eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📣واقعه کربلا تمام نشده است.... . علی اکبرها و ابوالفضل ها گرداگرد حرم می گردند 😊تا کسی نگاه چپ به حرم عقیله بنی هاشم نکند.. . . چیزی عوض نشده است ‌.. عده ای هم چون مردم کوفه 😔، شمشیرهای⚔ طعنه را با زرق و برق دنیا تیز می کنند ... . رزق ِ هرروزش زیارت عاشورا🌹 با صد لعن و صد سلام بود😍...پاسدار علی شاه سنایی را میگویم...آنقدر خواند تا اذن میدان از ارباب☘ گرفت. در نماز شب هایش ، شهادت 😍خواسته بود. .‌.رفت و شهید شد😔🥀... . وقتی پیکرش برگشت 😞، مانند اهالی شام ، خانواده اش ، به جای تسلی خاطر ، فقط طعنه شنیدند.😞..طعنه ای از جنس پول...😭چند میلیون پول می دهند‌.. خنجری شد🗡؛ که بر قلب ِ داغدارشان ، زده شد و خون ِ جگرها❣ خوردند... . آهای آقای روشن فکر ❗️، چند میلیون میگیری تا یک بند ِانگشت ِ فرزندت را فدا کنی؟ . یا شما خانم ِ آسوده خاطر ، با چندمیلیون پول 💳 ، عوض می کنی؛ لحظه ای را که فرزندت ، بهانه پدرش را بگیرد😞 و تو نتوانی آرامش کنی😔😔😔.... . یا شما، جوان به ظاهر دانشجو👨‍🎓...چند میگیری تا درس و دانشگاه و به قول خودتان این روزهایی که باید جوانی کنی🤵 و خوشگذرانی را رها کنی ؛ تفنگ به دست ، خودت را به یک گروه محاصره شده 😓برسانی..... . حتی تصورش هم رعشه😨😰 به جانتان می اندازد.‌... . طعنه زنان ِ در ظاهر انسان ، که ثمره حرف هایتان سکته ی پدر شهید😥 شد، چگونه شب ها راحت😴 سر بر بالین می گذارید در حالی که با حرف هایتان یک خانواده ی شهید شب تا صبح می سوزنند 😔😞و دم نمی زنند... . آهای خبرنگاران افتخاری کوچه و محله ، مواظب تاوان اشک های😭 مادر شهید باشید که دلش را شکستید 💔؛ وقتی، بهای جان رفته ِ پسرش را با پول تعیین کردید.😒.. . اگر مرهم زخم نیستید حداقل نمک زخم هم نباشید...😡 . دلم پُر است ؛آنقدر پُر که اضافه اش از چشمانم می ریزد.😭😭😭😭😭😭😭 . ✍به قلم طاهره بنائی (منتظر) . # طعنه
لباس های راپل و پوتین هایش را خودش تهیه کرد و همه چیز خرید تا از سپاه چیزی نگیرد. . سفارش کرده بود؛ که، اگر شهید شد😔 و مراسمی برگزار شد. از سپاه هیچ کمکی قبول نکنند❌ .آخر هم مادرش به وصیت اش📝 عمل کرد. . قضات مجازی و حقیقی ،مواظب باشند؛ چگونه روایت می کنند و در پایان چگونه قضاوت👨‍⚖️ می کنند .با کج و قوس روایت کردن ِ 🗣میدان رفتن ِ این علی اکبرها ،خود را مدیون نکنید.😒 . هر شهید🥀 مصداق یک ویژگی است ، نام گذاری این مصداق هم با شما، که چه نیرویی باعث می شود؛ در درمای هشت درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر سینه خیز بروی تا دل دشمن ؛ تا جاده شناسایی شود.😊 . هرشهید حسرت 😞دارد ، اما ؛ حسرت ابوامیر، امیر حسین👦 ۵ ساله است که هرگاه دلش سنگینی 😓 می کند ، چیزی جز سنگ ِ سرد ِ شهدای گمنام💐 ، وزن دلش💔 را کم نمی کند.جایی که شامه ا ی از عطر و بوی پدر😭می دهد. . شاید گاهی برای بازکردن مسیر صعب العبور شهادت😓 باید توی سرمای استخوان سوز😰 ، سینه خیز بروی و خوش رقصی کنی...❣️❣️ . ❤️تولدت مبارک شهید مدافع ❤️ . 🌺به مناسبت تولد شهید علی آقاعبداللهی🌺 . ✍️به قلم طاهره بنائی .
