هدایت شده از آ ع ر م
#زنگ_تفریح
#جلال_آل_انار
7⃣5⃣ ده کلمه برای هر روز
ده واژۀ هر روزِ من
۱خواندن:
باید از سرعتم بکاهم. وقتی کتابی غیرداستانی میخوانم باید هر چهار پنج صفحه یکبار درنگ کنم، بعد دست به کار شوم و دربارۀ جاهایی که زیرشان خط کشیدهام چند سطری بنویسم، یا حداقل این سطرها را از نو بخوانم.
حین خواندن یک مداد کنار دستتان داشته باشید. زیر هر جایی که برایتان جالب و مهم است خط بکشید. خب، این را میدانید و احتمالن انجام هم میدهید. اما گام بعدی مهمتر است:
هر نوبت از مطالعه که تمام شد دست به کار شوید و دربارۀ سطرهای برگزیده بنویسید.
پاراگراف اول ترجمۀ درخشان منوچهر بدیعی از داستان «درتودرتو» را بخوانیم:
اکنون اینجا هستم، زیر سرپناه کافی. بیرون باران میبارد، بیرون زیر باران باید سر را پائین انداخت و راه رفت و یک دست را حفاظ چشمها کرد و درعینِحال به جلو پای خود چشم دوخت، به چند متر جلوتر، به چند متر اسفالت نمناک؛ بیرون هوا سرد است، باد میان شاخههای سیاه عریان میپیچد؛ باد میان برگها میپیچد، و انبوه شاخهها را به نوسان، به نوسان، به نوسانی میاندازد که سایۀ آن روی دیوارهای تگرگی سفید میافتد. بیرون آفتاب است، نه درختی هست، نه بتهای تا سایهای بیندازد، و باید زیر برق آفتاب راه رفت و یک دست را حفاظ چشمها کرد و درعینِ حال به جلو پای خود چشم دوخت، فقط به چند متر جلوتر، به چند متر اسفالت غبارگرفتهای که باد بر آن خطهای موازی، چند شاخه، مارپیچ وصل میکند.
آلن روب گرییه، نشر نیلوفر
۲نوشتن:
خیالبافی دربارۀ نوشتن دشمنِ نوشتن است. فقط باید نوشت.
۳پیادهروی:
راه رفتن روی دو پا -با قامتی ایستاده- یکی از ویژگیهای شگفتانگیز آدمیزاد است که سبب میشود جسم او کارکردهای متفاوتی بیاید و جهان را طور دیگری ببیند. آزادی کامل دستها پاداشی است که به خاطر دو پا بودن دریافت میکنیم، اما این همۀ ماجرا نیست. حالا هزاران کتاب و مقاله وجود دارد که از تأثیر راه رفتن بر روح و روان ما میگوید. ولی بسیاری از ما روز به روز از پیادهروی دورتر میشویم، و افسوس.
دیروز با بچههای کلاس حضوری نویسندگی رفتیم پیادهروی، حین قدم زدن از این گفتم که وقتهایی که راه نمیروم احساس خسارت میکنم. چون بدون استثنا در هر پیادهروی به احساسات ناب و ایدههای خوب میرسم و وقتی نمیروم پیادهروی حس میکنم شانس دستیابی به این حال خوب را از خودم دریغ کردهام. فکر کنید هر روز، فقط با سر زدن به جایی، به شما چند سکۀ طلا میدهند، اگر یک روز نروید چه حسی پیدا میکنید؟ گاهی با خودم میگویم کاش میشد تمام کارهایم را حین پیادهروی انجام میدادم؛ حین راه رفتن مینوشتم، حین راه رفتن کتاب میخواندم، حین راه رفتن درس میدادم.
به پاهایمان با حیرت نگاه کنیم. همین پاها بودند که راه سرزمینهای تازه را رو به نیاکان ما گشودند.
۴کسبوکار:
هر کسی که مقداری تولید محتوا و کپی رایتینگ بلد باشد، در هر سن و سالی و در هر نقطهای از سرزمین، میتواند کسبوکار کوچکی بسازد. چرا؟ به خاطر اینکه تولید محتوا ابزار اصلی معرفی و تبلیغ محصولات و خدمات در فضای اینترنت است. پس هر چقدر که برای افزایش مهارت خودت در محتوانویسی وقت بگذاری توان خودت برای کسب درآمد را افزایش میدهی.
اما من چرا اینقدر روی ساختن کسبوکار اینترنتی اصرار دارم و گاه به گاه افراد مستعد را به کار تشویق میکنم؟
چون چیزهایی هست که تو فقط با ساختن کسبوکار یاد میگیری. ارتباط با مشتری و تلاش برای جلب رضایت او تو را به آموختن مهارتهای عملی وامیدارد.
برای توسعۀ فردی، چی از این بهتر؟
۵تکرار:
سه صفحه از کتاب محبوبم را هم که تکرار کنم کافی است. در تکرار هم نباید کمالگرا باشم. اصلن سه صفحه هم نه، نیم صفحه هم یک متن خوب را دوبارهخوانی کنم عالی است.
✍️#شاهین_کلانتری
@zangtafrih_g
هدایت شده از ف.صالحی
#گزارش_هفتگی
از ۱۶ بهمن ماه ۲۲ بهمن ماه
#ف_صالحی
فقط مطالعه داشتم و نوشتن نداشتم. بجز پنجشنبه و جمعه
#14001122
گزارش هفتگی بنده
نوشتن رو هر روز در حد داستانک و ویرایش داستان داشتم. یا نوشتن آزاد نویسی ها
مطالعه کتاب
دلتنگ نباش / حکایت های سعدی / پایان رساندن رمان سرزمین نوچ
#شاهد