داستان حضرت #موسی علیه السلام
#قسمت_هفدهم
💠 دین نحوه راه رفتن را هم آموزش میدهد:
🌺 ولایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن
و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد) سوره نور آیه ۳۱
🔺خانمها نباید از کفشهایی استفاده کنن که با صدای بلند، توجه مردان رو به خودشون جلب کنند و زمینهساز انحراف و آسیب به عفت و پاکدامنی شوند.
✍ یا آیات مربوط به پرهیز از چشم چرانی و کنترل نگاه هم برای مردان و هم زنان 👁
🔸وقل للمؤمنات بغضضن من ابصارهن
🔹قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
بسم الله الرحمن الرحیم
📜داستان حضرت #موسی علیه السلام
#جلسه_هجدهم
ازدواج آسان👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
📜داستان حضرت #موسی علیه السلام
#جلسه_نوزدهم
💠💠💠
تا دو شرط ازدواج ( #تعهد و #اهل_کار بودن) را حضرت شعیب علیه السلام در حضرت موسی علیه السلام دید ☺️ سریع پیشنهاد ازدواج را طرح کرد:
🍃🌺 قالَ إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ
🔺شعيب (به موسى) گفت: من اراده آن دارم كه يكى از اين دو دخترم را به نكاح تو در آورم بر اين مهر كه هشت سال خدمت من كنى و اگر ده سال تمام كنى (آن دو سال) به ميل و اختيار تو، و من (در اين نكاح) رنج بر تو نمیخواهم نهاد، ان شاء اللَّه مرا شخص شايسته (اين خدمت) خواهى يافت.)
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
داستان حضرت #موسی علیه السلام
قسمت #بیستم
#شبهه
طبق آیات، شعیب (علیه السلام) دخترش را در قبال 8 سال کار، به ازدواج موسی (علیه السلام) درآورد. برخی گفتهاند که این مهریه بوده است و میپرسند: «مگر مهریه به دختر تعلق ندارد؟» پس چرا حضرت شعیب علیه السلام برای خودش برداشت؟
جواب
قسمت اول
آیا آن «برخی» دلیلی هم دارند که این مهریه بوده است؟!
الف - قبل از هر مطلبی توجه داشته باشیم که اگر چه ادیان الهی همه یکی (اسلام یعنی تسلیم شدن) بوده است، چنان که فرمود: « إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ – همانا دین نزد خدا، اسلام است / آلعمران، 19»، اما "شریعت"ها، یعنی قوانین و احکام بسیاری در ادیان متفاوت بوده است. در کدام دین نمازهای پنجگانه به این شکل واجب بوده است، در صورتی که میدانیم نماز در تمامی ادیان بوده است.
پس هیچ گاه نباید رفتار و عملکرد و یا دستورالعملهای یک پیامبر را با پیامبر دیگر تطبیق داد و محاسبه نمود، چرا که همه بر یک دین بودند، اما بر یک شریعت نبودهاند. در زمان حضرت موسی علیه السلام نیز بسیاری از قوانین، به ویژه در امر ازدواج متفاوت بوده است.
پس اگر کسی بخواهد عملکرد انبیای گذشته را با شریعت اسلام تطبیق دهد و بسنجد، کاملاً خطا کرده است.
ب – چه دلیل متقنی وجود دارد که این 8 سال به عنوان مهریه بوده است؟ اول یک فرض را به عنوان اصل مسلم در نظر میگیرند و بعد همان فرض خود را زیر سؤال میبرند؟!
ج – به فرض که مهریه بوده باشد، حالا چه سندی وجود دارد که حضرت شعیب علیه السلام، اجرت کار حضرت موسی علیه السلام را به عنوان مهریه، به دخترش نمیداده است؟!
