فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما هر روز چیزهایی را
در زندگی گم می کنیم ...
مثل جوراب هایمان
کلید ماشین و یا گوشی همراهمان ...
ولی بعضی گم شدن ها هستند که هیچوقت پیدا نمی شوند
مثل کوچه پس کوچه های قدیمی
مثل خودمان!🌱
عصرتون بخیر و خاطره انگیز ❤️🌸
#عصر_بخیر
@anche_bayad_bedanid
🍃🌸بهترین آرزوها
🍃🌺همراه این گلهای زیبا
🍃🌸تقدیم به شما دوستان گل
🍃🌺در کنار خانواده و عزیزان
🍃🌸عصر خوبی داشته باشید
#عصر_بخیر
@anche_bayad_bedanid
🪴تقدیم به دوستان بامعرفت🥰
💌دوستانی كه دلشان درياست
🪴و مـهرشان پاينده
💌همانهایی که نشانی مهربانی
🪴و عشق و آرامش آسمانی دارند
💌 خــدايا شكر دارمشان
🪴بهترینها را نصیبشان کن
💌 عصر زیبـاتـون بخیر
#عصربخیر 🪴💕
@anche_bayad_bedanid
انسانهای صادق به،
صداقت حرف هیچکس شک..
نمی کنند و حرفِ همه را باور دارند،
انسانهای دروغگو تقریبا...
حرف هیچکس را باور ندارند.
و معتقدند که همه دروغ می گویند.
انسانهای امیدوار همواره...
در حال امیدوار کردن دیگرانند...
انسانهای...
نا امید همیشه آیه یاس می خوانند.
انسانهای حسود همیشه فکر،
می کنند که همه به آنها حسادت می کنند.
انسانهای حیله گر معتقدند،
که همه مشغول توطئه هستند.
انسانهای شریف همه را...
شرافتمند می دانند.
انسانهای بزرگوار بیشترین کلامشان، تشکر از دیگران است.
💚درست زندگی کنیم💚
@anche_bayad_bedanid
#حکایت
کلاغی آواز کبک را شنید و بر دلش نشست.
او تصمیم گرفت که آواز کبک را بیاموزد و از این طریق با کبک ها دوستی گزیند و همنشین آنها شود.
کلاغ بسی کوشید اما به جایی نرسید.
سرانجام نا امید شد و خواست به رفتار خویش باز گردد، اما نتوانست.
زیرا آواز خود را نیز فراموش کرده بود و دیگر زبان کلاغ ها را نمی دانست.
بنابرین از اینجا مانده و از آنجا رانده شد.
به جای اینکه از زندگی دیگران تقلید کنی، بهترین خودت باش..
@anche_bayad_bedanid
به چیزی فکر کن
که کس دیگهای بهش فکر نمیکنه
و کاری رو بکن
که هیچکس جرأت
انجام دادنش رو نداشته باشه
خوب نیست که ذهنتون دائما
با آدمها هم عقیده باشه
#پندانـــــــهـــ
@anche_bayad_bedanid
#پندانـهــ 📝
مواظب رایحه حرفهایمان باشیم...
حرفها رایحه دارند، بو دارند عطر دارند...
رایحه حرفهایمان تا ساعتها
روی جان و تن می نشیند...
تا مدتها در فضا میماند، تا سالها
در خاطره ها جا خوش میکند...
عطر حرفهایمان ، هر چه باشد...
تند و تلخ، گرم و شیرین، تیز و شورانگیز
آرام و روح انگیز و...
ما را، در خاطره ها به یاد می آورد
شمیم رایحه حرفهایت را انتخاب کن؛
بدان که به یاد میمانند...!
@anche_bayad_bedanid
#پندانه
🌼 لقمان حكيم فرزندش را گفت:
دوست حسود را سه نشانه است.
🍀پشت سرت غیبت میکند.
🍀رو به رو تملق میکند.
🍀و از گرفتاری تو شاد میشود.
@anche_bayad_bedanid
هدایت شده از آنچه باید بدانید .......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقت_سلام
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
ھرشب ساعت20
وفاداری لطف نیست ،
بخشی از اصالته.
پس منت نزاریم سر یکدیگر !!!!
@anche_bayad_bedanid
زن و مرد جوانی به محله جدیدی
اسبابکشی کردند.
روز بعد ضمن صرف صبحانه،
زن متوجه شد که همسایهاش درحال
آویزان کردن رختهای شسته است
و گفت:
«لباسها چندان تمیز نیست.
انگار نمیداند چطور لباس بشوید.
احتمالآ باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.»
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب
کرد و به همسرش گفت:
«یاد گرفته چطور لباس بشوید.
ماندهام که چه کسی درست لباس
شستن را یادش داده !»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود
بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم !»
@anche_bayad_bedanid
خوشبختی مانند "تلفن" است!
اگر دیگران نداشته باشند،
به هیچ درد شما نخواهد خورد!
"برای دیگران آرزوی خوشبختی داشته باشید"
@anche_bayad_bedanid
هدایت شده از مزرعہ نرگس بانو 🧅🫑🍅🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لینک گروہ مزرعہ نرگس بانو🧅🫑🍅
https://eitaa.com/joinchat/1609236513C3b6e7b209d
کانال مزرعہ نرگس بانو👇👇👇
@nargeessoo
هدایت شده از نرگس بانو🧕ی موفق 💪🏻💪🏻💪🏻❤️
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
تنہاااااااا⏰ 3 ⏰ ساعت فرصت دارید 🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
شروع دورہ 10 آذرماہ ماہ✅✅✅✅✅
ھمسفرای گلم اگر قرار ثبت کنید عجلہ جا نمونید 🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
از دورہ 10 آذرماہ جانمونید✅✅✅
گروھمون ظرفیت دارھستش
بفرمایید ثبت کنید 🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
واینکہ 📣📣📣📣📣📣📣
فقط وفقط تا ساعت 24 ❤️(امشب )
چہارشنبہ 7 آذر ماہ فرصت ثبت وواریزی ھست✅
8و9 آذرماہ معارفہ
10 آذر شروع دورہ جدید✅✅
بعداز این تایم گروہ قفل وثبت نام تمااااااام🔐🔐🔐
بس عجلہ کنید جاااااانمونید 🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
┏━━━💌🌸🌸💌━━━┓
https://eitaa.com/joinchat/1744961721C4d0751e697
┗━━━💌🌸🌸💌━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
زلال ترین شبنم شادی😊
را همـــیشه بر چشمــــانتان،
و شیرینترین تبــسم
خوشبختی را همیشه
برلبانـــتان آرزو دارم❤️
🌟شبــتون سرشار از آرامش
آنچه باید بدانید .......
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی چهار راه خندق #قسمت_دویست_و_یازده 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 سخنرانی
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
چهار راه خندق
#قسمت_دویست_و_دوازده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
گردان ها رو هدایت می کنم
برونسی گفت:« این جا که درست نیست.»
«برای چی؟!»
«چون شما از این نقطه نمی تونید نیرو رو هدایت کنید.»
حرف هایی فی مابین رد و بدل شد. آخرش هم فرمانده ی تیپ ماند که چه بگوید یکدفعه سؤال کرد: «ببخشید آقای برونسی شما از کجا می خواید نیروها رو هدایت کنید؟»
دقیق یادم هست که آن جا به او حساس شدم دوست داشتم بدانم چه جوابی دارد آنتن را از آن تیمسار گرفت. نوکش را درست گذشت روی چهار راه خندق گفت: «من این جا می ایستم»
فرمانده ی تیپ که تعجب کرد بماند، همه ی ما با چشم های گرد شده خیره ی او شدیم
شروع عملیات از پد « ۱» امام رضا (سلام الله علیه بود و انتهای آ ن حدود اتوبان بصره - العماره بود. چهار راه خندق تقریباً می افتاد تو منطقه ی میانی عملیات که با چند کیلومتر این طرفترش دست دشمن بود! فرمانده ی تیپ گفت: «من سر در نمی آورم.»
«چرا؟»
«آخه شما اگه با نیرو می خواید حرکت کنید خب باید ابتدای عملیات ،باشین چهار راه خندق که وسط عملیاته!»
پاورقی
۱ - کلمه ی پد یک اصطلاح انگلیسی است که بیشتر به راه و مسیر معنا می شود، اما در اصطلاحات نظامی خصوصاً در مناطقی مثل منطقه ی جزایر جنوبی و شمالی ،مجنون به پرکردن آب گرفتگی ها می گویند که توسط امور مهندسی و به طور مصنوعی صورت می گیرد؛ مثلا با شن ریزی و خاک ریزی ،جاده ای توی آب می کشند و یا جای وسیعی برای پدافند درست می کنند که به اینها پد می گفتند.
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
چهار راه خندق
#قسمت_دویست_و_سیزده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
به هر حال من تو این نقطه مستقر میشم.....
آن روز جلسه که تمام شد هنوز به آقای برونسی فکر می کردم ازخودم می پرسیدم: «چرا چهارراه خندق؟»
صبح روز عملیات گردان سوم ،یا چهارمی بودیم که به دستور آقای برونسی وارد منطقه شدیم بچه ها خوب پیشروی کرده بودند سمت چپ ،ما لشگر هفت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود و سمت راست, لشگر امام حسین (سلام الله علیه)، وسط هم لشگر ما بود؛ لشگر پنج نصر.
از ته و توی کار که سر در آوردیم فهمیدیم تمام پیشروی ها محدود شده به همان چهار راه خندق، دشمن همه ی هست و نیستش را متمرکز کرده بود آن جا و شدید مقاومت می کرد.
سرچهارراه، چشمم که افتاد به برونسی، تو ذهنم جرقه ای زد،یاد جلسه و یاد آن حرفش افتادم. از همان چهار راه نیروها را هدایت می کرد فاصله مان حدود پانزده تا بیست متر می شد دشمن بدجوری آتش می ریخت.
کم کم از حالت دفاعی بیرون آمد و برای بار چندم شروع کرد به پاتک بچه ها با چنگ و دندان مقاومت می کردند.
سه ،چهار ساعتی گذشت مهماتمان داشت ته می.کشید چندبار با بیسیم خواستیم که برامان بفرستند.ولی تو آن آتش شدید
امکان فرستادنش .نبود حتی نفرات پیاده ی ،عراق رسیده بودند به ده پانزده متری ما و ما به راحتی نارنجک پرت می کردیم طرفشان، اوضاع هر لحظه سخت تر می شد. بالاخره هم دستور عقب نشینی صادر شد.
روی تاکتیک و اصول جنگی، کشیدیم عقب تو آخرین لحظه ها یکی از بچه ها داد زد: «وای حاجی برونسی!»
با دوربین که نگاه کردیم دیدیم افتاده است روی زمین و پیکر پاکش غرق خون است و بی حرکت.گفتم: «باید بریم جنازه رو بیاریم عقب هر طور که شده.»