🔅🍂🔅🍂🔅🍂🔅🍂🔅🍂
🦋 قصه 🦋
🌺 ملخ طلایی 🦗🦗🦗🦗
روزی روزگاری در سرزمین ما،مرد باایمان و خوش اخلاقی زندگی می کرد که خیلی دوست داشت به دیگران کمک کند.
او همیشه مواظب آدم های فقیر و بیچاره و معلول بود و برای کمک به آنها بسیار تلاش می کرد.مردم به خاطر خیرخواهی این مرد،به او عموخیرخواه می گفتند.او کشاورز بود و هر روز روی زمین کار می کرد و زحمت می کشید و موقعی که کارش تمام می شد، به یاری مستمندان می شتافت.
یک روز عصر،وقتی تمام پول هایش را برای کمک به مردم فقیر خرج کرده بود و داشت به خانه برمی گشت،حیدر را دید.حیدر کارگربود وروی زمین های مردم کار می کرد و دستمزد ناچیزی می گرفت.
او مرد فقیری بود و چندین بچه ی قد و نیم قد داشت و به زحمت شکم آنها را سیر می کرد.عمو خیرخواه به حیدر سلام کرد و حالش را پرسید.حیدر با ناراحتی گفت:«عموخیرخواه،چند روزی است که نتوانسته ام کارکنم و دستمزد بگیرم.بچه هایم گرسنه اند.پولی به من قرض بده تا بتوانم نانی بخرم و شکم آنها را سیر کنم.»
عموخیرخواه جیب هایش را گشت اما هیچ پولی توی جیب هایش باقی نمانده بود.خجالت می کشید به حیدر بگوید که پول ندارد.ناگهان ملخ درشتی روی دستش نشست.عموخیرخواه ملخ را کف دستش گذاشت و به آن نگاه کرد.بدن ملخ زردرنگ بود و در غروب آفتاب، مثل طلا می درخشید.هیکلش هم از ملخ های معمولی خیلی بزرگ تر بود.عموخیرخواه با خودش گفت:«ای کاش این ملخ از جنس طلا بود تا آن را به حیدر می دادم.با پولش می توانست به راحتی زندگی کند.»
توی همین فکرها بود که حیدر پرسید:«عموخیرخواه،چی توی دستت داری؟»عموخیرخواه ملخ را کف دست حیدر گذاشت.حیدر به ملخ نگاه کرد.ناگهان ملخ تبدیل به مجسمه ای از طلا شد.عموخیرخواه و حیدر با تعجب به آن خیره شدند.
حیدر چندبار ملخ را لمس کرد و با شادی فریاد زد:«معجزه شده عموخیرخواه!ملخ تبدیل به طلا شده است!»عموخیرخواه فهمید که خدا آرزویش را برآورده ساخته است.دستی به شانه ی حیدر زد و گفت:«از این ماجرا به کسی چیزی مگو.ملخ را به بازار ببر و بفروش و سرمایه ی کارکن.»بعد هم خداحافظی کرد و رفت.
حیدر ملخ طلایی را به شهر برد و به یک جواهرفروش فروخت و پول زیادی گرفت. با آن پول توانست زمین و گاو و گوسفند بخرد و ثروتمند شود. سال ها گذشت. حیدر به فکر افتاد تا ملخ طلایی را بخرد و به عموخیرخواه بدهد.او پول زیادی داد و ملخ را خرید و پیش عموخیرخواه برد و آن را در دست عموخیرخواه که حالا پیرشده بود گذاشت.
عموخیرخواه با لبخند به ملخ نگاه می کرد.ناگهان ملخ جان گرفت و به شکل اولش درآمد و جست و خیزکنان از آنها دور شد و رفت.حیدر با تعجب به ملخ نگاه می کرد و نمی دانست چه بگوید.اما عموخیرخواه با لبخند گفت:« حیدرجان،آن روز که تنگدست بودی خدا این ملخ را تبدیل به طلا کرد تا تو بتوانی سرمایه ای به دست بیاوری و کاری بکنی و امروز که به لطف خدا ثروتمند و بی نیاز هستی،ملخ هم به آغوش طبیعت بازمی گردد تا به زندگیش ادامه دهد.» اشک از چشمان حیدر سرازیر شد،به خاک افتاد و سجده ی شکر به جای آورد.
#قصه_متنی
#ملخ
🔊گلهای آسمان
🆔https://eitaa.com/golhayeaseman1
@Amoopakdel
🍀❣🍀❣🍀❣🍀❣🍀❣
🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚
🦋 نكته آموزشي 🦋
1- سلام به معناي صلح و دوستي است. وقتي ما به كسي سلام مي كنيم يعني اينكه من با تو دوست هستم.
