این خانهی متروکه در کلاردشت را چه کسی ساخته؟ صاحبش کی بوده؟ احساس میکنم الان هفت کوتوله توش زندگی میکنند.
🗞 @Ancients ⏳
عکس خوشگل ببینید از ژانویه 1938 وقتی بیش از 64000 نفر تماشاگر کراوات زده و کلاه به سر راهی هایبری شدند تا مسابقه بین آرسنال و بولتون رو تماشا کنند. این بازی تو اون زمان رکورد حضور تماشاگر تو انگلیس بود.
بیست ماه بعد جنگ جهانی دوم آغاز شد.
🗞 @Ancients ⏳
میدونستید بزرگترین گنج جهان در ایران است و هنوز پیدا نشده؟!
این گنج بسیار بزرگ از دوران ایران باستان که در دست پادشاهان هخامنشی بوده است را سرنوشت های مبهمی همراهی کرده است. می گویند که بخشی از این گنج را امپراتور مقدونیان، اسکندر زمانی که در سال های حدودی ۳۳۴ قبل از میلاد به قلمروی پادشاهی ایرانیان در زمان امپراطوی هخامنشیان حمله کرد با خود از ایران خارج کرده است.
بنا به اسناد باستانی موجود، داریوش هخامنشی قبل از آن که بمیرد دستور داد که تمامی طلاها، نقره ها و اشیای قیمتی دیگر را در نزدیکی شهر دفن کنند.
اسکندر نیروهایش را وادار کرد هفته ها در اطراف شهر بدنبال گنج مدفون بگردند که در اصل جستجویی بی حاصل و بی نتیجه بود. ۲۵۰سال بعد، سردار رومی مارکوس لیزینیوس کراسوس به جستجوی این گنجینه ی طلا پرداخت و به نتیجه ای نرسید.
بعد از او، پارت ها، سرداران رومی ژولیوس سزار، مارکوس آنتونیوس و همچنین امپراتور روم، نرون نیز، همگی به دنبال گنج داریوش گشتند و به هیچ نتیجه ای نرسیدند. آخرین بار که تلاشی برای پیدا شدن این گنج صورت گرفت، در سال ۱۳۵۲ بود که به هیچ نتیجه ای نرسید.
🗞 @Ancients ⏳
چرا استاد شهریار از پزشکی انصراف داد؟
یکی از خاطراتش مربوط به همان دوران دانشجوی پزشکی بودنش هست که میگفت: در زمان دانشجویی مطبی در تهران دایر کرده بودم و مریض میدیدم. روزی دختری به مطبم آمد و گفت: "آقای دکتر دستم به دامنت پدرم دارد میمیرد!" میگفت سریع وسایل پزشکیام را برداشتم و از در مطب بیرون زدم. وقتی آنجا رسیدم دیدم خانهی مخروبهای است که کف آن معلوم بود که گلیمی یا زیلویی بوده که از نداری بردهاند و فروختهاند. یک گوشه اتاق پیرمردی وسط لحاف شندرهای دراز کشیده بود و ناله میکرد. پدر را معاینه کردم. و چند قلم دارو نوشتم و دست دخترک دادم و گفتم برو فلان جا از آشناهای من هست. این داروها را مجانی بگیر و بیاور. همه این کارها را کردم و نشستم بالای سر بیمار زار زار گریه کردن.
میگفت صاحب مریض (همان دخترک) آمده بود بالای سرم دلداریام میداد که: "عیب نداره آقای دکتر! خدا بزرگه، انشالله خوب میشه!"
میگفت خب من با این روحیه چطور میتونستم پزشک بشم؟ راست هم میگفت. سید محمد حسین بهجت تبریزی نیامده بود که دکتر باشد! آمده بود تا شهریار شعر ایران شود ...
🗞 @Ancients ⏳
داستانی زیبا درمورد شخصی که یک روز زندگی کرد و قدر زندگی را دانست.
دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد
به پر و پای فرشته و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگی كن"
لا به لای هق هقش گفت: اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ...
خدا گفت: 'آن كس كه لذت یک روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد'، آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت: 'حالا برو و يک روز زندگی كن'
او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند، میترسيد راه برود، میترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: 'وقتی فردايی ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذارد اين مشت زندگی را مصرف كنم'
آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگی را به سر و رويش پاشيد، زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا ته دنيا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشيد بگذارد، می تواند ....
او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمينی را مالك نشد، مقامی را به دست نياورد، اما....
اما در همان يك روز دست بر پوست درختی كشيد، روی چمن خوابيد، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
او در همان یک روز زندگی كرد
فردای آن روز فرشتهها در تقويم خدا نوشتند: ' امروز او درگذشت، كسی كه هزار سال زيست! '
زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد!؟
🗞 @Ancients ⏳
هدایت شده از #سهشنبههاے_امامزمانی💚🌷
💚🌷
#مهدیا!
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست،
ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا،
کاش در نافله ات نام مراهم ببری،
که دعای تو کجا،عبد گنهکار کجا…
💚🌷
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
#صبحانتظار
#صبح_مهدوی
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#سهشنبههاے_امامزمانی🌷
#سه_شنبه_های_امام_زمانی💚
💚💚💚🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از هوش مصنوعی پرسیدن اگر حکومت مصریان باستان سقوط نمیکرد، جهان چگونه بود؟
و این شده نتیجه
🗞 @Ancients ⏳
ایران به فاصله ۵۰ سال، سه بار از پیشرفت باز ماند :
۱ ) در وفات عباس میرزا
۲ ) مرگ قائم مقام
۳ ) قتل امیر کبیر
🗞 @Ancients ⏳
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند. وقتی می خواست وارد شود، در مقابل او دو درب وجود داشت، با اعلانی بدین مضمون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان.
ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در آنجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر: از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند.
ملا طبعا از درب دومی وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود!
این داستان حکایت زندگی ماست. کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم.
🗞 @Ancients ⏳
از شیخ هادی نجم آبادی پرسیدند:
کدام موسیقی حرام است ؟
وی جواب داد:
آن موسیقی حرام است که از صدای کشیده شدن کفگیر بر ته دیگ پلو همسایه غنی برخيزد و به گوش اطفال گرسنه همسایه فقیر برسد!
🗞 @Ancients ⏳
تصویری مربوط به چند روز قبل از عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲
سردارِخیبر، شهید همت در حال صحبت با رزمندگان و توجیه آنها برای عملیات خیبر
پادگان دوکوهه-اندیمشک
🗞 @Ancients ⏳