د – حتی در شریعت اسلام نیز به غیر از مهریه، "شرط پیش از عقد و ضمن عقد" وجود دارد؛ مثل کسی که شرط تحصیل، یا خارج نشدن از شهر، یا کار و یا ... مینماید. اینها همه "شرط" هستند، اما مهریه نیستند. حالا چه اشکالی دارد که اگر حضرت شعیب علیه السلام، شرط پیش از عقد کرده باشد و حضرت موسی علیه السلام نیز این شرط را پذیرفته باشد؟
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
بسم الله الرحمن الرحیم
📜 داستان حضرت #موسی علیه السلام
جلسه #بیستم_و_یکم
بسم الله الرحمن الرحیم
📜داستان حضرت #موسی علیه السلام
جلسه #بیستم_و_دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان حضرت #موسی علیه السلام
قسمت #بیست_و_سوم
🌺🍃〰
🖌حضرت موسی علیه السلام شبانه وارد مصر شد و به عنوان مهمانی ناخوانده به منزل مادرش پناه برد و بعد، از هارون برادرش خواست تا او را تا قصر همراهی کند. حضرت موسی علیه السلام و هارون به پشت دروازه قصر رسیدند. حضرت موسی علیه السلام در را کوبید و از صدای کوبیدن در، فرعون بر خود لرزید. پرسیدند چه کسی در را میکوبد حضرت موسی علیه السلام گفت؛ من فرستاده پروردگار جهانیان هستم.😊
خداوند به موسی وحی کرد که به فرعون وعده دهد که اگر به خداوند ایمان آورد، عمری طولانی به او عطا کند و جوانی اش را به او بازگرداند. فرعون به فکر فرو رفت اما نتوانست این پیشنهاد را بپذیرد و از طرفی چون تاج وتخت خود را در معرض خطر میدید به مقابله با صدای توحید حضرت موسی و هارون علیهما السلام برخاست:👇
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان حضرت #موسی علیه السلام
قسمت #بیست_و_سوم
4⃣ #تشکیک
✍فرعون بعد از منحرف کردن ذهنها شروع کرد به زمان خریدن
(کاری که دشمنان ما داخل برجام نافرجام کردند فقط زمان میخرند و دولت محکوم به شکست است چون در زمین آنها دارد بازی میکند بگذریم که درد دل زیاد است خودتان استادین...)
القصص : 38
🍃🌺 وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري فَأَوْقِدْ لي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبين
(و فرعون گفت: اى اشراف و سران [مملكت]! من براى شما هيچ معبودى جز خود نمىشناسم، پس اى هامان! برايم بر گِل آتش بيفروز [تا آجر محكم و قوى به دست آيد]، پس برايم برجى بلند بساز شايد بر معبود موسى آگاهى و اطلاع يابم، و البته من او را از دروغگويان می پندارم) 🌺🍃😂
هامان دستور داد در زمین بسیار وسیعى، به ساختن کاخ و برجى بلند مشغول شدند، پنجاه هزار بنّا و معمار مشغول کار گشتند و دهها هزار کارگر، شبانه روز به کار خود ادامه دادند و در همه جا سرو صدای آن پیچید. به گفته بعضى، معماران آن را چنان ساختند که از پله هاى مارپیچ آن، مرد اسب سواری میتوانست بر فراز برج قرار گیرد. پس از پایان کار ساختمان، فرعون شخصاً بر فراز برج رفت، نگاهى به آسمان کرد، منظره آسمان را همانگونه دید که از روى زمین صاف معمولى میدید، تیرى به کمان گذاشت و به آسمان پرتاب کرد، تیر بر اثر اثابت به پرنده (یا طبق توطئه قبلى خود خون آلود) بازگشت،
فرعون از فراز برج پایین آمد و به مردم گفت: بروید خیالتان راحت باشد، خداى موسى را کشتم😂
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
داستان حضرت #موسی علیه السلام
قسمت #بیست_و_چهارم
💐🌹💐
✅ استراتژی های مقابله با دشمنان
1) تجهیز به قدرت ایمان:
✍ از منظر قرآن مؤمنان برای مقابله با دشمنان، باید ابتدا به صفاتی آراسته شوند که بتوانند خود را ابتدا از آفات درونی حفظ نموده و یقین خویش ، را افزایش دهند.
👈 شرط پیروزی این است که درصف مؤمنان باشند وگرنه راه برای نفوذ دشمن باز خواهد ماند.
یاد خدا، ایمان، صبر، استقامت پرهیزکاری توکل و یقین به وعده های الهی است که قدرت معنوی بی اندازه ای به انسان میدهد.
👌قرآن دراین باره میفرماید: إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئا (اما اگردر برابرآنها استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشه هاى (خائنانه) آنها به شما زیانى نمی رساند)
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
بسم الله الرحمن الرحیم
❣داستان حضرت #موسی علیه السلام
#جلسه_بیست_و_پنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان حضرت #موسی علیه السلام
قسمت #بیست_و_ششم
🔶 پیروزى عصاى موسى و ایمان ساحران
🔻موسی در ملاقات با فرعون، نخست با استدلال و منطق، او را به سوى خداى یكتا دعوت كرد و به همه حاضران نشان داد كه دعوت او بر اساس استدلال محكم و منطق نیرومند است ولى فرعون، موسى را تهدید به زندان كرد و او را مجنون خواند.
