فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
وسایل یکی یکی بین مردهای فامیل دست به دست تا ماشین میرفت با بیرون رفتن هر کدام از آنها در ذهنم جای آن را مشخص می کردم با صدای بلندی که از حیاط آمد همه ترسیدیم وقتی به حیاط آمدم متوجه شدم اجاق گاز از دستشان افتاده و شیشه جلوی آن شکسته است چند روز مانده به عروسی یکی از کارهای ما این شده بود که دنبال شیشه جلوی این گاز ،باشیم متأسفانه پیدا هم نمیشد.
روزهای آخر برای چیدن جهاز از دانشگاه یکسره خانه خودمان می رفتم، حمید هم برای جابجایی وسایل از سر کار به خانه می آمد، چون خانه کوچک بود چیدمان وسایل وقت و انرژی زیادی میخواست حمید در حالی که مشغول انداختن کارتون کف اتاق خواب بود گفت: «خانم نظرت چیه غذای بیرون نگیریم اجاق گاز رو وصل کنیم همینجا یه چیز ساده درست کن بخوریم اولین غذایی که پختم سیب زمینی سرخ کرده با تخم مرغ بود گفتم بیا این هم غذای سرآشپز برای چیدمان وسایل تصمیم گرفتیم بعضی از وسایل آشپزخانه را حتی از داخل کارتون بیرون نیاوریم چون کل کابینتهای آشپزخانه چهار تا هم نمی شد.
یک طرف پذیرایی بیست متری خانه فرش شش متری پهن کردیم، بوفه و مبل ها را هم بعد از چند بار جابجا کردن دور اتاق چیدیم البته یک ستون هم وسط پذیرایی به این کوچکی داشتیم باید طوری وسایل را می چیدیم که ستون وسط خانه کمترین مزاحمت را داشته باشد.
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_یک
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
نوه صاحب خانه هر وقت این ستون را میدید میگفت: «وقتی که ما پایین زندگی میکردیم از همین ستون میگرفتیم میرفتیم بالا تا دستمون به سقف میخورد بر می گشتیم
دوره عقیدتی حمید یک طرف امضاء جمع کردن برای شهید گمنام از طرف دیگر در کنار تمیز کردن خانه و چیدن وسایل جهاز حسابی مشغولم کرده بود بین همه این گرفتاری مشغول جابجا کردن وسایل بودم که از طرف دانشگاه با من تماس گرفتند و خبر دادند که مسابقات کشوری کاراته دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی دقیقاً یک روز قبل
عروسی افتاده و قرار است در شهر ساری برگزار شود. من ورزش کاراته را تا کمربند زرد پیش پدرم آموزش دیده بودم بعد هم که رفتم باشگاه و کمربند مشکی ،گرفتم، تاریخ دقیق مسابقات قبلاً اعلام نشده بود به من گفته بودند احتمال زیاد مسابقات آذرماه باشد خیالم راحت بود که تا آن موقع ما عروسی را گرفته و حتی مسافرت و ماه عسل را هم رفته ایم اما حالا خبر دادند مسابقه دقیقاً روز اول آبان ماه برگزار می شود.
دو دل بین رفتن و نرفتن بودم شش ماه زحمت کشیده بودم و تمرینات سختی را گذرانده بودم مسابقات برایم اهمیت داشت به مربی گفتم من برای مسابقه همراهتون ،میام فقط منو زودتر برسونید قزوین که به کارهای عروسیم برسم مربی که از تاریخ دقیق عروسی خبر داشت خندید و گفت: «هیچ معلومه چی داری میگی دختر؟ اون جا که وسط
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل پنجم : صد شعر خوانده ایم که قافیه اش نام توست
#قسمت_هشتاد_و_دو
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
مسابقه حلوا خیرات نمیکنن اومدیم به صورتت ضربه خورد کبود شد اون وقت میگن داماد روز اول نرسیده عروس رو زده کلی خندیدم و گفتم «حمید آقا خودش مربی کاراته ست ولی دست بزن نداره حتى توی مسابقات سعی میکنه ضرباتش طوری باشه که به حریفش آسیبی نزنه در نهایت مربی حرفش را به کرسی نشاند نگذاشت که برای مسابقات به ساری بروم
و
دوم آبان عید غدیر سال نود و دو روز برگزاری جشن عروسی ما بود، با حمید نیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسیمان هیچ گناهی نباشد سه روز روزه بگیریم.
