eitaa logo
ستاد امر به معروف خلیل آباد
207 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
683 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه کارشناس هواشناسی به زائرانی که قصد سفر به عراق دارند. کارشناس هواشناسی: 🔹گنبد حرارتی هفته‌ی آینده از روی کشورمان به سمت عراق و عربستان حرکت میکند. 🔹زائرانی که در هفته‌ی آینده قصد سفر به عراق را دارن ذهنیت را داشته باشند که با دماهایی تا ۴۹ درجه رو به رو خواهند شد و حتما عینک آفتابی و کلاه به همراه داشته باشند.
💠 دختره درباره بی حجابی توئیت زده و گفت : موقع تولد برهنه بودیم، موقع مرگ هم برهنه هستیم، پس چرا برهنه زندگی نکنیم⁉️ 🔹رندی در جوابش نوشت : موقع تولد حرف نمیزدی، موقع مرگ هم حرف نمیزنی، پس الان هم "خفه شو" 😀😀😀 ✅ انصافاًجوابش خیلی باحال بود!! ‌‌😁😁😁😁😁 🔰به کانال رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر خلیل آباد بپیوندید. 🆔@amre_KhalilAbad
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : ✍️ من لَم یَصبِر عَلی ذُلِّ التَّعَلُّمِ ساعَةً بَقِیَ فی ذُلِّ الجَهلِ أبَدا 🖌 آن که ساعتی ، خواریِ فراگرفتن علم را تحمّل نکند ، برای همیشه در خواری نادانی خواهد ماند. 📙 بحارالأنوار ، ج ۱ ، ص ۷۷ 🔰به کانال رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر خلیل آباد بپیوندید. 🆔@amre_KhalilAbad
زمین برای داشتنت حقیر بود آسمان به تو بیشتر می‌آید ... دیروز ۱۵ مرداد ؛ سالروز شهادت خلبانی است که شوقِ پرواز او را آسمانی کرد! کسی‌که بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز و ۶۰ عملیات جنگی موفق داشت و بنیان‌گذارِ سوخت‌گیری هوایی با هواپیمای F14 بود... 🌷🌷🌷🌷 🆔@amre_KhalilAbad
🔰 محمدجواد لاریجانی: پروژۀ ترویج بی‌حجابی بسیار قوی‌تر از زمان رضاخان در حال انجام است و نباید ساده لوحانه به این موضوع نگاه می کنیم. 🔰به کانال رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر خلیل آباد بپیوندید. 🆔@amre_KhalilAbad
هدایت شده از کیانی
🔸۱۷ مرداد ماه یادآور خاطره بزرگ مرد عرصه اطلاع رسانی شهید ” محمود صارمی” است. شهید گرانقدری که فراقش بهانه ای شد برای گرامیداشت روز خبرنگار و روزی از جنس حرمت و عشق به قلم. 🔹روز خبرنگار روز تجلیل از پیشگامان فرآیند اطلاع رسانی و روز پاسداشت تلاشهای صادقانه و روز تجلی هنر در تبلور آثار ملی و مذهبی صاحبان و راویان فکر و اندیشه است. هفدهم مرداد و فرارسیدن روز خبرنگار، فرصتی گران مایه برای قدردانی و تجلیل از تلاش‌های صادقانه، منتقدانه و حقیقت طلبانه خبرنگاران و اصحاب رسانه در مسیر روشنگری، شفافیت و رهیافت دسترسی آزاد به اطلاعات است. 🔸همچنین فرصت مغتنمی است تا یاد و خاطره پیشکسوتان فرهیخته و شهیدان عرصه خبر و رسانه را گرامی بداریم. "خبرنگاران به راستی سمبل تعهد، وظیفه شناسی، دلسوزی، آگاهی بخشی و مطالبه گری هستند که حتی جانشان را برای روشنی بخشی و عینیت بخشیدن به “نون والقلم مایسطرون” در طبق اخلاص گذاشته‌اند. 🔸لذابرخودلازم می دانم هفدهم مرداد را به همه خبرنگاران عزیز شهرستان خلیل آبادکه درهمه مراسمات ملی ومذهبی حضورفعال داشته ونسبت به انعکاس مراسمات اهتمام ویژه ای داشته اند، تبریک و تهنیت عرض نموده و برای این عزیزان موفقیت و سربلندی در انجام وظایف خطیرشان را آرزومندم." 💠 غلامحسین کیانی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان خلیل آباد
💠 شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر در مکتب ائمه معصومین(ع) 🔹امر به معروف و نهی از منکر، یکی از واجبات و فرایض بسیار مهم و بزرگ اسلامی است و اصل وجوب آن، جزو ضروریات دین اسلام به‌شمار می‌رود. از این‌رو، افرادی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک می‌کنند یا در برابر آن بی‌تفاوتند، گناه‌کار محسوب بوده و وعده عذاب به آنها داده شده است. امر به معروف و نهی از منکر، نگاهی اصلاحی به رفع کاستی‌های موجود در انجام واجبات و محرمات در دو حوزه فردی و اجتماعی دارد. امر به معروف و نهی از منکر، در روابط بین فردی، از چنان اهمیتی برخوردار است که از حقوق مهم برادر مؤمن، نسبت مؤمن دیگر شمرده شده است.
