643.3K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅─
779.1K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅─
736.4K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔3⃣𖣔༅═┅─
737.9K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅─
327.4K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅─
469.2K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅─
26.2K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #ما_داݝدار_و_عاشق_حسینیم
🔍☆◁#کنفـــــــرانس
📓☆◁#نگاهی متفاوت به خالق عاشورا
🔖☆◁قسمت #ششم
🎙جناب دکتر #رجبی نیا
🔮#اتحــــــادیه_عمـــــــاریون
─┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─┅┅═༅🕊🕋🕊༅═┅┅─
جناب دکتر #رجبی نیا
سپـــــــاسگزاریم .خدا قوت
اجرتون با سیـــد الشهدا
علیه الســـــــلام
از همـــــــراهی همـه دوستان
ولایی سپاســــــگزاریم ....
پایان کنفرانس
التمــــــاس دعای فرج
یا حسیـــــــــــن
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🏴#اتحادیه_عماریون
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🕊◁{8⃣}.#بسته_مناسبتی_محرم
🌘◁روز شمار وقایع دهه اول محـــــرم
🔮#اتحادیه_عماریون
🆔 @ammareyon
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
┄═┅═✧❁﷽❁✧══┅┄
🚩 #الســــــلام_علی_علی_بن_الحسین
درخیمه بوددست پدرسوی آسمان
ناگه ز رزمگاه صـــــدای پسر شنید
بــــــــر پُــــشت زیــــــــــن نشست و
بـــــدان ســــــــــــوی روی کــــــــــرد
اما نَسیم وار، پی اش عمه می دوید
می خواست بلکه بار دگر زنده بیندش
«یارب مکن امیــــد کسی را تو نا امید»
با زانو آمد و به سر نعش او نشست
او را به بر کشید و ز دل آه بر کشید
تا در کنار نعش پسر جا پدر گرفت
در یک اُفُق قِرانِ مه و مِهر شد پدید
می رفت تا پــــدر برود همره پســــــر
زینب اگر کنــــــار برادر نمی رسیـــــد
┄═┅┅═༅𖣔🌺𖣔༅══┅─
🔮#اتحـــــادیه_عمـــــاریون
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🗓◁#حوادث_روز_هشتـــــم_محـــــرم
🌒(1).فرمان جدید عبیدالله: با دریافت نامه ی جدید یزید و دادن اختیارات کامل به عبیدالله، وی بر اساس نامه ی یزید دستور داد:
🌒(2).تعداد جاسوسان افزایش یابد و همه جا را زیر نظر بگیرند.
🌒(3).آخرین نیروها از کوفه به کربلا اعزام شوند.
🌒(4).مراقبت شدید و دستگیری عناصر مشکوک و متهم و مجازات سنگین آنان.
🌒(5). کشتن بدون درنگ.
🌒(6). ارسال آخرین اخبار بی هیچ وقفه به شام. ..از کوفه به شام
┄─┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(1)"خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.
▪هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیهالسلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
┄─┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(2) در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟
👤یزیدبن حصین گفت اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفتهای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟
┄═┅═༅𖣔3⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
👤عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفتهام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
▪یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
┄─┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅🍃🌒🍃༅═┅┅─
🌒(3) امام علیهالسلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
▪شب هنگام امام حسین علیه السلام با ۲۰ نفر و عمر بن سعد با ۲۰ نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
┄─┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
▪در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند!
👤 امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را مي سازم . ابن سعد گفت : ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود : من بهتر از آن را به تو خواهم داد ، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت : من در كوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
👤حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي گردد ، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود : تو را چه ميشود ؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند ! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت : جو ما را بس است.
┄═┅═༅𖣔6⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(4) پس از این ماجرا ، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند ؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم.
🗣عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند ، و گفت: این نامه گواه اندرزگویی عمر سعد است به امیر خویش. من آن را می پذیرم •رفتن حسین را•
👤شمر که در مجلس بود برخاست و گفت: حسین اکنون در سرزمین تو و کنار توست. آیا از او می پذیری که از اینجا برود. به خدا سوگند اگر برود دیگر به او دست نمی یابی. آنگاه او قوی و تو ضعیف خواهی بود. با بازگشت حسین موافقت نکن که نشانه ی ناتوانی و سستی است، باید او و یارانش تسلیم حکم تو شوند. پس از تسلیم، هر گونه خواهی می توانی رفتار کنی ..ببخشی یا بکشی
┄═┅═༅𖣔7⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(5).شمر به کربلا
▪️عبیدالله پس از این گفت و گو، نامه ای نوشت و به شمر ذی الجوشن سپرد تا به کربلا برساند.
در نامه نوشته شده بود: باری، تو را نفرستاده ام تا شانه از زیر کار خالی کنی. تو به آرامش و صلح و آسایش دل بسته ای. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست و گرنه، بر آنها حمله ور شو پس از قتل آنان، اعضای بدنشان را قطعه قطعه کن.
