eitaa logo
عمارمدیا
771 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
﷽ 💠عمارمدیا ؛ گزیده‌ها شخصی.مستقل.تاسیس ۱مهر۱۳۹۴ 💬 @sj2016 eitaa.com/ammar_media ایتا aparat.com/Ammar_media آپارات Instagram.com/ammar_media_insta اینستا کانال‌های مرتبط: @KKClips کلبه کرامت @Tafsir_Tasnim_DL تفسیر تسنیم @Teb_Media طب مدیا
مشاهده در ایتا
دانلود
💢آقایان مدیران صداوسیما شفافیت معجزه می‌کند! ✍🏻 بعد از اتفاقات دی ماه 98 بود که برخی از بازیگران و مجریان و دست‌اندرکاران هنر و سینما و تلویزیون صریحا یا تلویحا اعلام کردند که ترجیح می‌دهند با نهادهای فرهنگی رسانه‌ای حاکمیتی همچون جشنواره فجر همکاری نکنند. این تحریم به صداوسیما هم رسید و از قلقلی تا هم اعلام کردند از تلویزیون خداحافظی می کنند. برخی مثل هم اعلام کردند در شکاف «دوگانه مسئولان و مردم» طرف مردم هستند! این روزها هم صداوسیما دوباره سیبل انتقادات شده؛ منتقدان صراحتا « باج دادن مدیران به سلبریتی‌ها» را هدف گرفته و خواستار شفافیت قراردادها و دستمزدهای سلبریتی‌ها در تلویزیون شده‌اند. اما مدیران صداوسیما با این دو جریان یکسان نبوده است. دو ماه بعد از ماجراهای دی ماه، تنابنده پایتختش را روی آنتن برد و رضا رشیدپور دوباره در برنامه اتفاق شبکه سه ظاهر شد. برنامه‌ای که این روزها دوباره نام آن به خاطر دست مزد بالای رشیدپور بر سر زبان‌ها افتاده است. اما در مقابل برنامه رمضانی شبانه در شبکه افق لغو شد. قبلتر و به خاطر انتقاداتش به استثنا شدن بسیاری از مدیران پیر و فرتوت صداوسیما از قانون "منع به کارگیری بازنشستگان" حضورش صرفا به شبکه افق محدود شد و این بار حتی از اجرا در این شبکه نیز منع شد. این نشان می‌دهد گویا هزینه انتقاد از صداوسیما از هتک نظام هم بیشتر است! صداوسیما دچار یک دور باطل شده: مدیران صداوسیما تلاش می‌کنند تا با فروش آنتن به اسپانسرها مشکلات بودجه را حل کنند؛ اسپانسرها برای سود بیشتر پدیده را باب کردند و دستمزدهای نجومی را رواج دادند. حالا، هم ذائقه مخاطب تغییر پیدا کرده و هم هزینه‌های تولید بسیار افزایش یافته و در واقع مدیران سازمان از چاله به چاه افتاده‌اند. تقریبا هیچ کدام از رسانه‌های رسمی یا غیررسمی اصولگرا از روزنامه‌ها تا سایت‌ها این موج مطالبه‌گری و شفافیت‌خواهی و انتقاد از مدیران صداوسیما را پوشش ندادند. همان رسانه‌هایی که دو هفته قبل به خاطر یک سکانس سریال پایتخت گریبان چاک می‌کردند و در جلسات و گفتگوهای خصوصی‌شان از بالا تا پایین سازمان را مورد حمله قرار می‌دهند حال در این منازعه بیرون گود نشسته‌اند. شاید دلیل عمده این کناره‌گیری را باید در «رانت آنتن» دانست. بسیاری از فعالان و مدیران رسانه‌ای اصولگرا اینک در صداوسیما ( به عنوان تهیه‌کننده یا کارشناس یا سردبیر و...) «برنامه» دارند و می‌دانند حمایت علنی از انتقادات به مدیران صداوسیما یعنی از دست دادن این فرصت! اما دلسردکننده‌تر از همه، یادداشت حمایتی (یا حداقل می‌توانیم بگوییم توجیه‌گرایانه) رئیس جوان و خوشفکر دانشگاه