#نکات_تربیتی
✍ پدران و مادران بدانند!!
هرگز با كودك خود درددل نكنيد. او سنگ صبور شما نيست.
او پناه شما نيست.
او كودكىست كه شما به دنيا دعوتش كرديد. اينكه از رنج هاى خود به او بگوييد فقط او را مضطرب ميكند.
-من به خاطر تو اين زندگى رو تحمل ميكنم!
-من به خاطر تو با مادر/پدرت زندگى ميكنم!
-من به خاطر تو فلان كار را ميكنم...
⬅️ اينكه كودك مدام دلواپس والدينش باشد يك اختلال است، نه نشانهى فرزند صالح بودنش.
⬅️ كودكى كه با حرف هاى والدينش مجاب ميشود كه بايد مراقب آنها باشد، يك آسيب ديده است.
eitaa.com/amoo_safa
#نکات_تربیتی
کودک را با خودش مقایسه کنید نه دیگران!
🔸والدین عزیز اگر میخواهید رفتار فرزندتان بهتر شود یا اشتباهاتش را تکرار نکند، بدترین کار مقایسه کردنش با دیگران است. شما با این کار فقط او را از کسی که با او مقایسه میشود، متنفر میکنید و عزت نفسش را میگیرید. اگر میخواهید دست به مقایسه هم بزنید، عملکرد کودک با خودش مقایسه کنید نه با دیگران.
eitaa.com/amoo_safa
#نکات_تربیتی
🔑کلیدتربیتی
⚠️ از دست فرزندتون عصبی هستید😡
💥نگو:
دیگه دوستت ندارم❌
من مامان تو نیستم ❌
💛بگو:
👈رفتار تو من رو عصبی کرد
آروم که شدم در موردش صحبت میکنیم✅
🍏#اللهم_اجعل_عواقب_امورنا_خیرا
eitaa.com/amoo_safa
🌸 سلام 🌸
حالا که داریم به بازگشایی مدارس نزدیک میشیم بریم باهم چند تا نقاشی حاشیه دفتر ببینیم
👇👇 #نقاشی_حاشیه_دفتر #نقاشی
eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
📍برنامه هایی که روزانه در کانال ایتا عموصفا به جز ایام مناسبتی(مثل محرم و ماه رمضان و ...)ان شاءالله
📆طبق برنامه هفتگی امروز (چهارشنبه ها) در قالب ارسال ۵ پست روزانه، سه موضوع محتوایی داریم👇
1⃣ شعر🌱
2⃣ ضرب المثل🗣
3⃣ فرزند آوری 👨👩👧👦
eitaa.com/amoo_safa
#ریشه_ضرب_المثل_ایراد_بنی_اسرائیل
✍بنی اسرائیل، قوم حضرت موسی علیه السلام بودند که کتاب آسمانی شان تورات بود.
حضرت موسی از جانب خدا مامور هدایت این قوم شده بود. این پیامبر بزرگ الهی، قومش را از زیر سلطه خفت بار فرعون نجات داد؛ چرا که بنی اسرائیل برده هایی برای فرعون بودند و او خود را خدای اینها می دانست و به کارگری خویش در آورده بود. هرکس که فرعون را قبول نمی کرد، فرعون دستور قتل و حتی مُثله کردن او را صادر می کرد.
🍂حضرت موسی با اینکه در کنار خود فرعون بزرگ شده بود، با عقاید شرک آمیز او مخالف بود و بارها به دستور خداوند او را را به راه راست هدایت کرد اما فرعون نپذیرفت و همچنان ادعای خدایی می کرد.
🍃به کمک خدا حضرت موسی توانست با بنی اسرائیل از دست فرعون نجات پیدا کند. خداوند دریا را برای موسی و قومش شکافت اما فرعونیان در همان دریا غرق شدند و هلاک گردیدند. حضرت موسی معجزات فراوانی داشت مانند: عصایی که تبدیل به اژدها میشد، معجزه ید بیضاء و …
🍂اما بسیاری از افراد قوم موسی به او ایمان نیاوردند و بهانه های عجیب می گرفتند. مثلا می گفتند:
🍃ای موسی! ما تا خدا را با چشم هایمان نبینیم ایمان نمی آوریم!(بقره–۵۵)
🍂ای موسی! ما از غذاها خسته شدیم! به خدا بگو برایمان عدس و پیاز و سیر و خیار بفرستد!(بقره ۶۱)
🍃ای موسی ما اینجا می نشینیم تو با خدایت برو و با دشمنان بجنگ! هر وقت پیروز شدید ما پایمان را در شهر می گذاریم! (مائده
🍂یا اینکه با تمام معجزاتی که از حضرت موسی دیدند، گوساله پرست شدند! و به خدای حقیقی کفر ورزیدند.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
#ضرب_المثل
eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعرهای تشویقی مسابقاتی
👌تکبیتیهایی که میفرستم رو میشه وقتایی که مسابقه دارید یا می خواهید دانش آموزانتون تشویق کنید بکار ببرید
🌸تلاش شما عالیه
🌸باعث خوشحالله
🌱تاب تاب عباسی
🌱زرنگ تو کلاسی
🌸چایی خوردی با خرما
🌸صد آفرین مرحبا
🌱اتل مثل شاپرک
🌱هستی بهترین کودک
🌸اتل مثل نازنین
🌸کارت خوبه آفرین
🌱اتل متل یه گلدون
🌱تو خوبی و مهربون
🌸اتل متل یه گردو
🌸 هستی شاد و خنده رو
🌱زرنگ و با صفایی
🌱 تو هدیه ی خدایی
🌸زرد و سبز و نارنجی
🌸هستی تو خوب و عالی
🌱سبز و سفید و آبی
🌱تو هستی خوب و عالی
🌸سیب انار گلابی
🌸مثل طلای نابی
🌱نون و پنیر و پسته
🌱کار شما درسته
🌸نمک نمک نمکدان
🌸هم خوبی هم مهربان
#شعر_خوشحالی #شعر #تشویق #تشویق_شعری
eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعرهای تشویقی برای مسابقات
برای جذابتر کردن مسابقات و تشویقها و مدیریت کلام بچهها در مواقع هیجانی مسابقات و سوق دادنشون به سمت گفتارهای مثبت و تشویقهایی که سرشار از القائات مثبت هست، به جای شعرهای متداول و خستهکنندهای که برای تشویقهای مسابقاتی استفاده میشه از دوبیتیهای جالبی که در کتاب شعرهای کلاسداری برای این منظور آوردم استفاده کنید👇
آفرین و مرحبا
به شاگرد خوب ما
آلبالوهای رنگی
چہ شاگرد زرنگی
شاگرد داریم عزیزه
زرنگ و فرز و تیزه
شاگرد خوب داریم ما
بهش میگیم مرحبا
رنگین کمان رنگھا
چه قدر خوبی ماشالله
#شعر_کودکانه #شعر #شعر_تشویقی
eitaa.com/amoo_safa
5⃣ طرح درس پنجم (ویژه مقطع راهنمایی)
موضوع : امامت حضرت مهدی عج
امامت(4)
سالهاي آخر عمر امام حسن عسکر(ع) سپري مي شد. او يازدهمين امام بود. دشمنان شنيده بودند که پيامبر(ص) و ديگر امامان(ع) خبر داده اند که دوازدهمين ستارۀ امامت از خانه امام حسن عسکري(ع) خواهد درخشيد.
او ظلم و ستم را ريشه کن و عدل و داد را بر پا خواهد کرد؛ براي همين، جاسوسان و مراقبيني در خانه امام قرار داده بودند تا اگر فرزندي از آن حضرت به دنيا آمد او را از بين ببرند؛ ولي خدا نمي خواست که دشمنان از تولد آن فرزند خبردار شوند همانگونه که نخواست فرعونيان به وجود حضرت موسي(ع) پي ببرند، چنين هم شد. در نيمه شعبان سال 255 يا 256 هـ.ق فرزندي از نرجس خاتون به دنيا آمد.
او را مهدي نام نهادند. خانواده اش وي را از چشم دشمنان مخفي نگاه مي داشتند؛ ولي به شيعيان راز دار مي نماياندند تا او را خوب بشناسند و گاه امام حسن عسکري(ع) به آنان علامتها و نشانه هايي را مي فرمود تا هرگاه آن طفل، خودش را به عنوان جانشين پدر معرفي کرد، او را بياد آرند. يکي از شيعيان به نام ابوالاديان مي گويد:
من نامه رسان امام حسن عسکري(ع) بودم. روزي، آن حضرت چند نامه نوشت تا به مدائن برسانم. قبل از حرکت به من فرمود: بعد از پانزده روز که برگشتي و وارد سامرّا شدي صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد. در آن موقع مرا غسل مي دهند.
