کهن ترین پستِ جهان پیکهای پیشتازی بود که داریوش آن را بنیان نهاده و در ایلامی «پیَّردَزیش» خوانده میشد. این پیکها پیامها را با سرعت باورنکردنی در سراسر امپراتوری حمل میکردند.
گزنفون میگوید: هیچ موجود زنده ای در جهان نمی تواند سریع تر از یک پيك پارسی سفر کند
🗞 @Ancients ⏳
استخوان لای زخم گذاشتن !!
قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید . همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند . حکیم بعد از ضد عفونی زخم میخواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است . می خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداری گوشت با خود میبرد و با مبلغی به حکیم باشی میداد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد اما زخم قصاب خوب نشد که نشد .
🗞 @Ancients ⏳
عیش در عربی به معنی زندگی ست، اما در پارسی در معنای پرداختن به خواهشهای دل بکار رفته است. در واقع عیش واژه ای ست پارسی، در زبان اوستایی و سانسکریت «ایش» یعنی خواهشهای دل. ریشه لغت ask یعنی خواهش که همریشه با عشق و ایش است. عشق و عیش صورت دیگر ایش هستند که املای عربی به خود گرفته اند!
🗞 @Ancients ⏳
صنعت یا فرهنگ اُلْدُوایی، صنعت ساختن ابزارهای سنگی مبتنی بر تراشه و ابزارهای ساطوری است. تراشهها و ساطورها از کوفتن چکشی سخت بر قلوهسنگی کوچک حاصل میآید.صنعت الدوایی کهنترین صنعت شناختهٔ ساختن ابزار سنگی است. آغاز آن حدود ۲٫۶ میلیون سال پیش در شرق آفریقا بود و به یک معنا تا ۲۰٬۰۰۰ سال پیش در بخشهایی از دو قارهٔ آفریقا و آسیا برجای میبود.
🗞 @Ancients ⏳
آب انبار نوعی مخزن آب سرپوشیده بوده که غالباً پایینتر از سطح زمین ساخته میشد تا آب مصرفی مردم از طریق قناتها و رودخانهها بدان جاری و برای استفاده مردم ذخیره شود. آب انبارها از بناهای اصیل ایرانی به شمار میروند که تقریباً در اکثر شهرهای ایران پراکنده شدهاند. کهنترین آب انبارها در کاشان، قزوین، سمنان و یزد ساخته شده است. بعضی از آب انبارها خصوصی و برخی دیگر عمومی بودند. آب انبارهای خصوصی در زیر خانههایی خاص ساخته میشد تا آب مصرفی ساکنان آن خانه را تأمین کند. آب انبارهای عمومی بناهای بزرگتری بود که در شهرها، روستاها و حتی میان راهها حفاری و ساخته می شد تا آب مصرفی مردم آن ناحیه و مسافران را تأمین کند. اغلب آب انبارها در داشتن چهار عنصر مشترک بودند. خزینه، گنبد، پاشیر و بادگیر !
🗞 @Ancients ⏳
موری دیدند ملخی برداشته بتعجب گفتند:این مور با این ناتوانی باری به این گرانی میكشد؟ مور این سخن بشنید و گفت:مردان ، بار را با نیروی همّت و بازوی حمیت كشند ، نه بقوّت تن و ضخامت بدن!
« جامی »
🗞 @Ancients ⏳
صد دروازه یا هکاتومپیلوس نام شهری باستانی است که از ۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، پایتخت اشکانیان بوده است. واژه هکاتومپیلوس در زبان یونانی به معنای صد دروازه میباشد. یونانیان، روی شهرهایی این نام را میگذاشتند که بیش از چهار دروازه داشتند.
گمانه زنیها نشان میدهد که تپههای روستای قوشه دامغان، پایتخت اشکانیان یا همان هکاتومپیلوس بوده که در دورهٔ اوج خود ۲۸ کیلومتر مربع وسعت داشته است.
🗞 @Ancients ⏳
امروز سالروز بزرگترین عملیات تاریخ بشر علیه بشر توسط مدعیان حقوق بشر است، بمب اتمی که در این روز بر سر غیر نظامیان یک کشور برای وادار کردن حکومت به تسلیم انداخته شد باعث مرگ ۱۴۰ هزار نفر در سال ۱۹۴۵ و ۶۰ هزار نفر بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۱ شد.
#هیروشیما
#حقوق_بشر_آمریکایی
🗞 @Ancients ⏳
نخستین سالنامه چاپی در ایران به سال 1290 قمری به دستور میرزا حسین خان سپهسالار صدراعظم وقت به مدیریت محمدحسن خان صنیعالدوله (اعتمادالسلطنه بعدی) رییس اداره روزنامهجات، دارالطباعه و دارالترجمه دولتی و مترجم ناصرالدین شاه منتشر شده است. «سالنامه ایران» با چاپ سنگی به خط نسخ در تهران منتشر میشده است. شماره نخست این سالنامه با نام «سالنامه ایران» و از شماره دوم با نام «سالنامه دولت علیه ایران» چاپ شده است. این سالنامه از شماره سوم یعنی 1292 قمری هر سال به پیوست یک کتاب تاریخی یا ادبی به نشر میرسیده است.
🗞 @Ancients ⏳
خلبان شهید اصغر هاشمیان برادر وحیدهاشمیان فوتبالیست کشورمان
فانتوم ایشان ۱۴ مهر در سال ۱۳۶۰ در ام القصر هدف قرار گرفت و پیکرش هیچوقت به وطن بازنگشت...
🗞 @Ancients ⏳
ﺍﮔﺮ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩ که ﺳﺮ ﺷﺐ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺮﺩ !
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺎﻻﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﭼﭙﺎﻭﻟﮕﺮﺍﻥ ﻏﺎﺭﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻭﺯﯾﺮﯼ ﺑﺎ ﻏﻼﻣﺶ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﮐﻮﻫﯽ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﺯﯾﺮ ﻭ ﻏﻼﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﺷﺐ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺐﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﻨﺪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺯﯾﻦ ﻭ ﻟﮕﺎﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺯﯾﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻏﻼﻡ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﺯﺩﯼ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺍﺳﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺯﺩﺩ، ﻭﺯﯾﺮﮔﻔﺖ: ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﭘﺲ ﺧﻮﺏ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺸﮑﻮﮐﯽ ﺷﻨﯿﺪﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﻦ . ﺳﭙﺲ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻏﻼﻡ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺴﺖ . ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺩﺯﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺍﺳﺐ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺳﺐ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ . ﻏﻼﻡ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻝ ﺑﻮﺩ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﺩﺯﺩ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﺮﺩ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﺳﺐ ﻫﺎ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﺏ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﮐﻮ؟
ﻏﻼﻡ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺁﺩﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ ﺣﺘﻤﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ.
ﻭﺯﯾﺮ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ.
ﻏﻼﻡ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺷﺐ ﺯﺩ ﻭ ﺑرد.
🗞 @Ancients ⏳
چشم کوتَه نظران
بر ورق صورت خوبان
خط همیبیند
و عارف قلم صُنع خدا را...
( سعدی )
🗞 @Ancients ⏳