شبی که کارت دعوت عروسی را مینوشتیم حمید یک لیست بلندبالا از رفقایش را دست گرفته بود و دوست داشت همه را دعوت کند، رفیق زیاد داشت چه رفقای همکار چه رفقای هم ،هیئتی چه رفقای باشگاه همسایه،ها ،فامیل خلاصه با خیلیها رفت و آمد داشت با همه قاتی می شد ولی رفیق باز ،نبود این طوری نبود که این رفاقتها بخواهد از با هم بودنهایمان کم کند وقتی لیست تعداد رفقایش را دیدم به شوخی :گفتم تو آنقدر رفیق داری میترسم شب عروسی مشغول اینها بشی منو فراموش کنی!»
حمید ششمین فرزند خانواده بود که ازدواج میکرد برای همین در خانواده آنها این چیزها تازگی نداشت و برایشان عادی شده بود،
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 605.mp3
10.2M
🎙لطف حسین ما را تنها نمی گذارد...
🔻مناجات با #امام_زمان(عج)
🔻روضه #حضرت_زینب(س)
⏱ #بیش_از_ده_دقیقه | 12:44
👤حجت الاسلام سید محمد جواد #سبحانی
🚨🤲 درخواست دعای فوری و حداکثری برای رزمندگان غزه
⚠️ با توجه به شروع حملات زمینی رژیم وحشی صهیونیستی و به حداکثر رسیدن حملات هوایی، امشب تا میتوانید برای پیروزی و سلامتی مجاهدین اسلام، دعا بفرمایید زیرا به فرموده حضرت محمد (ص): «دعا، سلاح مومن است.»
🔰 توصیه عمومی در این ساعات سخت غزه
✨ فرستادن صلوات
📿 خواندن امن یجیب
🤲🏼 خواندن دعای جوشن صغیر
💳 دادن صدقه
📲 نشر حداکثری در گروهها
و خواندن دعا لازم و ضروری هست
🏷 #طوفان_الاقصی #فلسطین #رژیم_صهیونیستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس کمیتۀ علمی ستاد استهلال دفتر رهبر انقلاب: خواندن نماز آیات هنگام ماهگرفتگی امشب واجب است.
❌❌❌❌❌خواندن نماز آیات امشب در ساعت ۲۳:۰۵ تا ۰۰:۲۲ دقیقه برای همه واجب است ❌❌❌❌❌
یادتون نره ✅✅
آیا در نماز آیات می توان بسم الله الرحمن الرحیم را به عنوان یک آیهی مستقلّی حساب کرد و به رکوع رفت؟
✍ طبق فتوای اکثر مراجع معظم تقلید بله میشه ولی طبق فتوای مقام معظم رهبری و آیت الله سیستانی احتساب بسمالله الرحمن الرحیم به عنوان یک آیه کافی نیست❌
البته آیت الله سیستانی در خصوص این مساله{احتساب بسم الله الرحمن الرحیم}به عنوان یک آیه احتیاط واجب دارند ولی مقام معظم رهبری فتوا دادند که کافی نیست پس مقلدین این دو بزرگوار{مقام معظم رهبری و آیت الله سیستانی} اگر بناست بعد از حمد، سورهی توحید بخوانند به روش زیر بخوانند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد👈 رکوع
اللَّهُ الصَّمَدُ 👈رکوع
لَمْ یَلِدْ 👈رکوع
وَلَمْ یُولَدْ 👈رکوع
ولم یکن لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ👈 رکوع
✅در اینجا با توجه به اینکه "لم یلد" قسمتی از یک آیه هست ولی چون معنای آن کامل است می توان طبق نظر این دو مرجع آن را خواند و به رکوع رفت
✅مقلدین سایر مراجع اگر بناست بعد از خواندن حمد سورهی توحید بخوانند به روش زیر بخوانند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم👈رکوع
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد👈 رکوع
اللَّهُ الصَّمَدُ 👈رکوع
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ 👈رکوع
ولم یکن لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ 👈 *رکوع*