صداوسیما از عملکرد آنتن‌فروشانه مدیران سازمان در مقابل انتقادات بود. لب کلام جناب این بود که چون کم است پس مجبوریم آنتن بفروشیم. این درحالیست که دانشگاه صداوسیما قرار بوده عقل متصل سازمان باشد و نقشی راهبردی بازی کند. بحران آنتن‌فروشی در سازمان نشان از آن دارد که این دانشگاه در تولید ایده‌هایی برای اقتصادِ سازمان موفق نبوده یا اگر توفیقی داشته به علت ارگانیک نبودنش نتوانسته کمکی به حل بحران کند. مدیران صف معمولا فرصت کافی برای نگاه به گذشته، انباشت تجربیات و تامل در دستاوردها ندارند و گرفتار عملگرایی هستند. در صداوسیما مساله پر کردن آنتن چنین معظلی را مضاعف می‌کند. حداقل انتظار از دانشگاه صداوسیما این بوده و هست که اگر در خلق ایده‌های اقتصادی سالمتر برای سازمان ناتوانند حداقل تبعات را در کوتاه مدت و بلند مدت برای مدیران بالادستی روشن‌تر کنند. صداوسیمای ما حتما توفیقات بسیاری داشته، اما این تجربیات مثبت انباشت نشده و به ارتقای کیفی برنامه‌های سازمان منجر نشده است. همین مساله بحران ساختاری صداوسیما را عیان‌تر می‌کند. تجربه ضرغامی، سرافراز و حالا علی‌عسگری نشان می دهد که بحران‌های چندلایه صداوسیما با رفتن و آمدن این و آن حل نمی‌شود بلکه ناظر به آن بحران‌های ساختاری، سازمان به تحولات ساختاری بنیادین محتاج است. قوانین و عرف‌های اداره سازمان، شفافیت در قراردادها و دست مزدها، پاسخگویی به مردم و... از جمله عواملی است که می‌تواند ابعاد بحران مدیریتی در صداوسیما را روشن‌تر و زمینه چنین تحولی را تمهید کند. ایکاش خود مدیران سازمان شعار آن کلیپی که بارها در شبکه‌های مختلف سیما پخش شده را جدی می‌گرفتند: «شفافیت معجزه می‌کند». 🇮🇷 @Ammar_media
💢آقایان مدیران صداوسیما شفافیت معجزه می‌کند! ✍🏻 بعد از اتفاقات دی ماه ۹۸ بود که برخی از بازیگران و مجریان و دست‌اندرکاران هنر و سینما و تلویزیون صریحا یا تلویحا اعلام کردند که ترجیح می‌دهند با نهادهای فرهنگی رسانه‌ای حاکمیتی همچون جشنواره فجر همکاری نکنند. این تحریم به صداوسیما هم رسید و از قلقلی تا هم اعلام کردند از تلویزیون خداحافظی می کنند. برخی مثل هم اعلام کردند در شکاف «دوگانه مسئولان و مردم» طرف مردم هستند! این روزها هم صداوسیما دوباره سیبل انتقادات شده؛ منتقدان صراحتا « باج دادن مدیران به سلبریتی‌ها» را هدف گرفته و خواستار شفافیت قراردادها و دستمزدهای سلبریتی‌ها در تلویزیون شده‌اند. اما مدیران صداوسیما با این دو جریان یکسان نبوده است. دو ماه بعد از ماجراهای دی ماه، تنابنده پایتختش را روی آنتن برد و رضا رشیدپور دوباره در برنامه اتفاق شبکه سه ظاهر شد. برنامه‌ای که این روزها دوباره نام آن به خاطر دست مزد بالای رشیدپور بر سر زبان‌ها افتاده است. اما در مقابل برنامه رمضانی شبانه در شبکه افق لغو شد. قبلتر و به خاطر انتقاداتش به استثنا شدن بسیاری از مدیران پیر و فرتوت صداوسیما از قانون "منع به کارگیری بازنشستگان" حضورش صرفا به شبکه افق محدود شد و این بار حتی از اجرا در این شبکه نیز منع شد. این نشان می‌دهد گویا هزینه انتقاد از صداوسیما از هتک نظام هم بیشتر است! صداوسیما دچار یک دور باطل شده: مدیران صداوسیما تلاش می‌کنند تا با فروش آنتن به اسپانسرها مشکلات بودجه را حل کنند؛ اسپانسرها برای سود بیشتر پدیده را باب کردند و دستمزدهای نجومی را رواج دادند. حالا، هم ذائقه مخاطب تغییر پیدا کرده و هم هزینه‌های تولید بسیار افزایش یافته و در واقع مدیران سازمان از چاله به چاه افتاده‌اند. تقریبا هیچ کدام از رسانه‌های رسمی یا غیررسمی اصولگرا از روزنامه‌ها تا سایت‌ها این موج مطالبه‌گری و شفافیت‌خواهی و انتقاد از مدیران صداوسیما را پوشش ندادند. همان رسانه‌هایی که دو هفته قبل به خاطر یک سکانس سریال پایتخت گریبان چاک می‌کردند و در جلسات و گفتگوهای خصوصی‌شان از بالا تا پایین سازمان را مورد حمله قرار می‌دهند حال در این منازعه بیرون گود نشسته‌اند. شاید دلیل عمده این کناره‌گیری را باید در «رانت آنتن» دانست. بسیاری از فعالان و مدیران رسانه‌ای اصولگرا اینک در صداوسیما ( به عنوان تهیه‌کننده یا کارشناس یا سردبیر و...) «برنامه» دارند و می‌دانند حمایت علنی از انتقادات به مدیران صداوسیما یعنی از دست دادن این فرصت! اما دلسردکننده‌تر از همه، یادداشت حمایتی (یا حداقل می‌توانیم بگوییم توجیه‌گرایانه) رئیس جوان و خوشفکر دانشگاه صداوسیما از عملکرد آنتن‌فروشانه مدیران سازمان در مقابل انتقادات بود. لب کلام جناب این بود که چون کم است پس مجبوریم آنتن بفروشیم. این درحالیست که دانشگاه صداوسیما قرار بوده عقل متصل سازمان باشد و نقشی راهبردی بازی کند. بحران آنتن‌فروشی در سازمان نشان از آن دارد که این دانشگاه در تولید ایده‌هایی برای اقتصادِ سازمان موفق نبوده یا اگر توفیقی داشته به علت ارگانیک نبودنش نتوانسته کمکی به حل بحران کند. مدیران صف معمولا فرصت کافی برای نگاه به گذشته، انباشت تجربیات و تامل در دستاوردها ندارند و گرفتار عملگرایی هستند. در صداوسیما مساله پر کردن آنتن چنین معظلی را مضاعف می‌کند. حداقل انتظار از دانشگاه صداوسیما این بوده و هست که اگر در خلق ایده‌های اقتصادی سالمتر برای سازمان ناتوانند حداقل تبعات را در کوتاه مدت و بلند مدت برای مدیران بالادستی روشن‌تر کنند. صداوسیمای ما حتما توفیقات بسیاری داشته، اما این تجربیات مثبت انباشت نشده و به ارتقای کیفی برنامه‌های سازمان منجر نشده است. همین مساله بحران ساختاری صداوسیما را عیان‌تر می‌کند. تجربه ضرغامی، سرافراز و حالا علی‌عسگری نشان می دهد که بحران‌های چندلایه صداوسیما با رفتن و آمدن این و آن حل نمی‌شود بلکه ناظر به آن بحران‌های ساختاری، سازمان به تحولات ساختاری بنیادین محتاج است. قوانین و عرف‌های اداره سازمان، شفافیت در قراردادها و دست مزدها، پاسخگویی به مردم و... از جمله عواملی است که می‌تواند ابعاد بحران مدیریتی در صداوسیما را روشن‌تر و زمینه چنین تحولی را تمهید کند. ایکاش خود مدیران سازمان شعار آن کلیپی که بارها در شبکه‌های مختلف سیما پخش شده را جدی می‌گرفتند: «شفافیت معجزه می‌کند». 🇮🇷 @Ammar_media