eitaa logo
امین،شهیدابراهیم هادی
206 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
47 فایل
ارتباط با ادمین @fazlollahi99
مشاهده در ایتا
دانلود
تسلیحات رادار آرایه فازی سه‌بعدی عصر توپ ۷۶ میلی متری فجر-۲۷ ، ۲ پرتابگر ۲ تایی موشک کروزدریایی و دو لانچر موشک ضد هوایی محراب سامانه های فریب موشک چف وفلر دوتا چهار تا توپ ۲۰ میلیمتری اورلیک دوتا چهار تا مسلسل دوشکا و توپ ۴۰ میلیمتری هدایت اپتیکی فتح جنگ‌افزارهاتوپخانه۲× اژدرانداز سه‌گانه سبک ۵۳۳ میلی‌متری کوسه کانال انجمن گرامیداشت شهداء
چهار قدرت برتر دنیا در صنعت پهپاد 🚨ایران عضو چهار قدرت برتر پهپادی دنیا است کانال انجمن گرامیداشت شهداء
مشخصات ناومحافظ سبک، فریگیت(مدل کوچک شده ناوشکن ) کلاس موج ۹۴ مترطول وپهنای بدنه۱۱ متر وزن ۱۴۲۰ تُن تعداد خدمه۱۴۰ نفرسرعت۳۰ گره دریایی (۵۶ کیلومتربرساعت) برد عملیاتی۳۰۰۰ مایل دریایی (بیش از ۵۵۰۰ کیلومتر) کانال انجمن گرامیداشت شهداء
رویین‌تن سبک‌ترین خودرو تاکتیکی منطقه 🔹رییس جهاد خودکفایی نیروی زمینی ارتش: پروژه رویین‌تن نتیجه چندین فناوریست و سبک‌ترین خودروی تاکتیکی بدنه کامپوزیت مقاوم در برابر گلوله‌های هسته فولاد کالیبر ۵۰ در منطقه است. کانال انجمن گرامیداشت شهداء
فیتر های سپاه پرواز جمع 3 فروندی جنگنده های Su _ 22 فیتر متعلق به نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درکل ایران دارای ۴۰ فروند Su_20و Su_22است کانال انجمن گرامیداشت شهداء
تانک فلاق یک تانک پرسرعت وسبک قابلیت عبور از مکان های باریک پشتیبانی نزدیک از پیاده نظام سلاح:مسلسل سنگین يا موشک های ضد زره کانال انجمن گرامیداشت شهداء
✍ماشين، جلوى سنگر فرمان دهى ايستاد. آقا مهدى در ماشين را باز كرد. ته ايفا يك افسر عراقى نشسته بود. پياده اش كردند. ترسيده بود. تا تكان مى خورديم، سرش را با دست هايش مى گرفت. 💢آقا مهدى باهاش دست داد و دستش را ول نكرد. پنج شش متر آن طرف تر. گفت برايش كمپوت ببريم. چهار زانو نشسته بودند روى زمين و عربى حرف مى زدند. ♻️تمام كه شد گفت «ببريد تحويلش بديد.» بى چاره گيج شده بود. باورش نمى شد اين فرمانده لشكر باشد تا ايفا از مقر برود بيرون، يك سره به مهدى نگاه مى كرد. کانال انجمن گرامیداشت شهداء ━━━━ 🌺 ━━━━
بسم ربّ الشهدا برا تهیه مهمات عملیات باید حاج احمد رو می دیدم رفتیم اتاقش اما حاجی آنجا نبود یکی از بچه ها گفت : " فکر کنم بدونم کجاست " مارو برد سمت دستشویی ها و دیدم حاج احـــمد اونجاست داشت در نهایت تواضـــع دست شویی هارو تمیز میکرد خواستیم سطل آب رو ازش بگیریم که نگذاشت و گفتد: " فرمـــانده زمان جنگ برادر بزرگـــتره و در بقیه مواقع کوچــــکتر از همه .. " حاج احمد متوسلیان کانال انجمن گرامیداشت شهداء ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
🔰 یاد یاران | 🔅 شیرینی‌های زندگی جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم. یکی برداشت و گفت: می‌تونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت و مثل همیشه هیچ‌کدوم رو نخورد. می‌برد خونه شیرینی‌های زندگی را با خانواده قسمت کنه. 📍شهید سید مرتضی آوینی کانال انجمن گرامیداشت شهداء ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
✦⇠سجاد همیشه باوضو بود. خیلی از غیبت کردن بدش می‌آمد. یکی از بارز‌ترین ویژگی‌هایش حیا و سر به زیری بود. از حقوقی که داشت برای انجام کارهای خیر هزینه می‌کرد. در انجام مسئولیت بالاترین دقت عمل را داشت. با بچه‌ها مانند خودشان بود. ✦⇠زبان آنها را خوب متوجه می‌شد. وقتی از سر کار می‌آمد پسرمان حامد را با خودش بیرون می‌برد و می‌گفت از صبح با شما بود حالا وظیفه من است که او را سرگرم کنم. ✦⇠یکی از دلایلی که سجاد خودش را به جمع شهدای حرم بی‌بی رساند، اخلاص و پاکی‌اش بود. بسیار با خلوص نیت کار می‌کرد. ✦⇠بارها به خودم می‌گفتم خدایا شکرت که بنده‌ای به این خوبی آفریدی. همسرم بسیار شیفته اهل بیت بود. ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) داشت در نهایت هم مثل او به شهادت رسید... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 کانال انجمن گرامیداشت شهداء ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
❇️خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. لباس هار ا که دید، گفت«تو این شرایط جنگی وابسته م می کنین به دنیا. » ❇️ گفتم«آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماهام سربزنی؟» بالاخره پوشید. وقتی آمد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم. خودش گفت«یکی از بچه های سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت. » یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 47 کانال انجمن گرامیداشت شهداء 🌺🍃
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بی‌صدا به اتاقش رفت. 💠صدا کرد:  مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم و بردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست. 💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.  پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش». 💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری». اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است» 💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به‌ خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند». 💠نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود.... ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد ●شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه کانال انجمن گرامیداشت شهداء 🌹🌹🌹🌹🌹🌹