هدایت شده از « هیئت مجازي » 🏴
حرف های شنیدنی از میم مادری.pdf
1.17M
منبر مکتوب
📜عنوان: حرف های شنیدنی از میم مادری (ده جلسه)
📚موضوع: تبیین برخی از منافع مادری برای مادران و ارتقاء مهارت مادری
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#روز_مادر
🔶 جهت دریافت بیش ۱۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @amin_moballegh
هدایت شده از طرح و ایده های فرهنگی
ایران ما را زیبا کشیدهای...
ما خانواده را از حدیث شریف کساء آموختهایم.
زن هویت خانه و نقطه تعریف خانواده است.
زن نزد ما شعار زندگی نیست، دلیل زندگی است. زن اینجا بهانه آزادی نیست، نشان آزادگی است.
مرد اینجا به فدایی بودنش میبالد و زن به زایندگیاش مینازد. گردونه مرگ و زندگی اینجا اینگونه کامل میشود و به حیات طیبه ابدی گره میخورد. مرد مرگ را میمیراند و زن زندگی را میزاید. شاید در این راه خود را نیز قربانی کنند. چه باک. آنها برای آفریدن آینده و جامعهای پاینده دست از کوتاه دنیای خود شستهاند و از حصار تنگ سقف زمین گذشتهاند و چشمانداز شکوه تاریخی انسانیت را به تماشا نشستهاند و قدم بر بلندای جاودانگی گذاشتهاند.
زن بیباک مسلمان ایرانی بلندپایگان تاریخ را بر دوش خود بلند کرده تا پرچم تمدن ناب و ملت نژاده ایران باشند.
زن در چشمان ما نماد شهوت نیست، نماینده محبت است. همان رمز خلقت است. همان که سرّ ارادت است.
زن در نگاه ما سرچشمه ولایت است آنجا که از دامنش مرد به معراج میرود. زن خود چشمه رحمت است، آنجا که نعمت در انتظار برکت است.
در کاسه چهکنم دریوزگان خاک، زن متاعی است در ازاء سکهای. اما در نظر ساکنان افلاک، زن همان جاری حیات است از ظلمات پنهان در پس نور که طاهرة است و مطهرة. پاک است و پاکیزگی از آن برمیخیزد.
زن در اینجا در پرده است تا دیدههای نظربازان هرزهگرد را براند و برگزیدگان را بخواند. اخلاص را که سنجید، مخلَصین شرف حضور مییابند و معتمدین کلاه پاسداری و پاسبانی به سر میگذارند. یک سر و یک دل مهر زنان ماست.
🖇🌸⃟🕊🎞჻ᭂ࿐✰
@atashbe_ekhtear
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸عالم صدف است
💫و فاطمـه (س) گوهـر او
🌸گیتی عـرض است
💫و فاطمـه (س) جوهـر او
🌸برفضل وشرافتش
💫همیـن بس کـه زخلق
🌸احمد (ص) پدر است
💫 و مـرتضی (ع) شوهـر او
🌸پیشاپیش میلاد با سعادت
بهتـرین مـادر دنیـا مبـارک🎉🎊🌹
.
🔴 ۲۲ دی سالروز دستگیری تفنگداران آمریکا در خلیج فارس به دست سپاه
🔹 اینم از گنده گوتون😂
🇮🇷 کانال رسمی #طرح_امین
#دبیرستان_ابن_سینا_منظریه
#امریکای_حقیر
#ایران_قوی
مبلغ طرح امین دبیرستان
ابن سینا منظریه
شهرستان شهرضا
@amin_moballegh
مقام معظم رهبری:
زن به عنوان همسر، مایه ی سکونت، مایه ی عشق و آرامش است.
#مقام_معظم_رهبری
#سبک_زندگی
❤️❤️❤️❤️❤️
👨👩👧👦 @amin_moballegh
📝روایت شفاگرفتن یک بیمار با توسل به شهید علی یار خسروی
|🌼🦋💫|
🌷عصر پنجشنبه، مادر «علی یار» ، به سنتِ هر هفته، نشسته است کنار مزارِ پسرش که زن همسایه بی تاب و پریشان خودش را می رساند به مزار علی یار و شروع می کند به پهنای صورت اشک ریختن.
مادرِ علی یار می پرسد : «چی شده؟ این چه حال و روزیه ؟ »
و زن همسایه لابلای اشک هایی که قطره قطره، دارند روی مزار علی یار می بارند، با صدایی که گاه بغض، قطع و وصلش می کند و چانه ای که مدام می لرزد، این گونه پاسخ می دهد:
«پسرم مریضه! حالش خیلی بده! تو حالت احتضاره! نه حالش خوب میشه و نه تموم می کنه!
یکی از همسایه ها بهم گفت: برو به علی یار متوسل بشو. اومدم این جا از پسرت بخوام برا بچه م دعا کنه!» و دوباره طوفان گریه های زن وزیدن می گیرد.
مادر علی یار چند بیسکویت و کمی آب می دهد دست زن همسایه و زن، از شدت آشفتگی و اضطراب ، بدون این که حتی فاتحه ای بخواند ، اشک ریزان برمی گردد.
صبح جمعه، یکی تند و تند درب خانه را می زند. انگار آن سوی در اتفاقی رخ داده باشد، امان نمی دهد. مادرِ علی یار می خواهد خودش را برساند به درِ خانه که بچه ها در را باز می کنند و زن همسایه گریه کنان خودش را می اندازد داخل حیاط.
اول سجده می کند و زمین را می بوسد و بعد از آن، از درب خانه شروع می کند به بوسیدن تا زمین و پله ها را و خودش را می اندازد روی پاهای مادر علی یار و بوسه بارانش می کند.
مادرِ علی یار، با زحمت، شانه های زن همسایه را می گیرد و از زمین بلندش می کند.
« بلند شو! چی شده آخه؟! چه اتفاقی افتاده؟
گریه امان حرف زدن نمی دهد به زن همسایه.
شدیدتر از گریه های روی مزار علی یار، گریه می کند و شنیدن حرف هایش، لابلای آن همه بغض و آه و گریه، مشکل است:
«دیروز دلشکسته از شهیدآباد برگشتم خونه. کمی از آب رو که شما دادی، ریختم روی لبها و توی دهن پسرم. یک دفعه دیدم چشماشو باز کرد و دوباره بست. اول گمون کردم تموم کرد. حالم بد شد. به هم ریختم. شروع کردم گریه کردن که دیدم دوباره چشماشو باز کرد و گفت: مادر گرسنمه!!
با تعجب اشکامو پاک کردم و همون بیسکویت ها رو دادم بهش خورد.
الان حالش خوبه و نشسته توی خونه»
این جای داستان اشک های مادر علی یار و زن همسایه با هم می بارند، اما داستان به همین جا ختم نمی شود. زن همسایه از علی یار پیامی آورده است برای مادر:
«دیشب علی یار رو تو خواب دیدم. گفت برو به مادرم بگو جمعه ها سر مزار من نیاد. جمعه ها ما رو می برن زیارت امام حسین(ع) و اهل بیت(ع). همه ی رفیقام میرن زیارت ، اما من به احترام مادرم که میاد سر مزارم، می مونم پیشش و با بچه ها نمی رم زیارت. بهش بگو جمعه ها نیاد. . . »
سکوت، فضای خانه ی پدری «شهید علی یار خسروی» را فرا گرفته است. سکوتی که در امتزاج صدای گریه ی اهل خانه، چون موسیقی غریبی در عرش شنیده می شود.
❇ راوی: مادر شهید علی یار خسروی
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