🌱در اولین روزِ ماه ِ #رجب، صدای گریه #نوزادی در خانه ی #علی_ابن_الحسین میپیچد. 😍
.
🌱نفس های حبس شده آزاد و شادمانی در چهره ی تک تک حاضران نمایان می شود. بعد از چند ماه #انتظار، #فاطمه فرزند ِخود را در آغوش میگیرد.🌺
.
🌱پدرش #زین_العابدین(ع) نام جدش #محمد(ص) را بر روی او میگذارد.🌸
.
🌱 پنجمین خورشید #امامت در #مدینه طلوع و نورش بر کوچه های بی جان این شهر می تابد و مردم به یمن قدمش جان تازه می گیرند.❤️
.
🌱مدینه #میزبان «باقرالعلوم» است.فرزندی از نسل رسول الله و #حیدر کرار ، کسی که آمده تا با نور #دانش، دل سیاه و تاریک #جهل را بشکافد و به برکت علمش شاگردانی در مکتب خود تربیت کند که ادامه دهنده راهش باشند .📚
.
🌱همانگونه که #پیامبر خطاب به #عبدالله_جابر_انصاری فرمود:" در #آینده، فرزندی از فرزندان حسنم را می بینی که همنام من است و #علم را می شکافد."📝
.
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
.
💐به مناسبت ولادت #امام_محمد_باقر(ع)
.
تاریخ انتشار طرح: ۱۳۹۸/۱۲/۰۵
.
#گرافیست_الشهدا #مشهد #اربعین #کربلا #عمار_عبدی #طراحی
🍀و #خون، دلهای سیــ🖤ــاه را از عطشی که قدرت به آنها داده سیراب میکند و کسی خون نخواهد داد جز آنها که در اقلیتاند یا تفکرشان متغایر است، با صاحبان #قدرت.
.
🍀خشم، گلوگاه #گمراهی #انسان در بزنگاه #غرور و تکبر. #خشم و #کینه نسبت به کسانی که آنقدر وقیحاند که شنیدن #اعتقاد و علایقشان #رگ گردن های آنها را متورم خواهد کرد.
.
☘این قانون بشری است، آنگاه بوجود آمد که #خدا فرمود: میخواهم بشری خلق کنم از گِل و ملائکه گفتند بارالها میخواهی بشری بیافرینی که در زمین به ستم بگردد و #خون بریزد و #جان بستاند؟
.
🍀حال آنکه خدا در آن وادی، محمد و ۱۳ نور سُلب پاکش را میدید.
آن زمان که قابیل دست بر کشتن #هابیل زد #آدمیّت مُرد، گرچه آدم هنوز زنده بود.
.
☘محمد #پیامبر رحمت و ۱۳ انوار وجودیاش آمدند تا یاد بدهند، دین احترام به تمام سلیقههاست.
.
🍀دین گوش دادن به تمام سخنهاست و هیچ جنگی را خود شروع نکرده است، مگر آنکه #دشمن اولین #قدم را برداشت.
.
☘#حسین پسر دخت #محمد هم میان لشکر، بانگ بلند کرد مرا با شما کاری نیست، بگذارید برگردم به هرجایی که شما بگویید، فقط اعتقادم را رها کنید و خونم را نریزید.
.
🍀حال، #هند شده داغ روی #داغ، زخم روی #زخم، شلاق روی #شلاق، هندی که در طول تاریخ یا افراط کرده یا تفریط، یا در #جهل بوده یا در #دانایی، که دشمن به خوردش داده، اما اینک دست به کشتن کسانی زده است که در احترام به عقاید، شده حتی یک قدم هم جلوتر میروند و #پیرو پیغمبری هستند که اول گوش میداد، حرف میزد و به هر عقیدهای که بدون تعصب و کینه بود #احترام میگذاشت.
.
☘اَللّـهُمَّ اِنّا نَشْكُو اِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَلِيِّنا، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدّةَ الْفِتَنِ بِنا......
