هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌘◁امام حسین علیه السلام از ناحیه چپ راه «عذیب» و «قادسیّه» حرکت کردند، در حالی که فاصله آنها تا «عذیب» سی و هشت میل بود، و حر هم با آن حضرت علیه السلام حرکت می کرد.حر بن یزید ریاحی پیوسته همراه امام حسین علیه السلام حرکت می کرد و هر گاه که مجالی می یافت به امام علیه السلام عرض می کرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگه دار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد." امام علیه السلام فرمود: "مرا از مرگ می ترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید، دیگر مرگ گریبان شما را نمی گیرد؟ من همان را می گویم که آن مرد اوسی هنگامی که می خواست رسول خدا صلوات الله علیه را یاری کند به پسر عموی خود گفت. سپس اشعاری را بیان فرمودند.
─┅═༅𖣔1⃣4⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌘◁چون حر این اشعار را از امام علیه السلام شنید، از ایشان کناره گرفت و با همراهان خود با فاصله کمی از حضرت علیه السلام ، مسیر دیگری را انتخاب کرد. کاروان امام علیه السلام به حرکت خود ادامه دادند تا این که به سرزمین «نینوا» رسیدند. در این هنگام سواری مسلح از دور پیدا شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می آمد؛ همه ایستادند و آن مرد را تماشا می کردند، آن مرد همین که رسید بی آنکه به امام حسین علیه السلام و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه عبیدالله بن زیاد را به دست حر داد.
─┅═༅𖣔1⃣5⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁ در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین علیه السلام سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.» حر خدمت امام حسین علیه السلام آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت قرائت کرد، امام علیه السلام به او فرمود: "بگذار در«نینوا» و یا «غاضریه» فرود آییم." حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!" زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان می بینم که پس از این، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله صلوات الله علیه ! اکنون جنگ با این گروه •حر و یارانش• برای ما آسان تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست."
─┅═༅𖣔1⃣6⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁امام علیه السلام فرمود: "درست مي گويي اي زهير؛ ولي من آغاز كننده جنگ نخواهم بود." زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی ای است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد، مگر از یک طرف."
─┅═༅𖣔1⃣7⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁امام حسین علیه السلام فرمود: "نام این آبادی چیست؟" عرض کرد: «عقر».امام علیه السلام فرمود: پناه می برم به خدا از "عقر!" آنگاه، حضرت علیه السلام متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندكي بيا. سپس، فرود مي آييم.» پس با هم حركت كردند تا به كربلا رسيدند. حُر و يارانش، جلوي •کاروان• امام حسين علیه السلام ايستادند و آنان را از ادامه مسير، باز داشتند. حُر گفت: همين جا فرود بيا كه فرات، نزديك است. امام علیه السلام فرمود: «نام اينجا چيست؟» گفتند: "كربلا ...." امام علیه السلام فرود آمدند و حر و لشکریانش نیز در گوشه ای دیگر رحل اقامت افکندند. پس از فرود آمدن کاروان امام حسین علیه السلام حر نامه ای به ابن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن امام علیه السلام در کربلا با خبر کرد.
─┅═༅𖣔1⃣8⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁در روز عاشورا عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حر بن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر بن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین علیه السلام گردید. حر بن يزيد چون تصميم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت جدی ديد نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آيا تو می خواهی با اين مرد •امام حسین علیه السلام • بجنگی؟» گفت: «آرى به خدا قسم چنان جنگى بكنم كه آسان ترين آن افتادن سرها و بريدن دستها باشد»، حر گفت: «مگر پيشنهادات او خوشآیندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر كار به دست من بود مى پذيرفتم؛ ولى امير تو •عبيداللَّه• نپذيرفت.». پس حر، عمر بن سعد را ترک کرد و در گوشه ای از لشكر ايستاد در کنار او یکی از افراد هم قبیله اش به نام «قرة بن قیس» ایستاده بود. حر به قره گفت: «آیا اسب خود را امروز آب داده ای؟» قره گفت: «نه.» حر گفت: «آیا می خواهی آن را سیراب کنی؟» قره گمان کرد حر قصد کناره گیری از سپاه ابن سعد را دارد و خوش ندارد كه قره او را در آن حال ببيند. پس به حر گفت: «من اسبم را آب نداده ام و اكنون مي روم تا آن را آب بدهم.» سپس حر از آنجائى كه ايستاده بود كناره گرفت و اندك اندك به سپاه امام علیه السلام نزدیک شد.