2- سلام كردن يكي از راههاي ابراز محبت مي باشد. كودكان نيز مانند بزرگترها به بعضي ها دوست ندارند سلام كنند براي اين موضوع بهتر است مربيان دست به فعاليتهايي بزنند كه در دل كودكان ايجاد محبت بيشتر كنند و فرصت دهند كه كودكان نسبت به آنها علاقه مند شوند و سلام کنند
#نکته آموزشی
#سلام
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚
🔅🔆🌀💎🎁🔅🔆🔅🔆🔅🔆
🦋 سلام 🦋
از كودكان بپرسيد چه كسي مي داند سلام يعني چه؟ از كودكاني كه خيلي خوب سلام نمي كنند و يا اصلاً سلام نمي كنند حتماً بپرسيد و ببينيد چه جوابي مي دهند؟ به آنها بگوييد كه سلام يعني دوستي، آشنايي و يك عالم خوبي و عشق و محبت.سلام يعني اينكه من با شما دوستم، تو را دوست دارم و از ديدن تو خوشحال مي شوم و برايت آرزوي سلامتي مي كنم. براي كودكان توضيح دهيد وقتي به كسي سلام مي كنند همه ي اين حرف ها را به او مي گويند.
#سلام
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🌀🔅🔆
🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚
🦋 سلام 🦋
🌺 چرا سلام مي كنيم؟
چرا به بعضي ها دوست داريم سلام بكنيم و به بعضي ها چنين تمايلي نداريم؟ واقعاً دلايل شما براي سلام كر دن چيست؟ اگر صادقانه فكر كرده باشيم مي دانيم بعضي وقتها و به بعضي انسانها دوست نداريم سلام كنيم چون فكر مي كنيم با آن افراد هيچگونه وجه اشتراك و آشنايي نداريم حالا به افرادي فكر كنيم كه خيلي دوستشان داريم، بودن با آنها براي ما مهم است. به آنها چگونه سلام مي كنيم؟
#سلام
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚🔅💚
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃
🦋 نکته تربیتی 🦋
🌺 عادت دادن بچه ها به رفتار خوب
🔆رفتار درست بچه ها را تقویت کنید نه بدرفتاری شان را
🔆درخواست های مودبانه بچه ها را تقویت کنید، نه نالیدن ها و فریاد زدن هایشان را یا سربه سر گذاشتن ها و کج خلقی ها و قهر کردن هایشان را.
🔆سعی کنید بحث و گفت وگوهای آرام را چند برابر کنید، نه مجادله کردن و پافشاری و جنگیدن هایی که گاه و بی گاه را.
#نکته_تربیتی
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃
❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸
🦋 ذکر روز دوشنبه 🦋
بعداز روز یکشنبه رسید روز دوشنبه
از ته دل میخونم خدای مهربونم
توقلبای ما جاته یا قاضی الحاجاته
#شعر_کودکانه
#ذکر_ایام_هفته
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🦋 قصه 🦋
🌿🐰گوش دراز پر حرف🐰🌿
یکی بود یکی نبود. یک خرگوش کوچولو بود به اسم گوش دراز، که توی یک جنگل قشنگ زندگی می کرد. گوش دراز خیلی خرگوش مهربان و خوبی بود، فقط خیلی حرف میزد. معلم، خانواده و دوستانش، از پرحرفی های گوش دراز خسته می شدند و هر وقت به او میگفتند، گوش دراز ناراحت میشد و فکر میکرد که آنها او را دوست ندارند.
یک روز گوش دراز که خیلی از دوستانش ناراحت شده بود، توی جنگل قدم می زد، یک دفعه چشمش به یک پرنده ی زیبا افتاد. گوش دراز سلام کرد و گفت: سلام. تو دیگر چه جور پرنده ای هستی؟ تازه به اینجا آمدهای؟ اسمت چیست؟ چند روز است که به اینجا آمده ای؟ با کسی هم دوست شده ای؟ از کجا آمدهای؟ تنها هستی؟ چیزی خورده ای؟ خانه ای داری؟ و خلاصه دوباره شروع کرد به پرحرفی. پرنده تمام مدت ساکت بود و چیزی نگفت. و البته فرصت نمی کرد حرف بزند و جواب بدهد. پرنده بالاخره از سوال های زیاد و پرحرفی گوش دراز حوصله اش سر رفت و از آن شاخه پرواز کرد و رفت. پرنده بعد از کمی پرواز چشمش به یک خرگوش افتاد که داشت گریه می کرد. رفت پایین و پرسید چی شده خانم خرگوشه؟ خانم خرگوشه گفت: پسرم گوش راز از صبح که رفته هنوز برنگشته.پیش همه دوستانش رفتم و آنها گفتند مثل همیشه بعد از پرحرفی زیاد وقتی به او تذکر دادهاند او هم قهر کرده و ناراحت شده و رفته. میترسم گیر گرگ و روباه افتاده باشد. پرنده متوجه شد که آن خرگوش پر حرفی که دیده بود به احتمال زیاد همین گوش دراز است. پرنده به خانم خرگوشه گفت: من پسر شما را دیده ام. او را به خانه بر می گردانم. پرنده پرواز کرد و گوش دراز را پیدا کرد.