دلم تنگ💔، زبانم قفل و چشم هایم😭 بارانی است. . زندگی نامه اش📖 روضه ای بود ، برای دل گمشده من و تاریخ تولدش ، تلنگری برای من 😔که روزهایم بی هدف ، شب می شوند. . هم نام الغربا است ‌‌. شاید هم آهو ، ضامن عاقبت بخیری اش🥀 شد. . قهرمانی 💪 که غیرتش اجازه نداد .بماند و خبر تهدید حرم را بشنود. . وقتی ۱۹ ساله بود ، سربند یا بر پیشانی بست و به پیوست و راهی سوریه شد. . حتی خبر پدرشدنش👶 هم نتوانست ، قدم هایش را برای رفتن به سست کند. . نمی دانم از عمه سادات و بچه های 😔چقدر دلش به درد آمده بود که می گفت ، دعا کنید اسیر نشوم. . اما، خواب ، شد تسکین ساعات اسیری اش😓 و با ذکر و ، سرش را از تن جدا کردند. و باز هم ماجرای سری که در طبق گذاشتند😭. . گویی هنوز هم شمشیر 🗡کینه علی ، بر دست این اهالی کور دل 😞است. . ای 🥀خدا کند ، فرزندت👶 که بعد از شهادتت 🕊، چشم به دنیای بدون پدر گشود. اگر بهانه ات را گرفت ؛کسی عکس ات 😭را نشانش ندهد. . راستی ، چه به حال مادرت آمد وقتی فیلم ذبح کردنت😓 را دید .همان مادری که داغ برادر شهیدش را هم بر دل شکسته اما با ایمانش💚 دارد. . گویی تاریخ 🗓از این داغ ها بسیار بر دل دارد.در هم ، خواهری 😢از روی تل ، شاهد لحظه ای بود که سر حسینش🥀 را از تن جدا کردند و که در یا بُنَیَّ گفت.. . همان مادری که این روزها، خانه اش بوی 😔میدهد ، نمازش را شکسته😞 می خواند و دست هایش را به زحمت بالا می آورد و دعای 😭می خواند و کودکانی که دل هایشان به آمین گفتن راضی نیست.😥 . ای شهید ، تورا قسم به این روزهای غم ، سفارشمان را به مادر کن😓 و پیش ارباب کمی دعایمان کن.. . دعا کن حداقل شویم😔😔.. ما راه را گم کرده ایم...😓. . نویسنده : . به مناسبت . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۷۱/۷/۲۶ . 🖤تاریخ شهادت🖤 :۱۳۹۲/۱۱/۸ . 📇تاریخ انتشار📇 :۱۳۹۸/۱۱/۷ . ❣محل شهادت❣ : دمشق سوریه . 🥀محل دفن🥀 : بهشت زهرا مشهد .
🍃نامش را از سوی خدا سوغات آورد و (ع) زینب را برای مولودِ زهرا(س) برگزید تا زینت پدر باشد اما گویی قرار بود او زینت و افتخار همه باشد.... . 🍂داغ جدش محمد(ص) را بر دل دید .بعد از های هرشبِ مادر، و پهلوی شکسته شد شب و روزش . . 🍁وصیت های مادر و به او فهماند که باید مادری کند برای . . 🍂فرق شکافته ، کاسه شیر یتیمان و بی پدری شد تازه دلش...چندی بعد هم تشت و تکه های جگر حسن(ع) و ..گویی دل زینب(س) با داغ خو گرفته است. . 🍁دل خوشی اش به (ع) بود. که تحمل جداییش را نداشت اما امان از روز دهم و سرزمین که آسمان و زمین هم برای دل زینب گریه کردند. . 🍂در شمر سر برید از حسین(ع) و زینب دل و اینگونه بود که او شد . . 🍁امان از و دروازه آذین بسته شهر.. . 🍂در ، داغ را هم دید و در مجلس یزید دل داغدارش زبان باز کرد و با "ما رأیتُ إلاّ جَمیلاً " کربلا را بر همه آشکار کردو شد .. . 🍁او چون پدرش خواند و حسین(ع) و راهش را ادامه داد. . 🍂حتی بارها خود را حافظ جان (ع) کرد. . 🍁اما داغ ها و اسارت ها و او را به خانواده اش رساند و زینب را گفت.. . 🍂او رفت و نامش و راهش باقی ماند. زینب یعنی داغ ، یعنی قسم به مصائبش برای غریب ترین . ☘زینب یعنی  «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»  . ✍نویسنده: . ▪️به مناسبت (س) .
♡به نام خداوند تبسم♡ . 🍀عین. شین .قاف ،میشود ! سه حرفی که برای هرکس یک‌جور معنا میشود. . 🍀برای من و امثال من، معنای دقیقی ندارد و مشخص نیست ما در این سه حرف به دنبال چه هستیم، اما می شناسم آنهایی را که این سه حرفی برایشان در چهار حرف دیگر معنا میشود. عشق، در (ع) معنا میشود! و حسین معنی و مریدان او هم آزاده اند.🌹 . 🍀 های عاشقی که بار دیگر به میدان آمدند تا ثابت کنند اگر هزاروچهارصدسال پیش نبودند که به ندای اربابشان بگویند، حال هستند و به ندای لبیک میگویند❤ . 🍀در قاموس مریدان حسین، همین بس که غیرتشان ریشه در دارد ، و مقاومتشان ریشه در صبر (س) و آزادگی ‌شان را هم از دارند. . هم یکی از مریدان حسین بود که پایان دفتر زندگی اش را متفاوت رقم زد. عشق را در حسین(ع) معنا کرد و راه حضرت عشق را گرفت تا به آخر رسید. به رسید. . 🍀مگر نه اینکه شرط عاشقی جنون است. او مجنون بود و عشقی منتهی به را در خود پرورید. اصلا گویی از ابتدا چشم گشوده بود‌ تا در نور خلاصه شود. چه مبارک . چه .😍 . 🍀آری! همین است. {حا یا سین نون؛ تلک آیات الجنون} . ✍نویسنده : . 🍃به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۱۳ شهریور ۱۳۶۳ . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ۱۳۹۴.حلب،سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ده امام پاکدشت .
🍃اما اینبار این است که خود را به آب و آتش می زند که از تو سخنی به میان آورد♡ . 🍃انگار سلول های مغزش تمام توانشان را به روی سِن آورده اند که همه ی تو را به تصویر خاطرها برسانند🌹 . 🍃درست است، تو همان شجاعتی هستی که حتی آوازه اش در میان آن همه دلاوری و پهلوانی به گوش رسید❣️ . 🍃شجاعتی که نامش ، میشود گفت، لاله ای از دیار مردمان سلحشور . . 🍃درست سه سال پیش، ۲۸ ابان۱۳۹۶ علیرضا در هشتمین اعزامش برای دفاع از حرم در شب شهادت بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلویش دستان را به گرمی فشرد و به رفقای آسمانیش پیوست🕊 . 🍃به راستی ما چه خاطره ها با زخم پهلو داریم🥺 . ✍️نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲۸ بهمن ۱۳۶۲ . 📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۶ . 📅تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر بروجن .
🍁‍ دلم تنگ، زبانم قفل و چشم هایم بارانی است. زندگی نامه اش روضه ای بود ، برای دل گمشده من و تاریخ تولدش، تلنگری برای من که روزهایم بی هدف، شب می شوند. 🍁هم نام الغربا است ‌. شاید هم آهو، ضامن عاقبت بخیری اش شد. ورزشکار قهرمانی که غیرتش اجازه نداد. بماند و خبر تهدید حرم را بشنود. 🍁وقتی ۱۹ ساله بود، سربند یا بر پیشانی بست و به پیوست و راهی سوریه شد. 🍁حتی خبر پدرشدنش هم نتوانست، قدم هایش را برای رفتن به سست کند. 🍁نمی دانم از عمه سادات و بچه های چقدر دلش به درد آمده بود که می گفت، دعا کنید اسیر نشوم. 🍁اما، خواب ، شد تسکین ساعات اسیری اش و با ذکر و ، سرش را از تن جدا کردند و باز هم ماجرای سری که در طبق گذاشتند😭 🍁گویی هنوز هم شمشیرکینه علی، بر دست این اهالی کور دل است😓 🍁ای خدا کند، فرزندت که بعد از شهادتت، چشم به دنیای بدون پدر گشود. اگر بهانه ات را گرفت؛ کسی عکس ات را نشانش ندهد. 🍁راستی، چه به حال مادرت آمد وقتی فیلم ذبح کردنت را دید. همان مادری که داغ برادر شهیدش را هم بر دل شکسته اما با ایمانش دارد. 🍁گویی تاریخ از این داغ ها بسیار بر دل دارد.در هم، خواهری از روی تَل، شاهد لحظه ای بود که سر حسینش را از تن جدا کردند و که در یا بُنَیَّ گفت.. 🍁ای شهید، تورا قسم به اسیران عصر عاشورا، سفارشمان را به مادر کن و پیش ارباب کمی دعایمان کن.. دعا کن شویم راه را گم کرده ایم...😓 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲۶ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۸ بهمن ۱۳۹۲ 📅تاریخ انتشار : ۸ بهمن ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا مشهد .
🍃داستان از انجایی شروع میشود که بعضی ها بهتر از بقیه شوق رسیدن به اسمان را میفهمند. آنقدر زیبا واژه را معنی میکنند، که بلندی آسمان در مقابلش خجل میشود. واژه ایی جدید می افرینند ولی آسمان هنوز مسخ پروازشان مانده. 🍃پیرو راه میشوند. و میسازند واژه شهید را، میشوند امثال قدرت الله، پا در رکاب اینان آمده اند که شهید باشند. که پدران و مادرانشان بگویند: "فرزندم فدای حسین". که خودشان بگویند: "سرم به فدای سرِ اربابم حسین" 🍃که اولین باشند! هم اولین فرزند و نورچشمی خانه، هم اولین شهید و افتخار شهر. بهر تسکین دل آمدند. آمدند تا حریم دوباره شسکته نشود. اشک از دیدگان همسران و فرزندانی روان نگردد و هتک حرمت نشود. 🍃فرزند مهربان خانواده اند، مانند مولایشان علی دست گیر اند و کمک به مستمندان و از لیست کارهایشان خارج نمیشود. آنقدر اند که روز تشیع، غریبه ایی برای دیدن پیکرشان بیتابی میکند حتی از خانواده هم بیشتر وقتی دلیل را جویا میشوی میگویند نمک گیر سفره مهربانی قدرت الله بوده... 🍃زمینی اند اما آسمانی میشوند و آسمان از شوق وجودشان دف میزند. زمین هم در حسرت نبودنشان به سر میکوبد. می مانیم ما و داستان جانفشانی هایشان، افسانه بودنشان که دیگر نیستند و دنیا از نبودنشان غمگین. 🍃ای شهید نشسته اییم در انتظار یک نگاهت که آسمانی شویم و نگاه‌مان کن تا جان به لب نرسیده💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣۰ فروردین ۱٣۵٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : اولادقباد
🍃چشمانت را بر هم بگذار، در خیالش غرق شو. عطر ناب اردیبهشت را در کوچه های بهار تنفس کن. در خیال کسی آمده ‌ایم که متولد همین کوچه است، آمده‌ایم تا با هم قدم برداریم و شعری جدید را آغاز کنیم، شعری از منشور زندگانی‌اش که رگه های امید در آن هویداست، در بطنش جاریست و در اقلیم دیگری به نگارش درآمده! 🍃اقلیمی از جنس عشق که طلوعش آغاز یک نبرد و غروبش عروج یک مبارز است. عروج مبارزی به نام موسی رجبی! همان که پلاک آویخته به گردنش را آیت نوکری می‌دانست. همانی که روی مزارش باید می‌نوشتند ناکام! آخر کسی که کربلا نرفته از دنیا برود ناکام است*...موسی همان نوکری بود که شهادت را در دل ، پیشگاه بانوی صبر از مادرش زهرا طلب کرد و پاسخ این مطالبه شهادتی ارباب گونه بود. و او از محراب دمشق به پرواز کرد! ✨سالروز ♥️ پ.ن*کلام شهید ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱٣۵٨ 📅تاریخ شهادت : ٣۱ خرداد ۱٣٩٧ 📅تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده عقیل اسلامشهر
🍃می‌نویسم به نام خالق ، به نام دل ، به حرمت لحظه ها بی تکرار، به شوق تو. تویی که وسعت نگاهت تا بی‌کرانه ها بود و پرنده وجودت از قفس تن آزاد. 🍃می‌نویسم از تو که با اولین تپش های مرداد حیات یافتی و آمدی که مرهمی شوی بر تن زخمی شهر و دل پر خروش شط؛ التیام بخش زخم یتیمان سوری باشی و سرباز (س)! تو برای مرهم بودن خلق شده بودی و خود خالق لحظه های ناب کودکانه محمدت بودی! 🍃تو حسینت بودی، حسینی که هنوز بعد از گذشت چند سال حسرت از چشمانش کنار نرفته و همچنان در دل آه می‌کشد از نبود تو. و سرباز ؛ حماة* رزمت را به خاطر دارد، آن لحظه ای که دلت با دنیا نبود و میخواستی او را برای همیشه با ابتلائاتش به اهلش بسپاری! 