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
✍ نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
#گرافیست_الشهدا #هند #کشتار_مسلمانان_هند_را_متوقف_کنید #مسلمانان_هند #stop_kiling_indian_muslims
🍃از چه بنویسم در وصف تو؟
.
🍂از تولدت که تنها مولود #کعبه هستی؟
.
🍃از ایمانت که اولین نفر بودی به دین #اسلام روی آوردی؟
.
🍂از #عشقت که #فاطمه را به همسری برگزیدی؟
.
🍃از عدالتت که ذرهای بین برادرت #عقیل و دیگر مردم فرق نگذاشتی؟
.
🍂از قضاوتت که عمر و عثمان دیگر مردم را برای #قضاوت نزد تو می فرستادند؟
.
🍃از #تنهاییات که سر در #چاه فرو میبردی؟
.
🍂از انفاق و #بخشندگیات که سه شب غذایت را به فقیر و #یتیم و اسیر دادی؟
.
🍃از کودکیات که در دامان #محمد(ص) بزرگ شدی؟
.
🍂از #صلابت و #قدرتت که #خیبر را #فتح کردی؟
.
🍃از #شجاعتت که در #بستر #پیامبر خوابیدی؟
.
🍂از #مظلومیتت که ۲۴ سال برای حفظ اسلام، #سکوت کردی و در خانه ماندی؟
.
🍃از چه بگویم؟
🍂چگونه بگویم؟
🍃اصلاً مگر میشود بگویم؟
🍂تو وصف ناشدنی هستی...
🍃تو پدر جهانیان هستی...
🍂بی شک، تاریخ همه وجودت را حس کرده است که روز ولادت تو را، روز پدر نامیده است.
🍃سایهات مستدام ای پـــ☀️ــدر
.
به مناسبت ولادت مولود کعبه، #حضرت_علی_علیهالسلام
.
✍نویسنده: #فاطمه_السادات_نبوی
.
#گرافیست_الشهدا #نجف #کعبه #رجب #امیرالمؤمنین #روز_پدر #استوری_شهدایی
🍃این بار تاریخ به #مکه رسیده است تا شروعی دیگر را رقم بزند. تاریخی که شروعش #اسلام و آغازش نزول #قرآن است.
.
🍃محمد نقطه ثقل تاریخ است، آنگاه که #قلم در دست هایش #فریاد میزند و میگوید: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ »
.
🍃محمد فریادگر #عشق و #آزادی است، آنگاه که دختران را زنده به گور میکردند.
.
🍃محمد محوریت طلب #آدمیت انسان است، آنگاه که بر خصم یهود فرورفته بود.
.
🍃#محمد(ص) آغازی دیگر را در تاریخ رقم زد، آغازی سراسر نور و امید. نوری که #یهود از بدو تولد و حتی پیشتر، قصد خاموشیاش را کرده بود.
.
☘ نگار من به مکتب نرفت و خط ننوشت
☘ به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
.
🍃تو فصل پنجم پیامبران اولوالعزمی؛
🍃آمدی تا #جهان زِ تو جان بگیرد.
🍃آمدی تا #جاهلیت زِ جــ🌎ـهـان رخت ببندد.
🍃آمدی تا #امین مردم سرزمینت بشوی.
🍃آمدی تا بساط #ظلم را بر هم زنی.
🍃آمدی تا #انسانیت را در #روح بشر شکوفا کنی.
🍃آمدی تا #نور_الهی را بر جهان بگسترانی.☀️
.
🍃باید خبر بعثت تو را به گوش #عالم و آدم برسانیم، تا همه بدانند تو نقطه شروع تاریخی دگر هستی.
.
🍃اکنون پس از چند صد سال، #انقلاب_اسلامی_ایران، نقطه ثقلی دگر شد برای جهان اسلام، و این بار #سلـــیمانی به روشناییِ این تواریخ افزود.
.
ای محمد! پیامبریات مبارکــــ
.
به مناسبت #مبعث_رسول_اکرم
.
✍نویسنده: #فاطمه_السادات_نبوی
.
#گرافیست_الشهدا #مبعث #بعثت_پیامبر #غار_حرا #استوری_شهدایی
🍃چند ساعتی میشد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و #فاطمه؛ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود.
.
🍂زانُوانِ کوچکش را در بغل میفشرد و چشم هایش مدام پر و خالی میشد.
.
🍃مادر گاهی چشمانش را باز میکرد و با بی حالی #اسما را صدا میزد و اسما سراسیمه کنار بانو مینشست تا هرآنچه میخواهند،مهیا کند.
.
🍂بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک میانداخت و در گوش اسما صحبت میکرد.آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت.
.
🍃بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که #جان میگرفت کنار #مادر نشست.
.
🍂خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار #در و دیوار ندارد؛چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟
و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد.
.
🍃فاطمه اما احساس عجیبی داشت.غمی بزرگ #قلبِ کوچکش را میفشرد.سرش بیحرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمیخورد.!😥😔
.
🍂از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه میکرد پرسید: اسما؛ مادرم دیگر بیدار نمیشود؟
و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن #نماز میخواند،قدم برداشت.
درآغوش پدر پنهان شد...😔
.
🍃حضورفاطمه،در آغوش پدر،بند از دلِ #رسول_الله پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ #معبود شتافته.
.
#خدیجه را در عبای خود پیچید...عبایی که شبهای بسیار،عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود.
.
🍂جانش را که میانِ خاک میگذاشت،تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه (س) را مرور میکرد؛
"بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای #خدا و در راهِ خدا هدیه کرده بود.
بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به #محمد(ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد."
و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود میکَند...💔😔
.
🍃به خانه که باز میگشت با خود اندیشید؛زین پس دنیا بدونِ خدیجه(ص) همچون گور؛سرد و تاریک خواهد بود.
و پیامبر از دلبرش،تنها #فاطمه را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود❤
.
🍂محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از #روح و #قلب و #جانش را به آغوش خاک سپرده بود💔😔
.
#وفات جانسوز #اُمُ_المومنین؛حضرت خدیجه (س) تسلیت🖤
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #طراحی #دل_نوشته
#جَهل_و_ما_اَدْراکَ_جَهل؟
▪️جهل بهتر است از ادعای فهم و دانایی.
#علی غریب کویر جهل است.جهل امت پسر عمّاش #محمد.
.
▪️جَهل و ما اَدْراکَ جَهل؟
نادانی است که لگد بر در خانه #ولایت می زند و آتش پشت در میافروزد و حکایتی می شود میخ در.
بعد از ۲۵ سال بیعت آن هم نه از روی فهم بلکه به اجبار که کسی نیست و همه امتحان پس داده اند و مردود، راهی دیار مکافاتشان شده اند.
.
▪️جَهل و ما اَدْراکَ جَهْل؟
جهل مصیبت می آفریند از اول خلقت تا آخر؛ آنگاه که حضرت آدم از جهل خود پنداشت که #شیطان رنگ دوستی دارد اما حسرتِ آنگاه که شیطان در حسابرسی برایمان خواهد گفت من فقط گفتم و او از جهل اش پنداشت که راست میشِنوَد.
.
▪️امّت جنگها و غزوهها مصیبت آفرید. #مصیبت آفرید برای تمام تاریخ که از منارهها بانگ #اللهاکبر بر می آید.
روزی که #سکوت جایز نبود سکوت اختیار کرده و حکایت میخ ودر و دیوار برای علی شروع شد.
.
▪️میخ؛ مسئله لاینحل است. آن شبی هم که علی با دهان #روزه سوی #مسجد می رفت میخ در خانهِ دخترش بر دامن پیراهنش دست گرفت تا مانع شود اما جلوی رفتنش را فقط برای مدتی گرفت.
.
▪️میخ در هم آن زمان از جهل بیرون آمده بود و از کرده ۳۰ سال پیش خود خجالت کشیده بود .دامن علی را می گرفت که اندکی از شرم و سرخی رنگ خونی که سالها با خود داشت کم کند اما دریغ علی دیگر بند دنیا نبود؛ #فراق ۳۰ سالهی #فاطمه در وجودش شعله میکشید خود را از میخ آزاد کرد و راه محراب را با وقار در پیش گرفت.