🔻اینجا بود كه موسى صحنه مبارزه با فرعون را عوض كرد و با تكیه بر قدرت الهى، از طریق معجزه وارد شد و به فرعون گفت: حتى اگر نشانه آشكارى براى رسالتم برایت بیاورم، نمى پذیرى؟
🔻فرعون گفت: اگر راست مى گویى آن را بیاور
🔻 موسى عصاى خود را به زمین انداخت ناگاه دیدند كه آن عصا به صورت مارى بزرگ آشكار شد. سپس موسى دستش را در گریبان خود فرود برد و بیرون آورد همه حاضران دیدند كه دست او سفید و درخشنده گردید.
🔻فرعون به اطرافیان گفت: این ساحر آگاه و ماهرى مى باشد مى خواهد با سحر خود شما را از سرزمینتان بیرون كند، شما چه نظر مى دهید؟
🔻اطرافیان گفتند: موسى و برادرش را مهلت بده و مأمورانى را در تمام شهرها بسیج كن تا به جستجوى ساحران بپردازند و هر ساحر آگاه و زبردستى دیدند نزد تو بیاورند.
🔻فرعون، همین كار را كرد و همه ساحران براى روز معینى جمع آورى شده و به مصر آمدند.
🔻از میان آن ها هفت هزار ساحر را برگزیدند و از میان هفت هزار ساحر، هفتصد ساحر و از هفتصد ساحر هفتاد ساحر را كه از همه استادتر و زبردست تر بودند انتخاب نمودند.
🔻روز موعود فرا رسید دهها هزار بلكه صدها هزار نفر براى تماشا اجتماع كردند فرعون و اطرافیان در جایگاه مخصوص قرار گرفتند، در این هنگام ساحران با غرور مخصوصى به موسى گفتند: یا تو آغاز به كار كن و عصا را بیفكن و یا ما آغاز مى كنیم و وسایل خود را مى افكنیم.
🔻موسى با خونسردى مخصوصى پاسخ داد: شما كار خود را آغاز كنید.
🔻ساحران طناب ها و ریسمان ها و عصاهاى خود را به میدان افكندند و با چشم بندى مخصوص، سحر عظیمى را نشان دادند.
🔻صحنه اى كه ساحران به وجود آوردند بسیار وسیع و هولناك بود و به قدرى به پیروزى خود مغرور بودند كه گفتند:
به عزت فرعون، قطعا ما پیروز هستیم.
🔻وسایلی كه ساحران به میدان افكندند به صورت مارهاى بسیار بزرگ و گوناگونى در آمدند و بعضى سوار بر بعضى دیگر مى شدند و خلاصه غوغا و محشرى بر پا شد.
🔻ساحران كه هم تعدادشان بسیار بود هم در فن چشمبندى و شعبده بازى و استفاده از خواص مرموز فیزیكى و شیمیایى آگاهى زیادى داشتند، با اعمال عجیب خود توانستند همه تماشاچیان را مجذوب و شیفته خود كرده و در آن ها نفوذ كنند.
🔻غریو شادى از فرعونیان برخاست و از هر سو نعره مستانه سر دادند در این غوغا و هیاهوى عجیب و گسترده، موسى كه تك و تنها همراه برادرش هارون بود، ترس خفیفى در دلش به وجود آمد در این هنگام خداوند به موسى وحى كرد:
نترس! قطعا برترى و پیروزى با تو است.
عصایى را كه در دست راست دارى بیفكن كه تمام آن چه را ساحران ساخته اند مى بلعد.
🔻موسى عصاى خود را افكند آن عصا به اژدهاى عظیمى تبدیل شد و به جان مارها و اژدهاهاى مصنوعى ساحران افتاد و همه را بلعید حتى یك عدد از آن ها را به عنوان نمونه باقى نگذاشت.
🔻تماشاچیان آن چنان هولناك و وحشت زده شده بودند كه پا به فرار گذاشتند جمعیت بسیارى در زیر دست و پاى فراركنندگان ماندند و كشته شدند فرعون به گونه اى مرعوب و منكوب شد كه اختیار از او سلب شد و اسهال عجیبى گرفت و عقل از سرش پرید.
به این ترتیب موسی پیروز و ساحران در مانده و مغلوب شدند.
🔻ساحران با خود گفتند: قطعا تبدیل عصاى موسى به اژدها، از نوع سحر نیست، اگر سحر مى بود، وسایل ما را نمى بلعید و نابود نمى كرد. رؤساى ساحران كه چهار نفر بودند به همراه ۷۲ نفر از ریش سفیدان معروف آن ها به حقانیت موسى پى برده و ایمان آوردند و به دنبال آن ها همه ساحران به خداى موسى معتقد شدند.