🍃آری...آن روز که چشمانت دیدار یار و دلت آغوش کشیدن یاران را طلب می‌کرد، رفتی. و این آغاز ماجرا بود و تولد دوباره ای برای تو، سالگرد آسمانی شدنت مبارک✨ پ.ن* استان حَمات (به عربی: محافظة حماة) یکی از استان‌های کشور سوریه است. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۴٨ 📅تاریخ شهادت : ٢ تیر ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب سوریه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃 ردپای اشک های جامانده بر روی را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان ، چشم هایت روشن می شود به ضریح . 🍃 همانجا که یادگاران ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده است. 🍃 بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید ۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد... ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره ۱۱
♡به نام خداوند تبسم♡ 🍀عین. شین .قاف ،میشود ! سه حرفی که برای هرکس یک‌جور معنا میشود. 🍀برای من و امثال من، معنای دقیقی ندارد و مشخص نیست ما در این سه حرف به دنبال چه هستیم، اما می شناسم آنهایی را که این سه حرفی برایشان در چهار حرف دیگر معنا میشود. عشق، در (ع) معنا میشود! و حسین معنی و مریدان او هم آزاده اند.🌹 🍀 های عاشقی که بار دیگر به میدان آمدند تا ثابت کنند اگر هزاروچهارصدسال پیش نبودند که به ندای اربابشان بگویند، حال هستند و به ندای لبیک میگویند❤ 🍀در قاموس مریدان حسین، همین بس که غیرتشان ریشه در دارد ، و مقاومتشان ریشه در صبر (س) و آزادگی ‌شان را هم از دارند. هم یکی از مریدان حسین بود که پایان دفتر زندگی اش را متفاوت رقم زد. عشق را در حسین(ع) معنا کرد و راه حضرت عشق را گرفت تا به آخر رسید. به رسید. 🍀مگر نه اینکه شرط عاشقی جنون است. او مجنون بود و عشقی منتهی به را در خود پرورید. اصلا گویی از ابتدا چشم گشوده بود‌ تا در نور خلاصه شود. چه مبارک . چه .😍 🍀آری! همین است. {حا یا سین نون؛ تلک آیات الجنون} ✍نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ده امام پاکدشت 🕊محل شهادت : حلب، سوریه
🍁‍ دلم تنگ، زبانم قفل و چشم هایم بارانی است. زندگی نامه اش روضه ای بود ، برای دل گمشده من و تاریخ تولدش، تلنگری برای من که روزهایم بی هدف، شب می شوند. 🍁هم نام الغربا است. شاید هم ضامن آهو، ضامن عاقبت بخیری اش شد. ورزشکار قهرمانی که غیرتش اجازه نداد، بماند و خبر تهدید حرم را بشنود. 🍁وقتی ۱۹ ساله بود، سربند یا بر پیشانی بست و به هیئت فاطمیون پیوست و راهی سوریه شد. حتی خبر پدر شدنش هم نتوانست، قدم هایش را برای رفتن به سست کند. 🍁نمی دانم از عمه سادات و بچه های حسین چقدر دلش به درد آمده بود که می گفت، دعا کنید اسیر نشوم. اما، خواب ارباب بی کفن، شد تسکین ساعات اسیری اش و با ذکر و یاعلی، سرش را از تن جدا کردند و باز هم ماجرای سری که در طبق گذاشتند. گویی هنوز هم شمشیر کینه علی، بر دست این اهالی کور دل است. 🍁ای خدا کند، فرزندت که بعد از شهادتت، چشم به دنیای بدون پدر گشود. اگر بهانه ات را گرفت؛ کسی عکس سر بریده شده ات را نشانش ندهد. 🍁راستی، چه به حال آمد وقتی فیلم ذبح کردنت را دید. همان مادری که داغ برادر شهیدش را هم بر دل شکسته اما با ایمانش دارد. 