eitaa logo
بال‌های پرواز
128 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
42 فایل
اینجا یادمی‌گیریم چطور دوست باشیم و امربمعروف و نهی‌ازمنکر کنیم. #به_هم_ربط_داریم #تو_بگو_شاید_شد😊👌 #منوتونداریم اینجا در خدمت شما هستم‌ 👇 @shabahang02 کانال دیگرمون @hejabnevesht لینک ناشناسم https://gkite.ir/es/9440012
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آیت الله مرتضی تهرانی» 🔸امر به معروف و نهی از منکر، فقط وظیفه روحانیت است⁉️ 🆔 @aamerin_ir
بال‌های پرواز
«آیت الله مرتضی تهرانی» 🔸امر به معروف و نهی از منکر، فقط وظیفه روحانیت است⁉️ 🆔 @aamerin_ir
‌ میدونید وقتی نهی‌ازمنکر نمیکنیم بعد میشینیم به بقیه از جمله رهبر و حکومت و آخوندا ووووو غر میزنیم مث چیه؟🤔 مث اینه که توقع داشته باشیم نماز ما رو اونا بخونن😂 اونا نماز خودشونو میخونن برای ما رو نمیتونن بخونن و اصلا خدا هم قبولش نمیکنه که یکی دیگه بخواد واجب من و شما رو انجام بده 😄 و تازه فرض محال که بقیه نخونن بازم از من و شما ساقط نمیشه😉😅 امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر هم همینه... واجبه وااااااجببببب 🤗 ‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخاطر سلیقه؟ ‌قسمت اول از مدرسه برگشتم خیلی خسته بودم رسیدم خونه بوی غذا خونه رو برداشته بود. کفشامو گذاشتم توی جاکفشی و رفتم تو دیدم بهههههه بابا چه عالی مهمون داریم اونم کی؟ خاله افسانه، با افرا و افشین اومده بودن. افرا هم سن من و افشین ۵ سال از ما بزرگتر بود. با همه احوالپرسی کردم. به افشین که رسیدم دیدم صورتش سرخ شده و سرش پایینِ یه کمم آروم جواب سلاممو داد. نهار رو خوردیم. با افرا رفتیم توی اتاقم. درباره درسامون حرف زدیم. و من فکرم پیش زبان بدن افشین و افرا موند. از بچگیمون هم هر وقت افشین عصبانی بود آرومتر حرف می‌زد در عوض افرا بیخیالتر رفتار می‌کرد و حرص همه رو در می‌آورد. دیگه کم کم بابامم از ماموریت برمی‌گشت و ما می‌خواستیم بریم میوه و شربت آماده کنیم. وقتی خواستیم بریم توی هال پیش بقیه ، من یه شال پوشیدم که با لباس بلندم همخوانی داشته باشه. جلوی آینه داشتم گیره روسریمو فیکس میکردم که دیدم افرا همچنان با همون موهای بافته و شال شل و ول نشسته تعجب کردم یه گیره آوردم. حدس زدم گیره روسری نداره. ولی در کمااااال تعجب دیدم گفت... ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بخاطر سلیقه؟قسمت دوم ولی در کمااااال تعجب دیدم گفت خودم دارم پرسیدم پس منتظر چی هستی؟ چرا آماده نمیشی؟ هنوز میخوای تو اتاق بمونی؟ دیدم از کوره در رفت. با حرص حرف می‌زد و صورتش عین افشین قرمز شد و صدای جیغ جیغوش بلند شد: _ نمیخوام، ولم کنین، چی از جونم میخواین؟ همینجوری راحتم ! خسته شدم تو هم عین افشین منتظری ببینی یکی یه چیزیش با سلیقه‌ت جور در نمیاد تا بری بهش گیر بدی، مگه مفتشه که هی تو خیابون بیابون مهمونی پارک سینما مسجد هیچ جا از دست امر و نهی‌های آقا راحت نیستیم نه خودمون نه مردم بیچاره که رد میشن! باور این حجم از تغییر در دخترخاله‌ی مهربونم باور کردنی نبود با بهت و صورتی که تعجب از هر ماهیچه‌ش دست تکون می‌داد و ابروهای بالا رفته فقط تونستم صداش بزنم _ افرا؟! ولی اون انگار خیلی ناآرام شده بود که دوباره نشست روی صندلی جلوی میز تحریرم و دستای مشت شده‌ش رو کوبید روی پاش و ادامه داد _ درد و افرا! چیه دروغ میگم؟ رفتم بیرون. صدای خنده‌ی بقیه رو می‌شنیدم. حدس زدم عزیزجون داره واسشون یه خاطره باحال تعریف میکنه. یه لیوان شربت درست کردم و برگشتم اتاق، توی مسیر هم نگاهمو به هیشکی ندادم که نخوان به خاطر کار جلوی برگشتنم رو بگیرن شربت رو دستش دادم و روی شونه‌ش رو نوازش کردم بعدم رفتم لبه‌ی تختم نشستم سرش پایین بود و یه دستمال کاغذی مچاله هم دستش بود. نیم رخ صورتشو میتونستم ببینم. چشمش سرخ بود و به ریشه شالش خیره شده بود. آرومتر که شد گفت: _ ببخشید بلند حرف زدم. لبخند زدم. _ تلافیشو سرت در میارم. وقتی شستن ظرفا رو انداختم گردنت ملتفت میشی خندید. حالا که آرام‌تر شده بود می‌شد یه ذره‌بین بهش بدم تا جواب سوالاشو پیدا کنه _ افرا، افشین واقعا بیرونم به مردم تذکر میده؟ ‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بخاطر سلیقه؟قسمت سوم _ افرا، افشین واقعا بیرونم به مردم تذکر میده؟ سرش را بالا و پایین کرد _ افرا؟ تو که خودت نماز میخونی، اهل واجباتی ، چرا داداشتو بخاطر انجام دادن واجباتش سرزنش میکنی؟ _ واجبات؟ واجبه به مردم گیر بده؟ _ هم به افشین هم به بقیه بله! البته تحت شرایطی هیچوقت بهت نگفته؟ _ خیلی وقتا میخواد سر حرفو باز کنه، من حوصله ندارم. تو هم بس کن! _ اگه بدونی عین نماز اون دنیا ازت سوال میکنن چی؟ _ خب شاید طرف دوست نداره! هر کی اعتقادات خودشو داره! _ خب مگه افشین میگه اعتقاد داشته باشید؟ افشینم به رفتارها تذکر میده دیگه هر کی هر اعتقادی داره داشته باشه، اون به خودش مربوطه، ولی رفتارش که توی جامعه نشون میده، به بقیه هم ربط داره اگه باعث آسیب به خودش یا بقیه بشه، همه باید تذکر بدن! تو گفتی چون با سلیقه‌ش جور در نمی نمیاد! در حالی که اون بخاطر سلیقه نمی‌گه مگه به رنگ و طرح و مدل تذکر میده؟ نه! به گویش دروغگو کار داره؟ نه! دلیل تذکر دادنای افشین همخوانی داشتن و نداشتن با سلیقه‌ش نیست، همخوانی داشتن و نداشتن با دستورات صریح خداست... همین بلند شدم از بین قفسه کتابام کتاب استفتائات امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر رو بهش دادم. _ دفعه بعدی که اومدی بیارش، اگه بخونیش میفهمی که افشین فقط داره واجبشو انجام میده. لبخند زد. چشم‌هاش حالت مرموز و شیطنت آمیزی گرفت. متوجه منظور نگاهش نشدم _ نيلو! _ هوم؟ _ خیلی افشین افشین میکنی خجالت کشیدم. ولی خودمو نباختم. به قالیچه ی وسط اتاق زل زدم. _ چرت نگو... گیره روسریمو بده لازمش دارم. گفتی خودت داری دیگه، ببند بیا بیرون، بابام الان میرسه، باید شربت درست کنم. و خیلی سریع خودمو به آشپزخونه رسوندم. ‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
بال‌های پرواز
بخاطر سلیقه؟قسمت سوم _ افرا، افشین واقعا بیرونم به مردم تذکر میده؟ سرش را بالا و پایین کرد _ افرا؟
‌ نظر پیشنهاد انتقادی دارید درباره کانال داستان خاطرات محتوا یا هر چی که خودتون دوست دارید اینجا بگید☺️ 👇👇👇👇 @shabahang02 یا ناشناس اینجا بگید☺️👇👇👇👇 https://gkite.ir/es/9440012 با تچکر🤓
هدایت شده از سهیل سلیمی (مرصاد)
23.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحوه مسلمانی صورتی ها! عضو کانال هستی؟👇 @soheil_salimi
هدایت شده از سهیل سلیمی (مرصاد)
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم مثه هواپیمای اوکراینی... عضو کانال هستی؟👇 @soheil_salimi
‌ آروم بودن ما از هنوز نیومدن شما خیلی دردش بیشتره... ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴حفظ نظام اوجب واجباته🔴 ❌ مبادا فکر کنیم حفظ نظام یعنی: یک قالب پوک پوچ خالی از ارزشها‼️ ✅حفظ نظام یعنی: یعنی حفظ و اجرای احکام خدا 🤔بنظرشما حکومت اسلامی کدام یک را برای حفظ بقای خود انتخاب می کند⁉️ 1⃣ حجاب را بدهد برود برای بقای خودش 2⃣یا ابنکه حجاب را نگه دارد ولو به قیمت سقوط خودش 🆔 @aamerin_ir
شاگردان خوب حاج قاسم بی‌خیالِ از زخم باشد هر که جان آسوده است زخم بر دل‌های عاشق عین مرهم بوده است میل قربانی شدن دارند در جان عاشقان حضرت معشوق آنان را چنین فرموده است خوانده مرغان سبکبال هوا را تا به عرش کی سزای مرغ حق ماندن در این محدوده است!؟ از نخستین لحظه‌های قصه‌ی دلدادگی عاشقان شوق شیرینِ شهادت بوده است عاقبت در محضرِ حق می‌دهد روزی جواب هرکه دستانش به خون بی‌کسان آلوده است داشته حتما به دل شوقِ سلیمانی شدن هرکه تا کرمان مسیرِ وصل را پیموده است تا خدا بر رویِ دستان ملائک می‌برند هرکه را شاگردِ خوبِ حاج قاسم بوده است @asharahmadrafiei