eitaa logo
کانال امیرکیایی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
69 فایل
مداح وسخنران اهلبیت دارای تحصیلات دانشگاهی وحوزوی بابیش از ۴۰سال خدمت درخانه اهلبیت (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین حنانه جان خدا در حدیث قدسی (حدیثی ک مستقیم در معراج ب پیامبر نازل شد) میفرمایید فِي الحَديثِ القُدسِيِّ : يَابنَ آدَمَ ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلي . در حديث قدسى آمده است: «اى آدميزاد! همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم آفريدم» . و حدیث نبوی داریم که برای خداشناسی اول باید خودشناسی کرد ولی ببین خدارا میشه در خلقت های ک خلق کرده فهمید اما بزرگترین معجزه رسالت حضرت محمد (ص) قرآن کریم هست قرآن کریم دوبار بر قلب نازنین رسول الله نازل شده یک بار به طور جامع یه بار به طور مقطعی در ۲۳سال رسالت پیامبر رسالت پیامبر با ۵آیه اول ابتدای سوره علق آغاز میشه چرا قرآن کریم بزرگترین معجزه پیامبر اکرم (ص) است ؟ چون در عصر رسالت رسول الله سخنوری خیلی رایج بود برای همین بزرگترین معجزه رسول الله هست و بعداز گذشت ۱۴۰۰سال کسی نتونسته یک آیه مثل آیاتش بیارد ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
دیانا ادامه داد:حنانه جان پیغمبر معجزات دیگری هم داشته مثل شق القمر ، اعلام پیروزی قبل از جنگ بدر و خندق °°اما قرآن کریم در یک نگاه °° قرآن دارای ۳۰جز ۱۲۰حزب ۳۲۳۶آیه است که در طول ۲۳بر پیامبر نازل شد -بزرگترین سوره قرآن بقره است که دونیم جزقرآن را در برگرفته و کوچکترین سوره قرآن کوثر است ک ۳آیه است که در مورد حضرت زهراست -‌سوره های یوسف،یونس،نوح،هود،ابراهیم، محمد،یس،طه به نام انبیا مزین هستن -سوره توبه تنها سوره ای هست که بسم الله الرحمن الرحیم ندارد -و سوره نمل تنها سوره ای هست که دو بسم الله الرحمن الرحیم دارد -سوره ای مریم تنها سوره ای است که به نام یک بانو است -سوره رم تنها سوره ای که ب نام یک کشور است -سوره قریش هم نام قبیله حضرت رسول -سوره نور هم نام یکی از شهرهای ایران -سوره جعمه هم نام یکی از ایام هفته -سوره حج هم نام یکی از فروع دین است -سوره سجده نام یکی از ارکان نماز است دیانا پشت هم میگفت من فکم باز مونده بود ادامه داد اما قرآن در تفسیر -سوره عادیات در معنی منصوب به حضرت علی است -سوره قدر در شان حضرت مهدی (ع)است -سوره فجر درشان امام حسین(ع)است -سوره دهر در شان اهل بیت است -‌سوره حجرات به سوره اخلاق و ادب معروف است -در سوره نساء قوانین مربوط به ازدواج مطرح شده است -در سوره علق خداوند به رسول الله دستور قرائت قرآن داده است -داستان شب تاریخی هجرت رسول الله (ص) از مکه به مدینه در سوره انفال مطرح شده است -داستان جنگ بدر درسوره انفال مطرح است جالب است بدانیم در سوره نسا علاوه بر قوانین ازدواج موضوع اطاعت از رهبری مطرح است ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
-دیاناجون دیانا:جونم عزیزم -چرا اسم اهل بیت تو قرآن نیست دیانا: خب بذار جوابت از زبان آیت الله علامه جعفری بدم چشم دوختم به دهن دیانا الف:‌ خود ائمه قرآن ناطق هستن حضرت علی (ع)در جریان جنگ صفین زمانی که معاویه و طرفدارنش قرآن بر نیزه زدن فرمود من قرآن ناطقم ب: شاید صرحتا در قرآن نام خاندان وحی و ائمه اطهر نیامده باشد، اما حدود ۳۰۰آیه قرآن در شان و فضایل مولی الموحدین امیرالمومنین است ج: تفسیر :التفسیر کشف الفاظ عن المشکل تفسیر برداشتن چهره الفاظ آیات قرآن است د: تاویل : حضرت رسول خود زمان نزول آیات بارها قید میکردن این آیه و سوره درشان چه شخصی ،چه حادثه ای و یا چه چیزی هست ؟ قانع شدی؟ -اوهوم ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
تو سال ۹۴کلا زندگیم عوض شد زینب راهی کربلا شد و من با اشک راهیش کردم خودمو هزاربار لعنت کردم که چرا سفر دوم کربلا را نرفتم تو این مدت منم پیگیر خادم الشهدا بودم تو سایت کوله بار عضو شدم شهریور ماه بود که باهام تماس گرفتن که کلاس خادمی داریم من همه ی آرزوم بود که خادم طلائیه و شلمچه باشم اما وقتی تو کلاس خادمی گفتن شرهانی قیافم 😐😐😐😣😣 دیدنی شد ای بابا شرهانی کجاست من اصلا این منطقه را نمیشناختم عجبا خدایا شانس پخش میکردی من کجا بودم رفتم خونه مامان :حنانه چته دختر؟ کشتی هات غرق شده ؟ -خادمیم افتاده شرهانی مامان:بسلامتی خب چته -من دوست داشتم طلائیه یا شلمچه باشم مامان :خدا خیر و صلاح آدما را بهتر میدونه برو لااقل یه ذره درمورد منطقه شرهانی تحقیق کن ببین کجاس و چی داره تا ی شناخت ازش داشته باشی -باشه ..... امام_هادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
اولين و برجسته ترين حادثه در شرهاني غرق شدن حدود 400 نفر از نيروهاي تيپ امام حسين ( ع ) در اولين شب عمليات محرم در رودخانه دويرج است . توصيف اين اتفاق به اين صورت است : كه عمليات محرم در دهم آبان ماه 1361 آغاز مي شود آن شب بارندگي شديدي صورت مي گرد . آب رودخانه طغيان مي كنند . نيروهاي عراقي در آن دست رودخانه قرار دارد و نيروهاي خط شكن بايد از رودخانه عبور كنند و كمين هاي دشمن را بزنند و چنانچه اين كار صورت نمي گرفت يگان هاي جناح راست ( لشكر علي ابن ابيطالب + 8 نجف و 25 كربلا به محاصره مي افتند . اما با وجود تاخير در شروع عمليات آب همچنان كاهش پيدا نمي كند . 1 گردان از نيروهاي امام حسين ( ع ) به ميان آب مي زنند كه حدود 376 نفر از بچه ها را آب مي برد و تعداد اندكي از آنها از رودخانه مي گذرند و كمينهاي دشمن را مي زنند . حادثه هاي ديگر آخرين روزهاي دفاع مقدس است رژيم بعثي اين محور عمليات بسيار سنگين را در شرايط نامساعد آب و هوايي ( 52 درجه )‌تدارك نمود و با بمبارانهاي شيميايي و هوايي نيروهاي ارتش را در اين منطقه به محاصره در آورد‌و‌تعداد‌زيادي از آنها را در يك فاجعه انساني به شهادت رساند و يا به اسارت‌در‌آورد نحوه عقب نشيني و نيز تعقيب ‌دشمن و‌ آب‌ و ‌هواي بسيار نا‌مساعد باعث ‌شد كه اين صفحه به عنوان حادثه مهم مرسوم 21/4/67 نامگذاري شود در لب تاپ را بستم و های های گریه کردم خوندنش نفسمو گرفت وای به حال اون رزمندهای که خودشون تو صحنه بودن ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅
قلم و کاغذ گذاشتم کنار لب تاپ رو میز چادرمو سر کردم از اتاق خارج شدم مامان: کجا میری -مزارشهدا مامان :باشه تا رسیدن به مزار یکی دوساعت طول کشید از قطعه شهدای مدافع حرم وارد مزار شهدا شدم بعد رفتم قطعه سرداران بی پلاک با اشک گفتم نمیدونم کدومتون برای شرهانی هستید اما ازتون ممنونم😔 یکی دوساعت همون جا بودم برای نماز بلند شدم که با حاج آقا رمضانی چشم تو چشم شدم -سلام حاج آقا حاج آقا:سلام دخترم ماشالله چقدر تغییر کردین -حاج آقا دارم ۵ساله میشم یه نیم ساعت باهاش حرف زدم از این چندسال گفتم آخرشم بهش گفتم خادم شرهانی ام با لحنی که مخصوص یه رزمنده است گفت من را عشق شرهانی دیوانه کرده است عشق بازی را شرهانی عاشق کرده است اون لحظه نفهمیدم یعنی چی ۴ماه بعد وقتی پا ب دشت شقایق ها گذشتم فهمیدم اینجا نقطه مرزی ایران امنیت بیداد میکند ۵سال از مسخره کردن شهدا میگذره و حالا به کمک همون چهارتا استخوان و یه پلاک دست از کشیدم و شدم به کمک الان 😊 پایان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت اول (زمــانـــے بـراے زنـدگــے) حتی وقتے مشروب نمے خوردم بیدار شدن با سردرد و سرگیجه برام عادے شده بود ... ڪم ڪم حس مے ڪردم درس ها رو هم درست متوجه نمیشم ... و ... هر دفعه یه بهانه براے این علائم پیدا مے ڪردم ...ولی فڪرش رو نمے ڪردم بدترین خبر زندگیم منتظرم باشه ... بالاخره رفتم دڪتر ... بعد از ڪلے آزمایش و جلسات پزشڪی... توے چشمم نگاه ڪرد و گفت ... - متاسفیم خانم ڪوتزینگه ... شما زمان زیادے زنده نمے مونید ... با توجه به شرایط و موقعیت این تومور ... در صد موفقیت عمل خیلے پایینه و شما از عمل زنده برنمے گردید ... همین ڪه سرتون رو ... مغزم هنگ ڪرده بود ... دیگه ڪار نمے ڪرد ... دنیا مثل چرخ و فلک دور سرم مے چرخید ... - خدایا! من فقط 21 سالمه ... چطور چنین چیزے ممڪنه؟... فقط چند ماه؟ ... فقط چند ماه دیگه زنده ام!! ... حالم خیلے خراب بود ... برگشتم خونه ... بدون اینڪه چیزے بگم دویدم توے اتاق و در رو قفل ڪردم ... خودم رو پرت ڪردم توے تخت ... فقط گریه مے ڪردم ... دلم نمے خواست احدے رو ببینم ... هیچ ڪسے رو ... یڪشنبه رفتم ڪلیسا ... حتے فڪر مرگ و تابوت هم من رو تا سر حد مرگ پیش مے برد ... هفته ها به خدا التماس ڪردم ... نذر ڪردم ... اما نذرها و التماس هاے من هیچ فایده اے نداشت ... نا امید و سرگشته، اونقدر بهم ریخته بودم ڪه دیگه ڪنترل هیچ ڪدوم از رفتارهام دست خودم نبود ... و پدر و مادرم آشفته و گرفته ... چون علت این همه درد و ناراحتے رو نمے دونستن ... خدا صداے من رو نمے شنید .. ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت دوم (مـســیـحــے یـا یـهـودے) ےه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت ... به خودم گفتم... - تو یه احمقے آنیتا ... مگه چقدر از عمرت باقے مونده ڪه اون رو هم دارے با ناله و گریه هدر میدے؟ ... به جاے اینڪه دائم به مرگ فڪر مے ڪنے، این روزهاے باقے مونده رو خوش باش ... همےن ڪار رو هم ڪردم ... درس و دانشگاه رو ڪنار گذاشتم ... یه لیست درست ڪردم از تمام ڪارهایے ڪه دوست داشتم انجام شون بدم ... و شروع ڪردم به انجام دادن شون ... دائم توے پارتے و مهمونے بودم ... بدون توجه به حرف دڪترها، هر چیزے رو ڪه ازش منع شده بودم؛ مے خوردم ... انگار مے خواستم از خودم و خدا انتقام بگیرم ... از دنیا و همه چیز متنفر بودم ... دیگه به هیچے ایمان نداشتم ... اون شب توے پارتے حالم خیلے بد شد ... سرگیجه و سردردم وحشتناک شده بود ... دیگه حتے نمے تونستم روے یه خط راست راه برم ... سر و صدا و موسیقے مثل یه همهمه گنگ و مبهم توے سرم مے پیچید ... دیگه نفهمیدم چے شد ... چشم باز ڪردم دیدم توے اورژانس بیمارستانم ... سرم درد مے ڪرد و هنوز گیج بودم ... دڪتر اومد بالاے سرم و شروع به سوال پرسیدن ڪرد ... حوصله هیچ ڪس رو نداشتم ... بالاخره تموم شد و پرستار پرده رو ڪنار زد ... تخت ڪنار من، یه زن جوان محجبه بود ... اول فڪر ڪردم یه راهبه است اما حامله بود ... تعجب ڪردم ... با خودم گفتم شاید یهودیه ... اما روبند نداشت و لباس و مقنعه اش هم مشڪے نبود ... من هرگز، قبل از این، یه مسلمان رو از نزدیک ندیده بودم ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســـوم (خدایـــے ڪـہ مــے شـنـود) مسلمانان ڪشور من زیاد نیستند یعنے در واقع اونقدر ڪم هستند ڪه میشه حتے اونها رو حساب نڪرد ... جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگے مے ڪنن ... همون طور ڪه به بالشت هاے پشت سرش تڪیه داده بود ... داشت دونه هاے تسبیحش رو مے چرخوند ... ڪه متوجه من شد ... بهم نگاه ڪرد و یه لبخند زد ... دوباره سرش چرخوند و مشغول ذڪر گفتن شد ... نمے دونم چرا اینقدر برام جلب توجه ڪرده بود ... - دعا مے ڪنے؟ ... - نذر ڪرده بودم ... دارم نذرم رو ادا مے ڪنم ... - چرا؟ ... - توے آشپزخونه سر خوردم ... ضربان قلبش قطع شده بود... چشم هاے پر از اشڪش لرزید ... لبخند شیرینے صورتش رو پر ڪرد ... - اما گفتن حالش خوبه ... - لهجه ندارے ... - لهستانیم ولے چند سالے هست آلمان زندگے مے ڪنم... - یهودے هستے؟ ... - نه ... تقریبا 3 ساله ڪه مسلمان شدم ... شوهرم یه مسلمان ترک، ساڪن آلمانه ... اومده بودیم دیدن خانواده ام... و این آغاز دوستے ما بود ... قرار بود هردومون شب، توے بیمارستان بمونیم ... هیچ ڪدوم خواب مون نمے برد ... اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام مے گفت ... منم از بلایے ڪه سرم اومده بود براش گفتم ... از شنیدن حرف ها و درد دل هاے من خیلے ناراحت شد ... - من برات دعا مے ڪنم ... از صمیم قلب دعا مے ڪنم ڪه خوب بشے ... خیلی دل مرده و دلگیر بودم ... - خداے من، جواب دعاهاے من رو نداد ... شاید ڪلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه ... چرخیدم و به پشت دراز ڪشیدم ... و زل زدم به سقف ... - خداے تو جوابت رو داد ... اگر خداے تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم ... خیلی ناامید بودم ... فقط مے خواستم زنده بمونم ... به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگے بود ... بهشتے ڪه براے نگهداشتنش حاضر بودم هر ڪارے بڪنم ... هر ڪارے ... ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهـــارم (عـهــدے ڪہ شـڪـسـت ) چند ماه گذشت ... زمان مرگم رسیده بود اما هنوز زنده بودم... درد و سرگیجه هم از بین رفته بود ... رفتم بیمارستان تا از وضعیت سرم با خبر بشم ... آزمایش هاے جدید واقعا خیره ڪننده بود ... دیگه توے سرم هیچ تومورے نبود ... من خوب شده بودم ... من سالم بودم ... اونقدر خوشحال شده بودم ڪه همه چیز رو فراموش ڪردم ... علے الخصوص قولے رو ڪه داده بودم ... برگشتم دانشگاه ... و زندگے روزمره ام رو شروع ڪردم ... چندین هفته گذشت تا قولم رو به یاد آوردم ... با به یاد آوردن قولم، افڪار مختلف هم سراغم اومد ... - چه دلیلے وجود داشت ڪه دعاے اون زن مسلمان مستجاب شده باشه؟ ... شاید دعاے من در ڪلیسا بود و همون زمان تومور داشت ذره ذره ناپدید مے شد و من فقط عجله ڪرده بودم ... شاید ... شاید ... چند روز درگیر این افڪار بودم ... و در نهایت ... چه نیازے به عوض ڪردن دینم بود؟ ... من ڪه به هر حال به خدا ایمان داشتم ... تا اینڪه اون روز از راه رسید ... روے پلڪان برقے، درد شدیدے توے سرم پیچید ... سرم به شدت تیر ڪشید ... از شدت درد، از خود بے خود شدم ... سرم رو توے دست هام گرفتم و گوله شدم ... چشم هام سیاهے مے رفت ... تعادلم رو از دست دادم ... دیگه پاهام نگهم نمے داشت ... نزدیک بود از بالاے پله ها به پایین پرت بشم ڪه یه نفر از پشت من رو گرفت و محڪم ڪشید سمت خودش ... و زیر بغلم رو گرفت... به بالاے پله ها ڪه رسیدیم افتادم روے زمین ... صدای همهمه مردم توے سرم مے پیچید ... از شدت درد نمے تونستم نفس بڪشم ... همین طور ڪه مچاله شده بودم یه لحظه به یاد قولے ڪه داده بودم؛ افتادم ... - خدایا! غلط ڪردم ... من رو ببخش ... یه فرصت دیگه بهم بده ... خواهش مے ڪنم ... خواهش مے ڪنم ... خواهش مے ڪنم ... ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت پــنــجــم (پـاســخ مــن بہ خــدا) برای اسلام آوردن، تا شمال لهستان رفتم … من هیچ چیز در مورد اسلام نمے دونستم … قرآن و مطالب زیادے رو از اونها گرفتم و خوندم … هر چیز ڪه درباره اسلام مے دیدم رو مطالعه مے ڪردم؛ هر چند مطالب به زبان ما زیاد نبود … و بیش از اون ڪه در تایید اسلام باشه در مذمت اسلام بود … دوگانگے عجیبے بود … تفڪیک حق و باطل واقعا برام سخت شد … گاهے هم شک توے دلم مے افتاد … – آنیتا … نڪنه دارے از حق جدا میشے … فقط مے دونستم ڪه من عهد ڪرده بودم … و خداے مسلمان ها جان من رو نجات داده بود … بین تمام تحقیقاتم یاد حرف هاے دوست تازه مسلمانم افتادم … خودش بود … مسجد امام علے هامبورگ … بزرگ ترین مرڪز اسلامے آلمان و یڪے از بزرگ ترین هاے اروپا … اگر جایے مے تونستم جواب سوال هام رو پیدا ڪنم؛ اونجا بود … تعطیلات بین ترم از راه رسید و من راهے آلمان شدم … بر خلاف ذهنیت اولیه ام … بسیار خونگرم، با محبت و مهمان نواز بودند … و بهم اجازه دادند از تمام منابع اونجا استفاده ڪنم … هر چه بیشتر پیش مے رفتم با چیزهاے جدیدترے مواجه مے شدم … جواب سوال هام رو پیدا مے ڪردم یا از اونها مے پرسیدم … دید من به اسلام، مسلمانان و ایران به شدت عوض شده بود … ڪم ڪم حس خوشایندے در من شڪل گرفت … با مفهومے به نام حڪمت خدا آشنا شدم … من واقعا نسبت به تمام اون اتفاقات و اون تومور خوشحال بودم … اونها با ظاهر دردناک و ناخوشایند شون، واسطه خیر و رحمت براے من بودند … واسطه اسلام آوردن من … و این پاسخ من، به لطف و رحمت خدا بود … زمانے ڪه من، آلمان رو ترک مے ڪردم … با افتخار و شادے مسلمان شده بودم … ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❇️ آیت الله مشکینی رحمه الله علیه: 🌴مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید! در هر روزی که یا امامی است به نیت زیارت آن امام یک زیارت امین الله که زیارت کوتاهی هم هست بخوانید تا جزء زائران آن امام محسوب شوید و از برکات زیارت آن امام معصوم بهره مند گردید. 👆👆👆❤️ الله ❤️ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ⚜️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ (السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ)، أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى دَعَاكَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَكَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِكَ [شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِكَ] مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِكَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِكَ. ▪️ اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلامَ الْقَاصِدِينَ إِلَيْكَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاكَ مُسْتَجَابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ [مَبْذُولَةٌ] وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ [مَوْجُودَةٌ] وَ عِدَاتِكَ لِعِبَادِكَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَكَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَكَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوَائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ [لَدَيْكَ] مُتْرَعَةٌ اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِي وَ اقْبَلْ ثَنَائِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمَائِي وَ مُنْتَهَى مُنَايَ وَ غَايَةُ رَجَائِي فِي مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ. ▪️ كتاب«كامل الزيارات»پس از متن زيارت اين جملات آمده است: أَنْتَ إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلايَ اغْفِرْ لِأَوْلِيَائِنَا وَ كُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا وَ أَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَى إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