.
▪️میدانست لحظاتی نخواهد گذشت که این مسیر را بر می گردداما با تفاوت بسیار.
تفاوتش #فرق_شکافته ای بودکه بعد از #فُزْتُ_وَ_رَبِّ_اَلکَعْبه رویش را قرمز کرده بود و با پای خودش بر نخواهد گشت و دست بر شانه #حسن و #حسین و عباس و تکیه بر دیوار راه تا خانه را کم می کرد.
.
▪️دیوار هم از جهل ۳۰ سال پیش خود شرمنده و به علی کمک می کرد تا طاقتش تمام نشود و به منزل برسد و نشوند مثل آن زمان که شاخه یاساش را کنار دیوار دید چشماش نبندد و رو از دیوار رو برنگرداند.
.
▪️اما هیچ انسانی پشیمان نشد و آنقدر امّت اسلام در جهل غرق بود که وقتی خبر پرکشیدن علی در کوفه پیچید در همان شهر گفتند مگر علی #نماز میخواند که در محراب #ضربت خورده؟؟؟
.
▪️با جهل از تاریخ تا حال آمده ایم و #فرزند_علی را از جهل خویش هرروز می گریانیم.
امت جهل که بویی از #اسلام و پیغمبرش نبرده اید اما مثل #معاویه چپاول اش را خوب می دانید. از جانب خودم می گویم من از جهل خسته ام و می خواهم بانگ دم آخرم این باشد.#فُزْتُ_و_رَبِّ_المَهْدی
.
✍نویسنده: #محمد_صادق_زارع
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#عمار_عبدی #محراب_خونین #فرق_شکافته
🍃روضهها جمع شدهاند در #مدینه و این دم آخری که وقت گرفتن کارنامه نوکریمان شده بر دل ما میتازند....
تکه جگرهای #حسن، خون دل #محمد، عطش اباالحسن همه و همه🖤
.
🍂اما وای، غافل از تاریخی هستیم که در این روزا آتش آن جرقه خورده و دارد گُر میگیرد، دیری نپاید که #زهرا مهمان کوچه است و صورتش کبود💔
.
🍃نمیخواهم مشکیام را در بیاورم چون میدانم #مادرم تا نودوپنچ روز هرروز درد میکشد و زار میزند😔
🍂امام غریبم، همه از هم غریبی را به ارث بردهاید، همه #غریب_ابن_غریب....
لعنت ب کوچه و طناب و شمشیر و خلافت لعنت لعنت😞
.
🍃روضه میخوانم، بسوزد جگرم روی خاک حجره فرشها را کنار زده بودی و مثل جد غریب روی خاک پا میکشیدی، #پسرت آمد سرت را به دامن گرفت تا کمی از غربتت کم شود اما #لایوم_کیومک_یااباعبدالله😭
.
🍂حتما انتظار دارید بگویم سر #حسین روی #خاک بود و کسی سرش را به دامن نداشت، آری همین بود اما #حسین هم سرش در دامن فرزندش بود که جان داد کجا؟
#رقیه سر بابا را به دامن گرفت و همراه با پدر جان داد، شاید حسین تا #خرابه جان نداده باشد چرا که از بعد رقیه دیگر سر #اباعبدالله #قرآن نخواند😓
.
🍃یابن شبیب جد ما را غریب گیر آوردند.....
بشکن سبوی باده را....
مزد نوکری نمیخواهم سوز بده بر جگرم تا #کفن پاره کنم......
.
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
.
#شهادت_امام_رضا_تسلیت ....
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #ضامن_آهو #ثامن_الحجج #پنجره_فولاد #حرم #محرم #صفر
🍀شهر را بوی #فاطمه پر کرد وقتی قنداقه ات را به آغوش پدر دادند.
و مقدر بود که وارث علم #باقر_العلوم باشی🍃
.