🍁گویی تاریخ از این داغ ها بسیار بر دل دارد. در هم، خواهری از روی تَل، شاهد لحظه ای بود که سر حسینش را از تن جدا کردند و مادری که در یا بُنَیَّ گفت.. 🍁ای شهید، تورا قسم به اسیران عصر عاشورا، سفارشمان را به مادر کن و پیش ارباب کمی دعایمان کن، دعا کن شویم، راه را گم کرده ایم... ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۶ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۸ بهمن ۱۳۹۲ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا مشهد
♡به نام خداوند تبسم♡ 🍀عین. شین. قاف ،میشود ! سه حرفی که برای هرکس یک‌جور معنا میشود. برای من و امثال من، معنای دقیقی ندارد و مشخص نیست ما در این سه حرف به دنبال چه هستیم، اما می شناسم آنهایی را که این سه حرفی برایشان در چهار حرف دیگر معنا میشود. عشق، در (ع) معنا میشود! و حسین معنی و مریدان او هم آزاده اند.🌹 🍀 های عاشقی که بار دیگر به میدان آمدند تا ثابت کنند اگر هزاروچهارصدسال پیش نبودند که به ندای اربابشان بگویند، حال هستند و به ندای لبیک میگویند❤ 🍀در قاموس مریدان حسین، همین بس که غیرتشان ریشه در دارد ، و مقاومتشان ریشه در صبر (س) و آزادگی ‌شان را هم از دارند. هم یکی از مریدان حسین بود که پایان دفتر زندگی اش را متفاوت رقم زد. عشق را در حسین(ع) معنا کرد و راه حضرت عشق را گرفت تا به آخر رسید. به رسید. 🍀مگر نه اینکه شرط عاشقی جنون است.او مجنون بود و عشقی منتهی به را در خود پرورید. آری! همین است. {حا یا سین نون؛ تلک آیات الجنون} ✍نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱٢ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ده امام پاکدشت 🕊محل شهادت : حلب، سوریه
🍂 قرار بر این بود که من از تو بنویسم ، از سالهای حیاتت در این کره خاکی ، از حکایتت با خاک دمشق و روزی که دیگر محمد طحان نبودی! شهیدِ مدافعِ حرم محمد طحان شدی... 🍂 می‌نویسم از زمستان سخت و سرد آن سال که تو متولد شدی. آن روز تن عریان درختان در آغوش باد های خشک و سرد سمنان می‌لرزید. در حوالی دی ماه سال شصت و یک. 🍂در ان زمان که تب جنگ بالا رفته بود و داغ بود. تو از دل همین سالهای سخت و نفسگیر سر برآوردی. آن روز ها کوچه و بازار ها پر بود از حجله که یا پیر بودند یا جوان و یا حتی نوجوان! 🍂و تو آن لحظه که شاهد این تشییع پیکر ها و مراسماتشان بودی عهد بستی با خود و خدایت... عهدی که تا لحظه آخر بر سر آن بودی وَ عجب رسم وفای به عهد را به جا آوردی. 🍂 سالها گذشت و تو شدی ناخدای کشتی که حامل تجربیات خوب و بدت از ماموریت ها و مجاهدت هایت بود‌.قرار بود این کشتی و ناخدایش که تو باشی جایی پهلو بگیرند که مقصد همه ملوانان آن حوالی بود. 🍂 دمشق! شهر ... مقصد نهایی تو آنجا بود ، بعد از سی و دو روز پهلو گرفتن در ساحل امن و حفاظت از این حرم توفیقی نصیبت شد که آرزوی دیرینه‌‌ات بود. 🍂توفیقی که آن را در نماز های غفیله‌ات از خدا طلب می‌کردی. و امروز شش سال از ان لحظه که این توفیق نصیبت شد می‌گذرد... سالگرد شهادتت مبارک مرد خدا! ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۹ دی ۱۳۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده یحیی سمنان 🕊محل شهادت : سوریه