هرصبح، بعد از تعویض لباس و تمبان، روزم را از جلوی درب خانه آغاز می‌کنم. سوار ماشین که شدم دوتا اتوبان و سه تا دست‌انداز و دو بیلبورد تبلیغاتی را که رد کردم، یک چرخش نود درجه به راست می‌زنم و بعد از اینکه سرم را مثل آونگ به نشانه سلام به نگهبان تکان دادم، می‌روم توی پارکینگ دانشگاه. ماشین را پرت می‌کنم گوشه پارکینگ و تا خوده بعدازظهر یک نفس ترجمه می‌کنم. بعدازظهر یک چرخش نود درجه به چپ و یک حرکت آونگی به نشانه خداحافظی و همان مسیر بلعکس تا خانه. آنقدر این مسیر را رفته‌ام که صبح‌ها خواب‌آلود و چشم بسته می‌رانم و حتی جهت باد در این خیابان‌ها را هم حفظ شده‌ام. شنبه پیش هم همان مسیر را سر همان ساعت طی کردم. نرسیده به اتوبان همت، جلوی چشمم یک کامیون بزرگ مثل لاکپشت قل خورد و روی لاکش افتاد وسط جاده و لنگش رفت هوا. اتوبان بسته شد. راننده را که بیرون کشیدند، تازه از خواب بیدار شد. منتظر شدیم تا جرثقیل بیاید و لاکپشت را برگرداند روی پاهایش. یک راه‌بندان اساسی. توی ترافیک شیشه را پایین کشیدم و به صدای ضبط ماشین‌های بغلی گوش کردم، هرکسی به چیزی گوش می‌داد. انگار وسط کنسرت مشترک پینک فلوید و شهرام ناظری و جواد یساری نشسته بودم. بعد از چند لحظه راننده ماشین سمت چپی، پینک فلوید را ساکت کرد و با لبخند گفت: فکر کنم هنوز هنوزا اسیریم... ماشین با‌کلاسی داشت. از همان‌ها که به اندازه یک کیبورد دکمه روی فرمان دارند و احتمالا دکمه اتو پایلوت هم داشت. با لبخندی ملیح جواب دادم: آره، فکر کنم. سمت راستی که یک تاکسی قناری رنگ داشت و ناظری گوش می‌داد، صدا زد: من فلاسک چایی دارم، چایی‌خور هستی؟ به نشانه تایید یک لبخند هم به سمت چپ پرتاب کردم. صحنه جالبی بود، تا حالا در منظره یک کامیون سر و ته، با دونفر غریبه که بیشتر از چند دقیقه از عمر آشناییمان نمی‌گذشت، روی کاپوت ماشینم چایی نخورده بودم. حتی آقای پینک فلویدی هم چندتا شکلات خارجی داد خوردیم که مزه بهشت می‌داد. آنجا بود که فهمیدم سر این پیچ اتوبان، یک پارک بزرگ و دلباز هست، از همان‌هایی که ملت ناشتا نخورده آنجا ورزش دسته‌جمعی انجام می‌دهند. بیلبورد کنار اتوبان را دیدم که تبلیغ خمیر دندان بود، با یک لبخند سفید بزرگ، که احتمالا متعلق به خانمی زیبا بود. تازه فهمیدم یک رستوران هم همان نزدیکی باز شده که راننده قناری می‌گفت آبگوشت‌های محشری دارد. لاکپشت که برگشت، همه راه افتادیم و رفتیم به ادامه زندگی برسیم و می‌دانستیم احتمالا هرگز دوباره همدیگر را نمی‌بینیم. به پارکینگ که رسیدم، سَرِ چرخش نود درجه، یک لحظه ایستادم و به نگهبان خیره شدم. عوض شده بود. می‌گفت یک ماه است که عوض شده. یک ماه است که من نفهمیدم به چه کسی سلام می‌کنم!!! با هم خوش و بش کردیم و لقمه صبحانه‌ام را به نشانه رفاقت به او دادم. آن روز فهمیدم توی مسیر یکنواخت هر روزم، چقدر ماجرای دوست داشتنی هست. چقدر آدمِ خوشحال هست که بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذشتم. از آن روز تا حالا چندباری کله سحر به پارک کنار اتوبان رفتم و ورزش کردم. دو بار هم با اهل و عیال رفتیم رستوران دیزی خوردیم. نگهبان،دیگر هر روز یک جای پارک اُکازیون برایم نگه می‌دارد، طوری که درِ ماشین را که باز می‌کنم می‌افتم توی راهرو اداره. بیلبورد هم امروز یک آقای خوشتیپ را نشان می‌داد، با یک دست از آن کت و شلوارهایی که دوست دارم. مهم نیست چه چیزی تبلیغ می‌کرد، اما لبخندش با کت و شلوارش ست بود. در جدیدترین کشفیاتم هم کنار دست‌انداز سوم یک دکه گل‌فروشی پیدا کردم که جان می‌دهد برای غافلگیر کردن همسرم، شاید امروز این کار را کردم. شاید امروز آرام کنار زدم و یک دسته مریم خریدم که هربار با عطرش، یادم بیفتد که زندگی لابلای همین مسیر تکراری هر روز است به شرط آنکه آهسته و با دقت هر قدمش را بردارم نه با چشم خواب‌آلود. یادم بیفتد که زندگی در دل همین تکرار هر روزه روزمرگی‌هاست، به شرط آنکه از سر عادت نگذرانمش. 🔰به کانال رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر خلیل آباد بپیوندید. 🆔@amre_KhalilAbad