eitaa logo
عمار ولایت 🇮🇷
1.5هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
133 فایل
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است نظرات و پیشنهادات(ناشناس ) ⬇️⬇️⬇️ https://harfeto.timefriend.net/17046539604984 نظرات و پیشنهادات(شناس) ⬇️⬇️⬇️ @Rahseparr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷روایت دردناک مادر بزرگوار شهید یوسف داورپناه درباره ی جزئیات شهادت فرزند دلبندش😭😭😭 💔🥀❤️‍🔥 من مظلوم‌ترین مادر شهید هستم😭😢 منافقین من و فرزندم را اسیر کردند، من تنها مادر شهیدی هستم که بچه‌ام را جلوی چشمم شهید کردند تکه تکه اش کردند و من ۲۴ ساعت با پیکر او تنها ماندم و خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و دفن کردم. 🔹🔸🔹 🌹🍃یوسف بعد از انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائما به منطقه کردستان، رفت و آمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، در همین ماه مبارک رمضان از طرف سپاه آمدند و گفتند که یوسفت زخمی شده و حالا در بیمارستان امام تبریز بستری است. افطار نکرده راهی تبریز شدم. در بیمارستان چشمم از دور یوسف را شناخت، مادر قربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود. از دور صدایش زده و خود را دوان‌دوان به آغوشش رساندم. صدای شیون و زاری‌ام بیمارستان را به هم زد. همه داشتند ما را نگاه می‌کردند. مادری که مدت‌هاست پسر دلبندش را ندیده و یوسفی که مجروح در آغوش مادرش آرام گرفته است. یوسف گفت: «مادر! تو را به خدا آرام باش! گریه نکن. من را از آغوشت بیرون بکش؛ بچه‌ها با دیدنت یاد مادرشان می‌افتند و دلشان می‌گیرد.»😢 ☘رنگ به رخسار نداشت. بعد از چند روز از بیمارستان مرخصش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق. در منطقه همه او را می‌شناختند، ضدانقلاب و دموکرات کینه عجیبی از یوسف در سینه داشتند. او چندین نفر از سرکرده‌هایشان را غافل‌گیر و در بند کرده بود. 🌤شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدار شدم، دیدم دموکرات‌ها روی دیوارهای خانه با چراغ به یکدیگر علامت می‌دهند، پدرش را بیدار کردم، گفتم: «دموکرات‌ها بیرون خانه هستند.» گفت: «آن‌ها هیچ کاری نمی‌توانند بکنند.» آقا یوسف بیدار شد. گفت مامان چه خبره؟ «گفتم چیزی نیست»، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضو گرفت. رکعت اول نمازش را خوانده بود که دموکرات‌ها وارد خانه شدند. همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن‌ها نمازش را خواند و تمام کرد. 😔اسلحه را به سمت من گرفتند. گفتند: «لامصب! تو هم حزب‌اللهی هستی؟» یوسف تفنگ را از پیشانیم کشید و گفت: «شما برای گرفتن من آمده‌اید، پس با مادرم کاری نداشته باشید». وقتی می‌خواستند یوسف را ببرند یوسف گفت: «مرا از پشت بام ببرید!» گفتند: «می‌ترسی که از نگاه‌های مردم روستا شرمسار باشی؟» ❣گفت: «می‌ترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دل‌هایشان را فرا بگیرد و فکر کنند که شما به منطقه مسلط شده‌اید!» گفتند: «تو نماز می‌خوانی؟ این نماز برای رهبرت است؛ این نماز برای خدا نیست و این عبادت‌ها قبول نیست.» یوسف گفت: «نام رهبرم را به زبان نیاور. من برای رهبری می‌جنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا می‌کنند.» در این حال، یکی از زنان دموکرات با قنداق تفنگ، ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق در خون شد. خلاصه یوسفم را بردند... 🕊صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده‌ایم. پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد. من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضدانقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند. بدن یوسفم تکه‌تکه شده بود، انگشت‌هایش، جگرش، اعضا و جوارحش... گفتند: «اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن.» در حالی که اعضای ضدانقلاب، مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست‌هایم زمین را کندم و تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم. یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه‌های جسدش پاشیدم. ادامه👇
با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم. با دست‌های خودم. خدایا! تو خودت شاهد هستی که بالای سرش خانومی با چادر سیاه ایستاده بود و به من می‌گفت که آرام باش و بگو لا اله الا الله 😭 🕊✨🕊✨🕊 امروز با گذشت سال‌ها، مزارش در منطقه به امام‌زاده معروف شده است. مردم منطقه از دعا در مزارش حاجت‌های زیادی گرفته‌اند. قبر یوسف و پیکر تکه‌تکه‌اش امروز محبوب و آرام‌بخش مردم منطقه است. اما این تمام زندگی و رنج‌های این مادر بزرگوار نیست. بعد از شهادت پسرش، داماد او نیز به کاروان شهدا پیوست. او پس از آن، مسئولیت نگهداری و زندگی نوه‌هایش را بر عهده گرفت. 🕊✨🕊✨🕊 خواستم از تو بگویم، این زبان یاری نکرد شعر من امروز با عهدش، وفاداری نکرد قصه آنجا که به مظلومیت مادر رسید هرچه کردم این قلم، جز آه و جز زاری نکرد🖌😭😭 🌷
📸 تصویری از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر سر مزار مادرشان در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ✅@ammarvelayat113
🔴سلام خدمت خواهران و برادران بسیجی دوستان انشالله از امشب تا جمعه ( به مدت یک هفته ) موکب و مهمانسرا و زائرسرای معاونت های سپاه امام رضا ( ع ) در کرمان دست ما هستش( قرارگاه جهادی امام رضا ) هرکسی خواست برای سالگرد حاج قاسم تشریف بیاره کرمان انشاالله کل این هفته اسکان و سه وعده غذای گرم و امکانات رو در خدمت خواهران و برادران هستیم فقط برای هماهنگی اسکان با شماره بنده تماس بگیرید 09380625867 جعفری انشاالله دوستان همت کنند داخل گروه هایی که میدونن ممکنه بعضی ها تشریف بیارن انتقال بدن که درخدمتشون باشیم 🌸فقط هزینه رفت و برگشت دوستان با خودشون هستش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 حضرت آیت الله در پاسخ به فردی که درخواست موعظه و نصیحت کرده بود فرمودند: 🔵 بسم الله الرحمن الرحیم آسان ترین ، شیرین ترین و مفید ترین کاری که می شناسم توجه به وجود مقدس ولی عصر عجل الله فرجه است. ◾️ ۱۲ دی ماه سالروز درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، علامه محمدتقی مصباح یزدی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ✅@ammarvelayat113
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 همه آمده اند تا بهترین خدمت به زوار حاج قاسم سلیمانی ارائه بدهند. اینک زنان شهرخانوک دور هم جمع شدند تا نان گرم بپزند. ✅
17.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹تق تق .. صدای باران تند دیشب و این شب های کرمان است بر مسیر آسفالت پیاده روی زوار اما آنچه این گام ها را متوقف نمیکند عشق گرم حاج قاسم است❤️
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دیشب | کار فرهنگی موکبها 🔹 زائرین به تماشای مستندی از مرد میدان ایستاده اند. ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا