به اندازه وسع و توانمان ، دست در جیب مبارک ببریم و مبلغی ولو اندک برای شادکردن دل مومنی هزینه کنیم.آنگاه است که یلدای امسال ما حقیقتاً «یلدای فاطمی»خواهد بود.
پیامد سیاسی و اقتصادی بیانیه بالفور
یکی از پرسشهای مهمی که در باب اعلامیه بالفور مطرح است، گرایش متقابل جنبش صهیونیسم و امپریالیسم انگلستان ازیکطرف، و کنترل مناطقی از مستعمرات از طرف دیگر است. انگلستان، در رقابت با کشورهای نوظهوری چون فرانسه و آلمان در اروپا جهت کسب مستعمره در تلاش بود که علاوه بر کسب سرزمینی از امپراتوری عثمانی، هم به تعهدات معنوی خود به دوستان پرنفوذ صهیونیست وفادار بماند و هم با فراهمآوری منطقهای در فلسطین، حمایت خود را از یهودیان داخل در کشورهای آمریکا و روسیه، جهت ورود به نیروهای متفقین اعلام کند؛ بنابراین، بازی انگلستان را باید در چهارچوب راهبردی او در جهت حفظ منافع استراتژیک در جنگ جهانی اول و رقابت با دیگر کشورهای اروپایی در منطقه خاورمیانه عربی نگاه کرد. بر مبنای این اصل، گرایش متقابل جنبش صهیونیسم و امپریالیسم انگلستان در راستای حفظ منافع استراتژیک آینده انگلستان و استفاده ابزاری از صهیونیسم قرار داشت. مهمتر از آن، کنترل منطقه «سینا» و غرب «سوئز» بود تا منطقه حائلی برای ممانعت از دستیابی قدرتهای اروپایی به کانال یادشده و درنتیجه مانعی برای این شاهراه حیاتی به هند و شرق آسیا شود.
بنابراین آنچه دستاورد انگلستان از بیانیه بالفور و پیامد سیاسی آن بهشمار میآید در چند بند خلاصه میشود:
الف) گرایش به جانب صهیونیسم و طرفداری از طرح موطن ملی یهود، منافع انگلستان را در کانال سوئز و مصر حفظ میکرد؛
ب) یهودیان سراسر جهان از نظر مادی و معنوی از انگلستان و اهداف جنگی آن حمایت میکردند؛
ج) حمایت از موطن ملی یهود باعث میشد یهودیان پرنفوذ آمریکا، دولت آمریکا را برای ورود به جنگ به نفع انگلستان و متفقین تشویق کنند؛
د) حمایت از صهیونیسم باعث میشد یهودیان روسیه به دولت کمونیستی فشار آورند تا از تسلیم در جنگ به نفع آلمان خودداری ورزد.
با این تبیین، انگلستان علاوه بر حمایتهای متقابل سیاسی، از بورژوازی و سرمایهداران یهودی نیز غافل نماند و از نیروی بالقوه آنها برای دستیابی به اهداف خود استفاده کرد.
در مورد پیامد اقتصادی می توان گفت براساس اسناد موجود وزارت خارجه انگلستان، بزرگترین سرمایهداران یهودی در انگلستان حضور داشتند و بدون سرمایهگذاری آنها در خرید زمین، اسکان مهاجران و ساخت مستعمرات، صهیونیسم نمیتوانست مهاجران را به استقرار در فلسطین تشویق کند. علاوه بر این، کسب مستعمرات برای رقابتهای استعماری یک «ضرورت» و یک «تقارن تاریخی» بهشمار میآید؛ چراکه صهیونیسم بهعنوان یک اقدام مالی و سرمایهداری ظهور کرد و پیوند بورژوازی یهودی و اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی قرن نوزدهم میلادی، این تقارن تاریخی را هموار کرد. بارون ادموند دو روتشیلد و سهامداران شرکت «تراست مستعمراتی یهود» و سوداگران ثروتمند مختلف، ازجمله رهبران صهیونیسم بودند که خطر جذب یهودیان در جامعه را احساس میکردند و به منظور برقراری مجدد سلطه و نیز جلوگیری از جذب تدریجی یهودیان در محیطهای مختلف و محصور شدن ذخیرههای سرمایههای مادی در این محیطها، خلق دوباره ارض موعود را علم کردند تا اتحاد بورژوازی و امپریالیسم دوباره برقرار شود.
اعلامیه بالفور، طرح نظری ارض موعود را تحقق بخشید و زمینه سرمایهداران صهیونیسم و یهودیان بورژوا را برای کسب «بازار» جدید، توسعه وابستگی اقتصاد پیرامون فراهم کرد.
🔴 پشت پرده پروژه فحاشی
1⃣یکم. خانمهای بازیگر لیندا کیانی، الهام حمیدی و متین ستوده اخیرا در متنهای جداگانهای به جریان فشاری اشاره کردند که در حوادث سال گذشته با تکفیر و فحاشی و تهدید آنها را مجبور به سکوت کردند تا جاییکه حتی نمیتوانستند برای پیروزی تیم ملی ابراز شادی کنند.
همزمان رئیس شبکه ۴ سیما نیز در مصاحبهای گفته است که تعدادی از بازیگران ازجمله رامبد جوان و مهران مدیری ممنوعالتصویر نیستند، بلکه به جهت ترس از فحاشان جرات نمیکنند به تلویزیون برگردند.
2⃣دوم. دوستی میگفت در حوادث سال گذشته با یکی از سلبریتیهای سینمایی گفتوگویی صمیمانه داشته و درباره مواضع شاذ او پرس وجو کرده است. اما پاسخ آن هنرمند جالب بوده و گفته است: «راستش علت این حرفهای من ایناست که من به طرف مقابل اعتماد ندارم. وحشیاند. میترسم بهخودم و یا خانوادهام آسیب بزنند. اما میدانم از سمت شما آسیبی نمیبینم.»
به همین سادگی. ریشه سکوت و حتی اعتراض و چه بسا بدگویی برخی از سلبریتیها را سال گذشته بررسی کنید به همین نقطه میرسید.
خاطرم هست آنروز که رهبری در همان اوایل اغتشاشات درباره مواضع ساختارشکنانه سلبریتیها اظهارنظر میکردند فرمودند این مواضع مهم نیست و جدی نگیرید. آن زمان خیلیها متوجه نشدند.
3⃣سوم. سال گذشته کافی بود یک سلبریتی حرف نزند؛ نه اینکه چیزی در دفاع از مردم و جمهوری اسلامی بگوید. کافی بود صرفا حرفی نزند و سکوت کند یا حتی در مواردی مثل پیروزی تیم ملی اظهار خوشحالی کند یا بخواهد مثلا فیلم جدید بازی کند یا در جشنواره جایزهاش را بگیرد یا کنسرت برگزار کند. همین بهانه کافی بود تا چنان در فضای مجازی روزش سیاه شود که به نفسنفس بیفتد. یک نمونه اخیرش اظهارات مرضیه برومند درباره جنایات غزه که چنان کردند و چنان تاختند که مجبور شد حرفش را پس بگیرد.
4⃣چهارم. سال گذشته بعد از حمله به مقر منافقین در آلبانی موسوم به اشرف۳، مشخص شد حداقل ۱۵۰۰نفر نیروی آموزش دیده در نفاق وظیفه داشتند ذیل پستها، فحاشی و هتاکی و تهدید به ترور و غیره کنند. بعدها وزارت اطلاعات گزارش داد بعد از مرگ خانم مهسا ظرف یکماه ۵۰هزار اکانت فیک با هویت جعلی در شبکه توییتر ایجاد شده است که وظیفهاش انبوهنمایی در جبهه ضدانقلاب است.
گزارش یک نهادنظارتی دیگر نیز در این رابطه اهمیت دارد. مطابق این دادهکاوی قبل از فوت خانم مهسا روزانه ۶۰۰کاربر به توییتر اضافه میشد و این عدد بعد از مرگ مهسا به روزی ۱۶هزار کاربر فیک رسیده است.
همچنین ۲۹درصد کاربرانی که بعد مهسا تولید محتوا کردهاند ۸۰درصد تولیدات مرتبط با جنگهای خیابانی را در اختیار داشتهاند. ۱۱درصد این محتوا نیز مربوط به مجریان و کارکنان شبکههای ماهوارهای است و ۴۳درصد ریتوییتها برای عناصر اجارهای منافقین و شبکه منحوس پهلوی است.
5⃣پنجم. تا اینجای ماجرا روایت صحنه جنگ است. کل این پروژه طراحی شده را میگویند ایجاد مارپیچ سکوت رسانهای. هدف مارپیچ سکوت این است که افراد احساس کنند در اقلیتاند و اگر حرف بزنند باید هزینه دهند.
امروز روشن شده است پشت پرده جریان تهدید و فحاشی چه کسانی بودهاند. با این همه وظیفه افراد در شبکههای اجتماعی چیست؟ اولا مقهور این صحنهسازی رسانهای نشوند و دوم تلاش کنند این مارپیچ سکوت را به نفع انتشار حقایق بشکنند تا دیگران احساس اقلیت نکنند. چه آنکه امروز جریان دشمن به جایی رسیده است که به روشنی فهمیده در داخل بیاعتبار است و بارها پس از فراخوانهای کودکانهشان ابراز شکست و زبونی کرده است.
⭕️سقیفه؛ نقطهٔ آغاز سکولاریسم در دنیای اسلام
مرحوم آیتالله مصباح یزدی (رضواناللهعلیه)
▪️روایات فراوان در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام)
♦️از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) روایات فراوانى نقل شده است كه در آنها تعبیراتى از قبیل خلیفه، ولىّ، مولا و تعابیر دیگرى شبیه آنها در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام) صادر شده است. بسیارى از این روایات را اهل تسنن نیز نقل كرده اند.
بعضى از این تعبیرات به قدرى صریح است كه اگر شخصى بدون غرض آنها را مطالعه كند، هیچ شك و شبههاى در مورد ولایت و خلافت حضرت على(علیه السلام) براى او باقى نخواهد ماند. به همین علت بعضى از علماى اهل تسنن كه این گونه احادیث را جمع آورى كرده و در این زمینه آثارى را تألیف كرده اند، به جهت اهتمام نسبت به گردآورى روایات پیرامون مدح امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یا اثبات ولایت و خلافت ایشان، متهم به تشیع شده اند. این گونه روایات فراوان است و در كتب متعددى ثبت شده است، كه علاقه مندان مىتوانند به آنها مراجعه كنند.
▪️شبهه در روایات
♦️ نكته مهم در این میان، تشكیكى است كه درباره مضمون این روایات صورت مىپذیرد. از صدر اسلام افرادى كه در مقام بحث و جدل مغلوب شده و بر آنها ثابت مىشد كه این تعبیرات از پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) صادر شده و معنایى جز خلافت حضرت على(علیه السلام) ندارد، متعصبانه با طرح شبهههاى شیطانى، به تحریف معنوى این روایات دست مىزدند. از جمله این شبهات این است كه: مى پذیریم كه بعد از وفات پیغمبر(صلى الله علیه وآله) وظیفهاى كه بر عهده ایشان بوده به حضرت على(علیه السلام) منتقل شده است. اما كار پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ابلاغ رسالت و دین خدا بود و وظیفه دیگرى نداشت؛ از این رو وظیفه حضرت على(علیه السلام) بعد از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ، به عنوان خلیفه آن حضرت، تبلیغ دین خدا است و وظیفه دیگرى بر عهده آن حضرت نیست!
▪️ سکولاریسم
بر اساس شبهاتى از این قبیل، منشأ سكولاریزم، یعنى تفكیك دیانت از سیاست، از صدر اسلام پیدا شد. از همان ابتدا كسانى مىگفتند مسأله ریاست بر امت و به تعبیر دیگر «امامت»، مربوط به زندگى دنیا و اداره امور آن است و ربطى به «رسالت» ندارد. پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) ، رسول خدا و مأمور ابلاغ پیامهاى خدا به مردم بود، اما امامت و حكومت بر مردم و وجوب اطاعت مردم از آن حضرت در امور دنیا ثابت نشده است! از این رو درباره حضرت على(علیه السلام) نیز كه خلیفه آن حضرت است، ثابت نیست. بنابراین گرچه حضرت على(علیه السلام) خلیفه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است، لكن چون بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها «ابلاغ» پیامهاى خداوند واجب بوده است، به همین دلیل براى حضرت على(علیه السلام) نیز به عنوان خلیفه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) امرى بیش از این ـ تبلیغ دین ـ ثابت نیست! خلاصه، مسأله حكومت از مسأله تبلیغ دین جدا است و خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) كه در روایات آمده فقط در امر تبلیغ دین است!
شاید تعجب كنید كه چگونه ممكن است در صدر اسلام چنین مسألهاى مطرح شده باشد؟! اما واقعیت این است كه اتفاقاً پایه و اساس ماجراى سقیفه بر همین نظریه استوار بود. هنوز پیكر مبارك پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به خاك سپرده نشده بود كه عدهاى در سقیفه جمع شدند تا براى امت، خلیفه و امام تعیین كنند. معنى این كار آن بود كه خدا و پیامبر فقط در امر دین دخالت مىكنند و مسأله رهبرى جامعه و حكومت چون مربوط به دین نیست، از این رو خدا و پیامبر نیز چیزى در مورد آن نفرمودهاند و ما خود باید در این باره تصمیم بگیریم! معناى این كار، تفكیك دین از سیاست بود و نطفه این نظریه در سقیفه بسته شد.
📕در پرتو ولایت، صص.۹۴-٩۶
نماز مخصوص روزاول ماه های قمری ..
#دفع بلا و تندرستی ...
ذخیره و نشردهید..
توجه: جمعه ۲۴آذر/ اول روز جمادی الثانی(اول ماه) می باشد
اللهم عجل لولیک الفرج/صلوات
💢 زن مانند مرد آزاد است
🔷 در خصوص زنان، اسلام هیچ گاه مخالف آزادی آنان نبوده است؛ بر عکس، اسلام با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است. زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند... ما میخواهیم که زنان را از فساد –که آنان را تهدید میکند- آزاد سازیم.
📚 صحیفه امام، ج۳، ص ۳۷۰.