eitaa logo
کودک و نوجوان
647 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
175 فایل
💟 ویژه :‌ ❣کودکان❣نوجوانان❣والدین❣معلّمان❣مربیان❣مبلّغان ❣ایتا کودک ونوجوان 🆔 eitaa.com/amoopakdel ایتا قیچی سخنگو✂(کاغذوبرش و کاردستی و اوریگامی) 🆔eitaa.com/kardasti313 ارتباط باادمین: @pakdel1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚽️🏀🏈⚾️🎾🏐🏉🎱🏓🏸 🦋 بازی هوش 🦋 زنبور کوچولو دنبال یه گل خوشبو میگرده که عسل خوشمزه و مفید درست کنه،میتونی کمکش کنی راه رسیدن به گل رو پیدا کنه؟ 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸
❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦 😷 🦋 کرونا داره🤢 🦋 حالا که به خاطر شرایط نمی شود از خانه خارج شد می توانید در داخل منزل تفریح کنید...👆🏻👆🏻👆🏻 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel ❄️💧❄️💦❄️💦❄️💦❄️💦
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱 ‍ 🦋گل پری 🦋 🧚‍♀به نام خدا🧚‍♀ یکی بود یکی نبود. توی شهر پری ها یک پری خیلی مهربون بود به اسم گل پری. گل پری از همه ی پری ها کوچکتر بود و این موضوع خیلی اونو ناراحت کرده بود. گل پری هر وقت پری ها برای ماموریت به شهر آدمها‌ می رفتند یک گوشه‌ای می‌نشست و فقط به پری ها نگاه می کرد و با حسرت با خودش می گفت: ای کاش کمی بزرگتر بودم. پری های دیگر همیشه به گل پری می‌گفتند که مهم نیست کوچک باشی یا بزرگ مهم این است که باور داشته باشی که می‌توانی کارهای بزرگی انجام دهی. ولی گل پری با خودش آهی می کشید و می گفت: می دانم که این حرف‌ها را برای خوشحال کردن من می زنند وگرنه وقتی کوچک باشی هیچ وقت نمی توانی کارهای بزرگ انجام دهی. یک روز وقتی پری ها داشتند برای ماموریت به شهر آدمها می رفتند پیش گل پری آمدند و از او خواستند تا با آنها به شهر آدم ها برود. گل پری ولی مثل همیشه قبول نکرد، چون می ترسید در آنجا خرابکاری کند و ماموریت بقیه پری ها را خراب کند. آن روز همه پری ها به شهر آدم ها رفتند و فقط گل پری و ملکه و چند سرباز در شهر ماندند. وقتی همه ی پری ها رفتند، گل پری مثل همیشه پرواز کرد و به باغ گلهای آفتابگردان رفت. گل پری عاشق آن باغ و گل های آفتابگردان بود. وقتی به آنجا رسید متوجه شد که صدای چند غریبه می آید. گل پری سریع پایین رفت و چون کوچک بود می توانست لابه لای گل های آفتابگردان قایم شود. گل پری آرام به طرف صدا رفت و خوب دقت کرد و دید چند غریبه از شهر تاریکی به آنجا آمده اند و داشتند نقشه خودشان را برای به دست آوردن شهر پری ها مرور می کردند. گل پری همه حرفهای آنها را شنید و متوجه شد که آنها می‌خواهند به قصر ملکه حمله کنند و قصر را بگیرند و ملکه را اسیر کنند. و منتظر بودند تا بقیه سرباز های شان برسند. گل پری سریع خودش را به قصر رساند و پیش ملکه رفت و هر چیزی را که دیده و شنیده بود برای ملکه تعریف کرد. ملکه سرباز ها را صدا زد ولی فقط چند سرباز بیشتر توی قصر نبود و آنها حتماً با این تعداد کم شکست می خوردند. ملکه یکی از سربازها را به شهر آدم ها فرستاد تا به بقیه پری ها خبر دهد. بعد از مدتی سربازهای شهر تاریکی به قلعه رسیدند و به داخل قلعه حمله کردند. گل پری سریع پرواز کرد و لابه لای چراغ های بزرگی که از سقف آویزان بود قایم شد. سربازهای شهر تاریکی ملکه و چند سربازی که کنار ملکه بودند