پس از کشتن حسین بر سینه و پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش و گستاخ و بیدادگر است. اگر به دستور من عمل کردی پاداش فرمانبر مطیع را دریافت خواهی کرد
و اگر چنین نمی کنی، سپاه را به شمر بن ذی الجوشن بسپار که فرمان لازم را به او داده ایم.
┄═┅═༅𖣔8⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🗣عبیدالله زیاد به شمر گفته بود اگر عمر سعد پذیرفت که با حسین بجنگد مطیع او باش وگرنه، گردنش را بزن و سرش را به کوفه بفرست و خود فرماندهی سپاه را عهده دار باش.
▪نوشته اند: عبیدالله بن زیاد، حویرة بن یزید تمیمی را مأمور کرد که به محض رسیدن نامه به عمرسعد اگر برای جنگ اقدام نکرد او را بگیرد و در بند بکشد.
┄─┅═༅𖣔9⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(6).آوردن آب از فرات
▪️به هر حال هر لحظه تب عطش در خیمهها افزون میشد. امام علیه السلام برادر خود عباس بن علی بن ابی طالب را فراخواند و به او مأموریت داد تا همراه سی نفر سواره و بیست نفر پیاده جهت تدارک آب برای خیمهها حرکت کند در حالی که بیست مشک با خود داشتند. آنان شبانه حرکت کردند تا به نزدیکی شط فرات رسیدند در حالی که نافع بن هلال پیشاپیش ایشان با پرچم مخصوص حرکت میکرد.
👤عمر بن حجّاج پرسید: کیستی؟! ...نافع بن هلال خود را معرّفی کرد
🗣ابن حجّاج گفت: ای برادر! خوش آمدی، علت آمدنت به این جا چیست؟
┄═┅═༅𖣔🔟𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🗣نافع گفت: آمدهام تا از این آب که ما را از آن محروم کردهاند، بنوشم. ...نافع به یاران گفت: مشک هایتان را پر کنید. پیاده ها مشک ها را پر کردند.
👤عمروبن حجّاج حمله کرد. جنگی کوتاه در گرفت. در حال جنگ، پیادگان مشک ها را پُر کردند. چند تن از نگاهبانان کشته شدند و از یاران امام کسی شهید نشد. رزم ابوالفضل العباس در این نبرد کوتاه یاران را سرشار شجاعت کرد. برخی گفته اند لقب «سقایت» از این لحظه به ابوالفضل العباس داده شد.
▪پس از اینکه آب به خیمه ها رسید سهم هیچکس بیش از یک بار نوشیدن نشد.
┄─┅═༅𖣔1⃣1⃣𖣔༅═┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(7).در پايان روز هشتم، حضرت سكينه علیه السلام فرزند اباعبدالله الحسين علیه السلام ميگويد مهتاب فضاي خيمه امام را روشن كرده بود ديدم پدرم ميان جمعيت ايستاده و خطاب به ياران و همراهان ميفرمايد: اي مردم! هر كدام از شما كه ميتواند بر تيزي شمشير و ضربات نيزهها صبر كند، با ما قيام نمايد وگرنه از ميان ما برود و خود را نجات دهد.
▪سخنان امام به پايان نرسيده بود كه ياران همگي صدا زدند سوگند به خدا چنين نخواهيم كرد، بلكه جان، مال، زن و فرزندان خود را فداي تو خواهيم كرد.
┄═┅┅═༅𖣔1⃣2⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
🌒(8)#حضرت_علی_اکبر_پاره_تن_سیدالشهدا
👤على اكبر علیه السلام ، بزرگ ترین پسر امام حسین علیه السلام بود كه از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، به حدّى شبیه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود كه هر كس شوق دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله را داشت، به او مى نگریست، چنان كه پدر بزرگوارش، طبق نقلى، هنگام رفتن وى به میدان نبرد، فرمود
▪️خداوندا ! گواه باش كه جوانى براى جنگ با آنان مى رود كه شبیه ترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو مى شدیم، به او نگاه مى كردیم .
┄═┅═༅𖣔1⃣3⃣𖣔༅══┅─
─══┅═༅🕊🌑🕊༅══┅┅─
▪على اكبر علیه السلام در واقعه عاشورا، از اركان سپاه امام علیه السلام به شمار مى رفت. تأكید او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر كربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسین علیه السلام در جریان برخورد سپاه حُر با كاروان امام علیه السلام
☄(1)، بر عهده گرفتن مسئولیت آب رسانى به خیمه ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور،
☄(2) از ویژگى هاى این فرزند برومند سیّدالشهدا علیه السلام است.
┄─┅═༅𖣔1⃣4⃣𖣔༅═┅─