🍀هر چه در زمان علی_علیهالسلام_ خفقان شیعه را به انزوا برده بود، میلاد تو بالی شد برای پریدنش و نسیمِ تولدت جانی دوباره بر کالبد #شیعه دمید🕊
.
🍀از بدو تولد شما بود که خودمان را شناختیم و مریدانِ علی میدانی برای عرض اندام یافتند.
اصلا #برکت وجود شما؛علم را در سرتاسر عالم گستراند🙂
.
🍀نامِ مبارکتان که بر زبان جاری است؛ تمام حواسها معطوف هزاران عالِمی میشود که #قال_صادق را به جهان عرضه کردند و شما راهی شدید برای #تفقهوافیالدین .
.
🍀وجودتان، دم مسیحایی بود بر جانِ مرده شهر که ای اهل عالم؛
#صادق آمده است.وارث علم نبی(ص)
بیایید و قطره ای از دریای وجودش را به کام بکشید و علم را توشه کنید
بیایید و هوای #محمد را تنفس کنید که او پسری است از دامانِ آلالله_علیهالسلام_
و او رئیسِ #مذهب_شیعه است.
.
🍀آقای من؛
شما متولد شدی تا ما خودمان را بشناسیم و نام شیعه در تمام عالم طنین انداز شود🍃
شما آمدی تا فخرِ جهانِ #تشیع شوی و ما عاشقانه پای مکتبتان دل به #علم و #تعلم دهیم😊
.
🍀میلادتان بر تمام عالم؛
و بر تمامِ جهانِ شیعه مبارک💚
.
#قال_صادق _علیهالسلام_ :
اذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين .
چون خدا خير بنده اي خواهد ، او را در دين دانشمند كند .
(اصول كافي ، ج 1 ، ص 39)
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
.
💐به مناسبت سالروز #میلاد_امام_صادق«ع»
.
📅تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
#تولد #بقیع
معبود من به نام تو و با یاد تو
🍃 عزم نگارش کرده ام , میخواهم برای کسی بنگارم که اقیانوس وجودش پر از حب و دوستی به خدا و اولیایش بوده و خورشید درونش را به انوار الهی مزین کرده بود.
.
🍃کسی که به گمانم عطر نامش میتواند مشفی التیاب های به کوخ نشسته ی وجودی باشد که خود را سالیان سال است در تُنگ کوچک دنیا به #اسارت دراورده است .
.
🍃پاسدار ۲۷ساله ای که در طول گامهای زندگیش جز درستی و پاکی چیزی به نظر نمیرسد.غنچه ای که با تابش آفتاب الهی در تهران شکوفا شد و به اوج کمالش رسید به گونه ای که رایحه اش را میتوان حتی آن سوی مرزها حس کرد .
.
🍃غنچه ای که شد #محمدِ خانواده اش که با عِطر محمدیش فضای خانواده را معطر مینمود. راهش را بدرستی شناخته بود , خالصانه برای محبوبش قدم بر میداشت و روز به روز روح بزرگش را بزرگتر میساخت .
.
🍃اعتقادش بر این بود که هرچه از #خداوند میخواهید فقط از باب #نماز اول وقت وارد شوید.و باور داشت برای هم طلب دعای خیر کنیم، چرا که دعا در حق برادر و خواهر دینی زودتر به #اجابت میرسد.
.
🍃آری .من مطمئنم محمد #رزق خود را از همین نمازها و دعاها گرفت که این گونه میشود،روح بلندش را در راه #دفاع از حریم آل الله به اوج انتهایش میرساند
.
🍃شهید محمد کامران در دی ماه ۱۳۹۶ خود را به آغوش محبوب آسمانیش رساند.
#روحش شاد و راهش پر رهرو
.
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمد_کامران
.
📅تاریخ تولد: ۹ اردیبهشت ۱۳۶۷
.
📆تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴
.
📆تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار: بهشت زهرا
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃می گویند سحرها مناجات های #عاشقانه را خدا خوب خریداری میکند♡
.
🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان #نمازشب را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃
.
🍃گویا زمزمه های #استغفار های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد #اباعبدالله کرده بودند❣
.
