eitaa logo
کانال امیرکیایی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
69 فایل
مداح وسخنران اهلبیت دارای تحصیلات دانشگاهی وحوزوی بابیش از ۴۰سال خدمت درخانه اهلبیت (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل هشتم : عشق یعنی آشنایی با خدا مهدی صاحب زمان از ما رضا 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕 سوار بشی تا حالت برگرده سر جاش». چون نمی خواستم بیشتر از این عمه را ناراحت کنم خیلی زود از آنجا بیرون آمدیم حمید وسط راه کلی تنقلات گرفت که حال و هوای من را عوض کند خانه که رسیدیم نوه های صاحبخانه جلوی در بودند،هر چیزی که خریده بود را به آنها تعارف کرد، همیشه دست و دل باز بود، هر بار که خوراکی می خرید اگر نوه های صاحبخانه را وسط پله ها می دید به آنها تعارف می کرد اگر من شله زرد یا آش می پختم می گفت: «حتماً یه کاسه بدیم به صاحب خونه یه کاسه هم بذار کنار ببریم برای مادرم ».وقتی نصف بیشتر خوراکی ها را به نوه های صاحب خانه داد از پله ها بالا آمد و گفت:«من که از پرونده اعمالم خیلی می ترسم حداقل شاید به خاطر دعای خیر این بچه های معصوم خدا از سر تقصیراتم بگذره». یک هفته ای از این ماجرا نگذشته بود که تلویزیون اعلام کرد حاج حسین همدانی در سوریه به شهادت رسیده است، وقتی حمید خبر شهادت را شنید جلوی تلویزیون ایستاده گریه می کرد خیلی خوب سردار همدانی را می شناخت چون در چندین دوره آموزشی که در تهران برگزار شده بود با این شهید برخورد داشت با حسرت گفت:« حاج حسین حیف بود، ما واقعاً به حضورش نیاز داشتیم»،همان روز عمه ما را برای ناهار دعوت کرده بود، موقع پاک کردن سبزی به عمه گفتم :«سردار همدانی شهید شده، حمید از شنیدن این خبر کلی گریه کرده»، حمید تا شنید چشم هایش را گردکرد که یعنی :«برای چی به مادرم گفتی»،من هم فقط شانه هایم را انداختم بالا،دوست نداشت عمه ناراحتیش را ببیند، برای همین رفت داخل اتاق و با خواهرزاده هایش 🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل هشتم : عشق یعنی آشنایی با خدا مهدی صاحب زمان از ما رضا 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕 مشغول توپ بازی ،شد به سر و کله هم می زدند بیشتر صدای حمید می آمد تا بچه ها، هنوز هم گاهی اوقات بچه های خواهرش می گویند.کاش دایی بود با هم توپ بازی می کردیم! گروهی که اسمشان در قرعه کشی برای اعزام به سوریه در آمده بود پشت هم دوره های آماده سازی و آموزش رزم می رفتند روزهایی که حمید توی این جمع نبود دنیا برایش شده بود مثل قفس! پکر بود و حال و حوصله هیچ کاری نداشت، حس آدم جا مانده ای را داشت که همه رفقایش رفته باشند. موقع اعزام این گروه پروازشان چند باری به تعویق افتاد،هر روز که حمید به خانه می آمد من از رفتن رفقایش می پرسیدم حمید با خنده می گفت:«جالبه هر روز صبح از اینها خداحافظی می کنیم دوباره فردا صبح بر می گردن سر کار، بعضی از همکارا میگن ما دیگه روی رفتن سمت خونه نداریم هر روز صبح خانواده با اشک و نذر و نیاز ما رو راهی می کنن ماخداحافظی می کنیم باز شب بر می گردیم خونه!». شانزدهم مهر با ناراحتی آمد و گفت: «بالاخره رفتند و ما جا ماندیم! پدرت موقع رفتنشون خیلی گریه کرد همه رو تک تک بغل کرد ازشون حلالیت خواست و از زیر قرآن رد کرد»،بابا سر این چیزها حساس بود خیلی زود احساساتی می شد این صحنه ها او را یاد دوران دفاع مقدس و رفقای شهیدش می انداخت همان موقع ها بود که مستند ملازمان حرم صحبت های همسران شهدای مدافع حرم از شبکه افق پخش می شد پدرم زنگ می زد به حمید و می گفت:«نذار فرزانه این برنامه ها رو ببینه»، یک دوره ای شبکه افق خانه ما 🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
هدایت شده از  زنان منتظر تا فتح فلسطین وقدس لبیک یا خامنه ای🇮🇷🇸🇩
