eitaa logo
آنچه گذشت...(نوستالژی)
105.9هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
2 فایل
اولین و خاصترین کانال خاطرات دهه ۴۰،۵۰،۶۰،۷۰ نوستالژی هاتون و خاطرات قدیمی تونو برامون بفرستید🙏 @Sangehsaboor انجام تبلیغات 😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1267335304Cab768ed1c8. فعالیت ما /بعنوان موسس/ صرفاً در پیامرسان ایتا میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ارسالی اعضای محترم کانال🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
امری داشتم یک عکس قدیمی دارم از خودم و بچه ها که در یک مراسم عروسی هستش واسه دهه ۶۰ ارسالی اعضای محترم کانال 🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ارسالی اعضای محترم کانال🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ارسالی اعضای محترم کانال🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
چراغ قدیمی که مادربزرگم بهم داده ارسالی اعضای محترم کانال🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
دهه پنجاه الان حدود پنجاه ساله ارسالی اعضای محترم کانال🙏🌹 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
خوزستان و طبیعت بینظیر ایذه (پل های قوسی کارون ۳) ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
و ياد ها و خاطرات ها. . .🫂​​​​✨⤥ ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
دل من هر چه غلط بود فراوان کردی...... ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
يادمان باشد محبت تجارت پاياپای نيست، چرتکه نیندازيم که من چه کردم و درمقابل تو چه کردی، بیشمار محبت کنيم، حتی اگر به هردليلی کفۀ ترازوی ديگران سبکتر بود... ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
قبل از اختراع رادار، به کمک این وسیله هواپیماهای دشمن را از روی صدایشان شناسایی می کردند. ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
جایی برای زندگی 😍😍 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
ادمیزاد چیست ؟❤️ امید کوچک 🍃 ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
رژه بسیج دانش آموزان اصفهان سیزده آبان‌ ۱۳۶۰ ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
عَروسک ها بُزرگ نمی شوند ، اَما ،،، خاطره هایش چرا ... ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
عکسی زیبا از مسجد حاج شهباز خان کرمانشاه ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
😍گرگم و گله میبرم یادش بخیر ... ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
تلویزیون ۱۴ شهاب ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
Amin-Rostami-Shomal-dibamusics-128.mp3
3.2M
آهنگ خاطره انگیز امین رستمی ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺
آنچه گذشت...(نوستالژی)
🥀نازبانو🥀 #102 سعید با گریه گفت چند نفر ناشناس ریختن سر پدر و دست و پاهاشو بستن و کتکش زدن خیلی وح
🥀نازبانو🥀 طبیب رو برگه چیزی نوشت و دست بهرام دستیارش داد و گفت برو شهر پیش شوهر خواهرت اینا رو ازش بگیر بیا زود بهرام زود رفت و طبیب هم به زور ما رو فرستاد خونه مثل لشکر شکسته خورده برگشتیم نیر و ملک ناز دوییدن جلومونو و ملک ناز با گریه گفت چخبر پدر کجاس اصلا زنده هست خانوم جان بغلش کرد و روی موهاشو بوسید و گفت نگران نباش مادر جون امشب باید پیش طبیب بمونه خوب بشه نیر با محبت ملک ناز و برد تو اتاق بتول روی تخت نشسته بود و سرشو و با دستاش گرفته بود با دیدن ما بلند شد که حال پدر و بپرسه همون موقع طلعت و مونس از حموم رسیدن طلعت با دیدن حال و روز ما با تعجب گفت چی شده کسی مرده مونس دستش و گاز گرفت و گفت دور از جون خانوم جون روی پله های ایوون نشست و سرشو با دستش گرفت زن عمو همون لحظه از اتاق طلعت اومد بیرون و گفت چی شده زن حرف بزن خب جونم به لبم اومد علی زنده اس با شنیدن اسم علی طلعت وا رفته همونجا به دیوار تکیه زد و با دستش محکم کوبید رو سرش و گفت چی شده یکی حرف بزنه خانم جان گفت چیزی نیست انقد هول نکنید با یکی دعواش شده یکم زخمی شده طلعت شروع کرد به گریه کردن و زن عمو داد زد مونس بیارش تو اتاق هنوز سر پا نشده این دختر بعد هم شروع کرد به نفرین و گریه خانوم جان کلافه بلند شد و دست منو گرفت و رفتیم تو اتاق بتول هم برگشت رو تخت نشست طلعت چند دقیقه بعد با زن عمو و مونس اومدن تو اتاق ما و اصرار میکرد که باید برم علی رو ببینم خانوم جان گفت الان نمیشه برو استراحت کن عصر میری شوهرت و میبینی ادامه دارد... کپی داستانها ممنوع⛔️ حق الناس🤦‍♀️ ⏳Channel🔜 @anchegozaasht 📺