🔻فرعون آن ها را تهدید به اعدام همراه شكنجه كرد، ولى ایمان به موسى آن چنان در قلوب آن ها جاى گرفت كه از تهدیدهاى فرعون ترسى نداشتند و در راه ایمان خود استوار و محكم باقى ماندند. قرآن در این باره چنین مى گوید:
همه ساحران در برابر خداى موسى به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسى و هارون ایمان آوردیم.
🔻فرعون گفت: آیا قبل از آنكه به شما اجازه دهم ایمان آوردید؟ قطعاً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته، به یقین دست و پاى شما را به طور مخالف قطع مى كنم و بر فراز شاخه هاى نخل به دار مى آویزم و خواهید دانست كدام یك از ما مجازاتش دردناكتر و پایدارتر است.
🔻ساحران ایمان آورنده به فرعون گفتند: به خدایى كه ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى كه به ما رسیده، مقدّم نخواهیم داشت، هر حكمى مى خواهى صادر كن كه تنها میتوانى در زندگى دنیا داورى كنى .
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim
داستان حضرت #موسی علیه السلام
قسمت #بیست_و_هفتم
🔶 گرفتارى فرعونیان به نُه بلا و غرور آن ها
🔻پس از ماجراى پیروزى موسى عليهالسلام بر ساحران، گروه هاى بسیارى از بنى اسرائیل و... به موسى عليهالسلام ایمان آوردند.
🔻موسى عليهالسلام طرفداران بسیارى پیدا كرد و از آن پس بین بنى اسرائیل (پیروان موسى) و قبطیان (فرعونیان) همواره درگیرى و كشمكش بود، فرعونیان همواره به ظلم و آزار بنى اسرائیل مى پرداختند، و موسى عليهالسلام همواره پیروان خود را به صبر و مقاومت دعوت مى كرد، و امدادهاى غیبى الهى را به یاد آن ها مى آورد، و به آن ها مژده مى داد كه به زودى وارث زمین مى شوند و دشمنان دستخوش بلاهاى گوناگون و سخت خواهند گردید.
🔻بلاهاى گوناگونى كه پیاپى (در فاصله سال به سال، یا ماه به ماه) بر فرعونیان وارد شد عبارت از بلاهاى نُه گانه زیر بود.
✅ وَ لَقَدْ آتَینا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیناتٍ
📖 وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (۱۳۰ اعراف)
📖 فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ (۱۳۳ اعراف)
و...
1⃣ عصاى موسى
نکته ای در خصوص عصای حضرت موسی علیه السلام 👇
🔻موسى عليهالسلام هنگام ترک مدین به حضرت شعیب گفتن: یك عدد عصا به من بده تا همراه من باشد.
🔻با توجه به این كه چندین عصا از پیامبران گذشته مانده بود، و شعیب آن ها را در خانه مخصوصى نگهدارى مى كرد، شعیب به موسى گفت: به آن خانه برو، و یك عصا از میان آن عصاها براى خود بردار.
🔻موسى عليهالسلام به آن خانه رفت، ناگاه عصاى نوح و ابراهیم عليهم االسلام به طرف موسى عليهالسلام جهید و در دستش قرار گرفت، شعیب گفت: آن را به جاى خود بگذار و عصاى دیگرى بردار.
🔻موسى عليهالسلام آن را سر جاى خود نهاد تا عصاى دیگرى بردارد، باز همان عصا به طرف موسى جهید و در دست او قرار گرفت، و این حادثه، سه بار تكرار شد.
🔻وقتى كه شعیب آن منظره عجیب را دید، به موسى عليهالسلام گفت: همان عصا را براى خود بردار، خداوند آن را به تو اختصاص داده است.
🔻موسى عليهالسلام آن عصا را به دست گرفت و با همان عصا گوسفندان خود را به سوى مصر حركت مى داد،
همین عصا بود كه در مسیر راه نزدیك كوه طور، به اذن خدا به صورت مارى در آمد، و از نشانه هاى نبوت موسى عليهالسلام گردید كه در قرآن آیه ۱۷ تا ۲۱ سوره طه مى خوانیم:
🔻خداوند به موسى فرمود: آن چیست كه در دست راستت است؟ موسى گفت: قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ این عصاى من است، بر آن تكیه مى كنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مى ریزم و نیازهاى دیگرى را نیز با آن برطرف مى سازم. خداوند فرمود: اى موسى! آن را بیفكن. موسى آن را افكند، ناگهان مار عظیمى و به حركت در آمد. خدا فرمود: آن را بگیر و نترس، ما آن را به همان صورت اول باز مى گردانیم.
https://eitaa.com/amozesh_hefzequranekarim