فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اش دوغ
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🍓ایدھ و ترفــند خانــــھ دارے
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این ترفند،همیشه سبزی خوردنت تازس🤩
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🍓ایدھ و ترفــند خانــــھ دارے
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک فنجانی
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🍓ایدھ و ترفــند خانــــھ دارے
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند نگهداری سبزی داخل فریزر 👌😍
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🍓ایدھ و ترفــند خانــــھ دارے
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب ترفندی 👌👌
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🍓ایدھ و ترفــند خانــــھ دارے
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمیز کردن چدن گاز
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🍓ایدھ و ترفــند خانــــھ دارے
@anche_bayad_bedanid
هنر زندگی کردن
گاهی تفاوتها مشکلاتی در زندگی زوج ایجاد میکنند که بهراحتی قابل حل نیستند اما اگر دو طرف، هم زوج جوان و هم خانواده همسرهایشان، بتوانند خویشتنداری کنند و سختگیری چندانی به خرج ندهند، قاعدتا آرامش خانواده بهتر حفظ میشود.
🍂گاهی به دلیل این تفاوتها، ممکن است از رفتار طرفین سوءبرداشت شود؛ مثلا اگر عروسخانم کمحرف باشد و خانواده همسرش زودجوش، ممکن است تصور کنند عروسشان آنها را تحویل نمیگیرد و … اما چنین روشهای برخوردی درست نیست و خانواده فرد باید همسر او را با همان ویژگیهایی که دارد، بپذیرند.
نمیتوان فردی را مجبور کرد الگوی رایج خانواده همسرش را بپذیرد. برای یک زندگی مسالمتآمیز در کنار هم، افراد باید تفاوتهای یکدیگر را بپذیرند. البته وقتی تضادها زیاد میشوند، مشکلات هم افزایش مییابند و برخوردها بیشتر. برای جلوگیری از این برخوردها باید پیش از ازدواج اقدام شود.
@anche_bayad_bedanid
🌺زنی محضر پیامبر اکرم(ص) آمد و عرضه داشت: حق شوهر بر زن چیست؟
🌺حضرت فرمودند: حق شوهر این است که زن با او مخالفت نورزد، چیزی از خانه او بدون اجازه صدقه ندهد، بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد، نسبت به خواسته شوهرش امتناع نورزد و بدون اجازه او بیرون نرود.
@anche_bayad_bedanid
🔴 مقابله به مثل
✅ اگه اون کم حرفه، شما براش حرف بزنید. تو طول روز مطالعه کنید، روزنامه بخونید، اخبار گوش کنید تا وقتی که به خونه اومد، حرفی برا گفتن داشته باشید. گاهی هم نظر اون رو جویا بشید، البته به اندازهٔ توان و تحملش.👌
🔵 سخنی با همسر خسته و کم حرف
👇تو این نکته صحبتم با همسرانی هست که به دلیل خستگی، برا خونواده، وقت نمیگذارن:
💯دوستان عزیز! من میدونم که خستگی ناشی از فشار کار، طاقت فرساست؛ ولی مردا به خاطر توان بالایی که خدای مهربون به اونا داده، باید سختیها رو به جون بخرن و اجازه ندن خونوادهشون تحت فشار عاطفی قرار بگیره.❤️🩹
✔️از خدا مدد بگیرین، برنامه ریزی دقیقی داشته باشین و از روزهای تعطیل استفادهٔ بهینه کنین تا فشار حضور کمرنگ پدر تو خونه، روی دوش خونواده، مخصوصاً همسرتون، این اندازه سنگینی نکنه.
@anche_bayad_bedanid
❤️عشق اینجوریش قشنگه...!
❤️با جون و دل بمونی کنار همسرت👌
❤️با عشق بهش نگاه کنی😍
❌نه اینکه فقط جسمت کنار همسرت باشه و دلت کنار یکی دیگه
❌خوش و بش و گفتن و خندیدنت، دل دادن و قلوه گرفتنت مال کسی دیگه اخمت و بی حوصلگی مال همسرت
@anche_bayad_bedanid
معمولاً ازدواج به خاطر قیافه و موقعیت شکل میگیره و طلاق به خاطر اخلاق!
یکم تو معیاراتون تجدید نظر کنین!
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔🤔 با فامیلهای درجه یک پولدار چگونه رفتار کنیم؟/دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
@anche_bayad_bedanid
لازم نیست سر در بیاوریم که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ ما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ ما این است که به او اعتماد داشته باشید.
آن موقعیت را به خدا بسپاریم و به او اعتماد کنیم
در زندگی دفعتاً متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبودهایم.❤️
@anche_bayad_bedanid
🍃🦋حکایت وحکمت های الهی🦋🍃
★◉●••••••••••••
🌸غرور
روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مىگذشت. در راه به عبادتگاهى رسید که عابدى در آنجا زندگى مىکرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى که به کارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آنجا گذشت.
وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همانجا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناهکار محشور مکن.در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود که به این عابد بگو:ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمىکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.
✅(امام جعفر صادق (ع)می فرمایند:
کسی که ذره ای کبر در وجودش باشد وارد بهشت نمی شود.)
@anche_bayad_bedanid
خدا مرهم تمام دردهاست...
هر چه عمق خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم تویی🌱
@anche_bayad_bedanid
اصول چهارگانه زندگی:
۱. صادق بودن هنگام فقر
۲. ساده بودن هنگام ثروتمندی
۳. مودب بودن هنگام قدرتمندی
۴. سکوت هنگام عصبانیت..
@anche_bayad_bedanid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اینکه خوشحال باشی باید:🌿
بیخیال چیزایی که رفته بشی
قدرِ چیزایی که مونده رو بدونی
و منتظر چیزایی که قراره اتفاق بیفته بمونی ...
شبتون ستاره بارون✨💫
@anche_bayad_bedanid
آنچه باید بدانید .......
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدو_سی_وسه التماس میکردم او را رها کنند... مقابل پایشان به زمی
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وچهار
سپس به سمت صورتم خم شد،..
چانه ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید...😣😖😰😭
که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد
_فکر نمیکردم سپاه پاسداران جاسوس زن داشته باشه!👿😏😈
از چشمانشان به پای حال خرابم خنده میبارید..
و تنها #حضورحرم حضرت زینب(س) دست دلم را گرفته بود تا از وحشت این همه #نامحرمِ تشنه به خونم جان ندهم..
که در حلقه تنگ محاصره شان سرم پایین بود و بیصدا گریه میکردم...
ایکاش به مبادله ام راضی شده بودند😣 و هوس تحویلم به ابوجعده بی تاب شان کرده بود...
که همان لحظه با کسی تماس گرفتند..📲و مژده به دام افتادنم را دادند...
احساس میکردم از زمین به سمت آسمان آتش میپاشد..
که رگبار گلوله لحظه ای قطع نمیشد و ترس رسیدن نیروهای مقاومت به جانشان افتاده بود..
که پشت موبایل به کسی اصرار میکردند
_ما میخوایم بریم سمت بیمارستان، زودتر بیا تحویلش بگیر!😈😏👿
صدایش را نمیشنیدم..
اما حدس میزدم چه کسی پشت این تماس برای به چنگ آوردنم #نرخ تعیین میکند...😱😰😭
و به چند دقیقه نکشید که خودش را رساند...
پیکرم را در زمین فشار میدادم..
بلکه این سنگ ها پناهم دهند و پناهی نبود که دوباره شانه ام را با تمام قدرت کشید و تن بی توانم را با یک تکان از جا کَند...😭😭😖😖😖😖
با فشار دستش شانه ام را هل میداد تا جلو بیفتم،..
میدیدم دهانشان از بریدن سرم آب افتاده و باید ابتدا زبانم را به صلّابه میکشیدند..که عجالتاً خنجرهایشان غلاف بود...
پاشنه درِ پشت بام مقداری از سطح زمین بالاتر بود و طوری هلم میدادند که چشمم ندید، پایم به لبه پاشنه پیچید و با تمام قامتم...😖😖😖😖
ادامه دارد....
@anche_bayad_bedanid
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وپنج
با تمام قامتم روی سنگ راه پله زمین خوردم...
احساس کردم تمام استخوان هایم در هم شکست و دیگر #ذکری جز نام #حضرت_زینب(س) به لب هایم نمیآمد😖🤲😭
که حضرت را با #نفسهایم صدا میزدم
و میدیدم خون دهانم روی زمین خط انداخته است...
دلم میخواست خودم از جا بلند شوم.. و #امانم_نمیدادند که از پشت پیراهنم را کشیدند و بلندم کردند...
شانه ام را وحشیانه فشار میدادند..
تا زودتر پایین روم، برای دیدن هر پله به چشمانم التماس میکردم.. 😖😭🤲
و باز پایم برای رفتن به حجله ابوجعده پیش نمیرفت..
که از پیچ پله دیدم روی مبل کنار اتاق نشسته و با موبایلش با کسی حرف میزند...
مسیر حمله به سمت حرم را بررسی میکردند..
و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد...👿😡😈
کریه تر از آن شب نگاهم میکرد👁👹 و به گمانم در همین یک سال به قدری خون خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده
بود...
تماسش را قطع کرد..
و انگار برای جویدن حنجره ام آماده میشد..
که دندانهایش را به هم میسایید و با نعره ای سرم خراب شد
_پس از وهابیهای افغانستانی؟!😈😡😏👿
جریان خون به زحمت خودش را در رگهایم میکشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بیصدا در سینه مانده بود..😰😖😭
و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت
_یا حرف میزنی یا همینجا ریز ریزت میکنم!👿😡😡😈
و همان تهدیدش برای کشتن دل من کافی بود..
که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم..
و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی اش
جانم را گرفت
_آخرین جایی که میبرّم زبونته! کاری باهات میکنم به حرف بیای!😈😡😏😈👿
قلبم از وحشت...😰😰😰😭😭😭😭
ادامه دارد....
@anche_bayad_bedanid
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_وشش
قلبم از وحشت به خودش می پیچید..
و آنها از پشت هلم میدادند تا زودتر حرکت کنم..
که شلیک گلوله😭😣😖😭😭😰 پرده گوشم را پاره کرد..
و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت...🔥
از شدت وحشت..
رمقی به قدم هایم نمانده.. و با همان ضربی که به کتفم خورده بود،..
از پله آخر روی زمین افتادم...😣😭😣
حس میکردم زمین زیر تنم میلرزد..و انگار عده ای میدویدند..
که کسی روی کمرم #خیمه زد..و زیر پیکرش #پنهانم کرد...
رگبار گلوله خانه را پُر کرده..
و دست و بازویی تلاش میکرد سر و صورتم را #بپوشاند،..😭🕊
تکان های قفسه سینه اش را روی شانه ام حس میکردم..
و میشنیدم با هر تکان زیر لب ناله میزند
_یا حسین!🕊✨
که دلم از سوز #صدای_مظلومش😭😭 آتش گرفت.
گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر میشد.. پیراهنم از پشت خیس و داغ شده.. و دیگر ناله ای هم نمیزد که فقط خس خس نفس هایش را پشت گوشم میشنیدم...
بین برزخی از مرگ و زندگی، از هیاهوی اطرافم جز داد و بیدادی مبهم و تیراندازی بی وقفه، چیزی نمیفهمیدم...
که گلوله باران تمام شد...😣😭😭😭😣
صورتم در فرش اتاق فرو رفته بود،..
چیزی نمیدیدم..
و تنها بوی خون و باروت مشامم را میسوزاند..
که زمزمه مصطفی🌸 در گوشم نشست و با یک تکان، کمرم سبک شد...
گردنم از شدت درد..
به سختی تکان میخورد، به زحمت سرم را چرخاندم..
و #پیکرپاره_پاره اش دلم را زیر و رو کرد.😭😭😭
🕊ابوالفضل✨🕊 روی دستان مصطفی از نفس افتاده بود،..
از تمام بدنش خون میچکید..
و پاهایش را روی زمین از شدت درد تکان میداد...
تازه میفهمیدم #پیکربرادرم😱😭🕊 #سپر من بوده...
که پیراهن سپیدم...
ادامه دارد....
@anche_bayad_bedanid