پرنده کمی با خودش فکر کرد، سپس پیش گوش دراز رفت و هنوز گوش دراز حرفی نزده بود، پرنده شروع به حرف زدن کرد و گفت: من طوطی هستم و میتوانم حرفهای بقیه را تقلید کنم و اگر دوست داشتی می توانم با تو دوست شوم و از همین حالا حرف های تو را تقلید و تکرار کنم. گوش دراز خیلی برایش این موضوع جالب و جدید بود. به خاطر همین قبول کرد. طوطی به همراه گوش دراز به خانه آنها رفت و در تمام مسیر هر حرفی که گوش دراز می زد طوطی آن را تکرار میکرد. چند روزی گذشت تا اینکه یک روز گوش دراز وقتی از خواب بیدار شد دیگر حرفی نزد. گوش دراز تمام آن روز را ساکت بود و حرف نمی زد. همه دلواپس گوش دراز شده بودند و سعی می کردند کاری کنند تا گوش دراز با آنها صحبت کند. ولی گوش دراز گوش هایش را محکم گرفته بود و با هیچ کس حاضر نبود حرف بزند. (بچه ها به نظر شما چرا گوش دراز حرف نمی زد؟)
طوطی میدانست چرا گوش دراز حاضر نیست حرف بزند. او میدانست گوش دراز از پرحرفی های طوطی خسته شده و می داند اگر هر حرفی بزند طوطی باز تکرار میکند.
گوش دراز توی یک کاغذ برای طوطی نوشت: طوطی عزیزم، میشود از تو خواهش می کنم که کمتر حرف بزنی؟
طوطی وقتی یادداشت را خواند، پرواز کرد و از پیش گوش دراز رفت. گوش دراز خیلی ناراحت شد و با خودش گفت: ولی من که حرف بدی نزدم و خیلی مودبانه از او خواهش کردم. چند دقیقه بعد طوطی با یک دسته گل زیبا برگشت. آن را به گوش دراز داد و به او گفت این هم جایزه من به تو.
تو بالاخره متوجه شدی که پرحرفی چقدر میتواند بد و آزاردهنده باشد و بقیه را اذیت کند.
#قصه
#خرگوش
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍉🍀🍉🍀🍉🍀🍉🍀🍉🍀
باز شب یلدا اومد
بلندترین شب سال
منتظرش می شینیم
از سال پیش تا ام آذره
همون شبی که میگن
بلندتر از هر شبه
شبای بعد یلدا
کوتاه و کوتاه تره
همه ی ما جمع می شیم
خونه مادر بزرگ
می شینیم زیر کرسی
هم کوچیک و هم بزرگ
روی میزش نشسته
قاچ های هندونه
یه کاسه ی بزرگ هست
انار دونه دونه
کیشمیش و پسته میده
با آلو و توت خشک
نقل و نبات شیرین
به هر کی میده یه مشت
آخ که شبای یلدا
چه شور و حالی داره
هر کسی زود نخوابه
یک شب عالی داره
#شعر
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🍉🍀🍉🍀🍉🍀🍉🍀🍉🍀
🔅🍀🔅🍀🔅🍀🔅🍀🔅🍀
🦋نکته تربیتی 🦋
🌺 نحوه ی نادرست تذکر دادن
🔵 اگر شما به فرزند خود بگویید: دیگه نبینم این کار را بکنی ها
این پیام به مغز کودک ارسال میشود که اینکار را دور از چشم من انجام بده!
به همین سادگی..😕
#نکته_تربیتی
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🔅🍀🔅🍀🔅🍀🔅🍀🔅🍀
✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️
🦋 آموزش نقاشی 🦋
🌺 حشرات
#نقاشی
#حشرات
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
🦋 اریگامی 🦋
🌺 موشک کاغذی
#موشک
🦋 کودک ونوجوان
🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan
@Amoopakdel
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