eitaa logo
قرارگاه فرهنگی عمار
460 دنبال‌کننده
35.6هزار عکس
22.2هزار ویدیو
150 فایل
✊... " ما تا آخر ایستاده ایم " ...✊ 💪... مقاومت رمز پیروزیست ...💪 ☎️ تماس با ما : @MMirzaei72 ✍انتقاد ... پیشنهاد ... عضویت و همکاری 🔴 عمار در اینستاگرام : shahriyar_ammar@
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 راه امام ... کلام امام ... 🔸 " ... آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده از هیچ قشر دیگری نخورده است ... " ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
💠 اطباء روح ...  🔸تا مربی نباشد روح غفلت زده ما بیدار نمی شود مذکّر می خواهیم تا داد بزند سرمان و ما را بیدار کند در زمان کنونیِ ما مجالست با بندگان صالح خدا باعث بیداری ما می شود ما نیازمند به مجالست با آن‌ها هستیم هر وقت درعبادت سستی پیدا کردی و حال خوشی نداشتی فوراً نزد بندگان صالح خدا برو رفتارشان را ببین به گفتارشان و مواعظ آن‌ها عمل کن حداقل هر هفته به دیدارشان بروید تا نشاط معنوی پیدا کنید آن‌ها اطبا روح هستند که بسیار کمیاب نیز هستند دنبال طبیب روح باشید بزرگان و بیدار دلان کم هستند باید دنبال گشت و جوینده یابنده خواهد شد. 🔹از فرمایشات آیت الله ضیاء آبادی منبع : @hoseiniyeh77 ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
❇️ قال الصادق علیه السلام: مَنْ رَأَى أَخَاهُ عَلَى أَمْرٍ یكْرَهُهُ فَلَمْ یرُدَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ یقْدِرُ عَلَیهِ فَقَدْ خَانَهُ ... (أمالی الصدوق ص270) ❇️ یعنی شما که مؤمن هستید ، معارف دین ، حرام و حلال را می شناسید ، اگر برادر مؤمن خودتان را دیدید که سرگرم کاری است که شما کراهت از آن دارید ، یعنی آن را بد و زشت می شمارید؛ ... ⭕️ اگر اورا از آن کار باز ندارید در حالی که می توانید مانعِ انجام آن کار بشوید ؛ اگر این طور عمل نکردید ، فَقَد خانَه ، به این برادر خیانت کرده اید. مثل کسی که در حال نوشیدنِ سمّی به خیال این که شربت است ، می باشد ، شما هم می دانید این زهر است ، کشنده است ، می توانید مانعِ او بشوید ، امّا مانع نمی شوید! 🔵این که ما خیال کنیم در مسائل مادی و اجتماعی و سیاسی و امثال اینها وظیفه داریم که راهنمایی کنیم ، ، اما در مسائلی که مربوط به دین می شود ، این وظیفه را نداریم! این خطای بزرگی است. می بینید کسی نماز نمی خواند ، می بینید کسی مشغول غیبت است، به فرائض بی اعتناست ، و ... باید او را از این کار باز دارید. رَدَّ ، اعمّ از باز داشتن لسانی و غیر لسانی است. ✅ (یعنی) نگذارید این کار را بکند. نه آنکه فقط به او بگویید که او هم گاهی گوش کند ، گاهی گوش نکند ! اگر به او علاقمندید، نباید بگذارید! اگر گذاشتید آن کار خلاف را بکند ، این خیانت به اوست. اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است. 🔹 شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی ، 27 / 2/ 1394 منبع : @hoseiniyeh77 ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: وای بر ما اگر معلوم شود که در فلان مقدمه‌ی کار با دشمنان شریک بوده‌ایم و باعث شده‌ایم دشمن بر ملت مسلمان مسلط شود! پناه بر خدای کریم! یا ستار! 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢٢١ منبع : @bahjat_ir ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
🔴 چه شده که آیات الهی در ما اثر ندارد؟! 🔸ای عزیز! اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله (ای) اطلاع د هد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الان غرق می شود، آیا اگر اشتغال به هر کار مهمی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه می دویم یا آن که با اطمینانِ نفس نشسته اعتنا نمی کنیم؟ اکنون چه شده است، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاثیر نکرده، اگر تاثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود. آیا این کوری باطن ... را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب (نیست)؟ 🔹امام خمینی -ره ، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 286 منبع : @hoseiniyeh77 ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