🍃اخر میدانی، شب #عاشورا همه ارباب را رها کردند اما #محمد شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت #اربابش روانه شد🕊
.
✍نویسنده : #اسماء_همت
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_محمد_جاودانی
.
📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷
.
📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶
.
📅تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃چند ساعتی میشد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و فاطمه، ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود. زانُوانِ کوچکش را در بغل میفشرد و چشم هایش مدام پر و خالی میشد😓
🍃مادر گاهی چشمانش را باز میکرد و با بی حالی #اسما را صدا میزد و اسما سراسیمه کنار بانو مینشست تا هرآنچه میخواهند، مهیا کند.
🍃بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک میانداخت و در گوش اسما صحبت میکرد. آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت. بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که #جان میگرفت کنار #مادر نشست🥺
🍃خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار #در_و_دیوار ندارد، چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟ و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد.
🍃فاطمه اما احساس عجیبی داشت. غمی بزرگ #قلبِ کوچکش را میفشرد. سرش بیحرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمیخورد.!😞
🍃از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه میکرد پرسید : اسما، مادرم دیگر بیدار نمیشود؟ و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن #نماز میخواند، قدم برداشت.
درآغوش پدر پنهان شد...
🍃حضورفاطمه، در آغوش پدر، بند از دلِ #رسول_الله پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ #معبود شتافته. #خدیجه را در عبای خود پیچید. عبایی که شبهای بسیار، عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود😭
🍃جانش را که میانِ خاک میگذاشت، تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه(س) را مرور میکرد، "بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای #خدا و در راهِ خدا هدیه کرده بود. بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به #محمد(ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد." و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود میکَند...💔
🍃به خانه که باز میگشت با خود اندیشید، زین پس #دنیا بدونِ خدیجه(ص) همچون گور، سرد و تاریک خواهد بود. و پیامبر از دلبرش، تنها #فاطمه را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود...
🍃محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از #روح و قلب و جانش را به آغوش خاک سپرده بود.
🥀به مناسبت سالروز #وفات جانسوز اُمُ المومنین؛ #حضرت_خدیجه_کبری(س)
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ انتشار : ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #طراحی #دل_نوشته
🍃می گویند سحرها مناجات های #عاشقانه را خدا خوب خریداری میکند♡
🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان #نمازشب را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃
🍃گویا زمزمه های #استغفار های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد #اباعبدالله کرده بودند❣
🍃اخر میدانی، شب #عاشورا همه ارباب را رها کردند اما #محمد شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت #اربابش روانه شد🕊
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_محمد_جاودانی
📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷
📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
♡شهید محمد رضا زارعی♡
🍃شهید #محمد آبان سال ۱۳۲۶ در شهرستان ساوه روستای طاهره خاتون دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع دوم متوسطه رشته طبیعی در ساوه گذراند سپس وارد کادر #ارتش با عنوان ستوان یکم شد. سال ۵۲ ازدواج کرد. خداوند به او دو پسر و یک دختر هدیه داد.
🍃در اوایل حمله صدام به مرزها، شهید محمد در شهر دزفول با سمت #فرمانده گروهان از لشکر ۲۱ حمزه با دشمن به نبرد پرداخت. ولی مدت نبرد او به دوازده روز نرسید
🍃شهید محمد تاریخ ۵۹.۷.۱۱ در شهر #دزفول به شهادت رسید. شهید محمد در همان اوایل جنگ وصیتنامه پر محتوایی از خود به جا گذاشته است؛ توصیه ام به پدر و مادر و همسر و فرزندانم: در مقابل مشکلات زندگی #صبور و پایدار باشید. در مقابله با دشمن سستی از خود نشان ندهید. همواره پیرو راه حق و #اسلام عزیز باشید که راه انبیا است. از همسرم میخواهم فرزندانم را خوب تربیت کند و به جامعه تحویل نماید تا راه مرا ادامه دهند...
