eitaa logo
•[آن۳۱۳نفــــر]•
408 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
6.5هزار ویدیو
91 فایل
ثانیه ها را مےشمارم تا بیایے اینجا هواے بے |تُ| بودن درد دارد💔🍃 اينجاييم که آدم پراطلاعاتی بشیم😍✨ @sarbaze_agha_jan:ارتباط بامدیر🔸️ @Masoumeh_rah:ادمین تبادل🔸️ ◇کپی مطالب؟! |باذکرصلوات برای تعجیل در فرج و دعا برای عاقبت بخیریمون مشکلی نداره|💚🌱|
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسالی ✍️ «دلم نمی‌خواهدازسختی‌ها با مهنازحرفی بزنم. دلم می‌خواهد وقتی خانه می‌روم جزشادی وخنده چیزی باخود نبرم، نه کسل باشم، نه بی‌حوصله و خواب‌آلود، تا دلِ مهناز هم شاد بشود. اما چه کنم؟ نسبت‌ به همه‌ چیز حساسیت پیدا کرده‌ام. معده‌ام درد می‌کند. این استفراغ خونی هم که دیگرکهنه‌شده. دکتر می‌گویدفقط ضعف اعصاب است. 🔸 چطور می‌توانم عصبی نشوم؟! آن روز وقتی بلوارِ نزدیکِ پایگاهِ هواییِ شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را درچشم‌های مهناز دیدم.خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به‌خاطر دل مهناز گرفتم و به‌خاطراو و مردم که این‌ همه محبت دارند وخوبند، پشت تریبون رفتم. 👈 ولی همین‌که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم.حواله را پاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می‌کنند ما پرواز می‌کنیم و می‌جنگیم تا شجاعت‌های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند! 🔹 کاش این سفر یک‌ماهه کمی حالم را بهتر کند. سفریِ ما در راه است و من می‌فهمم مهناز چقدر به یک شوهر خوب و خوش‌اخلاق احتیاج دارد. باید با زبان خوش قانعش کنم که انتقالم به تهران، یعنی مرگ من. چون پشت میزنشینی و دستوردادن برای من مثل مُردن است.» (هشتم تیر ۱۳۶۰) 📚 برگرفته از کتاب: «آسمان؛ دوران به روایت همسر شهید» بقلم زهرا مشتاق نشر روایت فتح صفحه ۵۴ ⚘اَللّٰہُـمَّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ∞| ♡ʝσiŋ🦋↷ @an313nafarym|♥️|