💠حتمابخونید👌 ✍وقتی که حجاب را به دخترم آموختم ...اما عفاف را به پسرم نیاموختم...به پسرم یاد دادم که حیا و نجابت فقط مخصوص زن است 🔸وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد...اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش احترام بگذارد...برتر بودن مردانه را به پسرم یادآوری کردم 🔹وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم...اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد ...به پسرم آموختم که او بر خلاف خواهرش می‌تواند خطا کند 🔸وقتی که عشق ورزیدن را برای دخترم نادرست دانستم ...اما از رابطه داشتن پسرم با دختری نامحرم ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده ... هوسباز بودن را به پسرم آموختم 🔹وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، کدبانو، صبور و فداکار باشد...اما به پسرم فقط آموختم که قوی و قدرتمند باشد..تنها نامی از خانواده را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را 🔸بله...من هم مقصرم که وظیفه والدین را به درستی انجام ندادم. من هم به عنوان یک پدر یا مادر، مقصرم که به جای اصلاح خودم و تربیت صحیح فقط به جامعه ام انتقاد کردم.جامعه هرگز به خودی خود درست نمی‌شود.جامعه نمونه‌ بزرگی از همان خانواده است... منبع : @hoseiniyeh77 ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
✅"داستانی واقعی و تکان دهنده از یک پزشک!" ✍توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می‌بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته! لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌كرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می‌کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی‌ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می‌کشیدند که داستانش را همه می‌دانند. عده‌ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق‌شان را تهیه می‌کردند و عده‌ای از خدا بی‌خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!!» بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم.‌ گندم و جو می‌فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...» دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم. منبع : @hoseiniyeh77 ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
💠 حبه انگور ... 🔸داستان قشنگی است ... 🔹روزی به مسجدی رفتیم که امام مسجد دوست پدرم بود گفت داستان بنا شدن این مسجد قصه عجیبی است ، روزی شخص ثروتمندی دو کیلو انگور می خرد و به خدمتکار خود می گوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و خود شخص به سر کارش رفت ، بعد الظهر از کار به خانه می آید و می گوید لطفا انگور را بیاورید تا بخورم، همسرش گفت من و فرزندان انگور ها را خورده ایم ، مرد گفت دو کیلو انگور خریدم یه دونه هم برای من نگذاشته اید ! از خانه خارج می شود و همسرش او را صدا می زند هیچ جوابی نمی دهد، رفت املاک فروشی جایی که زمین خرید و فروش می شود گفت : یک قطعه زمین می خواهم در بهترین جای شهر آن را خرید، و رفت نزد پیمانکار ساختمان ، جهت ساخت و ساز گفت بی زحمت همراه من بیایید او را با خود برد و زمینی که خریده بود بهش نشان داد به پیمانکار گفت می خواهم مسجدی برای من بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید پیمانکار تمام وسایل و کارگران را آورد و شروع کرد به کار کردن و ساخت و مسجد ، مرد ثروتمند به خانه برگشت زنش بهش گفت کجا بودی ؟ مرد گفت الان اگر بمیرم خیالم راحته، شما حتی با یک دانه انگور هم بیاد من نیستید در صورتی که بین شما زنده هستم ، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید ؟ الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده ، 400 سال است و این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می باشد ، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت . ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد ، *🤔محبوب ترین مردم تو را فراموش می کنند حتی اگر فرزندانت باشند.😔* منبع : @hoseiniyeh77 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
🔸 تا انسان از (بیهودگی و بیهوده کاری) اجتناب نکند، نمی‌تواند در نمازش خاضع باشد و حضور قلب داشته باشد 🔹 آیت‌الله بهجت (ره) ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
💠💠💠💠💠 🔸امروز آخرین مهلت شرکت در مسابقه ... 💠💠💠💠💠 ✳️ 🆔 @ammar_enghlab
❤️ حسیـن جان ... 🔸من دارمـت نیاز و گرنه برای تو ... 🔸دور و برت هرچه بخواهی غلام هست ... 8⃣ روز تا محرم ... ✳️ 🆔 @ammar_enghlab