23.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(س) 🌴تو زهرای پیمبر پروری زهرا 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮 🔮🔭 🔭 💎 تقویم نجومی 💎 شنبه 👈4 آذر/ قوس 1402 👈11 جمادی الاول 1445👈25 نوامبر 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌹ولادت خواجه نصیر الدین طوسی "597 ه" 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅مسافرت. ✅خریدن کردن. ✅شروع به کار و کسب. ✅اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅داد و ستد و تجارت. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅و قرض و وام دادن و گرفتن خوب است 👶 زایمان مناسب و نوزاد در زندگی هرگز فقیر نگردد. 🚘مسافرت: سفر خوب است. 💑مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی خوب است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج ثور و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خواستگاری و عقد و ازدواج. ✳️شراکت و امور شراکتی. ✳️خرید طلا و جواهرات. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️رفتن به تفریحات سالم. ✳️خرید املاک. ✳️اغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث خبط دماغ می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب یکشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 12 سوره مبارکه "یوسف علیه السلام" است. ارسله معنا غدا یرتع و یلعب... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان @taghvimehamsaran با این دعا روز خود را شروع کنید 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨ 🔭 🔮🔭 🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16722190058195200163193.mp3
4.02M
حرف رفتن و نزن...!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرا جـٰان ؛ مادر که نباشد ، خانه بهم می‌ریزد ! حسن در بقیع . حسین در کربلا . زینب در دمشق 💔:)) .
فصل هشتم : عشق یعنی آشنایی با خدا مهدی صاحب زمان از ما رضا 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕 ممنوع بود! آن روزها برای همه ما سخت می گذشت حمید می گفت کل پادگان یک حالت غمی به خودش گرفته است، خیلی بی تاب شده بود، نماز شب خواندن هایش فرق کرده بود هر وقت از دانشگاه می آمدم ،از پشت در صدای دعاهایش را می شنیدم وارد که می شدم چشم های خیسش گواه همه چیز بود، دلش نمی خواست بماند، میل رفتن داشت. کمی که گذشت تماس های رفقای حمید از سوریه شروع شد زنگ می زدند و از حال و هوای سوریه می گفتند صدا خیلی با تأخیر می رفت، حمید سعی می کرد به آنها روحیه بدهد بگو بخند راه می انداخت هر کدام از رفقایش یک جوری دل حمید را می بردند آقا میثم از اعضای گروهانشان می گفت :«من همین جا می مونم تا تو بیایی ،سوریه اینجا ببینمت بعد برگردم ایران »،همین همکارش لحظه آخر حمید را بغل کرده بود و گفته بود:«حمید من دو تا پسر دارم، ابوالفضل و ،عباس اگه از سوریه سالم برگشتم که هیچ اگه شهید شدم به بچه های من راه راست رو نشون بده». حمید خانه که می آمد می گفت :«به خانم های رفقایی که رفتن سوریه زنگ بزن و حالشون رو بپرس بگو اگه چیزی نیاز دارن یا کاری دارن تعارف نکنن»، من هم گاهی از اوقات به دور از چشمان حمید می نشستم پای سیستم عکس های گروهی حمید با همکارانش را می دیدم مخصوصاً برای آنهایی که اعزام شده بودند و بچه داشتند خیلی دلم می سوخت با گریه دعا می کردم به خدا می گفتم: «خدایا تو رو به حق پنج تن این همکار حمید بچه داره، انشاء الله سالم برگرده»، آن روزها اصلا فکرش را نمی کردم که چند هفته بعد همین عکس ها را ببینم و این بار برای حمید اشک بریزم و روز و شبم را گم کنم. 🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡 _._._._._🌷♡🌷_._._._.
فصل نهم : مالقا را به بقا بخشیدیم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕 به واسطه دوستم کتاب«دخترشینا»،به دستم رسیدروایت زندگی زن و شوهری را می خواندم که شبیه زندگی خودمان بود، عشقی که بینشان بود، خاطرات اول زندگی که همسر شهید از حاج ستارخجالت می کشید یا مأموریت های همیشگی شهید، نبودن ها و فاصله ها،همه اینها را در زندگی مشترکمان هم می توانستم ببینم، صفحه به صفحه می خواندم و مثل ابر بهار اشک می ریختم و با صدای بلندگریه می کردم،هرچه به آخر کتاب نزدیک می شدم ترسم بیشترمی شد،می ترسیدم شباهت زندگی ما با این کتاب درآخر قصه تکرار بشود. به حدی درحال و هوای کتاب و زندگی«قدم خیر» قهرمان کتاب 🌕🌑🌕🌑🌕⚫️🟡 _._._._._🌷♡🌷_._._._._