eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂پیکرِ یار حسین بن علی در راه است. .. یک جمله آن هم در بیست و ششمین روز از ماه رمضان با دلم بازی کرد.. ارباب و لب های تشنه اش ، شد تا با اشک چشمانم کنم. . 🍂تا به امروز خانطومان و شهدایش برایم غربتی را تداعی می کرد که در آن صدای حسین شنیده می شد و رزمنده ها ، برای بانوی حرم دلگرمی بود. . 🍂خانطومان قصه ی اشک های رزمنده هایی بود که پیکر دوستان شهیدشان را در آن سرزمین، جا گذاشته بودند. ، حال مادران چشم انتظار، دلسوخته و کودکان دلتنگ بود. . 🍂اما امروز خانطومان از تفحص شده می گوید که چهار سال پیش زمین و اهلش را وداع گفت. . 🍂ای شهید.... آنقدر در دنیا و مشکلاتش غرق شده ام که حتی از شناخت شهیدی همچون تو غافل بودم اما خبر آمدنت بدجوری دلم را لرزاند، شیشه شکست و چشمانم بارید.. . 🍂مدافع حرم شدی و بعد .آخر هم جان و دلت را با پیکرت در خانطومان جا گذاشتی. خبر شهادتت و پیکری که نیامدنش همه را چشم انتظار گذاشت تو را شهید کرد.. .. 🍂میدانم مهمان بودی و حضرت مادر برایت مادری می کرد.. اما شاید دلتنگی های دخترت کار دستت داد. میدانی در خرابه های شام هم ناله های کار خودش را کرد و حسین با به دیدارش آمد... شاید هم در ، دعا ها و نجواهای خانواده ات سبب شد تقدیر به رقم بخورد و چشم های منتظرشان منور به پیکرت شود... . 🍂فرمانده خوش اخلاق ، برایمان بگو چطور سرباز خوبی باشیم..... از قوانین دل ، سرپیچی کرده و روز های بلاتکلیفی شده ایم... برایمان کن....😔 . 🍂خوشبحال آنان که مهمان مراسم هستند.. نمی دانم چند ی عاشق ، را از تو هدیه می گیرند.... شاید هم پسرت دلتنگی هایش را بغل بگیرد و برای تو با سوز دل بخواند... ..... .... . 🍂راستی از دوستانت چخبر و .... آنان قصد ندارند؟... . به مناسبت بازگشت پیکر ❤️ . ✍️نویسنده: . 📅 تولد : ۲ تیر ماه ۱۳۶۰ - تهران . 📅شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ خانطومان . 📅زمان انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ .
🍃تا نامش را شنیدم ذهنم پرکشید به سال پیش همان موقع که خبر برگشتش دلم را لرزاند. خانطومان قصه ی اشک های رزمنده هایی است که پیکر دوستان شهیدشان را در آن سرزمین، جا گذاشته اند. ، حال مادران چشم انتظار، همسران دلسوخته و کودکان دلتنگ است😔 🍃اما یکسال قبل خانطومان از پیکر تفحص شده شهید جواد الله کرم گفت که چند سال پیش زمین و اهلش را وداع گفته بود. 🍃ای شهید.... آنقدر در دنیا و مشکلاتش غرق شده ام که حتی از شناخت شهیدی همچون تو غافل بودم اما خبر آمدنت بدجوری دلم را لرزاند، شیشه شکست و چشمانم بارید.. 🍃مدافع حرم شدی و بعد ، آخر هم جان و دلت را با پیکرت در خانطومان جا گذاشتی. خبر شهادتت و پیکری که نیامدنش همه را چشم انتظار گذاشته بود تو را شهید کرد.. 🍃میدانم مهمان بودی و حضرت مادر برایت مادری می کرد.. اما شاید دلتنگی های دخترت کار دستت داد. میدانی در خرابه های شام هم ناله های کار خودش را کرد و حسین با به دیدارش آمد...😭 🍃شاید هم در ، دعا ها و نجواهای خانواده ات سبب شد تقدیر به رقم بخورد و چشم های منتظرشان منور به پیکرت شود... 🍃خوشبحال آنان که مهمان مراسم تشییع‌ات بوده اند. نمی دانم چند دل شکسته ی عاشق، را از تو هدیه گرفتند. شاید هم پسرت دلتنگی هایش را بغل کرده بود و برای تو با سوز دل میخواند... از شام بلا شهید آوردند با شور و نوا شهید آوردند😓 🍃حال یکسال است که خانواده ات هرگاه دلشان می گیرد، دل تنگی هایشان را بر سر مزارت تسکین می هند. راستی شهادتت مبارک فرمانده از قوانین دل، سرپیچی کرده و اسیر روز های بلاتکلیفی شده ایم... برایمان دعا کن.... 🌹به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲ تیر ماه ۱۳۶۰ - تهران 📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵. خانطومان 📅زمان انتشار : ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍃تا نامش را شنیدم ذهنم پرکشید به سال پیش همون موقع که خبر برگشتش دلم را لرزاند. خانطومان قصه ی اشک های رزمنده هایی است که پیکر دوستان شهیدشان را در آن سرزمین، جا گذاشته اند. ، حال مادران چشم انتظار، همسران دلسوخته و کودکان دلتنگ است😔 🍃اما یکسال پیش خانطومان از پیکر تفحص شده شهید جواد الله کرم گفت که چند سال پیش زمین و اهلش را وداع گفته بود. 🍃ای شهید.... آنقدر در دنیا و مشکلاتش غرق شده ام که حتی از شناخت شهیدی همچون تو غافل بودم اما خبر آمدنت بدجوری دلم را لرزاند، شیشه شکست و چشمانم بارید.. 🍃مدافع حرم شدی و بعد ، آخر هم جان و دلت را با پیکرت در خانطومان جا گذاشتی. خبر شهادتت و پیکری که نیامدنش همه را چشم انتظار گذاشته بود تو را شهید کرد.. 🍃میدانم مهمان بودی و حضرت مادر برایت مادری می کرد.. اما شاید دلتنگی های دخترت کار دستت داد. میدانی در خرابه های شام هم ناله های کار خودش را کرد و حسین با به دیدارش آمد...😭 🍃شاید هم در ، دعا ها و نجواهای خانواده ات سبب شد تقدیر به رقم بخورد و چشم های منتظرشان منور به پیکرت شود... 🍃خوشبحال آنان که مهمان مراسم تشییع‌ات بوده اند. نمی دانم چند دل شکسته ی عاشق، را از تو هدیه گرفتند. شاید هم پسرت دلتنگی هایش را بغل کرده بود و برای تو با سوز دل میخواند... از شام بلا شهید آوردند با شور و نوا شهید آوردند😓 🍃حال یکسال است که خانواده ات هرگاه دلشان می گیرد، دل تنگی هایشان را بر سر مزارت تسکین می هند. شهید از قوانین دل، سرپیچی کرده و اسیر روز های بلاتکلیفی شده ایم... برایمان دعا کن.... 🌹به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲ تیر ماه ۱۳۶۰ - تهران 📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵. خانطومان 📅تاریخ انتشار : ۱ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان، سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا، قطعه ۵۰
🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه