eitaa logo
نگاره‌هاے امیرعباس
316 دنبال‌کننده
985 عکس
1هزار ویدیو
12 فایل
من نه شاعرم، نه فیلسوف؛ فقط مسافری هستم با چمدانی پر از سؤال... و اینجا، ایستگاهِ به اشتراک گذاشتنِ "حیرت"های من است. "در این دنیای پر زرق و برق، ما محکوم به راستگوی هستیم!" @Amirabbas_norozi✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاره‌هاے امیرعباس
(۱۱) 🔺️تازه فاصله‌ی مُوته تا مدینه حدود هزار کیلومتر بود! یعنی اگه می‌رفتن، برگشتنشون زمان‌بر بود و
(۱۲) اما بوی نقشه‌ی پیامبر به مشامشون رسید!👿 فهمیدن پیامبر داره اون‌ها رو از شهر دور می‌کنه… هزار کیلومتر! و وقتی برگردن، دیگه همه‌چیز تموم شده. 🔺️پس اولین سلاحشون رو به‌کار بردن: شایعه! گفتن اسامه جوونه، تجربه نداره، سپاه باهاش نمی‌ره.
(۱۳) 🔗 قدرت شایعه‌سازی‌شون اون‌قدر زیاد بود که پیامبر، با وجود بیماری شدید، رفت مسجد و دید همه هنوز توی مدینه‌ان و حرکت نکردن! 🔺️فرمود: «هرکس سپاه اسامه رو ترک کنه، ملعونه.» یعنی حرفی خیلی سنگین!😳
نگاره‌هاے امیرعباس
(۱۳) 🔗 قدرت شایعه‌سازی‌شون اون‌قدر زیاد بود که پیامبر، با وجود بیماری شدید، رفت مسجد و دید همه هنوز
(۱۴) ⚠️ پیامبر از قبل برای مقابله با این جریان طرح‌های فوق‌العاده‌ای ریخته بود، ولی این گروه سابقه‌ی هزارساله داشت و مدام جواب‌ضربه می‌زد و از رسانه و عملیات روانی بهترین استفاده رو می‌کرد . . .
(۱۵) ✍️ معلومه که یه مشت آدم همیشه‌فراری از جنگ، از رسانه و جنگ ترکیبی چیزی نمی‌فهمیدن! 🔺️طراحی عملیات جای دیگه بود! یهودیانی که زور نظامی نداشتن، ولی بلد بودن چطور انسان‌ها رو علیه همدیگه استفاده کنن… این همون حکمرانی شیطانه!
⛔️پرونده قسمت 5️⃣ ⚫️ کودتا با طعم شیطان در کوچه های مدینه 💠@Amirabbas_n_ir
(۱) 🔺️فضا یه‌جوری بود که انگار همه‌چیز روی یه نخ باریک آویزون شده. طبق تصمیم پیامبر، سپاه اسامه باید هرطور شده از مدینه خارج می‌شد؛ بدون توقف، بدون تأخیر. اما… یه گروه خاص انگار از این داستان خوششون نمی‌اومد. ده کیلومتری که رسیدن، ترمز کردن . . .❌️
نگاره‌هاے امیرعباس
(۱) 🔺️فضا یه‌جوری بود که انگار همه‌چیز روی یه نخ باریک آویزون شده. طبق تصمیم پیامبر، سپاه اسامه باید
(۲) ⚠️ریش سفید و عامل سرویس و آقای مدعی، رفت پیش اسامه و گفت: پیامبر داره رحلت میکنه! میدونی نماز پیکر پیامبر چقدر ثواب داره! استوپ بزن ! اسامه هم که براش جا افتاده بود این نفر دومه و به پیرمرد گفت stop !
(۳) 🚨 شیخی که از قبل نقشه داشت، دستیار مخصوصش رو با مغیره فرستاد به مدینه تا اوضاع رو دقیق چک کنن. این یه عملیات اطلاعاتی کامل بود . . .
(۴) 🔺️فرمودند کاغذ و قلم بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد من هرگز گمراه نشوید! پیامبر تا آخرین لحظه با حکومت شیاطین مقابله می‌کردند!😔
(۶) 🔹بعد این جسارت، در خانه پیامبر سروصدا میشه و یه سری از اهالی خانه اعتراض میکنن و یه عده هم طرفداری اون مردک رو می‌کنند! (عه! تو خونه پیامبر!!) 🔺️اینا از قبل در خانه حضرت رسول ، ادم کاشته بودند! 🔹جر و بحث بالا گرفت ، پیامبر فرمودند نمیخواد و بعد چند ساعت به دعوت ملک الموت لبیک میفرمایند!😭