✍نویسنده : #نادره_عزیزی_نیک
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمدرضا_زارعی
📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۲۶
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۵۹
📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : دزفول
🕊محل شهادت : ساوه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃شب بود صدای خنده های #محمد گوش دنیا را کر کرده بود و هر دفعه بلند تر و بلند تر میخندید چون از سر و کول بابا #آیت بالا میرفت چون دردانه بابا آیت بود و هر کاری میکرد بابا با روی خندان و آغوشی گشاده از آن اسقبال میکرد😌
🍃بابا آیت هم چون فقط موقع بدنیا آمدن پیش محمد نبود لبخند میزد و مثل بچه ها همبازی محمد میشد. #جشن بود بساط خنده و شادی کسی چه میدانست فردا چه در انتظارشان است...
🍃صبح باز هم مثل همیشه آرام و گزیده قدم برمیداشت که نکند محمد بیدار شود و بیقراری کند برای با #پدر رفتن، در را آرام پشت سرش بست و نفسی با اطمینان خاطر کشید. این آخرین باری بود که بابا از گریه نکردن محمد اطمینان داشت. فردا پسفردا و هر روز بعد از آن روز محمد بیقرار تر برای بابایی که دیگر هیچ وقت به خانه بر نمیگردد😔
🍃در پاسگاه آرام ترین و #صبور ترین فرد شناخته میشد. به گونه ایی که شاکی هم از آرامش اون آرام میشد، گوش شنوای همه بود از کوچک تا بزرگ برایش فرقی نداشت کسی که در مقابل من است کیست و یا چه مقام و مناسبی دارد، همیشه در #سلام کردن از بقیه پیشی میگرفت.
🍃دلسوز همه بود همین هم باعث شد که آن روز با شنیدن صدای نحیف و رنجور پشت تلفن سریع خود را به آدرس مورد نظر برساند و ناجوانمردانه از میان ما برود. و حالا مایی که دنیایمان پر است از جوان مرد هایی که به جرم مجری قانون بودن #آسمانی میشوند💔
✍نویسنده: #فاطمه_زهرا_نقوی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_آیت_الله_خانعلی_پور
📅تاریخ تولد : ۲۸ شهریور ۱۳۶۰
📅تاریخ شهادت : ۱۶ مهر ۱۳۹۳
📅تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سیستان و بلوچستان
🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر رونیز
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍀شهر را بوی #فاطمه پر کرد وقتی قنداقه ات را به آغوش پدر دادند. و مقدر بود که وارث علم #باقر_العلوم باشی☺️
🍀هر چه در زمان علی (علیهالسلام) خفقان شیعه را به انزوا برده بود، میلاد تو بالی شد برای پریدنش و نسیمِ تولدت جانی دوباره بر کالبد #شیعه دمید.
🍀از بدو تولد شما بود که خودمان را شناختیم و مریدانِ علی میدانی برای عرض اندام یافتند. اصلا #برکت وجود شما؛ علم را در سرتاسر عالم گستراند🙂
🍀نامِ مبارکتان که بر زبان جاری است؛ تمام حواسها معطوف هزاران عالِمی میشود که #قال_صادق را به جهان عرضه کردند و شما راهی شدید برای #تفقهوافیالدین.
🍀وجودتان، دم مسیحایی بود بر جانِ مرده شهر که ای اهل عالم؛ #صادق آمده است. وارث علم نبی(ص)،بیایید و قطره ای از دریای وجودش را به کام بکشید و علم را توشه کنید، بیایید و هوای #محمد را تنفس کنید که او پسری است از دامانِ آلالله(علیهالسلام) و او رئیسِ #مذهب_شیعه است.
🍀آقای من؛ شما متولد شدی تا ما خودمان را بشناسیم و نام شیعه در تمام عالم طنین انداز شود. شما آمدی تا فخرِ جهانِ #تشیع شوی و ما عاشقانه پای مکتبتان دل به #علم و تعلم دهیم😊
🍀میلادتان بر تمام عالم؛
و بر تمامِ جهانِ شیعه مبارک💚
قال صادق (علیهالسلام) :
اذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين.
چون خدا خير بنده اي خواهد ، او را در دين دانشمند كند.
(اصول كافي ، ج 1 ، ص 39)
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
💐به مناسبت سالروز #میلاد_امام_صادق«ع»
📅تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃چندبار دیگر تقویم را چک میکنم، درست بود! انگار ذهنم درست میگفت او فرزند #جمعه بود! سندش جمعه پنجم اسفند بود. مصادف با شب #مبعث رسول اکرم خانواده احمدی جوان، صاحب طفلی شدند. پدر خانواده بنا بر حدیث #پیامبر و اینکه عید مبعث بود نامش را محمد گذاشت. و از اینجا روزگارِ #محمد_احمدی_جوان آغاز میشود.
🍃سالها با عجله جلو میروند و #محمد را با خود میبرند. بزرگ میشود، مرد میشود و خودش را وقف کار #خیر میکند. از تکریم خانواده #شهدا تا شبهای #تاسوعایی که برنامه مفصلی داشتند. محمد همه جوره ایستاده بود، بیهیچ گله و شکایتی، فقط برای #خدا ! و خدا چه زیبا آنها که از مالها و جانها و #خانوادهشان میگذرند را مژده داده...
🍃محمد هم در این محفل راه داشت. زمانی پروندهاش تکمیل شد که هوای #سوریه در سرش افتاد. نمیشد کنترلش کرد. مدام از شرایط آنجا میگفت، #رضایت_مادر را میخواست! مادر که راضی شد از پی آن برآمد که حلالیت بگیرد. همه میدانستند که قرار نیست هر رفتی برگشتی داشته باشد ولی #دل که این قاعده و قانونها سرش نمیشد...
🍃حلال کردند و فهمیدند بار دیگر او را به اسم محمد احمدی جوان نمیبینند بلکه پیکری خوابیده در #تابوت را با نام #شهید میبینند. و قصه در سوریه همینگونه رقم خورد. شب جمعه همزمان با تاسوعای حسینی وقت #پرواز بود. باز هم #شب_جمعه!
🍃رزقهایی که از این شبها به دستش میرسید تمامی نداشت! حالا رزق #جانبازی در این شب و مناسبتی که همیشه برایش از جان مایه میگذاشت نصیبش شده بود. چند روز در بستر خوابید و درد کشید، دقیق نمیدانم. ولی خوب میدانم شب جمعه بود که جام #شهادت را به کامش ریختند و سند پرواز را به نامش زدند. و امروز #ششمین سالی است که از پروازش میگذرد و امشب نیز شب جمعه است. در شب زیارتی #ارباب یادمان باش برادر...
♡ #سالگرد_شهادتت_مبارک♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🥀به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_احمدی_جوان
📅تاریخ تولد : ۵ اسفند ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت : ۱۳ آذر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : شهرستان تنگستان
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
♡بسم رب الشهید♡
🍃تک فرزند بود و دردانهی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف #حرمِ_حضرت_زینب(س) بود طوریکه حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال میکردند او یک #بسیجی است که مسئول گروه جهادی #منتظران_موعود است.
🍃اما #محمد منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان #مجاهدان عمهی سادات رساند. در نبودنش جای خالیاش حس میشد و گوشه به گوشهی شهر دلتنگ فعالیتهای #جهادگرانهی محمد بود.
🍃فعالیتهایی که همهشان سرچشمهاش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. #مادر شهید هادینژاد زنی #مقاوم است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ #دشمنان. پای صحبتهای مادرش که مینشینی از خوابش برایت تعریف میکند؛ همانی که حضرت زینب(س) آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر #یازهرا(س) بساط رفتنش را مهیا میکند.
🍃محمد به آرزویش رسید، هم #مدافع_حرم شد و هم شهید. به دوستان #شهیدش پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ #خوزستانیِ کشور حسینیوار زندگی کرد و حسینیوار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز #شهادت اوست و همه ما محتاج نیمنگاهی از قافلهی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_هادینژاد
📅تاریخ تولد : ۱۴ آذر ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
🥀مزار شهید : خوزستان، گلزار شهدای آغاجری
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی