eitaa logo
تاریخ ایران و جهان باستان
80.1هزار دنبال‌کننده
37.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
13 فایل
ملتی که تاریخ خود را نداند، مجبور به تکرار آن است هر روز با مطالب جالب سیاسی و تاریخی 💐💐 پذیرش تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4048027657C227a3cbb22
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او تِرمان می‌گفتند . او شیرین‌عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه‌ی عجیبی می‌گفت . روزی از او پرسیدند : « مصدق خوب است یا شاه ؟ بگو تا برای تو شامی بخریم . » ترمان گفت : « از دو تومنی که برای شام من خواهی داد ، دو ریال کنار بگذار و قفلی بخر بر لبت بزن تا سخن خطرناک نزنی !!! » مرحوم پدرم نقل می‌کرد ، در سال 1345 برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم . ساعت ده صبح گاراژ گیتیِ خوی رفتم و بلیط گرفتم . از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم ، نزدیک رفتم دیدم ، ترمان زیرش کارتُنی گذاشته و سیگاری دود می‌کند . یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم . او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت . باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد . گفتم : « ترمان ، این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم . » ترمان از من پرسید : « ساعت چند است ؟ » گفتم : « نزدیک ده . » گفت : « ببر نیازی نیست . » خیلی تعجب کردم که این سؤال چه ربطی به پیشنهاد من داشت ؟ پرسیدم : « ترمان ، مگر ناهار دعوتی ؟ » گفت : « نه . من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم . الان تازه صبحانه خورده‌ام . اگر الان این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم . من بارها خودم را آزموده‌ام ؛ خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد . » واقعا متحیر شدم . رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم . ترمان را پیدا کردم . پرسیدم : « ناهار کجا خوردی ؟ » گفت : « بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید . جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند . روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید ، خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای ناهار به آبگوشتی دعوت کرد . » ترمانِ دیوانه ، برای پول ناهارش نمی‌ترسید ، اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد ؛ جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم . از آنچه که داری ، فقط آنچه که می‌خوری مال توست ، سرنوشتِ بقیه‌ی اموالِ تو ، معلوم نیست . 🗞 @Ancients
چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك (المپيك معلولين) در شهر سياتل آمريكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند. همه اين 9 نفر افرادي بودند كه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم. آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند. بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد تا مسير مسابقه را طي كرده و برنده مدال پارالمپيك شود. ناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ خورد. اين دختر يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد. هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود، خم شد و دختر گريان را بوسيد و گفت: اين دردت رو تسكين ميده. سپس هر 9 نفر بازو در بازوي هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پايان رساندند. در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقيقه براي آنها كف زدند. 🗞 @Ancients
اتهام‌های مدیرعامل اسبق بانک مرکزی که منجر به اعدامش شده رو ببینید! 🗞 @Ancients
صندق پس انداز بانک ملی سال 1345 🗞 @Ancients
طاق تیسفون - یکی از بسیاری از شگفتی های معماری بین النهرین، عراق، 1932. 🗞 @Ancients
دعای داريوش كبير در بند ٣ كتيبه تخت جمشيد: اهورا مزدا اين كشور را از دشمن، خشكسالی و دروغ محفوظ دارد. 🗞 @Ancients
درد من حصار برکه نیست! درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است! ( برگرفته از کتاب«ماهی سیاه کوچولو» نوشته«صمد بهرنگی»معلم، منتقد اجتماعی، مترجم و داستان‌نویس) 🗞 @Ancients
رکورد بیشترین بیخوابی 11 روز و متعلق به دانشجوی کالیفرنیایی رندی گاردنر درسال 1964است. بسیاری از افرادی که قبل از او برای این رکورد تلاش کردند، دراثر بیخوابی جانشان را ازدست داده اند! 🗞 @Ancients
در زمان کمبوجیه، شخصی به نام "سی سام نِس" را که شغل قضاوت داشت، کمبوجیه به اعدام محکوم ساخت و پس از اعدام دستور داد پوست او را کنده روی مسندی که می نشست بگسترند و شغل این قاضی را بعد به پسرش داده و به او گفت: هر زمان که می خواهی حکمی بدهی به این مسند بنگر. آنچه مسلم است در دوران هخامنشی به داوری و احقاق اهمیت خاصی می داده اند. شاهان نسبت به قضاوت، چنانچه گفته شد بسیار سختگیر و گاهی بی رحم بوده اند. منبع: تاریخ ایران باستان(جلد دوم)، حسن پیرنیا 🗞 @Ancients
در ایران قدیم دو کلون روی درها میگذاشتند که دو نوع صدای مختلف تولید میکرد، یک کلون برای خانم ها و دیگری برای آقایان صاحب خانه با شنیدن صدای در متوجه میشد که مرد پشت در است یا زن! 🗞 @Ancients
اینی که میبینین شبیه گوش پاکنه، رومیان باستان ازش به جای دستمال توالت استفاده می کردند. 🗞 @Ancients
مردم فضول ... تا وقتی کوچکی و نمی‌تونن با خودت حرفی بزنن، به پر و پای پدر و مادرت می‌پیچن که چرا لباس بچه‌تون اینطوره؟ چرا مدرسه‌ش نگذاشتین؟ چرا دستشو به یه کاری بند نکردین؟ بعد که خودت بزرگ شدی قدم به قدم تعقیبت می‌کنن، هی بیخ گوشت ونگ می‌زنن: آقا جون زن بگیر، آدم که بی‌زن نمی‌شه، این شتریه که ... بعد از تو می‌خوان که بچه‌دار بشی. خب، تو از زور پیسی ناچار می‌شی تخم و ترکه پس بیندازی. میگی با یکی در دهنشونو می‌بندم، اما اونا که راضی نمی‌شن. اگه دختره، یه برادر یا خواهر می‌خواد. باز اگه دختر شد دست بردار که نیستن، باید یکی رو درست کنی که توی عزات، جلو مردم بلند شه و بنشینه. تازه اگه همشون پسر شدن، هان؟ یکی رو می‌خوان که دنبال تابوتت شیون کنه، به سر و سینه‌اش بزنه، موهاشو بکنه. بعد میرن سر وقت شوهر دادن دخترهات یا زن دادن پسرت. روزی دو سه نفر پیدا می‌کنن. بعد نوه ازت می‌خوان و وقتی تا اینجا تعقیبت کردن چشم به راهن که حلوات رو بخورن و تو باید خیلی احمق باشی که جون سختی کنی و بمونی. 📘 ✍🏻 🗞 @Ancients