eitaa logo
عمونماز
252 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
497 ویدیو
306 فایل
یه دل دارم حیدریه عاشق مولا علیه ادمین. https://eitaa.com/hamid13626 سوالات احکام وعقائد واخلاق وکودک ونوجوان میتونید برای ما بفرستیدسیدحمید درخشان: ✅💝
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم شما را می خواهد یا صاحب الزمان!!
و من دارم که آخرروزی دوست داشتن ...•° عاقبت بخیرم می کند اللهم الرزقناحرم...🌱 ❤️ ...🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳غروب جمعه دلتنگی 💐اللهم عجل لولیک الفرج شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم 🌹امام صادق(ع): اهل آسمان و زمین بوسیله‌ی ظهور او خوشحال می‌شوند. پرندگان هوا و ماهیان دریا نیز با ظهور او شادی می‌کنند. خدایا! درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان🤲
✅ با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. ۲۶ بهمن ۱۳۶۱
تماشای برنامه کودک یک روز برای انجام کاری به داخل منزل امام رفتم، دیدم امام با علی جلوی ایوان نشسته اند و برنامه کودک را از تلویزیون نگاه می کنند. من تعجب کردم که رهبری بنشیند و با مهربانی با یک بچه برنامۀ کودک را نگاه کنند.
زهرا کجاست؟ وقتی که در نجف بودیم، دختر من دو ـ سه سالش بود؛ آقا با او خیلی مأنوس می‌شدند و او می‌آمد و برای امام حرف می‌زد. در فوت حاج آقا مصطفی او سر سفره مدام بهانه می‌گرفت و حرف می‌زد. روز سوم یا چهارم بود که به مادرش گفتم: سر و صدا می‌کند. او را نیاور. گفت: باشد، من و او در آشپزخانه می‌نشینیم. وقتی سر سفره نشستیم، آقا گفتند: «زهرا کو؟» گفتیم: زهرا آنجا غذا می خورد. گفتند که: «اینجا اذیت می‌کند؟ خیلی خوب، اگر می‌گویید اذیت می‌کند، او را بیاورید اینجا، آن وقت خودتان بلند شوید، بروید!»
نوازش کودک خردسال بچه ای هر روز سر راه می نشست و ماشین حضرت امام را که می دید، به دنبال ماشین می دوید. یک روز امام فرمودند ماشین متوقف شود و آن کودک خردسال را نوازش کردند
چرا گریه او را در آوردی؟ منیره خانم (خدمتکار خانه امام) می گفت: یک مرتبه داخل اتاق امام رفتم، دیدم که ایشان در سجده هستند، علی از راه رسید، رفت روی کول امام، من خیلی ناراحت شدم، دویدم و علی را بلند کردم و از اتاق بیرون رفتم. علی شروع به گریه کردن کرد. آقا وقتی نمازشان تمام شد، آمدند و گفتند: چرا اینطوری کردی؟ چرا گریه بچه را درآوردی؟ گفتم: آقا، این کار را کرده است. گفتند: عیبی ندارد، مواظب باش که این کار را نکند و الاّ بد کاری کردی گریه او را درآوردی. بعد دوباره او را بردند و پیش خودشان نشاندند.