#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۴۶ 🌷
🇮🇷 مردمی که نواب را تحویل دادند
🇮🇷 اعتراض کردند و گفتند :
♨️ آقا پس جایزه ما چه میشه ؟!
🇮🇷 رئیس ساواک به سربازان گفت :
♨️ جایزه اونا رو هم بدین
🇮🇷 ناگهان سربازان ،
🇮🇷 با چماق و شوک برقی ،
🇮🇷 به جان مردم افتادند .
🇮🇷 و آنان را با سر و صورت خونی ،
🇮🇷 از سازمان بیرون راندند و در را بستند .
🇮🇷 رئیس ساواک به نواب گفت :
♨️ تو کی هستی بچه ؟!
♨️ تو با این سن کم ،
♨️ این همه قدرت رو ، از کجا آوردی ؟!
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 بچه خودتی
🌸 من مردِ با غیرتِ ایرانم
🌸 سرباز ایرانم و در خدمت ایرانم
🌸 و قدرتم رو اول از خدا ،
🌸 سپس از عشق به وطنم
🌸 و از عشق به مردمم گرفتم
🇮🇷 رئیس ساواک با تمسخر گفت :
♨️ مردم ؟!
♨️ بله دیدم چطوری همین مردم ،
♨️ حق الزحمه تو رو دادن
♨️ و تو رو با خواری و خفت ، به اینجا آوردن
♨️ من نمی خوام تو رو بکشم
♨️ چون خیلی بچه ای
♨️ ولی برات ، یه پیشنهادی دارم
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 اولا بچه خودتی
🌸 دوما در همه جای دنیا ،
🌸 و در همه زمان ها ،
👈 مردم جاهل و بی بصیرت ، وجود داره
🌸 به خاطر چندتا بی بصیرت ،
🌸 حق ندارید به همه مردم اهانت کنید .
🌸 سوما من با دشمن مردم ، مذاکره نمی کنم
🇮🇷 رئیس ساواک خندید و گفت :
♨️ معلومه که بچه زرنگ و باهوشی هستی
♨️ می خوام برای ما کار کنی
♨️ حقوق هم ، هر چقدر که بخوای ،
♨️ بهت میدیم .
👈 نظرت چیه ؟!
🇮🇷 نواب تبسمی کرد و گفت :
🌸 اولا ؛ بازم بچه خودتی
🌸 دوما ؛ آیا شما می خواین با شما کار کنم ؟!
🌸 یعنی از بنده می خواین جنایت کنم ؟
🌸 یعنی باید آدمای بی گناه رو بکشم ؟
🌸 یعنی از مردم فقیر و بیچاره دزدی کنم ؟!
🌸 یعنی مواد مخدر وارد ایران کنم ؟
🌸 یعنی جوونای وطنم رو بدبخت کنم ؟
🌸 یعنی گرسنگی و بیکاری مردم رو ببینم ،
🌸 ولی هیچ دم نزنم ؟!
🌸 یعنی در خیابون بگردم و برای شاهنشاه ،
🌸 دخترای زیبا پیدا کنم و به دربار بیارم ؟!
🌸 یعنی هر روز شاهد فسادهای دربار باشم
🌸 و چیزی نگم ؟!
🌸 سربازان آمریکایی و انگلیسی ،
🌸 هر روز به ناموس و وطن ما ، تجاوز کنن
🌸 و ساکت بمونم و نباید چیزی بگم ؟!
🌸 خخخ ، زهی خیال باطل ...