را دستگیر کردند و به زندان انداختند. گل پری آرام و یواشکی خودش را به اتاقی که وسایل جشن و آتش بازی در آنجا قرار داشت ‌رساند و کلی ترقه برداشت و یواشکی از قصر خارج شد. در اطراف قصر ترقه ها را روی زمین خیلی خوب و محکم قرار داد و با یک طناب که آن را آغشته به شهد گل های آتشی کرده بود همه ترقه ها را به هم متصل کرد. گل پری به باغ گلهای شیپوری رفت و چند گل شیپوری چید و آنها را در فاصله های نزدیک به هم دور قصر قرارداد و همه را به کمک نی های کنار رودخانه به هم وصل کرد و منتظر شد تا هوا کمی تاریک تر شود. گل پری یک سر طناب که به ترقه ها وصل بود را روشن کرد و همه ترقه ها یکی یکی روشن شد و دور تا دور قصر صدای ترقه های بلند به گوش می‌رسید. گل پری توی یک طرف نی که به همه شیپورها وصل بود با صدای بلند شروع به سر و صدا کرد و صدا از دور تا دور قصر شنیده می‌شد. سرباز های تاریکی وقتی سر و صداها را شنیدند خیلی ترسیدند. چون فکر کردند که پری ها به آنها حمله کرده اند و از ترس پا به فرار گذاشتند و به شهر خودشان برگشتند. گل پری وارد قصر شد و ملکه و سربازها را از زندان آزاد کرد. وقتی پری ها به شهر برگشتند خیلی تعجب کردند که شهر آرام بود و اتفاقی نیفتاده بود. ملکه تمام ماجرا را برای پری ها تعریف کرد و یک جشن بزرگ گرفت و در آن جشن از گل پری تشکر کرد. گل پری آن روز متوجه شد که مهم نیست کوچک باشی یا بزرگ مهم این است که خودت را باور داشته باشی و بدانی که خدا همه را قوی و آفریده. فقط کافیست از هوش و قدرت خودت استفاده کنی. 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🍁🍂🍁🍃🍁🌱🍁🌿🍁☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁 🦋 اوریگامی 🦋 دینگ دینگ.... بازم زنگ تفریح داریم بچه ها می خواهیم با هم پروانه بسازیم👆🏻 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀
🍒🌻🍒🌻🍒🌻🍒🌻🍒🌻 🦋 نکته تربیتی 🦋 قصه گفتن برای تکامل مغز نوزادان و کودکان لازم است چراکه با دریافت پیغام ها و نکات آموزنده قصه کودک ذهن خود را به چالش می اندازد در قصه گویی علاوه بر اینکه کودک صدای والدین را می شناسد،صحبت کردن برای او نیز راحت می شود 👇👇👇 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🌻🍒🌻🍒🌻🍒🌻🍒🌻🍒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈💎🎈💎🎈💎🎈💎🎈💎 🦋 کاردستی 🦋 گاهی با دست خودتون برای کودکتون وسیله سرگرمی بسازید و براش تنوع ایجاد کنید 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🎈💎🎈💎🎈💎🎈💎🎈💎
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺 🦋 نکته تربیتی 🦋 اگر پدر بیش از حد سختگیر باشد، فرزندان از او فاصله می‌گیرند و اگر بیش از حد در رفتارش نرمش داشته باشد و اقتدار نداشته باشد، ممکن است فرزندان به قدر کافی از او حرف‌شنوی نداشته باشند پدر همزمان باید مقتدر و مهربان باشد. 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻 🦋 نکته تربیتی 🦋 🔻تنبیه بدنی کودکان مساوی با افت هوش! تحقیقات نشان داده افرادی که بین سنین 2 تا 4 سالگی تنبیه بدنی شده اند از افرادی که در این سنین تنبیه بدنی را تجربه نکرده اند، بهره هوشی کمتری دارند 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸
🐆🐍🐆🐍🐆🐍🐆🐍🐆 🦋 پلیس جنگل 🦋 قصه گفتن برای تکامل مغز نوزادان و کودکان لازم است چراکه با دریافت پیغام ها و نکات آموزنده قصه کودک ذهن خود را به چالش می اندازد در قصه گویی علاوه بر اینکه کودک صدای والدین را می شناسد،صحبت کردن برای او نیز راحت می شود.داستان جالب و آموزنده کودکانه پلیس جنگل که در آن نکات قابل توجهی گنجانده شده است را برای کودک دلبندتان بخوانید. اردکها هر وقت دلشون می خواست می پریدند توی آب برکه ،و آب رو کثیف و گل آلود می کردند و به حق بقیه ی حیوونا که می خواستن آب بخورن اهمیت نمی دادن. زرافه ی مغرور که به خاطر قد بلندش می تونست برگهای بالای درختارو بخوره ،بارها و بارها خونه ی پرنده هایی که روی شاخه های درختا بودند رو خراب می کرد و فرار می کرد. روباه پیر، با کلک زدن چندین بار سر حیوونای بیچاره کلاه گذاشته بود و غذاهاشونو خورده بود. میمون بازیگوش هم هر وقت می رفت بالای درخت موز ،چند تا موز می خورد و پوستشونو توی راه پرت می کرد و با همین کارش باعث می شد بعضی از حیوونا در حال دویدن زمین بخورن . خلاصه مدتی بود که جنگل سبز شلوغ شده بود و بی انضباطی همه جا رو پر کرده بود.تقریبا همه ی حیوونای جنگل از این وضعیت خسته شده بودند. اینجوری جنگل دیگه جای زندگی نبود . حیوونا فهمیده بودن که باید برای بازگشتن آسایش و آرامش به جنگل یه تصمیمی بگیرن .اونا با هم تصمیم گرفتن برای جنگل یه کلانتری بسازن .اما کلانتری بدون پلیسه نمی شه.حالا چه کسی باید پلیس جنگل بشه ؟ چاره ی کار قرعه کشی بود .ده تا از حیوونا داوطلب شدن تا پلیس جنگل باشن .قرعه کشی شروع شد و بعد از دوساعت نتایج اون اعلام شد.   1- مار خالخالی 2- یوزپلنگ تیزپا 3- کلاغ راستگو اشکال این قرعه کشی این بود که به جای یه نفر، سه نفر انتخاب شده بودند چون هر سه نفرشون به اندازه ی مساوی رأی آورده بودند.از طرفی، هر سه نفرشون برای پلیس بودن مناسب بودن. اما حیونا اصرار داشتن بین این سه نفر یکی رو انتخاب کنن.می خواستن دوباره برای قرعه کشی آماده بشن که یه دفعه صدای جیغ خرگوشه حواس همه رو پرت کرد.آخه یه حیوون بدجنس که نقاب به صورتش زده بود تا کسی اونو نشناسه ،کیف پول خرگوشه رو برداشت و پا به فرار گذاشت .خرگوشه داد می زد :آی دزد ،دزد .کمکم کنید،دزد همه ی پولامو برد، بدبخت شدم. یوزپلنگ با شنیدن صدای خرگوشه، انداخت دنبال دزده تا بالاخره کنار برکه اونو دستگیر کرد .مار خالخالی خیلی سریع رسید و مثل یه طناب محکم اون حیوون بدجنس رو به درخت بست و جلوی فرار کردنشو گرفت. کلاغه خبر دستگیر شدن دزد رو به حیونای جنگل رسوند و همه ی حیوونارو برد کنار برکه . نقاب رو که از چهره ی اون برداشتند دیدن کسی نیست جز سنجاب قهوه ای، که دوست صمیمی خرگوشه است . قضیه این بود که سنجاب قهوه ای و خرگوشه نقشه کشیده بودن تا به حیونای جنگل نشون بدن که این سه نفر می تونن با همدیگه یک کارگاه پلیسی تشکیل بدن و هر سه نفرشون پلیسای جنگل باشن. همه، از این فکر خوب،خوششون اومد و کلانتری جنگل رو به سه پلیس تازه کار تحویل دادند. 👇👇👇 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🐆🐍🐅🐍🐅🐍🐅🐍🐅🐍
🎈🍀🎈🍀🎈🍀🎈🍀🎈🍀 🦋⁉️ بگرد و پیدا کن 🦋 🌺 این دو تصویر چند اختلاف باهم دارند بگرد و پیدا کن 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🎈🍀🎈🍀🎈🍀🎈🍀🎈🍀
🍒🌿🍒🌿🍒🌿🍒🌿🍒🌿 🦋 نقاشی 🦋 🌺 نقاشی کرونا و روز پرستار محمدطاها قنبری متولد ۶ مرداد ۱۳۹۰ از جهرم استان فارس🌴 🦋 کودک ونوجوان 🆔https://eitaa.com/kodak_va_nojavan @Amoopakdel 🍒🌿🍒🌿🍒🌿🍒🌿🍒🌿