─┅═༅𖣔1⃣9⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁ مهاجر بن اوس كه در لشكر عمر سعد بود به حر گفت: «آیا مي خواهى حمله كنى؟» حر در حالی که می لرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هيچ جنگى تو را به اين حال نديده بودم، اگر از من می پرسیدند: شجاع ترین مردم كوفه كيست از تو نمى گذشتم •و تو را نام می بردم• پس اين چه حالى است كه در تو می بینم؟» حر گفت: «بدرستی که خود را ميان بهشت و جهنم مى بينم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد». حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه گاه امام علیه السلام حرکت کرد.
─┅═༅𖣔2⃣0⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁ حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام علیه السلام وارد شد. او خدمت امام حسين علیه السلام آمد و عرض كرد: «فدايت شوم یابن رسول الله•ص• من آن كسی هستم كه تو را از بازگشت •به وطن خود• جلوگيرى كردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در اين سرزمين فرود آیی؛ من هرگز گمان نمي كردم که آنان پيشنهاد تو را نپذيرند، و به اين سرنوشت دچارتان كنند، به خدا قسم اگر مي دانستم كار به اينجا مي كشد، هرگز به چنين كارى دست نمي زدم، و من اكنون از آن چه انجام داده ام به سوى خدا توبه مي كنم، آيا توبه من پذيرفته است؟» امام حسين علیه السلام فرمود: «آرى خداوند توبه تو را مى پذيرد.
─┅═༅𖣔2⃣1⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁ اكنون از اسب فرود آى» حر عرض كرد: «من سواره باشم برايم بهتر است از اينكه پياده شوم، ساعتى با ايشان هم چنان كه بر اسب خود سوار هستم در يارى تو می جنگم، و سرانجام كار من به پياده شدن خواهد كشيد.» امام حسين علیه السلام فرمود: «خدايت رحمت كند هر کاری که می خواهى انجام بده.
─┅═༅𖣔2⃣2⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁ پس حر رو در روی لشكر عمر بن سعد ايستاد و فریاد برآورد: «ای قوم آیا پیشنهاداتی که حسین علیه السلام به شما کرده باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟» گفتند: «سخنت را به امیر عمر •بن سعد• بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت: «من به جنگ با حسین علیه السلام حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می کردم.»پس حر خطاب به لشکر گفت: «اى مردم كوفه مادرانتان به عزايتان بنشينند؛ آيا اين مرد شايسته را به سوى خود خوانديد و گفتيد: در يارى تو با دشمنانت خواهيم جنگيد، اما اکنون که به سوى شما آمد دست از ياري اش برداشتيد در برابر او صف بسته مي خواهيد او را بكشيد؟
─┅═༅𖣔2⃣3⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁شما جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته ايد، و از هر سو او را محاصره كرده ايد و از رفتن به سوى زمين ها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش کرده اید، آن سان كه هم چون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه مي تواند به نفع خود کاری انجام دهد و نه می تواند زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس از آن مى آشامند و خوكهاى سياه و سگان در آن مي غلطند بر روى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا جائى كه از شدت تشنگى بی حال افتاده اند؛ چه بد رعايت محمد•ص• را درباره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى •محشر• شما را سيراب نكند؟» در این هنگام تيراندازان سپاه عمر بن سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ حر كه چنين ديد به عقب برگشت و پيش روى امام علیه السلام ايستاد.