من گفتم: آقاي من اگر اين واقعۀ دردناک رخ داد، چه کسي امام خواهد بود؟!
فرمود: هر که جواب نامۀ مرا از تو خواست.
دوباره پرسيدم علامتي ديگر بفرما!
فرمود: هر که بر من نماز گذارد.
بار سوم گفتم علامت ديگري بگوييد!
فرمود: هر که بگويد در کيسه چه چيزي است او امام شماست.
من خداحافظي کردم و رفتم، نامه ها را که رساندم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. در داخل خانه، جعفر، برادر امام حسن عسگري(ع) نشسته بود مردم به او تسليت مي گفتند. من هم پيش رفتم و تسليت گفتم، امّا جوابي نداد و از من سؤالي نکرد (جواب نامه ها را از من نخواست).
بدن امام را کفن کردند و مردم مي خواستند بر آن نماز بخوانند، جعفر به نماز ايستاد؛ ناگهان طفلي گندمگون و پيچيده موي مانند پارۀ ماه بيرون آمد و گفت: اي عمو پس بايست که من براي نماز خواندن سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد.
آن طفل بر بدن امام نماز خواند و او را نزد امام هادي(ع) دفن کرد، سپس رو به من کرد و فرمود: جواب نامه ها را تسليم من کن من جواب نامه ها را به او دادم....
در اين هنگانم عده اي از شيعيان از شهر قم آمدند مردم آنها را به جعفر معرفي کردند، چند تن از آنها نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو،نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر بر آشفت و گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند!
در آن حال خادمي از طرف همان کودک پيش آمد و از قول او گفت: اي مردم! با شما نامه هايي است از فلان و فلان و کيسه اي که در آن هزار اشري است، ده تا از آن اشرفيها با روکش طلاست. آنها به خادم گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و اين کيسه را به او تسليم کن!
جعفر کذّاب، بعني دروغگو اين واقعه را به دشمنان رساند. آنها به خانه امام هجوم آوردند و هر چه جستجو کردند امام را نيافتند...
از آن پس خدا چنين خواست که او از ديده ها پنهان شود؛ مهمترين علتش يکي بود که جان امام در خطر بود و ديگر اينکه مردم در اين مدت امتحان شوند چنانکه امام کاظم(ع) فرموده است: اين غيبت آزموني است که خدا با آن بندگانش را مي آزمايد» .
البته امام زمان(ع) اگر چه در ظاهر غايب شد ولي ارتباطش با مردم نگسيخت او تا 70 سال چهار نائب خاصّ داشت، اينها کاملاً رازدار و مورد اعتماد بودند و نامه ها و مشکلات مردم را به امام مي رساندند و پاسخها و پيامهاي حضرت را به مردم ابلاغ مي نمودند. اينان به ترتيب عبارت بودند از:
1- محمد بن عثمان
2- سعيد بن عثمان
3- حسين بن روح نوبختي
4- علي بن محمد سمري.
اين مدت را «غيبت صغرا»، (کوتاه مدت) مي نامند. در سالهاي آخر غيبت صغري امام زمان(ع) به آخرين نائب خود نوشت:
«...براي خودت جانشيني تعيين مکن زيرا زمان غيبت کامل فرا رسيده است آگاه باش که تا خدا اذن ندهد و زماني طولاني نگذرد من ظهور نخواهم کرد»
از اين زمان غيبت دوّم امام؛ يعني غيبت کبري» (بلند مدت و طولاني) آغاز گرديد. در اين مدت هم آن حضرت مسئوليتهاي الهي خويش را انجام مي دهد، در ميان مردم و در مجالس مؤمنان رفت و آمد دارد؛ گر چه مردم او را نمي شناسند.
ادامه طرح درس پنجم👇👇
┏━━━🍃🍂━━━┓
📲 @amoo_safa
┗━━━🍂🍃━━
https://eitaa.com/joinchat/2105999661Caf19b7adc8