🌸 نه داداش ، من بی غیرت نیستم
🌸 من ایرانی هستم
🌸 من مسلمانم
🌸 من شیعه امام علی ام
🌸 من خدا پرستم
🌸 من ناموس پرستم
🌸 من وطن پرستم
🌸 به خدا قسم تا آخرین قطره خونم ،
👈 مدافع حرم و حریم ایران می مونم .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 داستان کوتاه کودکانه سردار
🇮🇷 تهیه شده و ارسالی اعضای خوب کانالمون
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 #کارتون زیبای جوانمردان
🇮🇷 قسمت چهاردهم
🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان
@amoomolla
🕌 #کارتون_ایرانی #فیلم_ایرانی
🕌 #جوانمردان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹
🌹 سوره حمد آیه ۴ 🌹
🇮🇷 ایّاک نعبُدُ وَ ایّاک نستعین
🌸 تنها تو را عبادت و پرستش میكنیم
🌸 و تنها از تو یاری میجوییم .
🇮🇷 it is You we worship
🇮🇷 and you we ask for help
🌸 ایت ایز یو وی وُرشِپ
🌸 اَند یو وی اَسک فُر هِلپ
@amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 🌹 سوره حمد آیه ۴ 🌹 🇮🇷 ایّاک نعبُدُ وَ ایّاک نستعین 🌸 تنها تو را عباد
✍ کلمات جدید
🇮🇷 وی : we : ما
🇮🇷 وُرشِپ : worship : عبادت و پرستش
🇮🇷 اَسک : ask : درخواست کردن ، طلب کردن
🇮🇷 هِلپ : help : کمک و یاری کردن
👈 برای #والدین
🌸 مکان خواب کودک بعد از دو سالگی ،
🌸 باید از پدر و مادرش جدا شود .
🌸 اگر قرار باشد پیش پدر و مادر بخوابد
🌸 به آنها عادت کرده و وابسته می شود
🌸 و اگر وابسته شد ؛
🌸 در شبهای آمیزش ، از آنها جدا نمی شود
🌸 آنوقت جدا کردنش ،
🌸 با گریه و اکراه و دعوا خواهد بود
🌸 باز با این حال اگر جدا شد
🌸 هم به رابطه والدینش مشکوک می شود
🌸 هم به آنها بدبین می شود .
🌸 بنابراین ؛ از همان دو سالگی ،
🌸 جای خواب کودک خود را جدا کنید .
@amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۴۷ 🌷
🇮🇷 رئیس ساواک با عصبانیت گفت :
♨️ اگر برای ما کار کنی ، زنده می مونی
♨️ وگرنه کشته می شی .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 اولاً منو تهدید نکن ، داداش
🌸 دوماِ هرگز منو از مرگ نترسون
🌸 چون هر روز ، دارم غسل شهادت می کنم
🌸 من همیشه برای شهادت در راه خدا آماده ام
🌸 سوماً نه با شما کار می کنم
🌸 و نه کشته می شم
🌸 چون همیشه یه راه سومی وجود داره
🇮🇷 رئیس ساواک ، خندید و گفت :
♨️ چه راهی
🇮🇷 نواب با اقتدار و شجاعت گفت :
🌸 اگر تسلیم بشین ، همه تونو زندانی می کنم
🌸 و اگر تسلیم نشین ، همه شما رو می کشم
🇮🇷 رئیس ساواک ،
🇮🇷 از لحن و جدیت و شجاعت نواب ترسید .
🇮🇷 و زنده ماندن نواب را ،
🇮🇷 به ضرر سازمان و شاهنشاه می دید
🇮🇷 به خاطر همین همه مأموران را به خط کرد
🇮🇷 و دستور تیراندازی داد .
🇮🇷 نواب ، دستش را به سینه زد .
🇮🇷 ناگهان لباسش تبدیل به زره شد .
🇮🇷 سپس گونی را باز کرد .
🇮🇷 و عصای حضرت موسی را در آورد .
🇮🇷 و آن عصا را ، به طرف ماموران انداخت
🇮🇷 ناگهان آن عصا ، تبدیل به اژدها شد .
🇮🇷 همه ماموران ،
🇮🇷 ترسان به عقب برگشتند ؛
🇮🇷 و شروع به تیراندازی کردند .
🇮🇷 نواب ، چوب شکسته اش را چرخاند .
🇮🇷 تا تبدیل به سپر شد و جلوی خود گرفت .
🇮🇷 تیرهای ماموران به سپر اصابت کردند .
🇮🇷 سپس نواب با شمشیر امام علی علیه السلام ،
🇮🇷 به آنان حمله ور شد .
🇮🇷 رئیس ساواک ، پشت مامورانش مخفی شد
🇮🇷 اژدها و نواب نیز ،
🇮🇷 تعدادی از ماموران را کشتند ؛
🇮🇷 و عده زیادی را اسیر کردند .
🇮🇷 سپس آنان را در زندان ساواک انداختند .
🇮🇷 مردم ، با شنیدن صدای تیراندازی ،
🇮🇷 ترس و نگرانی و دلهره ،
🇮🇷 تمام وجودشان را فرا گرفت .
🇮🇷 و پشت در سازمان ،
🇮🇷 با چشم گریان ،
🇮🇷 برای نواب دعا می کردند .
🇮🇷 که ناگهان ، درب باز شد .
🇮🇷 و نواب ، با همان لباس کهنه ،
🇮🇷 و گونی به دست ، خارج شد .
🇮🇷 و پشت سر او ،
🇮🇷 جمعیت عظیمی از زندانیانی بودند ؛
🇮🇷 که به جرم مخالفت با حکومت ،
🇮🇷 یا پرداخت نکردن مالیات و... دستگیر شدند
🇮🇷 زندانیان توسط نواب ، آزاد شدند .
🇮🇷 نواب با دیدن مردم ، به زمین نشست
🇮🇷 و سجده شکر ، به جای آورد .
🇮🇷 زندانیان نیز ،
🇮🇷 به خاطر آزادی خودشان ،
🇮🇷 و به خاطر پیروزی نواب ،
🇮🇷 به سجده افتادند .
🇮🇷 و از خداوند عزوجل ، تشکر نمودند .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون دیرین دیرین
🇮🇷 این قسمت : نشانه ضعف
🇮🇷 نکته اخلاقی : غیبت ممنوع
🔮 @amoomolla
🕌 #دیرین_دیرین #کارتون #انیمیشن
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۴۸ 🌷
🇮🇷 مردم با خوشحالی فراوان ،
🇮🇷 به سوی نواب دویدند .
🇮🇷 او را در آغوش گرفتند .
🇮🇷 و جویای حال او شدند .
🇮🇷 آنان که نواب را تحویل دادند ،
🇮🇷 با شرمندگی آمدند و عذرخواهی کردند .
🇮🇷 نواب با لبخندی زیبا گفت :
🌸 اشکالی نداره برادران من
🌸 ولی اینو بدونید
🌸 و به همه بگین
🌸 که هیچ وقت به حرفها ، وعده ها
🌸 و قول های شاه و آمریکا و انگلیس ،
🌸 یک ذره هم اعتماد نکنید .
🇮🇷 مردم ، با خوشحالی و خنده ،
🇮🇷 و با چشمانی گریان ،
🇮🇷 زندانیان خود را در آغوش گرفتند .
🇮🇷 یک عده از جمعیت نیز ،
🇮🇷 به درون سازمان رفتند تا با چشم خود ،
🇮🇷 اوضاع را بررسی کنند
🇮🇷 و ببینند چه خبر شده است
🇮🇷 و نواب در آنجا ، چکار کرده است .
🇮🇷 بعد از نیم ساعت ،
🇮🇷 با خوشحالی بیرون آمدند و گفتند :
🌹 بیایید ببینید نواب چکار کرده
🌹 تنهایی همه ماموران رو کشته و زندانی کرده
🇮🇷 همه جمعیت داخل سازمان رفتند .
🇮🇷 و با تعجب ،
🇮🇷 به اجساد ماموران نگاه می کردند .
🇮🇷 و با خود می گفتند :
🌟 چطور ممکن است که نواب ،
🌟 این همه قدرت پیدا کرده ؟!
🇮🇷 حسن و مرتضی ،
🇮🇷 که آخر جمعیت ، ایستاده بودند .
🇮🇷 گریه کنان به طرف نواب آمدند .
🇮🇷 و او را در آغوش گرفتند .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 گریه نکنید دوستان عزیزم
🌸 انشالله از امروز ،
🌸 این سازمان خبیث در تصرف ماست
🌸 زندانی های ما هم که سالها در زندان بودن ،
🌸 و انواع شکنجه ها و عذاب ها رو چشیدن
🌸 اکنون به آغوش مردم بازگشتن
🌸 حالا نوبت شهر ماست که آزاد بشه
🌸 پس به همه مردم بگین که خودشون رو ،
🌸 برای جنگ با شاهنشاه ، آماده کنن .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۴۹ 🌷
🇮🇷 وقتی خبر آزادی زندانیان ،
🇮🇷 به گوش مردم رسید ؛
🇮🇷 همه از خانه بیرون آمدند .
🇮🇷 و به طرف سازمان ساواک دویدند .
🇮🇷 هر کدام که زندانی داشت ،
🇮🇷 با بغضی در گلو و در کمال ناباوری ،
🇮🇷 دست فرزندان کوچک خود را گرفته ،
🇮🇷 و با چشمانی پر از اشک و قلبی شکسته ،
🇮🇷 و با روحی محزون و درد کشیده ،
🇮🇷 به طرف زندان رفتند .
🇮🇷 هر کدام از زندانیان ،
🇮🇷 با دیدن همسران یا مادرانشان ،
🇮🇷 مات و مبهوت نگاه می کردند .
🇮🇷 همسر و فرزند خود را در آغوش گرفته ،
🇮🇷 و مثل مادران زخم خورده ،
🇮🇷 اشک می ریختند .
🇮🇷 مردم با دیدن ضجه های زنان ،
🇮🇷 و با دیدن دلتنگی کودکان و ناراحتی مادران ،
🇮🇷 به گریه و زاری پرداختند .
🇮🇷 همه زندانیان و خانواده های آنان نیز ،
🇮🇷 از نواب تشکر کردند ؛
🇮🇷 و به پای او افتادند
🇮🇷 و دست و پای او را بوسیدند .
🇮🇷 خبر تسخیر سازمان ساواک ، به دربار رسید
🇮🇷 شاهنشاه ، خشمگین و عصبانی شد
🇮🇷 و دستور داد تا یک جلسه فوری ، برگزار شود
🇮🇷 مردم شهر نیز ، به مناسبت تسخیر سازمان
🇮🇷 و همچنین آزادی زندانیان ،
🇮🇷 بعد از نماز مغرب و عشا ، در مسجد شهر ،
🇮🇷 جشن با شکوهی ، برگزار کردند .
🇮🇷 نواب نیز در همان مراسم ،
🇮🇷 به مردم قول داد تا به زودی ،
👈 حکومت شاهنشاه را نابود کند .
🇮🇷 بعد از اتفاقات امروز ،
🇮🇷 مردم زیادی به آینده امیدوارتر شدند .
🇮🇷 و برای مبارزه با ظلم شاه مصمم تر شدند .
🇮🇷 صبح زود ،
🇮🇷 جلسه ای در دربار شاه ، انجام گرفت .
🇮🇷 و نمایندگان کشورها و هم پیمانان شاهنشاه
🇮🇷 در آن جلسه حاضر شدند .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹
🌹 سوره حمد آیه ۵ 🌹
🇮🇷 اِهدنا الصّراط المستقیم
🇮🇷 ما را به راه راست ، هدایت کن
🇮🇷 Guide us to the straight path
🇮🇷 گاید اَس تو دِ اِستِرِیت پَت
@amoomolla
محتوای تربیت کودک
🌹 آموزش انگلیسی مذهبی 🌹 🌹 سوره حمد آیه ۵ 🌹 🇮🇷 اِهدنا الصّراط المستقیم 🇮🇷 ما را به راه راست ،
🇮🇷 گاید : Guide
👈 رهبری کردن ، هدایت کردن ، راهنمایی کردن
🇮🇷 اَس : us
👈 ما ، خودمان ، به ما ، ما را
🇮🇷 اِستِرِیت : straight 👈 مستقیم ، راست
🇮🇷 پَت : path 👈 راه ، جاده ، مسیر
🕌 قبل از هر اذان ،
🕌 خود را برای نماز آماده کنید
🕌 و بچه هایتان را به این کار تشویق نمایید
🕌 تا فرزندان شما ،
🕌 به سبب مقید بودنتان به نماز اول وقت ،
🕌 نماز خوان و با ایمان ، تربیت شوند .
🔮 @amoomolla
#نماز #تربیت_دینی_فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی
🇮🇷 قسمت ۲۰۷ : روز مادر
@amoomolla
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۰ 🌷
🇮🇷 شاهنشاه بدون مقدمه گفت :
♨️ ما با یک انسان عجیب و غریب طرفیم
♨️ با کسی که نمی میره
♨️ چند بار کشته شده و دوباره زنده شد
♨️ کسی که اسلحه مرگبار داره
♨️ کسی که نه نابود می شه نه تضعیف
♨️ انگار همه قدرت های ماورای طبیعی ،
♨️ به کمک این بچه اومدن .
♨️ همه مردم و همه شهر ،
♨️ از قدرت و معنویت و غیرت و شجاعت
♨️ و محبت او ، دم می زنن .
🇮🇷 ناگیتان فضایی گفت :
👽 سربازان من ، سرشو از تنش جدا کردن
👽 ولی باز هم زنده است .
🇮🇷 نایسر جنی گفت :
👿 بچه ای که تک و تنها بتونه ،
👿 با ده ها و صدها نفر از ماموران ما ،
👿 مبارزه کنه ،
👿 بدون اینکه شکست بخوره
👿 و بدون اینکه ذره ای بترسه
👿 این یعنی اون تنها نیست
👿 یک قدرتی و یا قدرت هایی ،
👿 دارن به اون کمک می کنن .
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
🔥 جناب شاهنشاه !
🔥 حالا از ما چه می خواین ؟!
🔥 چه کمکی از دست ما بر میاد ؟
🇮🇷 شاهنشاه گفت :
♨️ سقوط حکومت من ،
♨️ یعنی سقوط همه شماست .
♨️ پس هر چقدر که می تونین
♨️ نیرو جذب کنید ، به ما نیرو بدین ؛
♨️ تا جلوی اونو بگیریم .
♨️ وگرنه روز به روز ، قوی تر می شه
♨️ و مردم زیادی ، بهش ملحق می شن
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
🔥 ما می تونیم ، بیست هزار نیرو ،
🔥 به شما بدیم
🇮🇷 نماینده انگلیس گفت :
☄ بریتانیا هم می تونه ،
☄ ده هزار سرباز ، به شما بده
🇮🇷 شاهنشاه با خوشحالی گفت :
♨️ این تعداد از نیروها خیلی خوبه
🇮🇷 نایسر جنی گفت :
👿 من هم می تونم یک هزار جنی ،
👿 براتون احضار کنم
🇮🇷 ناگیتان فضائی گفت :
👽 ما می تونیم دو میلیون نفر ،
👽 از قویترین سربازهایمان را ،
👽 با پیشرفته ترین اسلحه ها ،
👽 برای خدمت به شما ،
👽 وارد زمین کنیم .
🇮🇷 شاهنشاه ، ذوق زده و خوشحال شد .
🇮🇷 و با خنده ای که بر لب داشت ، گفت :
♨️ واقعا می تونید این کارو بکنید ؟
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون دیرین دیرین
🇮🇷 این قسمت : عمل زیبایی
🇮🇷 نکته اخلاقی : پرهیز از خشم
🔮 @amoomolla
🕌 #دیرین_دیرین #کارتون #انیمیشن