─┅═༅𖣔2⃣4⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁نقل شده که چون حر به لشکر امام علیه السلام پیوست مردی از بنی تمیم به نام «یزید بن سفیان» گفت: «به خدا اگر حر را ببینم با نیزه ام او را خواهم کشت. «در آن هنگام که حر می جنگید و گوش و پیشانی اسبش زخم برداشته و خون از آن جاری بود «حصین بن نمیر» به یزید گفت: «این همان حری است که می خواستی او را به قتل برسانی؛ می خواهی کاری بکنی؟» یزید گفت: «آری» و سپس به سرعت به سوی حر حمله ور شد؛ امّا حر به او مجال نداد و با ضربتی او را به هلاکت رساند. حر در حالی که به این شعر "عنتره" تمسک جسته بود: ما زلت ارمیهم بغرة وجهه و لبانه حتی تسربل بالدم. پیوسته تیر زدم به سفیدی رویش و به سینه اش تا حدی که گویا پیراهنی از خون پوشیده بود.
─┅═༅𖣔2⃣6⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
🌒◁اما برخی دیگر از منابع نقل کرده اند که حر بن یزید ریاحی و زهیر بن قین، پس از شهادت حبیب بن مظاهر در پیش از ظهر عاشورا، با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می کردند و هر گاه یکی از آنان در محاصره قرار می گرفت، دیگری به کمکش می شتافت آنان پیوسته می جنگیدند تا اینکه حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت. اصحاب امام علیه السلام با شتاب به سوی او شتافتند و او را در برابر خیمه ای که می جنگید قرار دادند، امام علیه السلام بر بالین او نشست و خون از چهره حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «تو حر و آزاده ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای.
─┅═༅𖣔2⃣7⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
یوسف زهرا! ز شما پُر شدم
تا که اسیر تو شدم حُر شدم
از دل دشمن به سویت پر زدم
آمدم و حلقه براین در زدم
آمدهام تا که قبولم کنی
خاک ره آل رسولم کنی
حرّ پشیمان توام یا حسین
دست به دامان توام یا حسین
یک نگه افکن همه هستم بگیر
ای پسر فاطمه دستم بگیر
روز نخستین به تو دل باختم
در دل من بودی و نشناختم
دست نیاز من و دامان تو
کوه گناه من و غفران تو
نالۀ العفو بُوَد بر لبم
تاصف محشر خجل از زینبم
روی علی اکبر تو دیدنی است
دست علمدار تو بوسیدنی است
مهر تو کُلّ آبروی من است
هستی من خون گلوی من است
چه میشود کشتۀ راهت شوم؟
خاک قدمهای سپاهت شوم؟
حرّ ریاحی به درت آمده
فطرس بیبال و پرت آمده
با نگه خویش کمالم بده
وز کرم خود پر و بالم بده
بال من از تیغۀ شمشیرهاست
سینۀ تنگم سپر تیرهاست
مقتل خون، اوج کمال من است
تیر محبت پر و بال من است
بال بده، فطرس دیگر شوم
طوطی گهوارۀ اصغر شوم
─┅═༅𖣔2⃣8⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
─┅═༅🍃🌘🍃༅═┅─
جناب حجه الاسلام #بابایی
سپاسگزاریم .عالی
اجرتون با سید الشهدا
علیه السلام
از همـراهی همـه دوستان
ولایی سپاسـگزاریم ....
پایان کنفرانس
التماس دعای فرج
یا علی
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🏴#اتحادیه_عماریون
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🕊◁{1⃣}.#بسته_مناسبتی_محرم
🌘◁روز شمار وقایع دهه اول محـــــرم
🔮#اتحادیه_عماریون
🆔 @ammareyon
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
─┅─═༅🕊🕋🕊༅═┅┅─
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال
خــستـه زیــنــب
بـــه بــی نــهــایــت داغ دل
شـکــستــه زیـــنــب
سلام مــن بـه محـرم به دست
ومشک ابوالفضل
بـه نــا امـیـدی سـقـا بــه ســـوز
اشـک ابوالفضل
سـلام مـن بـه مــحـرم بـــه قــد
و قـامـت اکــبـر
بـــه کــام خـشک اذان گـوی
زیـر نــیـزه و خـنـجـر
سلام مــن بــه محرم به دسـت
و بـازوی قـاسم
به شوق شهد شهادت حنـای
گـیـسـوی قـاسم
سـلام مــن بـــه مــحـرم بــه
گــاهـواره ی اصـغـر
بــه اشــک خـجـلت شاه و
گـلـوی پـاره ی اصـغـر
سـلام مــن بـــه مــحــرم به
اضــطـراب سـکـیـنـه
بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویـش نـدیـده
چـشـم مدینه
سـلام مـن بــه مــحــرم بــه
عـاشـقـی زهـیـرش
بـه بـاز گـشـتـن حُــر و عـروج
خـــتــم بـه خـیرش
سلام من بــه محرم بــه مـسـلــم
و به حـبـیـبش
به رو سـپیدی جـوُن و بـه بــوی
عــطــر عـجیـبـش
سلام مــن بـــه مـحـرم بـه
زنــگ مــحـمـل زیـنـب
بــه پـاره پـاره تــن بـــی ســر مــقـــابـــل زیــنــب
سلام من به مــحـرم بـه شــور
و حــال عـیـانـش
سلام مـن به حـسـیـن و به
اشـک سینه زنـانش
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
▪️وقایع روز اول ماه محرم الحرام
🆔@ammareyon
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🌘◁چرا از شب اول محرم عزاداری شروع میشود ...مگر امام حسین علیه السلام عاشورا بشهادت نرسید⁉️
👤از امام رضا علیه السلام نقل شده است. بر اساس این نقل، امام هشتم میفرمایند:
«پدرم موسیبنجعفر علیه السلام وقتی ماه محرم وارد میشد، دیگر خندان دیده نمیشد و روز به روز غم و اندوه وی افزوده میشد تا روز دهم محرم که آن روز، روز گریه و ناله آن حضرت بود. ایشان در این روز میگریستند و میفرمودند: این روز، روزی است که جدم حسینبنعلی علیه السلام را همراه هجده تن از رجال بنیهاشم در کربلا شهید کردند و امام حسین علیه السلام را از پشت سر بریدند.» این متن، روایت قابل اطمینان و موثقی است که از امام رضا علیه السلام به نقل روش پدر بزرگوارشان حضرت موسیبنجعفر علیه السلام به دست ما رسیده است
─┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅─
┄┅═❁🕊🕋🕊❁═┅┄
🌘(1).آغاز ایام حسینی
▪️اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمدعلیهم السلام است،که همه انبیاء وملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام محزون اند.باید گفت:ماه حزن واندوه تمام عالم است،چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء علیه السلام را از عرش خدا رو به زمین می آویزند و حزن واندوه عالم را فرا می گیرد.۱
🏴همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله علیه السلام است،که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می کند،ودستورات دین خود را از حسینیه ها و تکایا و مساجد به خانه های فکر ودل خود به ارمغان می برند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام واشک بر آن حضرت،از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان علیه السلام است.
─┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅─
┄┅═❁🕊🕋🕊❁═┅┄
🌘(2).ماجرای شعب ابی طالب علیه السلام
▫️در پی بالا گرفتن قدرت اسلام پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قریش پیمان نامه ای نوشتند وطی آن قرار گذاشتند با بنی هاشم تکلم نکنند و با آنان هم سفره وهمنشین نشوند و معامله ننمایند؛و آنان را به گونه ای در فشار قراردهند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به قریش تحویل دهند تا آن حضرت را به قتل رسانند . حضرت ابوطالب علیه السلام بنی هاشم را به دره ای که منتسب به آن حضرت بود برد،و اطراف آن را محکم کرده وبرای حفظ جان پیامبر صلی الله علی وآله وسلم شبانه روز کمر همت بست.
─┅═༅𖣔3⃣𖣔༅═┅─
.┄┅═❁🕊🕋🕊❁═┅┄
🗡آن حضرت شبها با شمشیر پروانه وار گرد شمع وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می گردید ومی فرمود :«تا زنده ام دست از یاری او برنمی دارم.»او در هرشب چند بار محل خواب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را تغییر می داد وعزیزترین فرزند خود یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را به جای آن حضرت می خوابانید،و روز فرزندان خود و فرزندان برادرانش را به حفاظت از آن حضرت می گماشت.
─┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅─