eitaa logo
کودک و نوجوان
647 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
175 فایل
💟 ویژه :‌ ❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان ❣ایتا کودک ونوجوان 🆔 eitaa.com/amoopakdel ایتا قیچی سخنگو✂(کاغذوبرش و کاردستی و اوریگامی) 🆔eitaa.com/kardasti313 ارتباط باادمین: @pakdel1
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 احکام ولطیفه 🦋 😁😊 🍃 روزی را دید و قصد کرد آن را بگیرد و بخورد 🐕به گفت: از بالای درخت بیا پایین تا باهم نماز بخوانیم 🐓 که پی به روباه برده بود گفت: پیشنماز پشت درخت است برو او را بیاور خوب است که به بخوانیم وقتی رفت، دید دشمن سرسخت او 🐶سگ در کمین اوست با دیدن پا به فرار گذاشت 🐓 صدا زد کجا میری...؟ 🐕روباه گفت: می روم تجدید کنم 😂😂😂 🌹🍃🌹🍃🌹 😍😎 🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌺 ـ⛈🌧⛈ .. 👇 🔰 8 چیز را می‏كند : 🔅خارج شدن 🔅خارج شدن 🔅خارج شدن باد و که ازمخرج غائط خارج شود 🔅 كه بر غلبه كند و بواسطه آن نبيند و هم نشنود. (اگر نبيند ولی بشنود وضو نمیشود❌) 🔅هرکاری كه را از بين ببرد (مانند ، و ) 🔅 زنان 🔅کاری كه برای آن باید کرد (مانند جنابت) 🔅 ميّـت انسان ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
🦋 داستان 🦋 پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت: طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو.! اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو! روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند.. سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد زیباترین منش انسان راستگویی است. ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
🦋 نقاشی 🦋 بچه ها من گل رو این شکلی کشیدم. شما چه شکلی میکشید؟ 😘 هر وقت گل محمدی نقاشی کردید یه صلوات هم برای سلامتی امام زمان بفرستید باشه ❤️🌹😘 ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋کاردستی پروانه🦋 🔰وسایل مورد نیاز : ✂️قیچی 🔖پنج عدد کاغذ a4رنگی 💈چسب ماتیکی 🖊مداد ⭐️پانچ 🌷توضیحات مربوط به ساخت این کاردستی زیبا مرحله به مرحله در فیلم نمایش داده شده است🌷 ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴 🦋 داستان 🦋 داستان امامان برای کودکان ( داستان کودکانه درباره امام زمان ) در زمانهای خیلی پیش که امام یازدهم(ع) ما زندگی می­کرد،پسر کوچکی در خانه داشت که اسمش مهدی بود. امام(ع) و پسرش دشمنانی داشتند،دشمنان امام (ع) خلفای عباسی بودند،آنها تصمیم گرفته بودند که این کودک را از بین ببرند و همه جا سراغ او را می­گرفتند. به جز تعدادی از نزدیکان امام(ع) ، کس دیگری از محل زندگی ایشان اطلاعی نداشت. روزی عده ای از نزدیکان امام حسن عسکری(ع) از او خواهش کردندکه جانشین و امام بعد از خود را معرفی کند. امام(ع) هم برای اینکه امام دوازدهم (عج) را به اطرافیان نشان دهد و بشناساند به تقاضای آنها پاسخ داد و دستور داد تا فرزند خود مهدی (عج) را که تا آن زمان کمتر کسی او را دیده بود در مجلسی حاضر کردند و مردم او را دیدند. آنها بسیار خوشحال شدند ،زیرا با امام دوازدهم خود که در آن روزها پسر بچه کوچکی بود آشنا شدند. وقتی که امام یازدهم(ع) را به شهادت رساندن ،یکی از نزدیکان که می­دانست خیلی از مردم از وجود حضرت مهدی (عج) خبر ندارند از این وضعیت استفاده کرد و گفت که من کسی هستم که بعد از امام یازدهم امام شیعیان خواهم بود، وقتی مردم امام (ع) را برای تدفین بردند ، همان شخص جلو آمد و خواست بر امام حسن عسکری (ع ) نماز بخواند و به این وسیله خود را جانشین او و امام دوازدهم معرفی نماید. در این موقع مردم متوجه شدند که ناگهان کودکی جمعیت را کنار زد و جلو آمد و آن مرد را نیز از کنار پدر شهید خود (یعنی از امام حسن عسکری ع ) دور کرد و بر پدر خویش نماز خواند و خود را پسر امام حسن عسکری (ع) معرفی کرد. این خبر به گوش خلیفه رسید و مطلع شد که پسر امام حسن عسکری (ع) زنده است تصمیم گرفت هر طور شده او را از میان بردارد. ولی خدا می خواست حضرت مهدی (عج) زنده بماند، از این رو از نظرها غایب شد تا روزی که خداوند مصلحت بداند ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد کند. مامان ها و بزرگ‌ترهای فهیم و دلسوز با بیان کودکانه و فراز و نشیب دادن به مطالب ، داستان را برای کودک جذاب کنید مثلا از امام ع میگوییم ( همه ی امامان ) از مهربانی ایشان دوست داشتن کودکان ،هم بازی شدن با کودکان ،راستگویی، گذشت و.... هم استفاده کنیم در پناه دعای امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید ان شاء الله التماس دعای فرج داستان کودکانه امام زمان عجل الله عج 🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴 ❣ کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel ✂️کاردستی قیچی سخنگو 🆔eitaa.com/kardasti313
🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷 🦋 شناسنامه امام حسن عسکری ع 🦋 ✅شناخت شناسنامه ای علیه السلام ✅نام: حسن علیه السلام ✅نام پدر: امام هادی علیه السلام ✅نام مادر: حدیثه (نام دیگرش سوسن یا سلیل) ✅نام همسر: نرجس خاتون (از فرزندان وصی عیسی علیه السلام) ✅کنیه: ابا محمد ✅شهرت: عسکری و ابن الرضا... ✅القاب: زکی و نقی.... ✅مقام امامت: یازدهمین امام ✅مقام عصمت: سیزدهمین معصوم 🌸روز و ماه تولد: ۸ یا ۱۰ ربیع الثانی 🌸سال تولد: ۲۳۲ قمری 🌸محل تولد: مدینه منوره ✅محل زندگی: به اجبار حاکم ظالم در سامرای عراق ✅فرزندان: مهدی علیه السلام (فقط یک فرزند) ✅آغاز سال امامت: ۲۵۴ قمری ✅ آغاز سن امامت: ۲۲ سالگی ✅ مدت امامت: ۶ سال ✔️خلفاء معاصر: معتز، مهتدی و معتمد عباسی ❓سبب تسمیه عسکری: به جهت حصر در منطقه نظامی ✅مهمترین واقعه عمر: حصر در پایگاه نظامی دشمنان ✅مدت عمر: ۲۸ یا ۲۹ سال ☑️روز و ماه شهادت: اول یا چهار یا هشت ربیع الاول ☑️سال شهادت: ۲۶۰ قمری ☑️محل شهادت: سامرا (عراق) ☑️سبب شهادت: زهر دشمنان ✔️نام قاتل: معتمد ✅حرم مطهر: سامرا ✅معروفترین حدیث: علائم پنجگانه شیعه: 51 رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله. ✅اقدامات برجسته: حفظ و انسجام شیعیان در شرایط سخت، تربیت شاگردان و اصحاب خاص، تفسیر قرآن، فراهم کردن زمینه امامت و غیبت امام زمان علیه السلام. ✍️احمد سعیدی 🌷🏴 🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴 ❣ کودک ونوجوان 🆔eitaa.com/amoopakdel ✂️کاردستی قیچی سخنگو 🆔eitaa.com/kardasti313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 نکته تربیتی 🦋 🔸️ 🔘اگر می خواهید نوجوانتان پس از مدتی فقط صدای شما را نشنود بلکه به حرفتان نیز گوش دهد بایستی حواستان به گفتگوها باشد: 👈دنبال بهانه گیری و جر وبحث نباشید. 👈از کاه، کوه نسازید. 👈 بر سر هر موضوع کوچک و بزرگی غرغر نکنید. ⚡چشم تان را بر روی برخی از رفتارهای غلط او ببندید تا جای بحث برای موضوعات مهم تر باقی بماند. ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
🦋 لطیفه واحکام 🦋 😁😊 ❤️👈 ✔ به خانه خوانی رفت و را جمع کرد. ✔و همه را در :پارچه ی بزرگی ریخت و بلند کرد و گفت 👈 ✔ناگهان خانه از خواب بیدار شدو گفت: ✔من یک عمر با اینها را جمع کردم تو با یک میخواهی همه را ببری 😄😄 🌸🌺🌸🌺🌸🌸 🌱🍁🌱🍁 🍜انسان می تواند در مالی که اختیار اوست کند و اگر در مالی که برای او نیست کند باطل است 😮مگر اینکه بعدا صاحب مال اجازه دهد. مثلا اگر از مال کند آش🍲 بپزد ولی شوهر اجازه ندهد است واگر اجازه داد است🌾❤️ ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🦋داستانی ازامام حسن عسکری(ع)🦋 🌺حیوان نا آرام خلیفه اسب یا استری چموش و خطرناک داشت که هیچ کس نتوانسته بود آن را رام کند و سوارش شود. یک روز از امام خواست تا سوار آن اسب وحشی شود. قصدش این بود که حیوان امام را به زمین بکوبد یا با لگد به او صدمه بزند. امیدوار بود که امام با این حادثه کشته و یا زخمی شود. امام حسن عسگری(ع) جلو رفت. دستش را روی سر اسب گذاشت و نوازش کرد و به آرامی سوارش شد و به طرف خلیفه حرکت کرد و فرمود:« این حیوان که بسیار آرام ونجیب است ! » خلیفه که از خجالت و دسپاچگی نمی دانست چه کند گفت:«حالا که توانستید آن را رام کنید من آن را به شما هدیه می دهم.» ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
🦋 قصه شب 🦋 🐜 مورچه بی دقت آن شب برف سنگینی باریده بود . همه جا سرد بود . موچی ( مورچه كوچولو ) و فیلو ( فیل كوچولو ) در خانه خوابیده بودند . بخاری كوچک آنها روشن بود اما نمی توانست همه خانه را گرم كند. موچی گفت : " باید یک فكری بكنیم كه خانه را گرم كنیم . " و بعد گفت : " یك فكر حسابی دارم . ما می توانیم تمام شعله های اجاق گاز را روشن كنیم تا خانه گرم شود ." فیلو گفت : " اما این كار خطرناک است . مگر یادت نیست كه آقای ایمنی می گفت هیچوقت این كار را نكنید ؟" موچی گفت : آقای ایمنی در خانه گرمش خوابیده و نمی داند كه ما داریم از سرما می لرزیم ." موچی این را گفت و سراغ اجاق گاز رفت و همه شعله ها را روشن كرد . كم كم خانه گرم شد ولی بوی گاز همه جا را گرفته بود . موچی كه گرمش شده بود پنجره را باز كرد . چند دقیقه بعد صدای زنگ در بلند شد . فیلو با تعجب در را باز كرد . آقای ایمنی پشت در بود . آقای ایمنی گفت :" داشتم از اینجا عبور می كردم ، دیدم توی این سرما پنجره هایتان باز است، تعجب كردم . گفتم در بزنم و بپرسم اینجا چه خبر است ؟ ! " فیلو گفت : " موچی سردش بود و اجاق گاز را روشن كرد تا خانه را گرم كند و حالا هم گرمش شده و رفته پنجره را باز كرده است." آقای ایمنی فریاد زد : " چی ؟ مگر اجاق گاز بخاری است كه با آن خانه را گرم می كنید ؟" اول این كه گرم كردن خانه با شعله های اجاق گاز كار اشتباهی است . " فیلو با سرعت دوید و گاز را خاموش كرد . بعد آقای ایمنی ادامه داد :" شما نباید آنقدر خانه را گرم كنید كه مجبور شوید پنجره ها را باز كنید. هیچ میی دانید اینطوری چقدر گاز هدر می رود ؟ شما می توانید لباس گرم بپوشید و یا جلو در و پنجره ها پرده های كلفت بزنید تا گرمای خانه هدر نرود . باید در زمستان جلوی دریچه كولر را بپوشانید تا گرمای خانه هدر نرود . فیلو با سرعت رفت و مقداری لباس آورد و به موچی گفت : این لباسها را بپوش . من می روم جلوی پنجره ها پرده بزنم. ساعتی بعد، پرده های پنجره زده شد . فیلو با یك تكه نایلن، جلوی دریچه كولر را هم پوشاند . آقای ایمنی گفت : دوستان عزیز یادتان باشد موقع خواب شعله بخاری را كم كنید و از پتو و لحاف مناسب استفاده كنید . آقای ایمنی خداحافظی كرد و رفت . حالا خانه گرم شده بود و همه راحت بخواب رفتند . ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ ❣کانال کودک و نوجوان ایتا و واتساپ 🆔 eitaa.com/amoopakdel 🆔https://chat.whatsapp.com/CBHpk5v8ERc45MnMSVpRmC ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